نویدنو:08/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

نقد کارگري بر سنديکاي گارگري؛

ضرورت نقد در برابر خطاي ناگزير  

حسين اکبري
 

اعتماد
درست در تاريخ 20 شهريور 1384 در مقاله يي تحت عنوان سخن سنديکايي که قسمت هايي از آن در روزنامه شرق و تقريباً تمامي آن در روزنامه صاحب قلم انتشار يافت، ضمن توضيح شرايطي که جنبش سنديکايي در آن قرار داشت، سازمان هاي سنديکايي (سنديکا و هيات هاي موسس سنديکايي) را به مواردي چند توجه دادم که از بابت آن مقاله مورد خشم آنارشيست هاي هرج ومرج طلب و مخالفان فعاليت هاي سنديکايي قرار گرفتم. امروز پس از گذشت بيش از يک سال و نيم از انتشار آن مقاله و بنا به حساسيت هاي موجودي که اگر به آنها بي اعتنايي شود قطعاً نتايج زيانباري نصيب کارگران خواهد شد، ناچار از تاکيد بر بخشي از آن مقاله، ضروري مي دانم به نقد فعاليت هاي سنديکايي حاضر بپردازم باشد که از اين طريق دوستان سنديکايي را حداقل به انديشه و ارزيابي پيرامون آنچه بر آنان گذشت وادارم تا شايد با درس گيري از تجارب خوب و بد آن دوره و جلوگيري پرداخت هزينه هايي که مي توانست در کمترين حد ممکن به بار آيد، امروز گام هاي استوار و مطمئن بردارند. آن روز که سخن سنديکايي انتشار يافت، بسياري از فعالان کارگري ضمن درستي آن، بروز رخداد هاي نيمه دوم سال 84 و تبعات ناشي از آن را گريز ناپذير مي دانستند و بر اين باور بودند که مطالبات انباشته کارگران و نادرستي برخورد کارفرمايان و نهاد هاي مداخله گر چنين شرايطي را رقم زده است و خطاهاي ناگزير در رفتار هاي سنديکايي را باعث مي شود. هر چند بنا به دلايلي امروز هم در مقام ارزيابي و نقد آنچه گذشته است قرار ندارم اما اعتقاد دارم که چنانچه رفتارهاي دور جديد فعاليت هاي سنديکايي نقد نشود، امکان دارد همه آن دستاورد هاي سال ها تلاش همه دلسوزان و آگاهان و نيروهاي مخلص کارگري هوادار فعاليت هاي سنديکايي، از دست برود و اين دور از خيزش طبقه کارگر ايران عمري کوتاه و در خدمت آمال و اهداف سرمايه داري نوليبرال و اربابان خارجي آن قرار گيرد.

به هر حال بررسي آنچه بر سنديکاي کارگران شرکت واحد گذشت تا حدودي که بتواند راهگشاي اين سنديکا در آينده باشد در قالب ارزيابي اهداف سنديکا از سويي و مخالفان آن (اعم از کارفرما و خانه کارگر و مجموعه محافل حکومتي که بنا به هر دليلي موافق ايجاد سنديکا نبودند) از سوي ديگر و دستيابي هر يک از دو نيرو به اهداف شان، ضرورت دارد.

اهداف سنديکا و کارگران هوادار و عضو آن عبارت بود از؛

1-به رسميت شناخته شدن سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني و رفع محدوديت از کارگران سنديکايي

2-پاسخگويي کارفرما به خواست هاي صنفي اعلام شده براساس مذاکره و از راه هاي مسالمت آميز

3-برگزاري يک دادگاه عادلانه براي محاکمه مهاجمان به کارگران سنديکايي و اجراي عدالت درباره آنان.

اهداف مخالفان سنديکا نيز عبارت بود از؛

1-جلوگيري از فعاليت سنديکايي به هر قيمت و با هر بهانه و حفظ شوراهاي موجود

2-جلوگيري از اشاعه و رواج فرهنگ سنديکايي با سرکوب کارگران سنديکايي و مرعوب کردن ساير کارگران

3- خاتمه دادن به پرونده تهاجم به دفتر سنديکايي يا جهت دادن به محتويات آن پرونده عليه شاکيان آن از طريق ايجاد پرونده جديد

نتايج کنش ها و واکنش هاي طرفين نتوانست براي هيچ يک از آنها نتيجه رضايت بخشي دربر داشته باشد. ولي به دليل عملکرد بسيار نادرست، غيرقانوني و غيرانساني مجموعه مخالفان سنديکا، بازنده اصلي اين شرايطً تحميل شده بر کارگران، مخالفان سنديکا بودند و دستاورد اصلي اين ميدان در نهايت عبارت بود از پذيرش اصل مسلم و قانوني حق آزادانه ايجاد سازمان هاي سنديکايي کارگري در نزد افکار عمومي و بخش قابل توجهي از احزاب و شکستن تابوي سنديکاخواهي در نزد آنان و رنگ باختن حربه توسل به اتهام ضدانقلابي بودن هر حرکت اجتماعي کارگران. حقانيت کارگران سنديکايي با حمله مهاجمان به سنديکا قطعيت يافته بود و مورد توجه جدي محافل کارگري ايران و جهان و همچنين سازمان بين المللي کار قرار گرفته بود. بي شک چنانچه رويداد هاي نيمه دوم سال 84 هم حادث نمي شد، اين روند بي بازگشت ادامه پيدا مي کرد. از سوي ديگر کارگران هزينه هاي بسياري پرداختند که بخشي از آن با توجه به اهدافي که مخالفان سنديکا در نظر داشتند، اجتناب ناپذير بود ولي به ميزان زيادي هم امکان کاهش اين هزينه ها وجود داشت. بخش زيادي از خواسته هاي کارگران معوق ماند. تعدادي بيشتري از کارگران اخراج شدند و تعدادي پس از دادن تعهدات الزام آور به کار بازگشتند. امکانات ارتباط با بدنه کارگري ضعيف شد. فرآيند فراگير شدن فعاليت سنديکايي در شرکت واحد اتوبوسراني بسيار کند شد . عواملي که موجب شد در اهداف ضد سنديکايي تحقق نيابد عبارت بودند از؛

1-مقاومت و پايداري اعضاي سنديکا و تکيه بر مطالبات و خواست هاي صنفي و اصرار بر صنفي و قانوني بودن فعاليت هاي سنديکايي و حفظ روحيه همبستگي سنديکايي

2-حمايت بي دريغ مردم و به ويژه گروه ها و احزاب از اين فعاليت ها

3-انتشار وسيع و به موقع اخبار و گزارشات حوادث و رويدادهاي مربوط به سنديکا در سطح ملي و بين المللي توسط روزنامه نگاران

4-حمايت و همبستگي سازمان هاي کارگري جهان از سنديکاي کارگري شرکت واحد و از آن طريق فشار بر سازمان بين المللي کار براي رسيدگي به مصائب کارگران

امروز سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني با مجموعه يي از مشکلات درگير است. بخش عمده يي از اين مشکلات تحميلي و براي فرسايش توان و کاهش اعتقاد به راهي است که کارگران سنديکايي برگزيده اند. پاره يي از مشکلات اقتصادي است که درصورت تداوم مي تواند خانواده هاي کارگران را به استيصال بکشاند. خوشبختانه تلاش شعورمند و بي وقفه عناصري از هيات مديره در پيگيري حقوقي شکايات کارگران براي لغو احکام اخراج و برگشت به کار اخراجي ها و تامين اندکي از هزينه هاي اقتصادي از طريق اجراي ماده 18 قانون کار توانسته است از شدت فشارهاي اقتصادي و رواني بکاهد، اما از طرف ديگر خستگي راهي که رفته اند و مجموعه عواملي چند، آنها را از قرار گرفتن در مسير زندگي عادي اتحاديه يي باز مي دارد به همين خاطر ضمن يادآوري بخش هايي از توصيه هاي گذشته به نقد اين مجموعه عوامل بازدارنده خواهم پرداخت با اين اميد که دوستان سنديکايي اين نقد را به عنوان سخني که از دل بر مي آيد پذيرا باشند. در «سخن سنديکايي» با تاکيد بر دعوت به ارزيابي دقيق شرايط آمده بود؛ «اينکه سرمايه داران و عوامل آنها تا چه ميزان توان درک شرايط موجود را دارند و تا چه حد به عقلانيت متکي به منافع طرفين دست يابند چيزي است که از اختيار ما خارج است اما اينکه فعالان سنديکايي به مجموعه ارزيابي هاي درستي از شرايط موجود بپردازند و اوضاع و احوال موجود را از پس تغييرات دوره يي انتخابات رياست جمهوري و پيامد هاي احتمالي آن را به دقت ارزيابي کنند و ميزان توانايي هاي خود را براي برداشتن گام هاي بعدي، سنجيده و سپس به اتخاذ تاکتيک بپردازند، انتظاري است منطقي و دوري از آن نشان از خامي، کم تجربگي، جو زدگي و توهم ناشي از موقعيت آنان در پي موفقيت هاي نسبي يک ساله اخير دارد.» و پس از آن نکاتي را براي اينکه فعالان سنديکايي ما دريابند که با نداشتن امکانات و داشتن محدوديت هاي فراوان و توسعه نيافتگي مدني موجود چگونه رفتار کنند تا؛

1 - جنبش سنديکايي و فعاليت سنديکاها و اتحاديه ها رواج، توسعه و قوام و دوام لازم را بيابد.

2 - مطالبات کارگري درحد طرح درخواست باقي نماند و خواست هاي کارگران حتي الامکان با پرداخت حداقل هزينه تامين شود.

3 - حرکت هاي صنفي به دريافت واکنش هاي مثبت و قابل اعتنا از جانب مسوولان دست يابد.

4 - کارگران با هويت و شخصيت حقوقي و اجتماعي اتحاديه يي شان شناخته شده و رشد يابند و مورد سوءاستفاده سياسي واقع نشوند.

5 ـ مجموعه تحرکات صنفي در تحليل نهايي به سلامت روند توليد و خدمات اجتماعي بينجامد و عناصر فرصت طلب و رانت خوار در گردونه توليد و خدمات امکان سوءاستفاده از اين تحرکات را نيابند.

6 - مسئولين دريابند که در سايه مشارکت عمومي و توجه به سهم کارگران در مقابل نقش شان در فرآيند کار و توليد، شعارهاي عدالت خواهي و مردم گرايي تحقق مي يابد و چنانچه آنان بخواهند به شعارهاي شان پايبند باشند جز از اين طريق آن را ميسر ندانند.

7 ـ کارگران درستي کوشش هاي اتحاديه يي را باور کنند و از اين طريق به جمع سنديکايي ها بپيوندند.

8 ـ فعاليت سنديکايي ـ اتحاديه يي به ايجاد ثبات شغلي و امنيت آن و آرامش در جامعه کارگري بينجامد به گونه يي که شعار عضويت در سنديکا= امنيت شغلي به يک اصل براي کارگران بدل شود.

9ـ درستي نظريات کارگران در اتحاديه ها، دولت، احزاب و جمعيت ها را وادارد تا به آراي کارگران احترام بگذارند و از دخالت هاي قيم مآبانه در زندگي اتحاديه يي کارگران بپرهيزند.

و سخن آخر اينکه بحران موجود را کاهش دهد و با اقتدار و آگاهي و هوشمندي نشان دهد که در صورت به حساب آمدن قادر است به رفع بحران ها ياري رساند. با کمي دقت درمي يابيم که هميشه در همين بحران هاي اجتماعي ـ اقتصادي، طبقه کارگر ايران قرباني شده است. فعالان کارگري و سنديکايي ها ضمن پاسخگويي به وظايف آني که جنبش سنديکايي به عهده شان گذارده است يک رسالت تاريخي هم دارند. آنان وظيفه مندند اين بار که جنبش سنديکايي از دل سال ها بي اعتنايي سر برمي آورد، به آنچنان فرمول هايي دست يابند تا تلاش آنان منجر به رشد و شکوفايي جنبش سنديکايي، توسعه دانش کارگري شود و افزايش اعتبار زندگي اتحاديه يي در ميان کارگران و جامعه را در پي داشته باشد. به اعتبار همين مطالب، امروز هم ضرورت نقد رفتارهاي سنديکايي وظيفه يي است که مي تواند وضعيت کنوني جنبش سنديکايي را از انحرافات جدي و آلودگي هاي سياسي بر حذر دارد و بي توجهي و چشم پوشي بر خطاهاي احتمالي فعالان و سازمان هاي سنديکايي، در برابر آيندگان و تاريخ غيرقابل بخشش خواهد بود.

و اما ارزيابي وضعيت کنوني؛

1
- سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني در بدو تشکيل هزاران امضاي واقعي و در روز انتخابات صد ها راي مستند را به عنوان پشتوانه به اداره کار مربوطه براي ثبت ارائه داد. علي القاعده امروز بايد از حمايت تعداد بيشتري از اعضاي رسمي سنديکايي برخوردار باشد،

2
- سنديکاي کارگران واحد در شروع کار داراي نشريه يي با عنوان «پيک سنديکا» بود که در آن به طرح مشکلات و خواست ها و مطالبات کارگران مي پرداخت و بعضي مطالب آموزشي را در آن انتشار مي داد و علي الاصول بايد اين نشريه امروز پربارتر و با مضامين آموزشي پخته تر انتشار مي يافت. هر چند که اين سنديکا در حال حاضر داراي يک نشريه اينترنتي است اما آيا 17 هزار کارگر شرکت واحد قادر به مراجعه به اين سايت هستند؟

3
- سنديکاي کارگران واحد با عنايت به کمک هاي برادرانه کارگران نانوا داراي محلي موقت براي برگزاري کنفرانس هاي آموزشي خود بود و امروز ناگزير از امکانات محدودي است که از جانب تعدادي از اعضا تامين مي شود.

4
- از مجموعه شعار هاي مطالباتي که توسط سنديکا طرح شد، چند درصد به دست آمده است؟ در حال حاضر واحد مربوطه به سرعت و شدت به سوي خصوصي سازي مي رود و تغييرات ساختاري واحد کار تغييراتي در زندگي کارگران ايجاد خواهد کرد، سنديکا در اين باره چکار مي تواند بکند؟

5
- چه ميزان از انرژي رهبران سنديکايي به امور مربوط به همه کارگران صرف مي شود در حالي که اين سنديکا با همه توان خود درعينً داشتن امکانات حقوقي مناسب و وکلاي دلسوز، ناگزير به پرداختن به دادگاه هاي حل اختلاف براي بازگشت به کار اعضاي هيات مديره و فعالان اخراجي به سر کار مي شود؟

6
- رفتارهاي سنديکايي اعضاي فعلي اين سازمان کارگري و در رأس آن اعضاي هيات مديره تا چه اندازه منطبق بر مقررات اساسنامه است؟ آيا نهاد هاي داخلي سنديکا به وظايف شان واقفند و به آن عمل مي کنند؟

اين موارد حداقل موضوعاتي است که يک سنديکا بايد به آنها توجه و پايبندي نشان دهد. در واقع کمترين وظايف سنديکا در شش عبارت خلاصه مي شود؛

1- توسعه کمي سنديکا (فراگير شدن آن در حداقل نصف«يک کارگران واحد مربوطه)

2- توسعه کيفي سنديکا (بالا رفتن دانش سنديکايي اعضا از طريق عمل به وظايف آموزشي و تبليغ و ترويج اصول کار سنديکايي)

3- ثبات تشکيلاتي (داشتن دفتر و داير بودن ادارات سنديکا و انجام به روز وظايف از طريق کارکرد به موقع نهاد هاي سنديکايي)

4- برنامه ريزي امور سنديکايي و رهايي از روزمرگي.

5- بررسي مشکلات کارگران، ارزيابي راه حل ها و کاربست راهکارهاي حقوقي و قانوني براي حل مشکلات

6- ايجاد نظم سنديکايي و پرهيز از رفتار هايي که مغاير با اهداف سنديکا است.

براي هريک از موارد شش گانه بالا به يک برنامه کارشناسي شده و زمان بندي دقيق نياز است که بيش از نيروي فعلي سنديکا را مي طلبد. توسعه کمي سنديکا مي طلبد که طي برنامه مصوب هيات مديره و پيشبرد آن توسط کميسيون تشکيلات هر عضو موظف شود تا زمان معيني با کار تبليغي مناسب اعضاي جديد را به تشکيلات جذب کند. اين عمل در صورتي امکان پذير است که برنامه هاي تبليغي و آموزشي مناسب با استفاده از همه امکانات و از آن جمله پيک سنديکايي، از طريق هيات مديره در دستور کار کميسيون هاي تبليغات و آموزش قرار گيرد و اين برنامه ها بي وقفه اجرايي شود. در صورت رعايت اين وظايف افکار و ذهنيات اعضاي سنديکا منظم مي شود و در نتيجه اين نظم ذهني همگاني ثبات شخصيتي در اعضا به عنوان اجزاي موثر در کل سنديکا به دست مي آيد. در ارتباط با همين تلاش هاي ضروري است که اعضاي سنديکا نياز به تامين منابع مالي پاک و سالم را براي پيشبرد مقاصد سنديکايي حس مي کنند و اعتبارات ناشي از حق عضويت معني پيدا مي کند.

کميسيون مالي سنديکا مطابق با همين برنامه ريزي ها اعتبارات لازم را در قالب بودجه مصوب در اختيار بخش هاي مختلف بايد قرار دهد و به دليل نياز به اين اعتبارات راه هاي تامين بودجه مطابق آنچه در اساسنامه آمده است توسط کميسيون مالي پيگيري مي شود. وقتي عضوي به سنديکا وارد مي شد با آمدنش دنيايي از امکانات را به سنديکا مي آورد که اين امکانات بايد توسط رهبران سنديکا کشف شود و در عين حال با ورود هر عضو خواست هاي بي شمار و انتظارات زيادي با سنديکا بيان مي شود که پرداختن به آنها نيازمند برنامه ريزي و کار اجرايي است و اين همان چيزي است که سنديکا را از روزمرگي نجات مي دهد. اين همان چيزي است که روحيه مشارکت را در بين کارگران ايجاد مي کند، رشد مي دهد و آنها را به کادر هاي شايسته يي هم براي سنديکا و هم براي خانواده و اجتماع و کشور بدل مي کند و اين همان سرمايه يي است که جنبش کارگري ما در حال حاضر از آن محروم است. اين همان چيزي است که اعتماد به نفس را به جاي خودشيفتگي فريبنده مي نشاند و باعث محدود شدن خودمحوري و فردمحوري در سنديکا مي شود، ادامه تمرين مشارکت و جمع محوري از طريق سنديکا به خانواده و اجتماع سرايت مي کند. اين اندکي از رفتارهاي سنديکايي است که بايد در يک سنديکاي نوپا جاري شود. اينها نه خيالات واهي بلکه ضروريات انکارناپذيري است که متاسفانه تاکنون درک نشده اند. آيا سنديکاي شرکت واحد چنين رفتاري دارد؟

متاسفانه از مجموعه رفتارهاي موجود نمي توان اين توجه و پايبندي را ديد و حتي احساس کرد. رهبران سنديکا بيشترين انرژي و وقت خود را ناچار در رفع تبعات ناشي از اتفاقات يک سال و نيم گذشته به کار مي برند. اين امري است ناگزير اما همه ماجرا نيست.

 

کثرت مانور هاي تبليغاتي بجا و نابجا و مصاحبه هاي فراوان با رسانه هايي که از نظر مردم بي اعتبارند و با بودجه کنگره امريکا فعاليت مي کنند يا مصاحبه مستقيم با صداي امريکا، آيا اين نوع رفتار ها بهانه يي عليه سنديکا و طرح تئوري توطئه خارجي از جانب مخالفان فعاليت هاي سنديکايي به دست نمي دهد؟

 

حضور در محافلي که بودن در آنجا نه تنها دردي را از سنديکا دوا نمي کند بلکه بر اساس تعهدات ناشي از اين حضور، باري بر دوش سنديکا قرار مي گيرد. اين کارها تا چه حد مورد قبول اکثريت اعضا و رهبران سنديکايي است؟ آيا ضرورت کار تبليغي و ترويجي بين کارگران واحد مربوطه در درجه اول اهميت است يا حضور در يک جمع دانشجويي در يک دانشگاه براي طرح مباحث آسيب شناسانه جنبش کارگري؟

 

 شايسته تر نيست که به فرزندان دانشجوي مان توصيه کنيم که پاسخ خود را از اساتيد علوم اجتماعي و صلاحيت دار در اين وادي بخواهند و کارگران به زيرساخت هاي زندگي اتحاديه يي شان بپردازند؟ بي ترديد امروز وظيفه يي که کارگران سنديکايي بر دوش دارند بسيار سنگين تر از گذشته است.

 

جنبش سنديکايي در کليت خويش راه خود را مي رود اما سنديکاي کارگران واحد در يک آزمون جدي در برابر کارگران همان شرکت قرار گرفته است و براي ماندگاري بايد به تک تک اعضاي خود تکيه کند و از خودکامگي در اداره و پيشبرد سياست هايي که ممکن است بين رهبران سنديکايي و توده اعضاي سنديکا فاصله اندازد به شدت و آگاهانه فاصله بگيرد. اولويت ها را بشناسد و از حل شدن در روزمرگي بپرهيزد.

سنديکاي کارگري شرکت واحد اعلام داشته است که به استقبال مجمع عمومي خود مي رود. تدارک مجمع عمومي کاري است بسيار پراهميت و در شرايط کنوني که متاسفانه هنوز در بين مسوولان ما چه در وزارت کار و چه در وزارتخانه هاي کشور و اطلاعات پذيرش اين حق مسلم قانوني و رعايت آن التزامي متصور نيست، کاري سخت است و بايد متکي به راهکار هاي عاقلانه باشد که اين امر مهم را تا حد امکان بدون پرداخت هيچ هزينه يي به انجام رساند. مهمترين بخش اين ماجرا تقويت اين باور است که سنديکا سازمان صنفي کارگران است و در جهت بهبود شرايط زندگي اعضاي خود فعاليت خواهد کرد. اين باور با شعارهاي بلندپروازانه و آتشين که ديگران يعني همان کساني که با اصل سنديکا مخالف بودند و پس از مطرح شدن سنديکا به دايه هاي مهربان تر از مادر بدل شدند مغاير است.

 

کارگران ايران و از جمله کارگران شرکت واحد قبل از هر چيز بايد بتوانند شاغل باشند و با شغل خود به حفظ کرامت انساني و زندگي شرافتمندانه خويش ادامه دهند و سنديکا بايد بتواند اين باور که عضويت در سنديکا برابر با حفظ شغل و زندگي شرافتمندانه است را در تک تک اعضا نهادينه کند.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics