پاسخ آيت الله
منتظری به پرسش های ستاره درخشش به مناسبت سالروز انقلاب
اصل انقلاب و تشکيل نظام "جمهوری اسلامی" کار بزرگ و مقدسی بود که به
وسيله نهضت همه طبقات ملت و به رهبری مرحوم آيت الله خمينی انجام شد، و
به مردم وعده های زيادی و از جمله آزادی سياسی و توسعه اقتصادی و فرهنگی
داده شد و اهداف والا و با ارزشی در نظر بود که متأسفانه به بسياری از
آنها دست نيافتيم . کارکرد نظام را نه میتوان
مطلقا منفی شمرد و نه مثبت
بسمه تعالی
پيرامون: اصل انقلاب - کارکرد نظام - حکومت دينی - نظام خودی و غيرخودی
- وضعيت فعلی کشور - اختلاف شيعه و سنی - ارتباط با آمريکا.
حضرت آيت الله العظمی منتظری
با عرض سلام و آرزوی سلامت و تندرستی برای جنابعالی ، موجب امتنان
خواهد بود که به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
پرسش
۱ :
برخی معتقدند که انقلاب ، در ابتدا از مسير خود منحرف شد. در صورتی که با
اين نظر موافقيد، دلايل آن را چگونه ارزيابی میفرمائيد؟
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از سلام و تحيت متقابل ;
چون در آستانه سالگرد پيروزی انقلاب هستيم ، قبل از پرداختن به پاسخ
های جنابعالی ، ذکر اين نکته ضروری است که مردم ما در آغاز انقلاب در
شعارهای خود میگفتند:
"استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی "; در زمان شاه نفت ما به قيمت خوب
فروخته میشد
و پول ما نيز در جهان ارزش داشت ، ولی چيزی که مردم را رنج میداد
و آنان را به سوی انقلاب سوق میداد
استبداد شاهانه و اختناق ، قانون شکنی ، فشار ساواک ، سلب آزاديها و
غارتگريها و فساد اجتماعی بود; مردم در برابر اين خصلت ها برای کسب
آزادی ، عدالت اجتماعی ، رفع تبعيضات و تشکيل جمهوری اسلامی يعنی حکومتی
مردمی توأم با موازين اسلامی قيام کردند; در نظر مردم استبداد استبداد
است ، خواه از ناحيه شاه باشد خواه از ناحيه روحانيت . مردمی که شعارشان
"جمهوری اسلامی " بود معلوم بود حاکميت اسلام را پذيرفته اند و مقصودشان
از آزادی ، آزادی بيان و اظهارنظر در مسائل سياسی و اجتماعی میباشد،
رسانه های گروهی کشور متعلق به همه طبقات جامعه است نه قشر خاصی ، و
بالاخره مردم میديدند
اختناق در جامعه حکم فرماست ، لذا برای نجات از اين وضعيت به انقلاب روی
آوردند.
به عبارت ديگر پيش از انقلاب در کشور رژيمی مستبد و خودسر با زور و
اختناق و بی اعتنای به عقايد و افکار عمومی و با تکيه بر قدرتهای خارجی
حکومت میکرد،
و وابستگان رژيم در سايه قدرت سلطنت ، کشور و ثروت آن را ملک طلق خود میپنداشتند،
ثروت کشور به يغما میرفت
در صورتی که اکثريت قاطع مردم در فقر و محروميت به سر میبردند.
در اين صورت هم عقل و هم شرع حکم میکرد
که مردم نبايد در برابر ظلم ها و زورگويی ها و چپاول ها ساکت و بی تفاوت
باشند، همان گونه که ظلم و تعدی گناه است تحمل ظلم نيز گناه است مگر
اينکه انسان ناتوان باشد. خدا غيرت و شهامت را در سرشت انسان قرار داده
تا از حق خود، ناموس خود، کشور خود و دين خود دفاع کند. پس بر اين اساس
اصل قيام برای انقلاب اسلامی يک وظيفه وجدانی و شرعی بوده است .
با اين مقدمه به پاسخ پرسش های جنابعالی میپردازم
:
پاسخ
۱ :
اصل انقلاب و تشکيل نظام "جمهوری اسلامی " کار بزرگ و مقدسی بود که به
وسيله نهضت همه طبقات ملت و به رهبری مرحوم آيت الله خمينی انجام شد، و
به مردم وعده های زيادی و از جمله آزادی سياسی و توسعه اقتصادی و فرهنگی
داده شد و اهداف والا و با ارزشی در نظر بود که متأسفانه به بسياری از
آنها دست نيافتيم . کارکرد نظام را نه میتوان
مطلقا منفی شمرد و نه مثبت . هم کارهای مثبتی انجام شده و هم کارهای
زيانباری که برخلاف مصالح اسلام و ملت و کشور بوده است و متأسفانه نوعا
به نام اسلام انجام شده و میشود.
به طور اجمال علت مشکلات پيش آمده را میتوان
چنين بيان نمود:
الف : روشن نبودن ابعاد حکومت دينی برای متصديان امور; فقهای شيعه به
دليل انزوای سياسی در طول قرون متمادی ، توفيق تبيين ابعاد حکومت دينی
متناسب با زمان و وظايف حاکم و حقوق ملت را پيدا نکرده بودند، و جمهوری
اسلامی اولين تجربه حکومت دينی به وسيله فقهای شيعه بود.
ب : قانون اساسی نيز اولين تجربه ای بود که توسط خبرگان - هرچند دلسوز
- ولی بدون تجربه تنظيم شد، و طبعا دارای نقائص و تضادهايی میباشد
از جمله اينکه مسئوليت ها نوعا بر عهده رئيس جمهور و قوه مجريه است ، ولی
اهرمهای قدرت در اختيار رهبری قرار داده شده بدون اينکه پاسخگو باشد، و
بر اين اساس بسياری از کارهای اساسی و مهم راکد میماند
و در اين ميان کسی پاسخگو نيست .
ج : مسئولين و متصديان امور پس از اينکه به قدرت رسيدند گرفتار يک
گونه انحصارطلبی شدند و بر اين اساس بسياری از نيروهای مفيد و فعال کشور
حذف شدند و صفا و صميميت گذشته فراموش شد، و به جای استقرار نظام عدالت و
قسط، نظام خودی و غيرخودی شکل گرفت و بی گناهانی به زندان افتادند.
نتيجه اين گونه سياست اين است که کارها در اختيار جناحی خاص قرار میگيرد
و به تذکرات و انتقادات بی اعتنايی میشود
و بر اساس سنت الهی و تجربه تاريخ هنگامی که کارهای بزرگ به دست افراد
کوچک و کارهای کوچک به دست افراد بزرگ قرار داده شد اختلال امور و تضييع
حقوق و مصالح کشور را در پی خواهد داشت ، و بالاخره عدم تجربه و
خودمحوری متصديان امور و عدم تحمل انتقادات ديگران منشأ عمده مشکلات است
.
پرسش
۲ :
برخی معتقدند که مشکلات ايران حاصل خارج شدن دين از قلمرو رسالت خويش و
ورود آن به قلمرو حکومت است . نظرتان را بيان فرمائيد؟
پاسخ
۲ :
اگر منظور شما از ورود دين به قلمرو حکومت اصل ولايت فقيه است ، بايد گفت
: اصل ولايت فقيه به طور اجمال و نيز ضرورت آن به معنای صحيح و معقول از
مسائل اساسی فقه اسلامی است و عقل و کتاب و سنت بر صحت آن دلالت میکند،
ولی معرفی های اغراق آميز - به ويژه اضافه کردن قيد مطلقه به آن - و مطلق
نگری و عدم توجه به ساير اصول قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به حقوق
ملت موجب بروز تضاد و چالش در اداره کشور گرديده و خسران و زيانهايی را
به دنبال داشته است .
همان گونه که من قبلا گفته ام با اين روش که آقايان دارند و اين گونه که
عمل میکنند
حاکميت دينی شکست خواهد خورد. و با کمال تأسف چون کارهای خلاف خود را با
نام اسلام توجيه میکنند،
قهرا مردم به اسلام و هر نوع حکومتی که به نام اسلام باشد روی خوش نشان
نخواهند داد.
پرسش
۳ :
وضعيت فعلی کشور و فشارهای بين المللی در ايران را چگونه ارزيابی میفرمائيد،
دلايل و راه حل آن چيست؟
پاسخ
۳ :
اينکه ما در حال حاضر در وضعيت کم نظير بحرانی، چه از داخل چه از خارج،
به سر میبريم
در آن شکی نيست . گذشته از لحاظ سياسی و فرهنگی ، از جهت اقتصادی مردم ما
با مشکلات عديده ای دست و پنجه نرم میکنند، مردم
گله مند هستند. کشوری که اين همه منابع متنوع دارد به دليل نبود مديريت
اقتصادی کارآمد از بسياری از کشورها که دارای نفت و گاز نيستند عقب مانده
است . مسئولان هم با ارائه آمارهای غير واقعی و شعار به توجيه های غير
قابل قبول روی آورده اند، از آن مهم تر اينکه فشارهای بين المللی بر سر
بحث انرژی هسته ای هم يکی از عوامل ايجاد مشکلات اقتصادی شده است . ما هم
اعتقاد داريم که انرژی هسته ای حق ماست اما آيا ما حق و حقوق ديگری
نداريم که بر سر آن اين همه هزينه بپردازيم؟ ما نبايد با شعارهای تند و
بدون پشتوانه ، ديگر کشورها را عليه خود تحريک کنيم. تندرويها به ضرر ملت
و کشور است و دودش در چشم مردم میرود. بايد در
بحران از همه ئ ظرفيت ها، نخبگان و اهل بصيرت استفاده کرد.
پرسش
۴ :
نقش ايران در سياست عراق را چگونه ارزيابی میفرمائيد؟
و نظرتان را درباره اختلافات شيعه و سنی بيان فرمائيد؟
پاسخ
۴ :
به واسطه همگونی در بسياری از مسائل ايران و عراق ، آينده دو کشور از
لحاظ سياسی و فرهنگی نمی تواند از هم جدا باشد و خواهی نخواهی بر يکديگر
تأثير خواهند گذاشت . حاکميتی هم که در عراق پا میگيرد
بايد بر طبق نظر اکثريت جامعه آنجا باشد و حکومت مردمی مطابق خواست آنها
بايد برقرار باشد و چون مردم عراق مانند مردم ايران متدين هستند، حاکميت
آن نمی تواند بدون در نظر گرفتن دين و مذهب باشد، و اقليت ها هم بايد
آزادانه بتوانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند.
صدام يکی از اشتباهاتش اين بود که میخواست علقه
و وابستگی اين دو کشور و مردم آنها را از هم جدا کند. دو کشور ايران و
عراق ارتباطات تنگاتنگ فرهنگی ، دينی و مذهبی با يکديگر دارند، و مشاهد
مشرفه عراق مورد توجه و احترام همه شيعيان جهان است . البته ما حق دخالت
در امور داخلی عراق را نداريم و مردم آنجا خودشان برای آينده خود تصميم
گيرنده اند و حاکميت آنها نيز بايد طبق خواست مردم و اکثريت باشد. اما
متأسفانه برخی از گروه های شيعه و سنی عراق با تندروی ها آب به آسياب
دشمنان هر دو فرقه میريزند و تا تمام فرقه های
عراقی متحد و هم آهنگ نشوند کشور آنها از هرج و مرج و اشغال نجات پيدا
نخواهد کرد. شيعه و سنی هر دو مسلمانند و اسلام دين رحمت و مسالمت است نه
ستيز و خشونت . در قرآن کريم میخوانيم : (يا
ايها الذين آمنوا ادخلوا فی السلم کافة و لاتتبعوا خطوات الشيطان )،
(واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا)، (و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب
ريحکم ).
پرسش
۵ :
نظرتان را درباره برقراری رابطه با آمريکائيان بيان فرمائيد؟
با احترام و امتنان - ستاره درخشش
۱۷
بهمن ماه
۱۳۸۵
پاسخ
۵ :
نظر به اينکه آمريکا محرک کودتای
۲۸
مرداد زاهدی عليه دکتر مصدق و برگشت شاه بود و پس از کودتا آمريکا تقريبا
همه شئون سياسی و اقتصادی کشور را قبضه کرد، و پس از انقلاب نيز پولهای
ايران را بلوکه کرد، در آغاز انقلاب مردم ايران از آمريکا عصبانی بودند و
در نتيجه دانشجويان سفارت آن را در ايران اشغال نمودند و آمريکا هم رابطه
خود را با ايران قطع نمود; و بر اين اساس مرحوم امام (ره ) ارتباط با آن
کشور را به طور کلی نهی کردند، ولی واضح است که چنين حکمی موقتی است و
ممکن است برحسب شرايط سياسی و اقتصادی عوض شود، و اين امر در گرو اين
است که رابطه به نفع کشور باشد و به اصطلاح از قبيل رابطه دو کشور مستقل
باشد نه از قبيل رابطه گرگ و ميش ، اين موضوعی است که افراد متخصص و
کارشناس در سياست خارجی ايران هماهنگ با وزارت خارجه بايد بدون لحاظ
جناح بنديهای کشور، منافع و مضار آن را در شرايط فعلی بررسی نمايند. اگر
بنا باشد سوء سابقه موجب ترک رابطه باشد انگليس و روس در گذشته بيش از
آمريکا به ايران ضربه زده اند، پس ملاک شرايط فعلی کشور و جهان و مصالح
انقلاب و نظام است نه جريانات گذشته ، به نظر من امروز ديگر قطع رابطه با
آمريکا به مصلحت کشور نيست . البته آمريکا نيز لازم است از اشغال
افغانستان و عراق و خسارتهای انسانی و مالی فراوانی را که متحمل شده درس
بگيرد و توجه نمايد که ملتها بيدار شده اند و ديگر با جوسازيها و تهديدها
نمی تواند حاکميت خود را بر جهان تحميل نمايد.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته .
قم - حسينعلی منتظری
۱۳۸۵/۱۱/۱۹
منبع: گویا
|