نویدنو:04/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

منظومه خرداد !

 دکتر معین

:ما ه خردادازآغازتا انتها ، منظومه ای برای هر صاحب درد ودرک است !:از دوم خردادباحماسه شگفت حضورمردم وسوم خرداد ،حماسه شورانگیزمقاومت تا چهارده خرداد، غروب خورشید تابناک جماران و پانزده خرداد،سرآغاز حرکت نجاتبخش نهضت اسلامی ، بیست و هفت خرداد، کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری نهم !، بیست ونه خرداد، شهادت معلم انقلاب دکتر شریعتی و سی و یک خرداد، شهادت عارف عاشق دکتر مصطفی چمران.
این منظومه که به راستی تاریخ زندگی سه دهه اخیرملت و کشور ما را در متن خود نگاشته است، شایسته باز خوانی ، نقد و تحلیل ، عبرت گرفتن از فرصت هاي سوخته واغتنام فرصت های پیش روست. به تعبيرفردوسي ، حكيم دانا و فرزانه طوس :
"جهان سر به سر حكمت وعبرت است *** چرا بهره ما همه غفلت است؟! "
واقع بینی در عین آرمان گرائی، توجه به ظرفیت های جدید و تصحیح دریافت ها و برداشت های نادرست در کوران تحولات جدید جامعه و جهان امروز ، محور قرار دادن منابع انساني و " توسعه علمي " بمنظور دستيابي به توسعه اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي ، همگي در جهت تداوم اصلاحات اجتماعی است که حداقل از پیشینه ای دویست ساله در کشورما برخوردار است.

*****
اكنون و در این دوران دغدغه ودلسردی ، واپس گرائی و تحجر ،عوام زدگی و عوام فریبی وخشونت و مهرورزی ! که کرامت وحقوق انسانی زنان و مردان ایرانی ، کارگران و دانشجویان ، معلمان و استادان و امنیت و عزت و حیات ملیّ ما در مخاطره قرار گرفته ودر آستانه خرداد که ماه زندگی ، رویش وشکوفائی طبیعت است ، سرود " زندگی " ازحضرت ابتهاج (ه.ا.سایه ) را تقدیم حضورتان میکنم :

*****

زندگی
چه فكر مي كني؟
كه بادبان شكسته زورق به گل نشسته اي ست زندگي ؟
در اين خراب ريخته
كه رنگ عافيت ازو گريخته
به بن رسيده راه بسته ايست زندگي
چه سهمناك بود سيل حادثه
كه همچو اژدها دهان گشود
زمين و آسمان ز هم گسيخت
ستاره خوشه خوشه ريخت
و آفتاب دركبود دره هاي آب غرق شد
هوا بد است
تو با كدام باد مي روي؟
چه ابر تيره اي گرفته سينه تو را
كه با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمي شود
تو از هزاره هاي دور آمدي
در اين درازناي خون فشان
به هر قدم نشان نقش پاي توست
در اين درشتناك ديولاخ
ز هر طرف طنين گامهاي رهگشاي توست
بلند و پست اين گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفاي توست
به گوش بيستون هنوز
صداي تيشه هاي توست
چه تازيانه ها كه با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها كه از تو گشت سربلند
زهي شكوه قامت بلند عشق
كه استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سپيده آن شكوفه زار ِ انفجار نور
كهرباي آرزوست
سپيده اي كه جان آدمي هماره در هواي اوست
به بوي يك نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بيفتي از نشيب راه و باز
رو نهي بدان فراز
چه فكر مي كني ؟
جهان چو آبگينه شكسته ايست
كه سرو راست هم در او شكسته مي نمايدش
چنان نشسته در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدش
زمان بي كرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پاي او دميست اين درنگ درد و رنج
به سان رود
كه در نشيب دره سر به سنگ مي زند ، رونده با ش
اميد هيچ معجزي ز مرده نيست ، زنده با ش !

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics