نویدنو:19/01/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

تئوری وپراتیک

احسان طبری

 

تئوری ، و به ویژه در اینجا منظور ما تئوری های اجتماعی است، تقطیر و تعمیم انبوه فا کت های پرا تیک است و به همین جهت، به گفته گرتسن، هیاهوی بازار عمل در جهان خاموش مفاهیم و احکام فرو می نشیند وبا استفاده از یک سخن گوته میتوان گفت که این درخت زندگی یا درخت عمل است که پیوسته می روید و همیشه سبز است و تئوری خاکستری فام وبی جلوه قادر نیست با فوران آن برابری کند. بیهوده نیست که گوته می گفت " در آغاز عمل بود". بیهوده نیست که مارکس نوشت: فلاسفه تاکنون در صدد توضیح جهان بودند ، اینک مطلب بر سر تغییر آن است."  شهر پراتیک جوشان و پویان است و تئوری ها یی که بر اساس تعمیم حالتی  از آن به دست آمده زود آغاز کهنه شدن و منسوخ شدن می گذارد. لذا جهان تئوری هم از حیث بساطت  نسبی وهم از جهت انجماد نسبی خود با جهان پرا تیک که پر اجزاء وبغرنج ومتنوع وجوشان است فرق دارد. در جهان واقعی ، در جهان پراتیک آن دیواره های جامد بین مفاهیم و احکام ، آن تبویب ها و تقسیم ها که ذهن ما این جا وآن جا می آفریند،آن حالات خاص و مختصات یک دست که ما عادت داریم برای تسهیل درک خود بدان ها متوسل شویم موجود نیست.

همین تفاوت فاحش که بزیان تئوری بین تئوری وپراتیک وجود دارد، در نزد بسیاری شیوه " پراتی سیسم" وبی اعتنایی به تئوری را به وجود می آورد. پراتی سیست ها می گویند: احکام کتاب ها با زندگی فرق بیین دارد. باید زندگی را شناخت وبا احکام کتابی نیز این کار ممکن نیست. احکام کتابی چیز جداگانه ای است وزندگی وپراتیک چیز دیگر. ضرورت های پراتیک استنتاجات تئوریک را پامال می کند. به اتکا تئوری نمی توان زیست، نمی توان عمل کرد... وغیره وغیره.

ولی مارکسیسم در عین حال که برای پراتیک به عنوان مبدا ، زمینه ومنتهای معرفت انسانی اهمیت درجه اول قائل است وعلم بی عمل را در خت بی بر می داند وعمل را نیمی از علم می شمرد، به نقش تئوری اعتقاد راسخ دارد. تئوری – اگر از پراتیک عقب نماند؛ آن را دنبال کند، به موقع احکام منسوخ را کنار بگذارد واحکام تازه را به پذیرد، راهنمای گران بهایی برای عمل است. تئوری عصاره تجارب ، عصاره مشاهدات، عصاره انبوه عظیم فاکت ها است. تئوری قانون مندی ونظام درونی پدیده ها واشیا را فاش می سازد وچراغی معجزه فرا راه ما در این بیشه انبوه حوادث ودر این کوره راه های تاریک تاریخ است. آن تئوری که دائما از پراتیک فیض گیرد، دائما به پراتیک فیض می رساند

گفتیم تئوری از واقعیت ، ازپراتیک بسیط تروکم اجزا تروکلی تراست، ازواقعیت کمرنگ تروخاکستری تر، جامدتروساکن تراست واین مختصات به زیان تئوری است. به همین جهت تئوری باید با پیوند نزدیک با پراتیک دائما خودرا زنده ومتحرک نگاهدارد. بیهوده نبودکه کلاسیک های مارکسیستی احترازداشتندکه آئین حودرا مجموعه ای از احکام جامدوجامع بشمرند وآنرا فقط راهنمای عمل واسلوب نبرد می شمردند.انگلس این سخن ژرف را می گفت : کمونیسم نه ازاصول بلکه از واقعیات منشا می گیرد. کمونیسم آئین نیست َ، جنبش است.

تجربه نشان داده است که دو چیز علیه تئوری است وآن را به الگوسازی وجزمیات بی روح بدل می کنند: 

1-   محیط های عقب مانده اجنماعی ، جایی که رشد اقتصادی وسیاسی وسطح فرهنگ مانع پیدایش طرز فکربغرنج است. جوامع کم رشد تماتیلی به ساده کردن بغرنج ، به تقسیم همه چیز به نیک وبد، سیاه وسفید، صحیح وسقیم دارند وتنها اسالیب سرراست ، نابغرنج ، غیر مرکب  برای آنها قابل درک است. درچنین محیط ها تئوری اجتماعی ، هر قدر هم علمیت وتحرک دیالکتیکی درآ ن مراعات شده باشد ، در خطر ان است که به شدت ساده شود وبه صورت مشتی احکام مذهبی درآ ید . دراین حالت بین تئو.ری با پراتیک ، بازندگی تفاوت بسیار است وتنها می تواندبه " شرعیات " مبدل گردد ومبنای یک مشت اقدامات ولونتاریستی قرار گیرد. زمانی هگل می گفت : " فاکت ها با تئوری من سازگار نیستند، بدا به حال فاکت ها !"

2-   فقدان محیط تسامح  دموکراتیک ، محیطی که درآن صدای زندگی ، صدای حرکت خود به خودی تاریخ خاموش است وجز بانگ رهبران وانعکاس این بانگ صدای دیگری شنیده نمی شود. درچنین محیطی چنین منظره ای پدید می شود که گوئی پراتیک وتئوری باهم توافق کامل دارند. پراتیک مطیعانه به دنبال تئوری می رودوتئوری کامیابانه آن را رهبری می کند وبا آن هماهنگ است. ولی واقعیت چنین نیست. زندگی در جاده ها ی تحت الارضی به راه خود ادامه می دهد وگسست مابین تئوری وپراتیک از همیشه بیشتر می شود .

نتایجی که از این اقدامات حاصل می شود که اولا  احزاب طبقه کارگر در کشور های عقب مانده باید تلاش بزرگی برای جلو گیری از دگماتیزاسیون وشماتیزاسیون تئوری وحفظ علمیت وروح دیالکتیک آن وهماهنگی اش با واقعیت زنده به کار برند. ثانیا  باید محیط دموکراسی ، محیط بحث وشور واظهار نظر وابتکار آزاد ، حتی در دشوارترین حالات ، ولو در شکل محدود آن ، حفظ شود تا تئوری بتواند از زندگی واقعی فیض گیرد وبه بانگ خلق ، بانگ تاریخ گوش فرا دهد وخودرا به موقع تصحیح وبه موقع غنی سازد.

هیچ تئوری اجتماعی وانقلاب به اندازه مارکسیسم – لنینیسم واجد تمام شرایط واقعیت وعلمیت نیست. این یک قطب نمای واقعی برای کشتی جنبش است ، ولی باید توانست از آن به درستی استفاده کرد وآن را به درستی حفاظت نمود. معنای حفظ پاکیزگی مارکسیسم – لنینیسم جز این نیست .

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست