نویدنو:14/11/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

متن كامل سخنرانى لاريجانى در کنفرانس مونيخ

خبرگزارى انتخاب : متن كامل سخنرانى دكتر لاريجانى به شرح ذيل است:

از فرصتى كه در اختيار من گذاشته شده است، سپاسگزارم و از ميزبان محترم اين كنفرانس و دولت آلمان بخاطر تدارك چنين كنفرانسى به سهم خود تشكر مي‌كنم.

نشست فعلى و تلاشهاى مشابه ، حكايت از آن دارد كه تحولات شگرف، واقعيت امنيتى جهانى و منطقه‌اى را دچار دگرگونى مهمى ساخته است و نيازمند بازبينى و بازتعريف، ابزار تحليلى و مديريتى گذشته، مي‌باشد.

شايد بتوان اقدامات شتابزده ، ائتلاف‌هاى موقتي، تغييرات پرشتاب گفتمان‌ها و سياستگذاري‌هاى روزمره را ، جملگى ، شواهدى بر اين مدعا پنداشت .

برون رفت از وضعيت فعلى و ايجاد قابليت‌هاى تحليلى و مديريتى معقول ، ضرورت حياتى براى همه دارد و تاخير در رسيدن به اين مهم نه تنها امكان شكل‌گيرى بحران‌هاى جديد را فراهم مي‌سازد، بلكه تلاش‌هاى كور براى حل و فصل معضلات كليدى ، مي‌تواند مقدمه آتش افروزي‌هاى تازه‌اى شود . لذا اميدوارم اين گردهمايى آغازى براى راهيابى به مسيرى معقول باشد و بتواند مختصات نويني، جهت امنيت پايدار فرا روى جهان قرار دهد.

آقاى رييس ، خانمها و آقايان :
هدف اوليه هر استراتژى يا اتحاد يا نهاد امنيتى يك جانبه، دو جانبه، يا چند جانبه استقرار نظم است. نظمى كه در محيط روابط بين‌الملل ، منافع و ارزشها و ايدئولوژيهاى سازگار و يا ناسازگار را سامان دهد. عامل اصلى ماندگارى يك نظم امنيتى تامين منافع ، مادى و معنوى است كه شامل عدالت ، آزادي، رفاه و احترام به هويت فردى و اجتماعى مي‌شود. نظمى كه هيچ يك از آنچه گفته شد را براى اشخاص، گروهها و دولتها تامين نكند نظم مستبدى است كه در نتيجه اعمال غير عادلانه از هم مي‌پاشد.

نظم در ذات خود متضمن نوعى دوام و پايدارى است كه حداقل در چند دهه يا نسل بپايد و لذا واژه نظم پايدار فقط به معناى جامعيت اهداف مي‌تواند باشد و هر چه از اهداف ناديده انگاشته شود از دوام آن كاسته مي‌گردد. به همين دليل در بحث عملى و اجرايى امنيت بين‌الملل ، انديشه نظم امنيتى پايدار ذاتا مغاير آن است كه يك طرف تمامى منافع خود را با تهديد و اجبار و خشونت بر ضد سايرين بدست آورد. به عبارت ديگر نظم امنيتى منطقه‌اى و بين‌المللى فقط مي‌تواند براساس تفاهم و سازش، ماندگارى خود را تضمين كند.

آقاى رئيس :
نگاهى اجمالى نشان مي‌دهد دو مدل نظام امنيتى تجربه شده در گذشته ، جهان را با چالشهايى مواجه نموده است.

- ۱نظم امنيتى در دوران جنگ سرد؟
- ۲نظم امنيتى در پناه تئورى يكجانبه گرايى .

در تئورى نظم امنيتى دوران جنگ سرد، تحت عنوان درگيرى بزرگ دو ابرقدرت در سطح كشورهاى كوچك به مستعمره گرايى توجه داشتند . و كمتر به عمق نظم پايدار كه احترام به هويت‌هاى جوامع ، شكوفايى اقتصادى و عدالت ، دمكراسى آنها توجه نمودند. ممكن است اين مسئله در همه كشورهاى اروپايى صادق نباشد، اما در غالب كشورهاى خاورميانه چنين وصفى مشاهده مي‌شد.

همين روش باعث شد كه در چنين روزى يعنى ‪
۱۱فوريه ‪ ) ۱۲۲۹۷۹بهمن) ملت ايران دست به انقلاب بزرگى بزند. يعنى يك نظام مستبد و ديكتاتور پنجاه سال فقط بدليل هم پيمان بودن با آمريكا بر ايران سلطه داشت. و آمريكا نه تنها هيچگاه اين نظام مستبد را بخاطر رفتار غير انسانى و خلاف حقوق بشر تحت فشار قرار نمي‌داد، بلكه اين رژيم را به عنوان ژاندارم منطقه به نحوى حمايت مي‌نمود كه ساير كشورهاى كوچك منطقه نتوانند از امال آمريكا تخطى كنند ، رفاه، توسعه، آزادي، دمكراسي، احترام به ارزشهاى جامعه از جانب آمريكا ناديده گرفته مي‌شد، حتى كودتاى ‪ ۲۸مرداد برعليه دولت مصدق ، تدارك ديده شد، چرا كه اصل براى آمريكا داشتن يك متحد دست نشانده بود و ثبات فقط در اين چارچوب مشروع بود.

اما بايد بدانيم صلح مترادف با ثبات نيست ، بلكه از آن جامع تر و كاملتر است، لذا جهان گذشته و حال و آينده به دليل قربانى نمودن آزادى و عدالت به بهاى ثبات همواره صلح را از كف داده است.

چنين وصفى در بطن ساير ملتهاى منطقه كه از اقمار ابرقدرتها در جنگ سرد محسوب مي‌شدند نيز ديده مي‌شد، در واقع صرفا بدليل عدم توجه به مولفه‌هاى اصلى نظم امنيتى اصيل تخم بدبينى و كينه و مقابله با استعمار در مردم منطقه كاشته شد.

پس از فروپاشى شوروى در تئورى نظم امنيتى يكجانبه گرا، مشكل حادتر شد.

چرا كه در ذات يكجانبه گرايى نوعى نگاه نظامى گرى نهفته بود. خيلى روشن است كه در اين دوره ابرقدرت جهانى دغدغه توسعه يافتگى كشورها يا دمكراسى يا حقوق بشر در كشورها را تحت الشعاع اطاعت يكجانبه كشورها از خويش قرارداد و در عرض نوك اصلى پيكان ستيزه جويانه خود را به سوى كشورهايى نشانه رفت كه دغدغه استقلال خود را داشته باشند.

ايران اسلامي، پس از انقلاب همه نهادهاى خود را براساس آراء مردم شكل داد ، هر سال انتخابات در آن برگزار گرديد. كدام كشور در منطقه ما بر چنينى مختصات دمكراتيك استوار است؟ اگر هم موردى پيدا شود، نيروى مسلح آن به نحوى قوى است كه مي‌تواند هر زمان ساختار دمكراتيك را عوض كند . اما اتفاقا آمريكا در مورد نظام دمكراتيك ايران سياست انكار، انزوا، تنبيه را دنبال كرد. اما بايد دانست در طول ‪
۲۷سال گذشته اين سياست به هيچ وجه موفق نبود و غيرتمندى جمهورى اسلامى را بيشتر كرد.

همين سياست تك بعدى در ساير كشورهاى منطقه به حركت‌هاى متقابل دامن زد، اين حركتها واكنش عصيان آميز در مقابل ناديده انگارى حقوق ملتها توسط ابرقدرت جهانى بود. نيكسون در كتاب < پيروزى بدون جنگ > مي‌گويد: < ما در غرب از بنيادگراها مي‌گوييم، در حاليكه بنيادگراها از مشكلات مردم مى گويند، طبيعى است كه در اين شرايط مردم بر آنان گوش مي‌دهند>.

خانمها و آقايان:
اين نگاه اجمالى نشان مي‌دهد سياست اعضاى امنيت بين‌الملل نمي‌تواند نظم و صلح پايدار ايجاد كند، امنيت مقوله‌اى يك طرفه نيست، درك صحيح متقابل و توجه به مولفه‌هاى اصلى آن ضرورى است. نبايستى به امنيت به عنوان يك تجارت نگاه كرد.

درك متقابل با ديپلماسى سازنده پديد مي‌آيد و ديپلماسى سازنده به اراده مشترك نياز دارد و اراده مشترك احتياج به فرصتهاى مشترك دارد.

سخن اصلى اين است كه :
چنانچه پارادايمهاى مشترك بين قدرتهاى بزرگ و قدرتهاى منطقه‌اى ايجاد گردد، به همان ميزان مي‌توان به پايدارى نظم و صلح اميدوار بود . لذا مهمترين موضوع اين است كه چه پارادايمهاى مشتركى مي‌توان در اين دو بخش يافت. البته اين موضوع مي‌تواند پايه كار امنيت جهانى در آينده باشد. و احتياج به كاوش دارد در اين سخنرانى كوتاه تلاش مي‌كنم به چند اصل آن بپردازم .

-۱اصل اول : دمكراسى : اصلى است كه مي‌تواند مشترك باشد . چرا؟ نظم پايدار بدون دمكراسى ممكن نيست و وقتى تئورى خاورميانه بزرگ مطرح گرديد و به ظاهر به دمكراسى توجه شد، اميد كوچكى ايجاد گرديد اما فورا به ياس گرائيد زيرا خيلى زود ستيز با ايران و نتايج راى مردم در فلسطين نشان داد اين امر شعار توخالى است.

گاه شنيده مي‌شود كه برخى كشورهاى منطقه توسعه فرهنگى ، سياسى براى دمكراسى ندارند؟
اين سخن نوعى توجيه رفتار غير معقول است تا واقعيت . زيرا دمكراسى را نمى توان با بسته بندى به منطقه‌اى صادر كرد، احتياج به تمرين دارد. هر وقت بخواهد آغاز شود همين مسير تجربه را نياز دارد. البته بدون مشكل نيست.

اما بايد دانست بدون دمكراسى نمي‌توان نظم و صلح واقعى ايجاد كرد.

-۲اصل دوم : احترام به فرهنگ‌هاى مختلف : مي‌تواند پارادايم ديگر مشترك باشد.

كشورها با سابقه تاريخى متفاوت، داراى فرهنگهاى گوناگون هستند، ديدگاهى كه معتقد است نوع زيست فردى و اجتماعى يكسان بايد در جهان ايجاد نمود از تدبير لازم و فهم دقيق فرهنگى جامعه شناختى برخوردار نيست . مردم در خلوت خود با فرهنگ خود زندگى مي‌كنند با سياست ديگران روزگار نمي‌گذرانند.

احترام به فرهنگ و آئين‌هاى ديگران ضرورت همزيستى و پايه درك متقابل است.

تعجب آور است كه در غرب از دشنام به پيامبر بزرگ اسلام دفاع مي‌شود . اگر بپذيريم كه ذات مدرنيته در عقلانيت است، چه وجه عقلايى در چنين رفتارى نهفته است؟ آيا جز اين است كه با اين روش تخم نفرت و درگيرى كاشته مي‌شود؟ اين اشكال به رفتار تروريستى هم وارد است، مشكلى كه امروز در عراق مشاهده مي‌شود هر چند ريشه آن در اشغال آن سرزمين است اما درگيرى فرقه‌اى شيعه و سنى و اقدامات تروريستى ، انفجار مقدس‌ترين مكان نزد شيعيان يعنى سامرا از كاستى چنين دريافتى است. بزرگان و علماى اسلام و مخصوصا شيعه اصل تفكر اسلامى را در توحيد مي‌دانند. حول تفكر توحيدى همه پيروان اديان مى توانند جمع باشند اعم از مسلمان ، مسيحى ، يهودى.

البته امروز بخش اعظم عراق از امنيت برخوردار است و بخش محدودى از آن مناطق ناامن است و عمدتا اين مناطق دو مشخصه دارند:
(۱استانهايى كه همجوار ايران هستند شما مي‌دانيد ما طولاني‌ترين مرز را با عراق داريم ‪ ۱۳۵۰كيلومتر و تمام استانهاى همجوار ايران از امنيت برخوردارند.

(۲در آن استانها آمريكا حضور ندارد.

اين دو خصوصيت مناطق امن عراق است.

جمهورى اسلامى ايران از ابتدا مخالف اشغال عراق بود هر چند بيشترين صدمه را از صدام ديده بود اما اين گونه رفتار را مخل امنيت بين‌المللى مى دانست. و بعد از اشغال هم تنها كشور منطقه بود كه از دمكراسى در عراق و ايجاد دولت ملى و مجلس ملى و قانون اساسى حمايت نمود. تا هر چه سريعتر امنيت در عراق ايجاد گردد و امروز بر همه سياستمداران روشن است كسانى كه عمليات انتحارى در عراق مي‌كنند عمدتا از جوانانى هستند كه از كشورهاى دوست آمريكا در عراق جمع شده‌اند . كه اين خود ريشه در نگرش و رفتار نظامى گرى غلط گذشته دارد.

و به نظر مي‌رسد امروز هم برخى كشورها با آدرس غلط ، آمريكا را به سويى سوق مي‌دهند كه مشكلاتش در منطقه افزايش يابد.

در واقع حلال رقابتهاى تعصب آميز خود را در درگيرى بيشتر آمريكا در منطقه جستجو مي‌كنند.

تكرار مي‌كنم كه جمهورى اسلامى از دمكراسى در عراق و دولت ملى آقاى مالكى و مجلس ملى و قانون اساسى عراق حمايت مي‌كند و از هر گونه اقدامى كه به ايجاد توسعه و بازسازى و ايجاد امنيت در عراق كمك كند، دريغ نخواهد كرد.

و وحدت و تماميت ارضى عراق را اصلى مسلم مي‌پندارد و از آن حمايت مي‌كند.

اصل سوم : تعامل سازنده براساس عقلانيت و احترام متقابل است.

اگر امروز در پى نظم و صلح پايدار هستيم بايد بپذيريم كه نگاه تحقيرآميز و استعمارى پايه عقلانى براى صلح ندارد. سياست انكار و انزوا و تنبيه ماجراجويانه و تشديدكننده بي‌ثباتى در منطقه است. بايد پذيرفت كشورهاى منطقه از ظرفيت عقلانى مناسب برخوردارند ومنافع خود را تشخيص مي‌دهند، بى صداقتى و سياست انكار با بحث بدبينى حتى در بين دوستان آمريكا در منطقه شده است. آنها به راى العينى مي‌بينند كه مثلا در بحث مبارزه با مواد مخدر ايران نقش بي‌بديل در منطقه داشته و دارد و از اين رهگذر خسارات زياد مادى و جانى ديده است. اما تمامى فعاليت‌هاى جمهورى اسلامى ايران در اين حوزه بطور بسيار عجيب و غريبى كم اهميت و ناديده انگاشته مي‌شود.

بدتر از اين ماجرا، در قضيه افغانستان رخ داد كه آمريكا پس از نقش مثبت جمهورى اسلامى ايران در آن ، ايران را محور شرارت ناميد. امروز هم علي‌رغم تلاشهاى ايران در تثبيت دولت در عراق ، هرازگاهى سخنان نسنجيده نسبت به ايران مي‌شنويد. همه اينها نشان مي‌دهد تئورى انكار به جاى تعامل سازنده مبناى عمل است.

خيلى روشن است كه تئورى انكار ، واقعيت بيرونى را تغيير نمي‌دهد، بلكه شرايط عمل آنرا متغير مي‌كند. يعنى ظرفيت‌هايى كه در منطقه مي‌تواند در ايجاد ثبات و صلح و نظم پايدار بنحو سازنده درگير شوند، به مسير ديگرى سوق مي‌دهد. دكترين امنيت ملى جمهورى اسلامى دفاعى است چون ايران راه حل مشكلات را در روش نظامى نمي‌داند و با همه كشورهاى منطقه دوست است، نه به خاك آنها و نه به ثروت آنها چشم طمع ندارد، ديگران در منطقه به ما حمله كردند و ما از خود دفاع كرديم . آينده هم نشان خواهد داد كه از طرف ايران هيچ بدى به آنها نخواهد رسيد. وقتى خاك ايران توسط صدام اشغال شده، ما را بمباران شيميايى كردند، دوستان منطقه و جهانى يا سكوت كردند و يا از صدام حمايت نمودند. گذشت زمان نشان داد كه اشتباه كردند و صدام براى آنها دردسر شد.

ايران در همه موضوعات مسئولانه برخورد كرده است. ما قربانى تروريسم هستيم ، رئيس جمهور ، نخست وزير، رئيس ديوانعالى كشور و بسيارى از اعضاى كابينه و بزرگان كشور و بسيارى از مردم عادى كشور ما توسط تروريست‌ها شهيد شدند و حالا همين تروريست‌ها در برخى كشورهاى اروپايى بدون مشكل حضور دارند.

اينها نمونه‌هايى از رفتار دوگانه است كه بدبينى و سوء تفاهم در منطقه را دامن مي‌زند،اما خوبست ايران را حداقل از دريچه ايرانشناس غربى بشناسيد.

پروفسور فراگنر ‪
Pro.Fragnerايران شناس برجسته اتريشى درباره ايران چنين مي‌گويد: "اگر از آلماني‌ها بپرسيم قدرت شما تا كجاست، مي‌گويند قدرت آلمان تا جايى است كه شني‌هاى تانكهاى آلمان مي‌رود. اگر از فرانسوى ها بپرسيم كه قدرت شما تا كجاست، مي‌گويند تاجايى كه گلوله توپهاى فرانسوى مي‌رود و اگر از اعراب بپرسيم كه قدرت شما تا كجاست، مي‌گويند تا جايى كه شمشيرهاى ما عمل مي‌كند. اما درباره ايران موضوع تفاوت مي‌كند، ايرانيها هيچگاه خود را امپراتورى ايران و يا كلماتى از اين دست نخوانده اند و ايرانيان هميشه از قلمرو ايران گفته اند، قلمرو يعنى قدرت ايران تا جايى است كه قدرت فكر و انديشه ايرانى حركت مي‌كند>.

اين سخن يك ايرانشناس غربى است، ايران به عقلانيت و تعامل سازنده در روابط بين‌الملل معتقد است اما از استقلال خويش هرگز نمي‌گذرد.

-
۴مسئوليت پذيرى در چارچوب نظامات و حقوق بين‌المللى مي‌تواند اصل ديگر مشترك بين قدرتهاى بزرگ و منطقه باشد. اگر نظامات بين‌المللى را براى مقاصد ديگر بازيچه قرار ندهيم، مي‌تواند مبناى عمل واقع شود، هر چند نظامات بين‌المللى امر كاملى نيست و امروز كرارا به درستى از تغيير ساختار سازمان ملل سخن گفته مي‌شود اما در همين حد چنانچه محترم شمرده شود و با آن ابزارى برخورد نشود، مي‌تواند مبنا قرار گيرد. بايد پذيرفت اصل امروز بدليل رفتار نا صحيح برخى دول قدرتمند آسيب ديده است و حداقل سوء‌ظن نسبت به آن پيدا كرده‌اند كه بايد بازسازى شود. نمونه فعلى آنرا در ماجراى بحث اتمى ايران مي‌توان مشاهده كرد.

پرده اول : چهل سال پيش ايران در زمان شاه ديكتاتور، طراحى ‪
۰۰۰/۲۰مگا وات برق اتمى نمود و با كمك آمريكا و برخى كشورهاى اروپايى قراردادهايى جهت تاسيس نيروگاه و توليد سوخت امضاء كرد اما بمحض اينكه ما يك ديكتاتور را سرنگون كرديم غرب ، ايران را مجازات كرد و تمامى قراردادها را لغو نمود.

پرده دوم : ايران مجبور شد خود به سوى دستيابى به دانش هسته‌اى حركت كند ضمن اينكه ان.پى.تى را پذيرفته و عضو آژانس است، كمترين بهره را از آژانس برده و با تكيه بر دانش ايرانيان به جايگاه امروز رسيد.

پرده سوم : دو سال مذاكره با اروپا و تعليق كليه فعاليت‌هاى هسته اي، نتيجه آن طرحى شد كه هيچ چيز در آن نبود و امروز آقاى البرادعى و ساير دوستان اروپايى اقرار دارند كه طرح نادرستى بود.

پرده چهارم : فشار به ايران در طول يكسال گذشته با اين گفتمان صورت مى گرفت كه يا فعاليتهاى هسته‌اى را تعطيل كنيد يا پرونده را به شوراى امنيت مى بريم! و تهديدات ديگر ، حتى بعد از مذاكرات طولانى با آقاى سولانا، پرونده ايران در شوراى امنيت مطرح گرديد.

اين روشها، به ديگران مي‌آموزد كه نظامات بين‌المللى نمي‌تواند اصل مورد توافق قدرتهاى بزرگ و منطقه‌اى باشد. بايد به آنها حق داد.

مسئله اتمى ايران به ذات خود پيچيده نيست. دستاويزى براى ماجراجويى قرار گرفته است. چرا؟
مسايل اتمى ايران در يك دسته بندى كلى :
يا مربوط به گذشته است.

يا مربوط به حال است.

يا مربوط به شرايط آينده است.

آنچه مربوط به گذشته است، چنانچه آژانس سوالاتى داشته باشد، ايران متعهد است به آنها پاسخ دهد و ما قبلا به آژانس نامه داديم كه حاضريم ظرف سه هفته مداليتى حل مسائل را به نتيجه برسيم به شرط اينكه پرونده در مسير خود در آژانس حركت كند. يعنى ما تعهد لازم در اين بخش داريم و به آن پايبنديم.

اما آنچه مربوط به حال است همه فعاليتهاى اتمى ايران زير نظر آژانس و بازرسي‌هاى آن قرار دارد هم آقاى البرادعى بر آن معترفند و هم دوستان ديگر اروپايى مي‌دانند وضعيت فعلى ايران تماما با نظر آژانس و در چارچوب ان.پى.تى و پادمان اداره مي‌شود.

سخن اصلى دوستانى كه با اينجانب مذاكراتى داشته‌اند مربوط به آينده است، به صراحت برخى گفته‌اند نمي‌توانيم بپذيريم ايران حتى به دانش صلح آميز هسته‌اى دست پيدا كند چرا كه نگرانيم شما در آينده منحرف شويد! اين سخنان تعجب آور است يعنى چنين امورى در حقوق بين‌الملل تا به حال يافت نشده است كه نيت خوانى كنند. و پيش از تحقق جرم دنبال مجازات آن باشند اما در عين حال ما هم در پاسخ به بسته پيشنهادى و هم در مذاكرات با آقاى سولانا گفتيم حاضريم كليه فعاليتهاى هسته‌اى ايران را در درون كنسرسيومى قرار دهيم كه ديگران هم در آن شريك باشند و اطمينان از آن پيدا كنند . هرچند ضرورتى بر اين كار مطابق نظامات بين‌المللى نيست ولى براى حسن نيت حاضريم اين كار را بكنيم.

كجاى اين منطق اشكال دارد. آيا رفتار مقابل با چنين پديده‌اى ايجاد سوء ظن نمي‌كند كه يا بايد مثل اسرائيل بمب اتم داشت و ان.پى.تى را نپذيرفت يا اگر در چارچوب آژانس و ان.پى.تى عمل كنيد هيچ حقى براى شما قائل نيستند؟
ما با صراحت بارها اعلام كرديم در دكترين امنيت ملى ايران سلاح اتمى و شيميايى وجود ندارد و آنرا مخالف قوانين اسلامى مي‌دانيم . رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه‌اى در اين زمينه فتوى صادر كردند كه سلاح هاى كشتار جمعى حرام است. علاوه بر اين ما مي‌دانيم حركت ايران در اين جهت ، مسابقه تسليحات اتمى در منطقه را باعث مي‌گردد كه مخل آرامش روانى مردم منطقه و جهان است و به همين دليل از خاورميانه خالى از سلاح كشتار جمعى حمايت مي‌كنيم. صورت مسئله واقعا همين است اما مي‌توان با شگردهاى سياسى آنرا پيچيده كرد. كه طبعا مي‌تواند براى منطقه اثرات نامطلوبى داشته باشد.

ما به يك بازى برد - برد معتقديم و نمي‌خواهيم چه بازيگران بين‌المللى و چه منطقه‌اى متضرر شوند و بر حل و فصل مسئله از طريق مذاكرات باور داريم. اگر طرف مقابل واقعا حين اراده‌اى داشته باشد، مطمئن هستم ظرف چند ماه، كليه مسائل به نتيجه مي‌رسد و مسير همكاريهاى دراز مدت چه در بعد منطقه‌اى و چه در انرژى فراهم مي‌گردد. اما شروط غير معقول براى مذاكرات ، عملا مانع حل و فصل موضوع گرديد نظير شرط تعليق .

اينك حدود ‪
۸ماه است كه با چنين شرطى مذاكرات درست پيش نرفته است، سئوال اين است اگر سه ماه از اين مدت بدون اين پيش شرط مصروف مذاكرات مي‌گرديد، چه خساراتى وارد مي‌شد؟ و حال كه انجام نگرديد، چه دستاوردى داشته است؟ ممكن است گفته شود قطعنامه بر عليه ايران صادر شد و فشار بر اين كشور وارد كرديم، مگر قصد حل مسئله اتمى نبود؟ پس اين روشها مسئله را حل نكرده ، بلكه به انگيزه ديگري، هدف ديگرى را دنبال نموده است.

من اميدوارم چه در اين موضوع، چه در مسايل عام امنيت بين‌الملل و منطقه، تجربيات كهنه گذشته مورد تجديد نظر قرار گيرد و دستاوردهاى خرد و گذرا، چشم انداز مطلوب همكاريهاى درازمدت را مخدوش نكند. به نظر مي‌رسد با پارادايم‌هايى كه بيان گرديد مي‌توان دورنماى واقعى ترى از امنيت منطقه‌اى ارائه نمود و جمهورى اسلامى ايران بر اين نگاه پايبند است و آنرا مبناى معقولى براى همكارى بازيگران بين‌المللى و منطقه‌اى مي‌داند و آماده است براى تحقق اين امر بانى كنفرانس امنيتى منطقه‌اى در تهران باشد.

در كنفرانس امنيتى مونيخ كه امروز (يكشنبه) آخرين روز برپايى آن است صدها تن از مقامات و كارشناسان كشورهاى مختلف جهان حضور دارند. هياتى از جمهورى اسلامى ايران نيز به رياست دكتر على لاريجانى دبير شوراى عالى امنيت ملى كشورمان در اين كنفرانس شركت كرده است و قرار است امروز بعد از سخنرانى خود با خاوير سولانا هماهنگ‌كننده عالى امور امنيتى و سياست خارجى اتحاديه اروپا و فرانك والتر اشتاين ماير وزير امور خارجه آلمان ديدار و گفت و گو كند.

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics