خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               
 به یاد مرتضی کیوان

نویدنو:29/7/1385

           

 به یاد مرتضی کیوان 

 منبع : وبلاگ فردا

درست پنجاه و دو سال تمام از به خون خفتن افسران تحولخواه ایران، متعاقب کودتای بیست و هشتم مردادماه سال 1332می گذرد.هنوز "مرا ببوس " ورد زبانهاست. پنجاه و دو سال پیش در چنین روزهای خزانی بود که مرتضی کیوان،شاعر،نویسنده و روزنامه نگار نامی ایران، در کنار سیامک ها و مبشری ها در برابر جوخه اعدام قرار گرفت و در سحرگاهی سرد، ناباورانه سکانس پایان زندگی او کلید خورد.

مرتضی کیوان در سال 1300 شمسی در یک خانواده متوسط مذهبی متولد شد. مرتضی پدرخود را در سن 16 سالگی، وقتی هنوز کلاس نهم بود از دست داد. زندگی کودکیش در سختی معیشت گذشت و وقتی درسش را تمام کرد ،سرپرستی خانواده را بعهده گرفت و به استخدام وزارت راه درآمد و پس از گذراندن یک دوره تخصص راه سازی مامور خدمت در همدان شد. کیوان به گفته خودش فعالیت سیاسی اش را از سال 1321 شروع کرد. یادداشتها و قطعاتی از او در دست است از سال های 22 و23 بنام های " خیام و سنگلج"، " خاموشی ایران"،  "تبعید" و غیره که همه رنگ سیاسی دارد. گرایش های فکری کیوان در همه این یادداشتها یکی است: "رهائی و اعتلای بشر". با وجود این با پیوستن به حزب توده ایران، زندگی کیوان رنگ دیگری بخود می گیرد. بشر دوستی، دفاع از حقوق زحمتکشان، انسانیت، احترام به دیگران، تفکر، خواندن، درست اندیشیدن، صلح، دوست داشتن و وفا، عشق به خانواده و خلق در راس مبارزات وی قرار می گیرند.

در تمام نامه هایی که از او در دست است، اعم از آنها که به دوستانش، به همسرش و به خانواده اش می نویسد، دفاع  از حقوق کارگران و زحمتکشان، مدح آزادی و عشق به انسان همه جا متجلی است:

"... زندگی زاینده است. این اقیانوس سرمدی هزاران دُر و مرجان دارد. شکوه بشری بر این اقیانوس انعکاس جهان و ادراک است. در پیشگاه این معبد راز است که می شود با جاذبه و شوق فراوان کارنامه گذشته آدمی را باز خواند. طومار حیات بشری پیش روی ما بازاست. شاعران نغمه های این سرگذشت را ساخته اند و می سازند... و آن شاعران پاسدار عظمت مردمند که نه پیش و نه دنبال آن ها باشند. با آنها و در میان آنها، سرود خوان دردها و تمایلات آنانند..."

در نامه دیگری به دوستش فریدون رهنما می نویسد:

"... بگذار از قرن خوشبخت خود بیاموزیم که چگونه یکدیگر را دوست بداریم. قرن ما بهترین آموزگار ماست... امروز یازده سال می گذرد. من با شادی تمام اعلام می کنم که شعارچنین است" برای واژگونی بساط پوسیده امروزی و برقراری دمکراسی توده ای!" ( 10/7/1331) 

کیوان ضمن مبارزاتش چندین بار دستگیرشد ولی هر بار چند ماهی بیشتر طول نکشید. یکبار هم به خارک تبعید می شود .

او با نام خودش و با چندین نام مستعار مثل  دلپاک، آویده، آبنوس، بیزار، پگاه وغیره می نوشت. چند داستان کوتاه به تاریخ 1322 درهمدان و نیز دفتری شامل چند داستان کوتاه در سال های 28 و29 در تهران نوشته است. در سال های 20 تا 22 قطعات ادبی و اشعارش را در نشریه "گلهای رنگارنگ" چاپ می کرد. روزنامه نگاری را دوست داشت. به نهضت زنان معتقد بود و شاید به همین دلیل مدت ها سردبیری "مجله بانو" را داشت و هم در آن مجله آثار بسیار دارد. به زن با دیده احترام می نگریست. مرتضی دلش برای مردم خودش برای جزء جزء خاک وطنش، برای آثار تاریخی این آب و خاک می طپید و همه را همچون ذرات وجود خودش دوست می داشت. در نامه ای به یک از دوستانش می نویسد:

"... تازگی از شهر شما آمده ام. داشتند مسجد جامع یزد را تعمیر می کردند... من مسجد جامع را خوب تماشا کردم. اسلوب ساختمان سر در، مغازه ها، گنبد... غرفه های مختلف مسجد کیفیت تزئینات داخلی صحن و زیر گنبد، همه جنبه خاصی دارد که مسجد جامع یزد را از نوع و اسلوب سایر مساجد شهرهای دیگر)  و از جمله اصفهان جدا می کند."

 

کیوان سپس قسمت های مختلف این مسجد را از نظرهنری وصف می کند و جابجا آن را با مسجد شیخ لطف اله و مساجد دیگرمقایسه می کند و سپس به شهر می رود و چنین ادامه می دهد:

" ... کارگاه های متعدد شهر شما هر آدمی را متوجه خود می کند: صدها و صدها کارگر در حفره و گودالی تا گلو فرورفته اند و پارچه های زیبا و نیازمندی های پارچه ای مردم را می سازند و کارگاه های آنها حتی از داشتن نور کافی و عجیب تر از آن حتی یک در ورودی به اندازه قامت انسان محروم است. "( 11/ تیرماه/1331)

کیوان در همین نامه تعجب می کند که چطور کسی "همت نمی کند مدخل این کارگاه ها را دست کم باندازه قامت یک آدم بزرگ سازد که مدخل به این کوتاهی همه روزه پشت صدها و صدها انسان را خم و دولا نکند."

او در مرداد ماه سال 1333 بازداشت و به زندان قزل حصار فرستاده شد. متاسفانه همه اشعار کیوان، شاعر، نویسنده و روزنامه نگاری انسان دوست که در آن هنگام سالهای بالندگی و شکفتگی ادبی خود را طی میکرد، در یورش گزمگان فرمانداری نظامی به خانه او از بین رفت.

مرتضی کیوان در 33 سالگی و زمانیکه تنها 2 ماه از ازدواجش با پوران سلطانی،یار و همسر محبوبش، می گذشت، تیرباران شد.

در سحرگاه 27 مهر1333 او، که غیر نظامی بود، و نه تن از یاران افسرش را از خواب بیدار می کنند که وصیت نامه شان را بنویسند:

مادرعزیزم یار و همسر عزیزم، خواهر عزیزم

بدنبال زندگی و سرنوشت و سرانجام خود می روم. همه شما برای من عزیز و مهربان بودید و چقدر به من محبت کرده اید اما من نتوانستم، نتوانسته ام، جبران کنم. اکنون که پاک و شریف می میرم، دلم خندانست که برای شما پسر، دوست و شوهر و برادرنجیبی بودم، همین کافیست. دوستانم زندگی ما را ادامه می دهند و رنگین می سازند... همه را دوست دارم زیرا زندگی پاک و نجیبانه و شرافتمندانه را می پرستیده ام. زن عزیزم یادت باشد که "عمو تیغ تیغی" تو، راه را تا به آخر طی کرد. خواهرم درسش را در دانشکده...

و خاتمه می دهد که :

... و با یاد شما وهمه خوبان زندگی را بصورت دیگر ادامه می دهم. بوسه های بی شمار برای همه یاران زندگی ام.

                                    مرتضی کیوان/ساعت۰ ۳/۳ نیمه شب دوشنبه۲۶/۷/۱۳۳۳

 

شعري از احسان طبري به مناسبت تيرباران شدن مرتضي كيوان:

 

به شاعر شهيد - مرتضي كيوان

اي شاعري كه شمع جوانيت شد خموش
در زير آسمان غمين سپيده دم ،
بي شك نبود جان تو غافل از سير كار
روزي كه هشته اي به سبيل طلب قدم

قلبي كه بود منبع الهام و شعر و راز
از جور خصم شد گل پولاد مامنش
چشمي كه بود پر ز نگاهي زمانه سنج
آويخت مرگ پرده تاري ز روزنش

طوفان وزيد ، شاخه نوخيز تو شكست
از باغ عمر ، برگ وجود تو شد جدا
رفتي بدان ديار كزان بازگشت نيست
وان خاندان و خانه تهي شد ز كدخدا

پروانه اي كه شيفته شمع روشن است
پروا ندارد آنكه بسوزد وجود خويش
شاعر ، كه هست عاشق انوار زندگي
تا كام مرگ ؛ سر نكشد از سرود خويش

آن كس كه شوربخت ترا خواند ؛ بر خطاست
زيرا نبرد راه سعادت ، سعادت است
زيبايي و جواني و رزم تو - شعر توست
وان شعر آخرين كه سرودي شهادت است .



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics