|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
اسلامگرايان متجدد در دوران خاتمي ارزشهاي چپ را رها كردند
|
||
نویدنو:18/8/1385 |
||
دكتر خرمشاد:
دکتر محمدباقر خرمشاد، معاون فرهنگي وزير علوم، دربارهي جريان شناسي تاريخ معاصر ايران به بررسي تحولات سياسي داخل ايران پرداخت و گفت:« براي ورود به بحث سعي ميکنم چند پرسش را طرح و به هر يک پاسخ دهم که البته شايد بتوان گفت كه ماهيت هر يک از اين پرسشها يکي است. قبل از طرح اين سووالات چند گزاره را به نقل از چند نفر مطرح ميکنم و بعد به طرح آن سوالات مي پردازم.» به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، وي كه در نشست اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان منطقه فرانسه در شهر نيس فرانسه سخن ميگفت، ادامه داد:« گزاره شماره يک؛ نقل قولي شد از آقاي حسين مرعشي از اعضاي حزب کارگزاران سازندگي که «ما نيروهاي ليبرال دموکرات هستيم»، گزاره شماره دو؛ باز نقل قولي شد از قول آقاي دکتر جواد اطاعت در روزنامه اعتماد ملي که نوشته بود «ما (حزب اعتماد ملي) نيروهاي سوسيال دموکرات هستيم»، گزاره سوم، بعد از سال 76 زماني كه مرزبنديها و اوضاع سياسي کشور متحول شد و بهم ريخت، مرحوم کيومرث صابري مطلبي نوشته بود که کدام نبوي چه ميگويد؛ چون يک مرتضي نبوي داريم و يک بهزاد نبوي و فضاي آن سالها به گونهاي شده بود که ظاهرا حرفهايي را که قبلا بهزاد نبوي ميزد در آن مقطع مرتضي نبوي ميزد و بالعکس. گزاره چهارم؛ در يک مقطعي به يک عده ميگفتند راست و به طرف مقابل ايشان ميگفتند چپ، اما بعد از مدتي به آنهايي که گفته ميشد راست گفته شد محافظهکار و به آنهايي که گفته ميشد چپ، اطلاق اصلاح طلب گرديد.» خرمشاد، تصريح كرد:« حال سوال اين است كه چرا؟ مگر آدمها همان آدمها نبودند چرا اسمها عوض شد؟ آيا راست با محافظه کار فرق ميکند يا نميکند؟ آيا اصلاح طلب با چپ فرق ميکند يا نميکند؟ چه اتفاقي افتاده؟ اگر آقاي مرعشي ليبرال دموکرات است يک عده از ايرانيان مقيم پاريس كه مثلا خودشان را ليبرال دموکرات ميدانند، كيستند؟ فرق اين با آنچه که آقاي مرعشي ميگويد چيست؟ يا مثلا اينکه اعضاي جبهه ملي هم که ليبرال دموکرات هستند فرقشان با كارگزاران سازندگي در چيست؟» استاد جامعهشناسي سياسي دانشگاه علامه طباطبايي، درخصوص ادعاي يك عضو حزب اعتماد ملي گفت: « اگر ايشان از حزب آقاي کروبي ميگويد ما سوسيال دموکرات هستيم فرقشان با اعضاي حزب توده که خودشان را سوسيال دموکرات مي دانند چيست؟ يا فرقشان با برخي از اعضاي كانون نويسندگان كه خود را سوسيال دموكرات ميدانند در چيست؟ اين يک مجموعهاي از سوالات است که ما به عنوان دانشجوي سياسي بايد تلاش کنيم و بفهميم چه اتفاقي در حال افتادن است و که چه مي گويد؟ و چرا؟» وي با اشاره به صدمين سالگرد انقلاب مشروطه، اظهار داشت:« حال ايران يک حال دوران گذار پر نشاط، پويا و پرتلاطم است. اين دوران گذار داراي شدنهاي مکرر و در حال وقوع است که فهم آن ما را کمک خواهد کرد که بدانيم چه کسي و از كجا آغاز كرده است و به کجا ميرود؟ در صد سال گذشته ما با چهار ايسم مواجه بوديم که در واقع چهار مکتب سياسي و فكري است که مبناي نظر و عمل سياسي قرار گرفته است. دو ايسم درون زا و دو ايسم ديگر برون زا است.» خرمشاد، افزود:« در غرب بويژه فرانسه اکثر احزاب از منظر دو ايسم يعني ليبراليسم و سوسياليسم به تجزيه و تحليل تحولات سياسي و حتي اجتماعي خود و جامعهي خويش ميپردازند. اين دو ايسم در ساير کشورها بويژه در ايران و حتي کشورهاي عربي نيز ظهور و بروز داشتهاند. علاوه بر اين دو ايسم که برون زا هستند دو ايسم درون زا هم شکل ميگيرد که عبارتست از ناسيوناليسم و اسلاميسم. منظور از جريانشناسي سياسي يعني شناخت مجموعههاي سياسي که در جامعه بستري را ايجاد ميکنند که منشأ عمل و نظر سياسي ميشود. دو جريان ليبراليسم و سوسياليسم در ايران بومي نيستند و برون زا محسوب ميشوند اما هستند و حضور دارند و يارگيري مي کنند و دو جريان درونزا هم ناسيوناليسم و اسلاميسم است.» معاون فرهنگي وزير علوم، با اشاره به برخي ايسمها و گرايشات آنها ادامه داد:« اسلامگرايان سه لايه دارند؛ اسلامگرايان متجدد، اسلامگرايان متحجر، اسلامگرايان متعادل يا اسلامگرايان مشهور به سنتي. همه اينها اسلامگرا هستند چون در عمل و نظر سياسي نقطه عزيمت را اسلام قرار ميدهند اما اسلامگرايان متجدد کساني هستند که به روي افکار بيروني باز هستند و باب داد و ستد با ساير نحلههاي سياسي را باز ميدانند. نقطه مقابل اسلامگرايان متحجر هستند که به روي افکار بيرون کاملا بسته هستند. در کتاب حکومت اسلامي، حضرت امام (ره) از آنها مينالد يا در تفسير سوره حمد و ماجراي آب خوردن آقا مصطفي با ظرفي که مخالفان فلسفه گفتند بايد ظرف را آب کشيد. زيرا پدرش فلسفه درس مي دهد، اين تحجر است.» وي افزود:« اسلامگرايان متعادل کساني هستند که نه به اندازه متجددين باز هستند و نه به اندازه متحجرين بسته. در جريان متحجرين انجمن حجتيه تابلوي ايشان است. اسلامگرايان متجدد مثل مجمع روحانيون مبارز، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، در گذشته لايههايي از حزب جمهوري به رهبري ميرحسين موسوي، خانه کارگر، انجمن اسلامي معلمان، دفتر تحکيم وحدت و هرآنچه بعدها عنوان انجمن ميگيرد. اسلامگراهاي متعادل مثل مؤتلفه، جامعه روحانيت مبارز جامعه مدرسين حوزه علميه قم و هرآنچه که عنوان جامعه ميگيرد مثل جامعه اسلامي مهندسين.» به گزارش ايسنا،خرمشاد، تصريح كرد:« در سالهاي قبل و سالهاي نخست بعد از انقلاب، اسلامگرايان متجدد به دليل آنکه ميل به بده بستان فکري با نيروهاي چپ و سوسياليست داشتند از سالهاي ابتدايي دهه شصت به بعد چپ شناخته شدند و در مقابل اسلامگرايان متعادل به راست مشهور شدند، چرا؟ خاستگاه اصلي چپ و راست همين فرانسه است و اين دو اصطلاح در فضايي غير اسلامگرايانه و به اصطلاح سكولار متولد شده است. در سال 1784 پادشاه مجلس آن زمان را فرا ميخواند تا درخصوص اخذ ماليات از مردم با ايشان مشورت کند طبقه اشراف و روحانيون که طرفدار حفظ وضع موجود بودند سمت راست مجلس و جرياني که طرفدار طبقه سوم يعني طبقات پائين جامعه و دنبال تغيير وضع موجود و عدالت و برابري بودند سمت چپ مجلس نشستند.» وي، به رفتارشناسي جناح چپ در ايران بعد از انقلاب اسلامي پرداخت و گفت:« جناح چپ آن زمان هم نمودهايي داشت که از جمله ميتوان اشغال سفارت آمريکا را نام برد. اشغال يک سفارت خارجي يک عمل راديکال است و اين به معني بهم ريختن وضع موجود و چپ روي است و در مراحل اوليه مورد تأييد طرفداران اسلامگرايان متعادل قرار نمي گيرد و مثلا آيت الله مهدوي کني آنرا تأييد نمي کنند. در خصوص بحث اقتصاد همچنين يکي از ديو سياههاي جناح چپ بازار است و از نظر ايشان بازار مظهر هرگونه فساد، پولداري و نابرابري است و اقتصاد بازار نقطه مقابل اقتصاد دولتي كه مطلوب نظر چپ ها بود ، ميباشد يا مثال ديگر اينكه زمينهاي کشاورزي مصادره مي شود و سوالي شکل ميگيرد که آيا همه اين مصادرهها قانوني و شرعي است يا نه؟» اين مدرس علوم سياسي، افزود:« نيروهاي چپ ميگويند درست است و به نام انقلاب ميشود همه اينها را مصادره کرد اما جناح راست مي گفتند به نام انقلاب نميشود مصادره کرد شايد کسي زمينهاي زيادي داشته باشد اما شرعا و قانونا همه اينها مال خودش باشد. مورد ديگر مدارس خصوصي يا غير انتفاعي است که جناح چپ با آن مخالف بود و جناح راست موافق آن بود. امروز در اين فرانسه هم وضع به همين گونه است جناح چپ با مدارس خصوصي مخالف و راستها با آن موافق هستند. از انقلاب فرانسه به بعد اين مسئله زنده بوده، ادامه داشته و دارد و از سال 1374 به دلائل متعدد از جمله دو دليل داخلي و يک دليل خارجي نيروهاي متجدد در چرخشي ايدئولوژيک در بده بستان با تفکرات بيروني از چپ به راست تغيير جهت دادند و به جاي تعامل با تفكر چپ با تفكر راست ليبرالي وارد بده بستان شدند.» وي گفت:« هفته نامه «عصر ما» در تحليلهاي خود در آن زمان نوشت چپ بر دو نوع است؛ چپ سنتي، چپ مدرن و راست هم بر دو نوع است راست سنتي و راست مدرن و عصر ما خودش را مدافع چپ سنتي ميدانست در حالي كه چپ مدرن را جمعيت دفاع از ارزشها ميدانست و راست مدرن را کارگزاران و راست سنتي را در مؤتلفه تعريف ميكرد و ميگفت حاضر نيست با هيچ يک از جريانات سياسي موجود ائتلاف کند اما دو سال بعد با راست مدرن يعني کارگزاران ائتلاف کرد و جالب آنکه کارگزاران ميل به چپ نکردند و راست مدرن باقي ماند و اين سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از جناح چپ بود که ميل به راست کرد و اين دلايل متعددي مي توانست داشته باشد از جمله اين که در بعد خارجي اردوگاه سوسياليسم شوروي فرو ريخته بود و تفکرات ليبراليستي در دنيا رو آمده بود و فضاي بعد از جنگ در ايران ميل به باز شدن داشت و تفکرات چپ و سوسياليستي نميتوانست مشتري جمع کند و اقدامات شبه ليبرالي آقاي هاشمي رفسنجاني هم فضا را براي اينکار فراهم کرده بود، علي الخصوص بازسازي ليبراليسم توسط لايههاي زيرين متجددين اسلامگرا در سالهاي بعد از جنگ که بيشتر توسط دکتر سروش انجام ميشد به تدريج نئوليبراليسم را شکل داده و در ميان تحصيل كردگان و دانشگاهيان مشتري پيدا كرد در نتيجه از سال 1376 به بعد نيروهاي متجدد به جاي تعامل با چپ با راست تعامل کردند فلذا شما اگر تحليل محتوا بکنيد نشريه عصرما را در فاصله سالهاي هفتاد تا هفتاد و چهار و از سال هفتاد شش تا هشتاد تفاوت را کاملا حس ميکنيد. از سال 1376 به بعد دعواي راست و چپ مي شود، دعواي راست و راست، منتهي راست ليبرال و راست سنتي که حالا با تعريف چپ هاي گذشته و راستهاي جديد تغيير عنوان پيدا كرده و ميشود راست محافظه کار.» خرمشاد، به تجزيه و تحليل شرايط جريانات سياسي در دوره رياست جمهوري خاتمي پرداخت و گفت:« در دوران آقاي خاتمي به ويژه در اواخر دوره اول رياست جمهوري ايشان اسلام گرايان متجدد، چپ و ارزشهاي چپ را مطلقا رها ميکنند يعني ايران با يک خلأ جدي چپ مواجه ميشود و امروزه در جبهه اسلامگرايان سوسياليزم احيا ميشود. حزب اعتماد ملي علم برجاي افتاده سازمان مجاهدين انقلاب را مي خواهد بردارد، زيرا سازمان مجاهدين انقلاب زيادي گرفته به سمت راست و عملا توان بازگشت به نقطه چپ گذشتهاش را ندارد. من در سال گذشته چهارده آسيب اصلاحات را که احصاء کرده بودم اين مطلب را گفتم،الان دوستان اعتماد ملي عملا اسلام گرايان سوسيال دموكرات هستند و نه سوسيال دموكرات خالي.» وي افزود:« در سايه شخصيت آقاي سيدمحمد خاتمي هم عملا طيف جديدي شکل گرفت به نام اسلامگرايان متجدد ليبرال دموکرات. فرق خاتمي با جناح تندروي دفتر تحکيم وحدت در اين است كه اينها که ميخواستند از خاتمي عبور کنند و آنقدر تند رفتند که نهايتا کارشان به سردر آوردن از کنگره آمريکا کشيد. اين جناح از دفتر تحكيم وحدت عملا آن است که ايشان ديگر اسلامگراي ليبرال دموکرات نيستند،بلکه ليبرال دموکرات خالي هستند.حالا شايد از نوع ليبرال دموکرات ملي آن، يا حتي شايد از نوع ليبرال دموکرات ناب،زيرا آنقدر در اين پيست ليبرال دموکراسي با سرعت دويدند که ديگر نميتوان آنان را گاه حتي از نوع ليبرال دموكراتهاي مذهبي دانست، هرچند كه تعداد زيادي از افراد جبههي مشاركت عملا ليبرال دموكراتهاي مذهبي هستند و نه اسلامگرايان ليبرال دموكرات، بدان گونه كه خاتمي است.» وي، خاطرنشان كرد:« علت اينکه نيروهاي اسلامگراي متعادل به نام اصولگرا شهرت پيدا کردند، آن بود که روي مواضع خودشان ماندند و لايههايي از اسلامگرايان متجدد وفادار به اصل انقلاب نيز به اين طيف پيوستند و شما در مسوولان دولت نهم تعداد زيادي از فارغ التحصيلان اروپا و آمريکا و کانادا و استراليا را ميبينيد که از چپهاي وفادار به ميرحسين موسوي بودند که از سالهاي 76 تا 84 راه را پيدا نمي کردند راست را قبول نداشتند و با آن سالها مبارزه کرده بودند با اصلاح طلبان يا به تعبير من راست جديد يا راست ليبرال هم مساله داشتند، بين برزخ مانده بودند در اين فضاي جديد آن نيروهاي جوان در افزوده شدن به نيروهاي جوان اسلامگراي متعادل دايرهي وسيعتري را تعريف کردند که نيروهاي اصولگرا ناميده شدند.» خرمشاد در پايان گفت:« انقلاب اسلامي ايران بر پايه چهار اصل بنا شده است، يعني انقلاب چهار چيز را وعده داد و به همين دليل مردم به آن اقبال کردند و اگر نتواند آن چهار تا وعده را محقق کند دچار مشکل خواهد شد و هر يک از جناحها و احزاب سياسي که اين چهار اصل را بيشتر اعلام کنند اصولگراتر هستند، اين چهار اصل عبارتست از استقلال، آزادي، عدالت و معنويت. در انتخاباتهاي سالهاي بعد از انقلاب نيز به مناسبت هر يك از جريانها و جناحهاي سياسي ايران بر تعدادي از اين اصول ريشهدار و مردم پسند در شعارهاي انتخاباتي خويش تاكيد داشتند.» نشست سالانهي انجمنهاي اسلامي دانشجويان منطقه فرانسه، روزهاي 27 تا 29 اکتبر در شهر نيس در جنوب فرانسه برگزار شد. در اين نشست سه روزه نمايندگان انجمنهاي اسلامي از شهرهاي پاريس، استراسبورگ، بوردو(وکالتي)، نانت، ليون، اميان، اکس اونپروانس، مونپوليه، گرونوبل، تولوز، ليموژ(وکالتي)، متس، نانسي و کان شرکت داشتند.
|
||
Free Web Counters & Statistics |