نویدنو:19/11/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

توضیح نویدنو: رفیق گرامی علیرضا جباری مطلب زیبایی ارسال کرده اند که در زیر ملاحظه می نمایید.اگرچه ما با مفاد درونی این مقاله موافقیم ، اما نمی توانیم هرزه درایی های تحمیل شده به جنبش را که می توان به منبع صدور آن ها تردید جدی داشت انکار کنیم . سخن رفیق جباری عزیز دردرون وبرای درون جنبش پذیرفتنی ودلنشین است اما غفلت از رفتارهای زهر آگین ماموران رسوایی که دل در گرو آشوب رفتارهای شاخص اجتماعی وکنشگران مطرح این عرصه را دارند، شاید اندکی ساده نگری خیر خواهانه باشد . دراین باب باز هم سخن خواهیم گفت.

 

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند

ما دل به عشوه ی که دهیم، اختیار چیست؟

علیرضا جباری (آذرنگ)

 

• عرصه ی پیکار درون جنبشی پهنه ی تبادل اندیشه، نقد و انتقاد از خود و دیگران و هم افزایی مادی و معنوی است، حتی اگر به پشیزی بیرزد. این عرصه عرصه ی طرد و نفی و اتهام و انتساب همه ی بدیهای جهان به یکدیگر و هراز چند گاه به درون شورت و کرست و نهانی گاه خلوت دیگران رفتن برای از میدان بیرون کردن رقیبان نیست ...

دوستان!
رزم آوران پهنه ی پیکار دمکراتیک و ضداستبدادی!

دیر گاهی است، شاید ازابتدای آغاز جنبش سوسیال دمکراتیک در کشورمان در سال های سده ی
۱۹ میلادی و همراستا با جنبش سوسیال دمکراسی درکشور همسایه ی شمال- روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیشین و باز روسیه ی امروز – شاهد در گیری های سیاسی- عقیدتی به جای برخوردهای سیاسی – نظری بوده ایم که گهگاه این کشاکشها نه تنها به پهنه ی مطبوعات و رسانه ها، بلکه گاه به عرصه ی تلاطم های شدید اجتماعی دشمن شادکن و خان و مان بر باد ده نیز کشیده است. شاید هیچ کس درصداقت و ازخودگذشتگی سران جنبش جنگل و مشروطه خواهان ، یا در دوره های بعد، در سال های پس از کودتا، در صداقت مبارزان راه پیکار ضد امپریالیستی، ضد استبدادی و دمکراتیک – در۴ نحله ی سیاسی – اندیشگی گوناگون که به چهار خط موسوم شدند- تردیدی به خود راه ندهد. بگذریم که همواره در هر نیروی سیاسی جدی کسانی بوده اند که عامدانه و آگاهانه – یا ناآگاهانه و به انگیزه ی وطن دوستی- در جهت تحریف واقعیت های موجود و کشانیدن جنبش های جدی و پیگیر اجتماعی به راه تزلزل و دگرشکلی کوشا بوده اند و همین نکته از دلایل مهم به درازا کشیدن حرکت بایسته ی ملی – دمکراتیک در کشور ما به افزون بر یک قرن و با توجه به دوره ی تدارک آن به افزون بر یک قرن و نیم بوده است.
    مبارزان ضد امپریالیست، دمکراسی خواه، و در شرایط امروزی به ویوه استبداد ستیز، هرگز نباید حقایقی را که در طول این تاریخچه ی پیکارهای دیرپای ملی– دمکراتیک بر حاصل این نبرد بی امان و خون بار سایه افکنده است از یاد ببرند و با برخوردار شدن از نیروی هم افزای یگانگی عرصه را برای تدارک توسعه ی فراگیر و پایدار به جای به هدر دادن منابع انسانی و طبیعی کشور به سود امپریالیسم و ارتجاع داخلی این دور تسلسل دیر پای را به پایان برند.
    درمان درد مهلک امروز ما وجود نه ده ها، بلکه صدها گروه دور از هم، کنش خواه و ناکنشگر، دشمنخو، خود محور، محفل گرای و در یک کلام بی بو وبی خاصیت نیست، که توان هر کدام برای خنثی کردن دیگری، بلکه دیگران به کار آید و سر انجام کارشان نیز چیزی بجز زوال و فروپاشی همه ی آنها نباشد.
    تقسیم نیروها میان گرابشهای گونه گون چپ، راست و میانه ، فرو رویانیدن مبارزه ی سیاسی – نظری به کشاکش های سیاسی- آرمانی و مجادلات گهگاه غیراخلاقی و لیبرالی، حتی گنده چاله دهانی و لمپنی که به متن مبارزه در سطح جنبش ملی و دمکراتیک کشورمان راه جسته است، محتوای این درد بی دواست.
    آنان که از جان و مال و هستی خویش در راه مردم و استیفای حقوق شان گذشته اند یک بار برای همیشه باید از اتهام زنی، ناسزاگویی، دورنشینی، به کارگیری شیوه های گزینشی، لشکرکشی و صف آرایی در برابر یکدیگر، رو آوردن به دشمن برای بستن دهان همراه و همه ی انواع و اقسام شیوه های نامردمی ی دیگر – که تاخیر در به نتیجه رسیدن مبارزه ی دردبار سالیان با دشمن مشترک- اگر هدف آن نباشد که نیست- حاصل محتوم آن است پرهیز کنند. کسی از اینان، حتی اگر در روند این پیکار حتی یک مو از سرش کم شده باشد، تاچه رسد به اینکه سالها زندان، شکنجه و آزار دیده باشد و یا همراه یا همراهانی را بر سر این پیکار از کف داده باشد، نباید از بیم زبان دیگری یا آشوبیدن او و بند نشدن سنگ بر سنگ جنبش، اما با سخن دوستانه ومهر آمیز، از باز گفتن حقایق و واقعیتها و برخورد اندیشه ورزانه فرو ماند، حال طرف مقابل اش هر دوست یا رفیق، همراه و هم پیمان که باشد و هرگونه سخن، دیدگاه یا نقدی را که بیان کرده باشد.
    عرصه ی پیکار درون جنبشی پهنه ی تبادل اندیشه، نقد و انتقاد از خود و دیگران و هم افزایی مادی و معنوی است، حتی اگر به پشیزی بیرزد. این عرصه عرصه ی طرد و نفی و اتهام و انتساب همه ی بدیهای جهان به یکدیگر و هراز چند گاه به درون شورت و کرست و نهانی گاه خلوت دیگران رفتن برای از میدان بیرون کردن رقیبان نیست. دیگر، بی این رقیب-دوستان از این جا مانده و از آن جا رانده و با این قافله ی شکست خورده ی هماوردان و در پشت درهای بسته و محفل های بی رابطه با هم، ما سر انجام راه به کجا خواهیم برد؟
    جنبش مردمی مهره ی ریز و درشت و چهره ی بر جسته و ناشناس نمی شناسد. هرکس را در این عرصه ی کارزار با عملکردش در فرارویش حرکت اجتماعی به حرکت عام و سرنوشت ساز و به کارگیری حتی کمترین استعدادهای توسعه، فرارویانیدن محفل های کوچک کم توان به توده های میلیونی با توان و کارایی شگرف و هم افزایی بی مانع و کنشگر در اعتلای اقدام همگانی دگر ساز می توان سنجید.
    نیرویی را که به گمان خود برای خنثی کردن توطئه های ریز و درشت اشخاص و گروه های درون این حرکت اجتماعی به هدر می کنیم، چه بهتر که در راه افشانیدن بذر دانش و آگاهی انسانی و اجتماعی، باورانیدن توانایی و استعداد اقدام اجتماعی به همه ی مردم و سازمان ها و گروه هایی که ایشان را نمایندگی می کنند وفراهم کردن زمینه های اعتلای جنبش مردم، از راه ایجاد ارتباط با توده های وسیع مردم و نمیندگانشان در دیگر محفل ها و گروه های همجوار و یکی سازی پایانی همه ی آنها به کار بریم .

    روی سخنم در اینجا با هیچ دوست یا رفیق راست، چپ ومیانه در هرجای جنبش که ایستاده باشد نیست. از ضرورت اجتماعی کارسازی سخن می گویم که تاکنون همواره در پهنه ی کار و پیکار بی جواب مانده و هر کدام از ما به گونه ای از درک و تفهیم آن به دیگران فرومانده ایم و بر سر این دوراهی که رسیده ایم همواره راه آسان تر، بی دردسرتر و به گمان خود سودآورتر برای خودمان را بر گزیده ایم که همانا راه از دیرباز تعیین شده ی خودمان بوده است و غافل ازاین حقیقت ناگزیرمانده ایم که: "یک دست بی صداست"؛ هرچند که ممکن است رفتارهایی که در هرجمله ی این گفتار برشمردم ، مصداقی چند در میان چهره های ریز و درشت میدان مبارزات ملی- دمکراتیک کشورمان بیابد، نگاهم متوجه همه ی کسانی است که همسفران این راه اند، اما هنوز خود را از بند من بودن نرهانیده وبه موهبت ما شدن راه نجسته اند و شاید برایتان شگفت آور باشد که این سخن حدیث خویشتنم ام نیز هست. از ولتر اندیشمند انقلاب مدرنیت بیاموزیم که گفت: "حاضرم جانم را فداکنم، تا رقیبم بتواند حرف اش رابزند. "

 

بازگشت به صفحه نخست         

                             blog stats

Free Web Counters & Statistics