نویدنو:04/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

در باب مبارزه با اوباش

عباس عبدی

آنچه که این روزها تحت عنوان مبارزه با اوباش در جریان است و تصاویر مشمئز کننده و اظهارات و واکنشهای متعددی هم در این زمینه منتشر و ابراز شده موجب گردید که یادداشت فعلی را به این مساله اختصاص دهم.


هميشه پيش خود فكر كرده‌ام كه مبادا در سياست به موضعي بيافتم كه همه‌نظراتم از منظر اشكال‌گيري و اصطلاحاً نق زدن باشد. از اين رو در جريان برخورد اخير با افراد مشهور به اراذل و اوباش ابتدا فكر كردم كه چيزي ننويسم بهتر است، چرا كه شخصاً هم شاهد ترس مردم از اين افراد بوده‌ام و احتمالاً مردم محل که شرارت‌هاي آنان را از نزديك ديده و مزه ناامني ناشي از حضور آنان را چشيده‌اند، از اين برخوردها استقبال كنند، اما در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه نمي‌توان چيزي نگفت، زيرا مجدداً با مسأله‌اي روبرو هستيم كه راه‌حل غير قانوني و حتی ناقصي براي آن تجويز شده است که نه تنها مشکل را بطور ریشه ای حل نمی کند که احتمالا مشکلات دیگری هم ایجاد می کند.
1ـ درست است كه ما در قانون جزاي خود عنوان «اراذل و اوباش» نداريم و كسي هم نمي‌تواند از موضع قانوني چنين عنواني را به افراد خاصي اطلاق كند، چرا كه معرف فعل مجرمانه معيني نيست، اما به لحاظ عرفي و عيني چنين افرادي را داريم. افرادي كه اصطلاحاً جاهل محل بوده و در درگيري‌ها و كارهاي خلاف دخالت دارند و چه بسا مزاحم مردم نيز مي‌شوند، عربده‌كشي و احياناً بدمستی هم مي‌كنند، و مردم محل از آنان حساب مي‌برند، و در برخي مواقع هم با يكديگر دعوا مي‌كنند. ظهور و بروز اين افراد در محل‌هاي پايين و حاشيه شهر است. قبل از انقلاب در محل ما هم كمابيش بودند.
اگر به اين سوال جواب دهيم كه چرا افراد شرور و اوباش در اينگونه محلات فعال هستند، راه‌حل مسأله نيز تقريباً مشخص مي‌شود. در دهه چهل وقتي لات‌ها و جاهل‌هاي مناطق جنوب شهر وارد درگيري مي‌شدند، همه افراد اصطلاحا ماست‌ها را كيسه كرده و به خانه‌ها مي‌رفتند. چرا؟ چون از جان و آبرويشان كسي محافظت نمي‌كرد و بايد خودشان مواظب آنها مي‌بودند و ياراي مقابله مستقيم هم با لات‌ها نداشتند، پليس هم كمابيش با لات‌ها همراهي مي‌كرد، يا حداقل بي‌طرف بود و كار چنداني با آنها نداشت، مگر در موارد استثنايي و حاد.
در همان زمان اگر به مناطق شمالي شهر مي‌آمديد، قطعاً از لات و لوت خبري نبود، نه به دليل اينكه آنها در اين محل‌ها ساكن نبودند، بلكه به دليل حساسيت پليس در اين محلات، جايي براي خودنمايي و ابراز وجود اين افراد باقي نمي‌ماند.
از روي شواهد هم مي‌توان نتيجه گرفت كه ظهور و تداوم پديده اراذل و اوباش به ضعف و ناكارآمدي دستگاه قضايي، قانون و پليس مربوط مي‌شد، برحسب تعريف مذكور در فوق روشن است با حضور پلیس مقتدر و حاکمیت قانون ،كسي كه چنين اقدامات شرورانه‌اي را انجام مي‌دهد، با اولين اقدام به زندان مي‌رود و فرصت اقدام بعدي را پيدا نمي‌كند. لذا صرفاً در شرايطي به كار خود ادامه مي‌دهد كه مانعي چون پليس و قانون را پيش پاي خود نبيند.
بسياري از مردم در مواجهه با اين افراد شكايت نمي‌كنند، حتي برخي هم كه شكايت مي‌كنند، بايد پيه تهديدها و فشارهاي زيادي را به دليل پيگيري شكايات خود به تن بمالند، زيرا كه مورد حمايت جدي قانون و پليس نيستند. اگر اين افراد شرور هستند، بايد پرسيد كه چرا مردم از آنان شكايت نكرده‌اند؟ يا اگر شكايت كرده‌اند آن را پس گرفته‌اند؟ تا وقتي كه اين مسأله حل نشود، پديده افراد شرور و اراذل و اوباش هم حل نخواهد شد. در واقع اين افراد نيز به نوعي قرباني اين بي‌توجهي و ضعف قانون و پليس در حمايت و تأمين امنيت مردم هستند، چرا كه اگر اين ضعف نبود، آنها هم فرصتي براي شرارت پيدا نمي‌كردند و برچسب شرور به آنها نمی خورد.
چگونه ممكن است كه اين افراد در طول زمان ده‌ها خلاف مرتكب شده باشند، و هيچ رسيدگي جدي هم نشده باشد ولي يك باره و در يك شب ده‌ها نفر از آنان دستگير و به آن شكل در شهر گردانده شوند؟
2ـ اين اقدامات مقطعي است و نمي‌توان هر روز چنين برخوردي را داشت. برخورد اصولي تقويت و اصلاح پليس و ساختار قضايي و قانون براي تأمين امنيت مردم است تا با اولين نقض امنيت، فرد ناقض به مجازات برسد، كه در اين صورت كسي فرصت و انگيزه سلب امنيت ديگران را پيدا نمي‌كند، همچنان كه در محله‌هاي شمال شهر و مرفه‌تر چنين است و كسي جرأت چنين اقداماتي را ندارد.
فراموش نشود فرض است كه جرايم اين افراد مشهود و علني است، و از اين رو پليس تاكنون مي‌بايست با آنان برخورد مي‌كرده و اگر نكرده باید پاسخگو باشد.
اين اقدامات در گذشته هم بوده، بارها اين افراد را وارونه سوار الاغ كرده و با همان شكل و شمايل مشهور در محل گردانده‌اند، ولی اثري نداشته است كه ما امروز با چنين وضعي مواجهيم زيرا مرتكبين اين اعمال يادي از آن برخوردها ندارند و احتمال آن راهم برحسب تجربه نمي‌دادند که با آنها چنین رفتاری شود. حتي در مقطعي برخي از آنا سر از دنياي ديگر درآورده‌اند، اما اتفاقي نيافتاد، زيرا كشته شدن چند شرور در محل «الف» چه ربطي به اوباش محل «ب» يا حتي محل «الف» در سال بعد خواهد داشت؟
بعلاوه اينگونه اقدامات چون مبناي قانوني ندارد، فاقد اثر است. زيرا مردم خواهند پرسيد كه مبناي فعل و مجازات پليس چيست؟، برحسب كدام مجوز قانوني چنين مي‌كند؟ چه فرقي ميان عمل خلاف است؟ آيا اگر از فرد عادي خلافي سر زند اشكال دارد و از نيروي دولتي خير؟ به قول برخي از زندانيان:
ناکرده گناه در این جهان کیست؟بگو
آن کس که گناه نکرد چون زیست ؟بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست؟بگو
هنگامي كه چنين اقداماتي بدون حكم قضايي از دادگاه صالحه در مرحله اول عليه افرادي كه شرور هستند (واقعاً هم باشند) انجام شود، چه دليلي دارد كه به ديگران تسري پيدا نكند؟ چگونه مي‌توان ميان شرور و غير شرور تمييز قايل شد؟ بويژه وقتي كه دادگاهي صالح به موضوع رسیدگی نكرده است. اين كارها در نهايت تر و خشك را با هم مي‌سوزاند و اين اول بدبختي در جامعه است.
3ـ نكته ديگري كه بايد متذكر شد، نگاه متوليان امر به آثار و چگونگي مجازات است. آقايان فكر مي‌كنند، مجازاتي كه تحقيركننده و خشن باشد، لزوماً مورد استقبال مردم قرار مي‌گيرد. قطعاً عده‌اي از مردم از چنين رفتاري استقبال مي‌كنند، اما جامعه در حال تحول است، و نفس مجازات‌هاي خشن و تحقيرآميز و بي‌ضابطه از نظر بسياري مطرود است، حتي عليه افرادي كه شرور و اوباش باشند. در جهاني كه دفاع از حقوق حيوانات هم به يك دغدغه جدي تبديل شده است، جايي براي موثر بودن اينگونه روش‌هاي تحقيرآميز و بي‌ضابطه باقي نمانده است. فرق است ميان انتقام‌گيري كور و اجراي حق. شايد برخي افراد رفتار مختار ثقفي را با قاتلان امام حسين (ع) بپسندند، و چند دهه قبل هم نقالان خياباني با آوردن پرده‌هاي نقاشي به توصيف آن كارها در كوچه و خيابان مي‌پرداختند و وجهي را جمع‌آوري مي‌كردند. ولی رفتار اصیل اسلامی را باید نزد امام علی یافت. از منظر شيعه شرارت ابن‌ملجم به مراتب بيش از ديگر جنايتكاران آن دوران بود، اما امام علي (ع) چون در پي انتقام كور نبودند، وصيت كردند كه اگر زنده نماند، فقط و فقط يك ضربه شمشير به قاتلش بزنند، و تا زمان انجام اين كار هم حقوق او را رعايت كردند. اين است تفاوت ميان عدالت اسلامي با انتقام كور قبيله‌اي.
قبل از انقلاب برخی فکر می کردند که با بریدن دست یک دزد دیگر شاهد دزدی در جامعه نخواهیم بود خوب اگر چنین است چرا الان دست یک دزد را قطع و مستقیما از تلویزیون نشان نمی دهند تا بنیان دزدی برچیده شود؟
درباره تأثير مجازات هم بايد توجه داشت، آنچه كه بيش از شدت مجازات در کاهش جرم موثر است، فاصله زماني كوتاه‌میان جرم و مجازات است. شدت زياد مجازات بعضاً تأثير منفي دارد. اما رسيدگي سريع و اقدام فوري و البته با دقت و عدالت تأثير مثبت در بازدارندگي دارد. اما در جريان اين قضيه و بنابه ادعاي مطرح شده ،اين افراد بايد ده‌ها عمل خلاف را مستمراً انجام داده و در عين حال هيچ مجازاتي را هم نچشيده باشند. بعد يك باره با چنين وضعي مواجه شوند. اين كار مثل كار آن پدري است كه مواظب رفتار فرزندش نبود و در برابر خلاف‌هاي كوچكش سكوت كرد تا خلاف‌هايش بزرگ و بزرگتر و بيشتر و بيشتر شد. به يك باره عصباني شد، زد و فرزند ناخلف و خلافكارش را كشت!! در حالي كه اگر از ابتدا و در برابر اولين اقدام خلاف او واكنش نشان مي‌داد كار به اينجا نمي‌رسيد.
آنچه كه در مجموعه سياست‌هاي موجود كشور شاهديم حكايت از نوعي عصبانيت و بي‌برنامگي است. در زمینه اقتصاد ،قيمتگذاری سوخت، بودجه و اقدامات مرتبط با فساد و نیز نرخ بهره بانکی و ... در حوزه سياست، اظهارات عجولانه در باره مصر و اسراييل و... پس گرفتن آن و مذاكره در باره عراق و... در حوزه فرهنگ مسايل مرتبط با حجاب و جوانان و... در حوزه اجتماع هم مبارزه با اراذل و اوباش و... جملگي موجب آن مي‌شود كه نوعي نگراني نسبت به نتايج اين سياست‌ها براي كشور ايجاد شود. خداوند ختم به خير نمايد. انشاءالله

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics