نویدنو:15/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

مالکیت خصوصی فکری و معنوی بسترساز یورش به مالکیت گروهی و بشری

نوسنده : احمد سپیداری

در شهرهای بزرگ سراسر جهان مراکزی برای ثبت طرح ها، ایده ها و کارهای خلاقانه هنری وجود دارد تا آفریده های فکری و معنوی افراد را در تملک مادی خود آنها نگاه دارد و راه را بر بهره برداری سودجویانهی دیگر افراد ببندد. البته هیچ اثری بدون پشتوانهی فرهنگی و در خلاء بوجود نمی آید و به همین دلیل قوانینی ناظر بر این نوع مالکیتها بوجود آمده و مورد استناد قرار می گیرند.

سازمانهای مشابه دیگری نیز وجود دارد که کارشان به ثبت رساندن علائم، طرح ها و نام های تجاری برای درخواست کنندگان آن هاست. کافیست شما به این مراکز مراجعه کنید و تقاضا نمایید برای مثال واژه‌ی "دریاچه" را به عنوان نام تجاری برای محصول خود که مثلا کنسرو ماهی‌ست به ثبت برسانند. آن ها با پر کردن یک فرم مخصوص، پرداخت عوارض مربوطه و کنترل این‌که این کلمه قبل از شما به نام کسی ثبت نشده، این کار را برای شما انجام خواهند داد و از آن پس شما صاحب اختیار و مالک تجاری این واژه خواهید شد. سئوال این‌جاست که آیا اگر در این مرکز یا دیگر مراکز جهان واژه های ثبت نشده‌ای وجود دارد، معنای آن این است که آن ها هیچ مالک و صاحبی ندارند؟ چگونه است که هزاران سال تلاش یک ملت برای ساختن و به‌کارگیری یک واژه ارزشی نمی‌آفریند و می تواند با یک ثبت به تملک یک فرد حقیقی یا حقوقی درآید و مورد بهره برداری سودجویانه قرار گیرد؟ آیا این سودجویی و سوء استفاده بر کارکرد آن واژه اثر نمی گذارد و آن را تخریب نمی کند؟ چرا ما باید از فردای به ثبت رسیدن آن واژه و با تحمل یک یورش تبلیغاتی از شنیدن کلمه‌ی "دریاچه" یاد تن ماهی بیفتیم؟

آیا تاکنون برای استفاده از یک اثر هنری تاریخی به موزه های بزرگ جهان مراجعه کرده اید؟ آن ها برای مثلا استفاده از تصویر یک  نقاشی مینیاتور عصر صفوی در پس زمینه‌ی فیلم مستند شما برای چند ثانیه چند هزار دلار درخواست می کنند- استفاده ای که تا چند سال معتبر خواهد بود. تحقیق درباره‌ی این‌که چگونه فلان موزه‌ی بزرگ جهان صاحب یک اثر هنری متعلق به یک فرهنگ غنی در دیگر نقاط جهان شده کار عبثی‌ست. آن ها برای این مالکیت خود تنها یک سند ارایه خواهند داد و آن به ثبت رساندنش در یکی از همین دفاتر است. قوانین جهانی نیز حق مالکیت آن ها را با ثبتی قانونی در یک دفتر به رسمیت شناخته و از آن دفاع می کند. به همین دلیل بسیاری از مردم قادر به دیدن بسیاری از اشیا و آثار بدیع هنری که مادران و پدران آن ها در طول تاریخ آفریده اند، نیستند و چه بسا از آن خبر هم نداشته باشند. سوال آن است که آیا این اشیاء دستاورد جمعی یک ملت یا یک قوم در طول یک دوره از تاریخ فرهنگی آن نیست؟ آیا بخش مهمی از آن به کل بشریت تعلق ندارد؟

این تملک مال غیر به همین جا خلاصه نمی شود. مدتی‌ست حتی دی ان ا و ژن‌های گیاهان وجانوران و نژادهای انسانی در آن‌سوی اقیانوس به ثبت می رسد و تحقیق علمی پیرامون آن ها عملا غیر ممکن می شود و به مجوزی از طرف به ثبت رساننده نیاز دارد. آن ها برای مثال با غارت اطلاعات بذرهای مختلف در سطح جهان امروز بذرهایی را می سازند که یک‌بار مصرف‌اند و هرگونه تلاش برای بازتولید آن ها یک جرم مشهود قلمداد می شود.

عرصه‌ی مالکیت در این زمینه به قدری افراطی ست که برای مثال، نشان دادن تصاویر خیابان ها در فیلم ها عملا غیر ممکن شده، و فضای فیلم های سینمایی در جهان تا حد فاجعه باری از زندگی واقعی مردم فاصله گرفته است، چرا که نشان دادن تابلو های تبلیغاتی که تمام فضای روانی ما را گرفته، نام مغازه ها یا ساختمان ها و حتی شکل معماری ویژه ی آن ها و یا صوت و موسیقی ای که دایم در خیابان به گوش می رسد، بدون مجوز مالک جرم محصوب می شود.

در واقع و به یک کلام به علت سیطره تفکر سرمایه دارانه، ما تنها با یک مالکیت خصوصی فکری و معنوی غارتگر مواجهیم و تلاش حقوقی‌ای درخوری برای شکل دادن به مالکیت های جمعی صورت نگرفته یا به رسمیت شناخته نشده است. نبود هیچ تعریف و بستری برای مالکیت جمعی در این عرصه باعث می شود مالکیت خصوصی فکری و معنوی یک ارزش متعالی قلمداد گردد و دستاوردهای جمعی بشری، عرصه‌ی به رسمیت شناخته شده‌ای برای تاخت و تاز و غارت آن‌ها به نفع افراد باشد.

برای این‌که متوجه ابعاد قضیه بشویم، بد نیست بدانیم دست شرکت ها در این عرصه تا آن حد باز است که جهانی سازان و سازمان مطبوعشان سازمان تجارت جهانی دیگر نیازی به ارایه طرح برای آزادسازی و برداشتن قوانین به قول آن ها دست و پا گیر در گستره‌اش نداشته اند.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics