نویدنو:19/11/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

معنای تدبیر

روزنامه کیهان

در پرونده هسته اي ايران پس از يك دوره سكوت نسبي، تحولات مهمي در حال وقوع است. تحولاتي كه به زودي سرنوشت مسايل بسياري را تغيير خواهد داد و احتمالاً به نتايجي بسيار مهم و متفاوت با قبل خواهد انجاميد.
ايران در حال برداشتن يك گام مهم در برنامه غني سازي خود است كه ماهيت پرونده را به نحو بنيادي دگرگون خواهد ساخت و جهان را مجبور خواهد كرداز منظري كاملاً متفاوت به آن بنگرد و درباره نحوه مواجهه خود با آن تامل كند.
در حالي كه در روز دوم اسفند 1385 (18روز ديگر) مهلت قطعنامه 1737شوراي امنيت سازمان ملل به ايران به اتمام مي رسد، عمليات تبديل سايت نطنز به يك مجتمع غني سازي نيمه صنعتي به زودي آغاز خواهد شد. شوراي امنيت از ايران خواسته بود همه فعاليت هاي مرتبط با غني سازي و بازفرآوري را به حال تعليق درآورد اما مهندسان ايراني اكنون مقدمات فني نصب 3000 ماشين سانتريفيوژ را در زيرزمين هاي نطنز آماده مي كنند و اين اقدام صرف نظر از اينكه واكنش غرب چه خواهد در مدت چند ماه با موفقيت به سرانجام خواهد رسيد.
اين رفتار ايران به چه معناست و ما درباره آنچه مي كنيم تا چه حد انديشيده ايم؟ نگارنده اين يادداشت عقيده دارد راهي كه دولت نهم براي استيفاي حقوق هسته اي ايران در پيش گرفته تنها «مسير موفق» است و هر راه ديگري به جز آن، تنها به از دست رفتن و ضايع شدن حقوق ايران در عرصه فناوري هسته اي مي انجامد. منتقدان اين مسير قبل از هر چيز بايد به يك سؤال ساده پاسخ بدهند: فناوري هسته اي داشته مي خواهيم يا نه؟ ظاهراً هيچ يك از مخالفان عقيده ندارد كه ما بايد از اين فناوري صرف نظر كنيم. در اينصورت فقط يك جواب باقي مي ماند: «آري، ما فناوري هسته اي مي خواهيم» و وقتي بحث به اينجا رسيد مي توان با قاطعيت به يك نكته پاي فشرد و آن اينكه حق غني سازي فقط از دالان بحران بيرون مي آيد و براي روش هايي چون مذاكره و امثال آن بيشتر از نوعي «اهرم كمكي» نبايد ارزش قائل شد. فناوري غني سازي صنعتي نيست كه كسي ادعا كند مي تواند بدون دردسر و با بگو و بخند و خوش و بش هاي ديپلماتيك به آن برسد. همچنانكه به ياد داريم در دوره پيشين هم تا وقتي همه چيز در تعليق بود و مهندسان ما خانه نشين بودند، جز خنده و شادماني و قول توافق و حل مسئله از جانب اروپايي ها نديديم، اما همين كه اولين گرم هاي گاز هگزا فلورايد به ماشين هاي نطنز تزريق شد، تمامي آن بناي خوش قد و قامت «اعتمادسازي» فرو ريخت و غربي ها در ارسال پرونده ايران به شوراي امنيت ولو به قدر لحظه اي درنگ نكردند.
از آنجا كه دنياي ما دنياي منصفانه و عادلانه اي نيست و در آن سهم هركسي را به قدر «قدرت» او مي دهند نه به اندازه «قوت استدلالش يا ميزان انطباق خواستش با مقررات بين المللي»، و باز به اين دليل كه براي پيشرفت در چنين دنيايي فرش قرمز پيش پاي كسي پهن نمي كنند و پيشرفت هزينه اي دارد كه طالبانش بايد آن را بپردازند، ادعاي حفظ بي هزينه فناوري هسته اي را- از جانب هر كسي باشد- چندان نبايد جدي گرفت. هنر ديپلماسي در چنين پرونده اي اين است كه هزينه مقدر را حتي المقدور كاهش دهد نه اين كه همه چيز را در محاق تعليق فرو ببرد و ادعا كند در حال كنترل بحران است. هزينه صفر در اينجا به معناي دستاورد صفر است. ما تنها زماني مي توانيم هيچ هزينه اي نپردازيم كه كه هيچ چيز نخواهيم واين ديپلماسي نيست، خودزني است.
در اينجا خوب است به يك سؤال همواره مطرح هم بپردازيم. چرا ايران اينچنين سرسختانه در مقابل تعليق مقاومت مي كند؟ هنوز گوشه و كنار مي توان يافت كساني را كه- حتي كساني هنگام سخن گفتن خود را در جايگاه استادان كل ديپلماسي مي نشانند- نتوانسته اند منطق مذاكراتي ساده- اما بسيار مهم- نهفته در پس اين استراتژي را دريابند. موضوع كاملا ساده است و لجاجتي در كار نيست. تهران به خوبي مي داند تنها در صورتي غرب وارد «مذاكرات واقعي» با آن خواهد شد كه خواسته خود را پيش از آغاز مذاكرات به رايگان دريافت نكرده باشد. برادران مدعي تدبير در ديپلماسي خود قضاوت كنند كه اگر غرب ابتدا از ما تعليق را بگيرد بعد پاي ميز مذاكره بيايد، چه انگيزه اي براي مذاكره جدي و واقعي براي آن باقي خواهد ماند و بابت چه چيز بايد به ما امتياز بدهد؟ در آن صورت آيا عجيب است كه غربي ها تلاش كنند با آب بستن به مذاكرات آن را براي سال ها كش بدهند تا برنامه ايران در تعليق بماند، همان كاري كه در دوره قبلي تا حدودي انجام دادند؟
از سوي ديگر در اين حدود 3 سال ثابت شده است ربط مستقيم و معناداري وجود دارد ميان پيشرفت فني برنامه هسته اي ايران و بالا رفتن قدرت چانه زني آن پاي ميز مذاكره و منعطف تر شدن موضع طرف غربي. مي توان حدس زد زماني كه 3000 ماشين در نطنز كار خود را آغاز كنند، تازه غربي ها به فكر خواهند افتاد كه مسئولانه و جدي با ايران گفت وگو كنند والا تا زماني كه ببينند با توپ و تشر كارشان پيش مي رود طبعا ميلي ندارند كوتاه بيايند.
ايران اراده خود براي هسته اي شدن را به زياده خواهان غربي تحميل خواهد كرد. در واقع غربي ها اگر كمي منطقي باشند و چشم هايشان را باز كنند، خواهند ديد كه نهايتا كاري از دستشان برنمي آيد و ايران هسته اي ظهور كرده است. آخرين اقدامي كه در صورت زايل شدن قطعي عقل غربي ها انجام آن محتمل است اين است كه ديوانگي كنند و حمله اي نظامي به تاسيسات ايران ترتيب دهند. اماحتي يك تحليلگر غربي هم وجود ندارد كه معتقد باشد حمله نظامي مي تواند برنامه هسته اي ايران را به طور كامل متوقف كند (وگرنه چرا بايد تا حالا صبر مي كردند؟!) و تنها اتفاقي كه پس از آن رخ خواهد داد اين است كه تهران برنامه خود را با شدت بيشتري ادامه دهد در حالي كه در اهداف آن هم بازنگري كرده است. غرب ناچار است به زندگي با ايران هسته اي بينديشد.
سرسختي هميشه نشانه قدرت نيست، گاهي هم بايد آن را نوعي گيجي ناشي از استيصال دانست.
مهدي محمدي

سرمقاله روزنامه کیهان 15-11-1385

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics