نویدنو:5/08/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

به بهانه برخورد حذفی رسانه های باصطلاح اصلاح طلب:    

       در کنگره حزب اعتماد ملی چه گذشت؟

اکبر اعلمی

 پس از مدتها دوری گزیدن از حضور در هرگونه همایش و کنگره سیاسی و بایکوت خبری سنگینی که از سوی رسانه های موسوم به اصلاح طلب بر من تحمیل شده بود، پنجشنبه هفته گذشته با دعوت دوستانم در حزب اعتماد ملی در مراسم افتتاحیه کنگره این حزب شرکت کردم. در واقع توفیقی بود تا بعد از یک مدت نسبتا طولانی ، هم جمعی از دوستان جدید و قدیمی خود را یکجا ملاقات نمایم و هم اینکه بر جو برخورد حذفی روزنامه ها و رسانه های وابسته به جریان مدعی اصلاحات فائق آیم همان جریانی که در طول دوران نمایندگی ام همه مواضع مرا بنفع خود مصادره به مطلوب می کردند و آنرا بنام اقلیت اصلاح طلب ثبت می نمودند!

ظاهرا همه دست اندرکاران حزب اعتماد ملی در شهرستان های مختلف در این کنگره گردهم آمده بودند .پس از آنکه آیت الله موسوی بجنوردی برای تبلیغ آقای کروبی سنگ تمام گذاشت ،نوبت به سخنرانی آقای کروبی رسید. گرچه وی در این سخنرانی مطلب نوئی برای گفتن نداشت و سخنانش تکرار همان مواضع پیشین اش بود ،اما در فاصله های کوتاه زمانی مرتبا از ناحیه اعضای حاضر حزب مورد تشویق واقع می شد.

در حین سخنرانی ناطقان تنها نکته در خور توجهی که نظر مرا بخود جلب کرد این بود که چندین بار در این همایش از نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظام مقدّس یاد شد و در عین حال ضرورت انجام اصلاحات در نظام نیز مورد تاکید قرار گرفت!

به خانم کولائی که در کنارم نشسته بود گفتم که ضرورت انجام اصلاحات در نظام ،با مقدّس بودن نظام چگونه قابل جمع است!؟ زیرا در کشور ما هرگونه اظهار نظر مخالف با هر پدیده و عقاید مانوسی که مقدّس به شمار می رود ، گناه نابخشودنی و کفر آمیز است و اساسا کسی مجاز نیست که با نواندیشی و دید اصلاح گرایانه به حریم مقدّسات نزدیک شود تا چه رسد به اینکه در مقام اصلاح آن برآید ،مگر آنکه از ادعای مقدّس بودن نظام منصرف شویم!

بهر روی اسیر همین کلاف سر درگمی بودم که ناطقان ایجاد کرده بودند تا اینکه مجری مراسم اعلام کرد که بخش نخست کنگره پایان یافته و وقت صرف ناهار است. پس از ترک سالن همایش تازه مسئولیت من آغاز شد ،جمع قابل توجهی از مدعوین و خبرنگاران حاضر در کنگره بیرون از سالن به سراغم آمدند ،ابتدا این افتخار را پیدا کردم که با تعداد زیادی از آنها عکس یادگاری بگیرم و سپس نوبت به طرح سوالات متنوع آنها و لاجرم پاسخ دادن من به این پرسش ها فرا رسید. قبل و بعد از ناهار حدود دو ساعتی این گفتگو ها بطول انجامید. سوالات متنوعی از سوی کسانی که به دورم حلقه زده بودند مطرح شد؛

خبرنگاری نظرم را در مورد کاندیداهای احتمالی انتخابات آینده ریاست جمهوری جویا شد ،در پاسخ به این پرسش گفتم که احمدی نژاد حداقل 30 سال ایران را به عقب رانده و ما را گرفتار وضعیتی کرده است که هم اکنون در آن قرار داریم . در ادامه این قسمت از گفتگو اشاره کردم که طیف موسوم به اصولگرا گرچه ادعای اصولگرائی می کند اما با اصولی که ما به آن پایبندیم فاصله بسیار دارد و در واقع ناهنجاری های موجود نتیجه عملکرد و حاکمیت آنهاست و از کردان به عنوان یکی از مصادیق بارز اصولگرایان و خروجی مجلس هشتم یاد کردم که او هم وقتی قافیه را تنگ می بیند با دستاویز قرار دادن دین به مهملاتی نظیر دیدن هاله نور  و نور قدیسانی که برای مردم عزیز و محترم هستند متوسل می شود تا شاید از این طریق خود را از گزند انتقاد مقدس مآبان مصون نگه دارد و البته بحکم انصاف در پاسخ به پرسشی در مورد اصلاحات و اصلاح طلبی و عملکرد اصلاح طلبان در گذشته نیز صداقت و عدالت را فدای مصلحت نکرده و گفتم آنچه را که باید می گفتم.

مثلا به این واقعیت اشاره کردم که بزرگترین جفای اصلاح طلبان به مردم این بود که امید مردم به انجام اصلاحات در کشور را به نا امیدی مبدل ساخت و احیای دوباره این امید در مردم بسیار دشوار است زیرا مردم اعتمادشان نسبت به اصلاح طلبان را از دست داده اند. پر واضح است با اوصافی که از جریان موسوم به اصولگرایان ذکر شد ،مفهوم مخالف اینکه مردم اعتمادی به اصلاح طلبان ندارند این نبود که به اصولگرایان امیدوار شده اند  بلکه این هشداری بود به سران کشور تا بدانند که با نا امید شدن مردم نسبت به  نیروهای اصلاح طلب داخلی و تشدید نفرت نسبت به عملکرد جریان موسوم به اصولگرائی ،چه بسا نگاهها به نقطه ای معطوف شود که هیچ تناسبی با منافع ملّی ندارد!

در ادامه این گفتگوی طولانی از خاتمی پرسیدند ،گفتم شخصیت وارسته و جلیل القدری است که برای ایشان احترام خاصی قائلم لیکن وی بدلیل ویژگی های اخلاقی ،شخصیتی و ژنتیکی و علائق و وابستگی های صنفی ،عاطفی وسیاسی خود و نیروهائی که اطرافش را گرفته اند نمی تواند بیش از آنچه که در طول 8 سال مدیریت خود در کشور انجام داد ،کاری انجام دهد و این در حالیست که در طول آن 8 سال ، نیرو و پتانسل عظیمی مانند حمایت قاطع 22 میلیون رای ملت ایران به علاوه انرژی مجلس ششم  و دانشگاهیان انگیزه دار پرشور و شعور و امیدوار به آینده ای روشن پشتوانه محکم او بودند و اکنون فاقد چنین پشتوانه ای هستند ،با این وصف تاکید کردم که بلطف عملکرد احمدی نژاد طبق معمول مردم به این نتیجه رسیده اند که "سال به سال دریغ از پارسال" و لذا اگر نامزدهای ریاست جمهوری کماکان محدود به همان چند نفر تکراری مورد نظر شورای نگهبان شود ، باز برای رهائی از وضعیت اسفبار کنونی ،انتخاب مردم همچنان محدود به انتخاب بد از بدتر خواهد شد، بهر تقدیر شخصا بر این باورم که تمدید ریاست جمهوری احمدی نژاد برای یک دوره دیگر برای کشور یک فاجعه است.

خبرنگار دیگری نظرم را در مورد احمدی نژاد پرسید در پاسخ باو گفتم احمدی نژاد کلاس و منزلت پست و مقام های اجرائی در کشور را به حدی تنزّل داده است که از این پس احراز مقاماتی مانند ریاست جمهوری ، وزارت ، وکالت و استانداری برای افراد برجسته ، شان و منزلتی به همراه نخواهد داشت و در این بخش از سخنانم نتیجه گیری کردم که اگر از روش های پوپولیستی دکتر احمدی نژاد صرفنظر نمائیم او انسان مومن ،پاک و دلسوزی است که برای عهده دار شدن مسئولیت ریاست جمهوری ساخته نشده است ، اما برای تصدی  ریاست سازمان هائی مانند حج و اوقاف و یا بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات بسیار مناسب است.

خبرنگار دیگری پرسید فکر می کنید چه کسی برای نامزدی ریاست جمهوری مناسب است ؟ در پاسخ گفتم کسی که فارغ از تعلّقات و وابستگی های مرسوم ،توان ایجاد تحول و دگرگونی در وضع موجود و هدایت آن به وضع مطلوب را داشته باشد و اگر خدایگان روی زمین اجازه دهند و کسانی که خود را ارباب و قیّم اصلاحات می پندارند رضایت بدهند و از انحصار طلبی و تحمیل کاندیداهای باسمه ای و سرسپرده اجتناب ورزند ،در میان 70 میلیون ایرانی داخل و خارج از کشور هزاران فرد شایسته وجود دارد که استحقاق و شایستگی داوطلب شدن ریاست جمهوری را داراست . خبرنگار بعدی پرسید آیا می توان همین سخن شما را به منزله اعلام نامزدیتان برای ریاست جمهوری قلمداد کرد؟ گفتم طبق ماده 62 مکرر قانون مجازات اسلامی حق انتخاب شدن برای ریاست جمهوری از حقوق اجتماعی است تا جائیکه حتی کسانی که بدلایلی بر آنها حد جاری شده ،پس از طی دوران محکومیت و اعاده حیثیت می توانند از این حق استفاده کنند و هیچکس حق ندارد که افراد ملت را از این حقوق اجتماعی محروم سازد ،بنابراین هرکس که قانونا خود را شایسته استفاده از این حق بداند ،مجاز است که داوطلب شود.

در پاسخ به خبرنگار دیگری که پرسیده بود آیا شما خود را شایسته نامزدی این پست می دانید ،گفتم که رئیس جمهور شدن آقای احمدی نژاد و وزیر شدن برخی از رفقا و اطرافیانش نه تنها من که برای خیلی ها حق ایجاد کرد و سطح توقّعات و انتظاراتشان را افزایش داد ،لذا اگر مقیاستان برای شایستگی احراز ریاست جمهوری ،روسای جمهور پیشین و کنونی و نامزدهای فعلی باشد و یا آنچه که در کشورهای پیشرفته نظیر آمریکا رخ می دهد ،این شایستگی را در خود می بینم منوط بر اینکه خدایگان زمین که از جایگاه خدائی در مورد تائید و یا رد صلاحیت افراد نظر می دهند از عالم لاهوت به جایگاه اصلی خود در عالم ناسوت بازگردند و اجازه دهند که حق انتخاب کردن مردم و حق انتخاب شدن آنان از دایره تنگی که ایجاد کرده اند توسعه یابد و شعاع وسیعتری را در برگیرد ،اما مادامیکه حق انتخاب شدن بقول مرحوم آذری قمی به انتخاب یک گلابی از میان یک کیلو گلابی که تنها با ذائقه بعضی ها سازگار است محدود شود ،وضعیت بهتر از این نخواهد شد و نمی توان به افق روشنتری دل بست.

یکی از میان جمع  پرسید نظرتان در مورد پیش شرط های آقای خاتمی برای اعلام حضور چیست؟  گفتم در انتخابات آینده مردم از کسی استقبال خواهند داد که قادر باشد شرایط بد موجود را با همین امکاناتی که وجود دارد تغییر داده و به سمت وضعیت مطلوب و دلخواه مردم سوق دهد والّا اگر کسی بگوید که من به شرطی نامزد ریاست جمهوری می شوم که شرایط مطلوب شود و هلو پوست کنده را در دهانش بگذارند که آنرا ببلعد ،در این صورت ... می تواند رئیس جمهور این کشور شود(تعبیری که بکار بردم به شوخی بود و انتظار نداشتم که خبرنگاران آنرا منتشر کنند)

سوال دیگری مربوط به اظهارات خاتمی مبنی بر ضرورت تدوین معیارهای اصلاح طلبی بود ، گفتم آقای خاتمی در طول 8 سال مدیریت خود بدلیل دسترسی به مراکز پژوهشی و تحقیقاتی بهترین فرصت را داشت تا به تعریف و تدوین شاخص های اصلاح طلبی بپردازد اما عملا با انتصاب عده ای فرصت طلب در پست های مختلف گرفتار نوعی پارادوکس شد که در گفتار شعار اصلاح طلبی می داد اما در عمل از افراد مخلّ اصلاحات برای مسئولیت های اجرائی استفاده می کرد بنحوی که در حال حاضر معيار اصلاح‌‏طلبي و یا اصولگرايي به میزان سرسپردگي فرد به بعضی از اشخاص بستگی دارد،از اینرو در برابر عده ای از اشخاص که خود را سنگ محک اصلاح‌‏طلبي و اصولگرايي می دانند هر چه سر سپرده تر اصلاح طلب تر و اصولگراتر، در این صورت اگر در فرش باشيد شما را به عرش مي‌‏رسانند و اگر سرسپرده این افراد نشوید اما اصلاح‌‏طلب‌‏ترين و يا اصولگراترين فرد هم باشيد ،اگر در عرش هم باشيد شما را به فرش خواهند کشید.

بخش گزینشی پاسخم در این مورد همان است که خبرگزاری فارس و عصر ایران منتشر کرده است و این نه شیطنت که نشانه سیاست ورزی و فرصت طلبی اصولگرایان است ،اما خسّت و یا عدم تدبیر رسانه های اصلاح طلب مانع از این شد که انتقاداتم نسبت به طیف رقیب خود را پوشش خبری دهند ،لذا از بیم اینکه مبادا با مطرح شدن دوباره حقیر در رسانه ها دکان بعضی از آنها کم رونق شود ،حتی انتقاداتم از احمدی نژاد را هم در رسانه های خود منعکس نکردند! حتی اعتماد ملّی نیز رسم مهمان نوازی را طبق روال گذشته بجا آورد و با وجود اینکه عکس مشترک باهنر ،کروبی و خاتمی را در قطع بسیار بزرگ زینت بخش صفحه اول روزنامه خود کرده بود ،حتی کوچکترین اشاره ای هم به حاشیه های این کنگره و مصاحبه های انجام شده نکرد! دقیقا همان رفتاری را تکرار کرد که پیش از این با اصرار و دعوت از من برای سخنرانی در زنجان مرتکب شده بود و در حالیکه عده ای ناجوانمردانه و به ناروا مرا متهم به اهانت به مقدّسات می کردند ،پشت مرا خالی کرد و حتی از انتشار بیانیه های مسئول حزب اعتماد ملی زنجان و گزارش اصل سخنرانی و جوابیه هایم نیز در این روزنامه خودداری ورزیدند تو گوئی با مطرح شدن اخبار مربوط به اعلمی جای دیگران تنگ خواهد شد!

تبیین نحوه رفتار بعضی از اصلاح طلبان و رسانه های آنان با اصلاح طلبانی که زیر بلیط اربابان و تصمیم سازان سیاسی این طیف نمی روند ،شاید مثال زیر وافی به مقصود باشد،

 فرض کنید که یک نفر فروشگاه بزرگی را دایره کرده است که از همه نوع امکانات برخوردار بوده و کالاهای متنوعی را نیز عرضه می کند و باز فرض می کنیم فرد دیگری هم در مجاورت این فروشگاه مغازه ای را دایر می کند تا به رقابت با این فروشگاه بزرگ بپردازد. اگر جنسی که فروشگاه بزرگ عرضه می کند از نوع مرغوب آن باشد و کالای عرضه شده از سوی مغازه کوچک نامرغوب باشد، قهرا عقل و منطق ایجاب می کند که مالک یا مالکان فروشگاه  بزرگ از ایجاد مغازه مذکور در همسایگی خود خرسند شوند ،زیرا مشتریان با مقایسه کالاهای عرضه شده به مرغوبیت محصولات این فروشگاه معظم پی خواهند برد و این مساله به رونق هرچه بیشتر آن و ورشکستگی مغازه جدید الاحداث منتهی خواهد شد. پرواضح است که فروشگاه مذکور تنها در شرایطی از رقابت مغازه جدید الاحداث با خود متضرر خواهد شد که جنس های عرضه شده آن  بنجل ،تقلبی و کم دوام باشد و قدرت رقابت با محصولات مرغوبی که  مغازه کوچک بدست مشتری می دهد را نداشته باشد ،بدیهی است که در این صورت مغازه جدید موجب کسادی بازار فروشگاه بزرگ خواهد شد. لذا رفتار رسانه های موصوف نسبت به  اشخاص مستقلی که فاقد هر گونه تریبون و امکاناتی برای عرضه افکار و نقطه نظرات خود هستند و بایکوت کردن اخبار مربوط به این دسته از افراد دقیقا با رفتار فروشگاه بزرگ در قبال مغازه کوچک و کالاهای فکری عرضه شده از سوی ایندو قابل مقایسه است. براستی اگر حضور افراد مستقل در بازار سیاست ،موجب کسادی بازار بزرگان سیاست می شود ،تحمیل ایندسته از افراد به مردم که تا کنون در فضای غیر رقابتی برای خود وجهه ای کسب کرده و نام بزرگان را بر خود نهاده اند ، چه نسبتی با خاستگاه اصلاحات دارد؟ محروم کردن مردم از انتخاب برتر در یک بازار رقابتی و در نتیجه عرضه جنس نامرغوب به مردم که ناشی از فضای غیر رقابتی است آیا جفا به مردم تلقی نمی شود؟

 

منبع:سایت اکبر اعلمی

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics