|
||
نویدنو:28/11/1385 صفحه قابل چاپ است |
||
سخنرانی آيتالله موسوي خوئينيهادر جمع دانشجویان
دبيركل مجمع روحانيون مبارز گفت:« عدهاي فضايي درست ميكنند كه دانشجو يا بايد ضد حكومت باشد يا اينكه وابسته است. يكي از دلايل انزوا هم همين است كه فضاي ورود به حركتهاي سياسي را خراب ميكنند هرچند كه مشتري حرفهاي براندازانهي رژيم جمهوري اسلامي بسيار معدودند.» به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، آيتالله سيد محمد موسوي خوئينيها كه در جمع دانشجويان دانشگاههاي فردوسي و علوم پزشكي مشهد در اردوگاه شهيد باهنر سخن ميگفت، اظهار داشت: «امام(ره) سلسله جنبان حركت انقلاب بود.انگيزهي امام راحل براي دست زدن به اين حركت مسأله اسلام بود؛ اين به اين معني نيست كه مشكلات ايران را نميديد و نسبت به آن بيتوجه بود، اما انگيزه او به عنوان يك روحاني در سطح مرجعيت اسلام بود. ايشان فهميده بودند كه در پس تلاش رژيم پهلوي يك مسأله وجود دارد و آن اين است كه از جامعه ايران اسلامزدايي شود و بساط اسلام براي ساختن ايران برچيده شود.» وي افزود: «همين مسأله كه اسلام در معرض تهديد است محرك اوليهي امام(ره) براي آغاز انقلاب بود. البته حضرت امام مكرر از نبود آزاديها و مشكلات اقتصادي هم سخن ميگفتند. نيت ايشان هم خداجويي است و همين كه كار خدايي براي خدا ميكند برايشان كافي است و حتي اگر اين حركت پيروز هم نميشد برايشان مهم نبود، بلكه نيت خدايي او همهي هويت حركت امام(ره) را تشكيل ميدهد، حال چه نتيجه بدهد چه ندهد.» موسوي خوئينيها تصريح كرد: «در سخنرانيهاي امام(ره) در مسجد اعظم قم چند تودهاي هم شركت ميكردند، آنها ميديدند كه امام به برخي تصميمات و سخنان شاه اعتراض ميكنند و تصور ميكردند امام همان چيزي را ميگويند كه آنها ميگويند، اما نميدانستند كه ايشان از ديد يك ماركسيست يا روشنفكري كه نگاهي به دين ندارد اين حرف را نميزنند. قويترين انتقادها از ناحيهي امام(ره) صورت ميگرفت كه آنها جرأت نميكردند بگويند اما محرك اوليه و اصلي امام(ره) دفاع از اسلام با نيت خالصانه براي خدا بود و براي ايشان تنها مهم اين نبود كه سقوط رژيم را ببيند.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز در ادامه يادآور شد:« پس از اينكه انقلاب پيروز شد امام(ره) مهندس بازرگان را به عنوان رييس دولت موقت انتخاب كرد. مهندس بازرگان فرد قابل احترام و از چهرههاي ارزشمند هفتاد سال اخير ايران است. او چهرهي مسلمان معترض رژيم بود كه فعاليت سياسي داشت و پيش از آن هم يك دانشجوي مبارز بود. بايد توجه كنيم كه اشكالات و انتقادات ما به افراد سبب نشود كه همهي ارزشهاي خوبشان را فراموش كنيم و احترام آنها را ناديده بگيريم.» وي يادآور شد: «تمام دوراني كه با مهندس بازرگان آشنايي داشتم صحبتها و بحثهاي ما هميشه به يك دعواي بانزاكت ميرسيد و سر و صدايمان بلند ميشد، اما اين به اين معني نيست كه ارزشهايش را ناديده بگيريم چراكه اگر او داراي سلسله ارزشهاي قابل احترام نبود امام(ره) مهندس بازرگان را به عنوان رييس دولت موقت انتخاب نميكردند. با وجود اينكه امام راحل اختلافات ديدگاه و فكر او را با خود ميدانستند اينها سبب بازگشت از تصميمشان براي انتخاب او به عنوان رييس دولت موقت نشد و اين درس بزرگي است.» موسوي خوئينيها خاطرنشان كرد: «من خود از افرادي بودم كه به اين تصميم امام(ره) اعتراض كردم و گفتم از ديد انقلابيون ايشان فرد مقبولي نيست اما امام(ره) بدون اينكه سخنان من را رد كند و تحليلهاي من دربارهي مهندس بازرگان را مردود بشمارد روي ديانت بازرگان تكيه ميكرد. البته اين تفاوتهاي فكري از همان شروع كار در برخي اختلافات خود را نشان داد. بازرگان هم ميگفت من مثل يك بنز سواري هستم كه بايد جادهي آسفالت و همواري پيشرويم وجود داشته باشد، من بولدوزر نيستم.» وي خاطرنشان كرد: «البته دعوا بر سر قدرت نبود و مهندس بازرگان كسي نبود كه به كرسي رياست و وزارت چسبيده باشد. مخالفان او هم اينچنين نبودند، بلكه همه به دنبال خدمت بودند و هيچكس به صندلي قدرت به عنوان امر دنيوي نگاه نميكرد.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز ادامه داد: «نيمهي شعبان سال 1357، پيش از پيروزي انقلاب امام(ره) گفتند كه به دليل كشته شدن بسياري از افراد جامعه امسال اين عيد را جشن نميگيريم. عدهي زيادي هم تبعيت كردند. بنا بر اين شد كه در محلي كه هر ساله در اين عيد جشن گرفته ميشد ميتينگ برگزار كنيم و قرار بود مجمع روحانيون، كروبي، آيتالله مطهري، بهشتي و دكتر سحابي، پسرش، بازرگان و صباغيان در آن جلسه حضور داشته باشند.در جلسهي مقدماتي آن من به مهندس بازرگان گفتم كه شريعتمداري اين حرف شاه را كه گفته انتخابات آزاد برگزار ميكنيم پذيرفته، در حاليكه اين حرف درست نيست و امام(ره) گفته كه شاه بايد برود، در اينجا بازرگان گفت خوب امام(ره) اشتباه ميكند مگر ما چه ميخواهيم؟ اگر انتخابات آزاد برگزار كنند ما هم نمايندگان خود را به مجلس ميفرستيم. اين مسأله نشان ميدهد كه چه اختلاف عميقي بين ما وجود داشت، البته تا زماني كه حكومتمان به دستمان نيفتاده بود اين اختلاف چندان خود را نشان نميداد.» وي همچنين ادامه داد: «حتي روي اين مسأله كه قرار بود پلاكاردي براي آن ميتينگ طراحي كنيم اختلافي وجود داشت. ما گفتيم بر روي اين پلاكارد بنويسيم تا انقلاب جهاني حضرت مهدي . . . اما مهندس بازرگان ميگفت كلمهي انقلاب را ننويسيد امام زمان انقلاب نميكند يعني او حتي با كلمهي انقلاب هم موافق نبود و مفهومي از آن به ذهنش ميرسيد كه چون طرفدار فعاليتهاي رفرميستي و سياست اصلاحي بود با برهم ريختن همهچيز مخالف بود. ما در هر قدم اينگونه اختلافات را با هم داشتيم و با وجود اين اختلافات ايشان به عنوان رييس دولت موقت انتخاب شدند.» موسوي خوئينيها گفت: «مهندس بازرگان حتي معتقد بود كه ساواك ميتواند براي ما كار اطلاعاتي انجام دهد و ما ميتوانيم از آنها براي اهداف خود استفاده كنيم. چنين اختلافي روز به روز شكاف و نگراني ما را بيشتر ميكرد، اما هيچ وقت مثل همين حالا كسي فكر نميكرد كه مهندس بازرگان و دوستانش در نهضت آزادي علاقمند به شاه و وابستگي به آمريكا بودند. تنها نگاه آنها با انقلابيون متفاوت بود.» وي تصريح كرد: «نگراني ما به حدي بود كه روزي از خواب بيدار شويم و ببينيم نه تنها دولت موقتي نيست بلكه از امام(ره) هم چيزي باقي نمانده است. حتي صداي پاي بازگشت رژيم را هم به گوش ميشنيديم. خبر رسيد كه يك فرد آمريكايي به ايران براي طراحي كار جديد درون سفارت آمده است و اين در كنار ساير مسائل به نگرانيها دامن ميزد. دانشجويان هم مانند سياسيون همه به فكر بودند كه چارهاي براي اين نگراني بيانديشند.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز خاطرنشان كرد: «دانشجويان با شور جواني و درك سياسي مربوط به محيط دانشجويي خود به اين فكر رسيدند تا با تسخير سفارت آمريكا صداي اعتراض مردم را به گوش همهي دنيا برسانند. بنا بر اين بود كه اين حركت چند روزه باشد و پس از آن گروگانها آزاد شوند. در آن زمان در دانشگاهها گروههاي ستارهي سرخ، تودهاي، مجاهدين خلق همه خود را مسلمان انقلابي ميدانستند اما خيليها به انقلاب و رهبري امام(ره) قائل نبودند. آن جمعي كه ايمان به امام(ره) داشتند و اطاعت او را به لحاظ سياسي و ديني واجب ميدانستند فكر كردند كه بهتر است اين تصميم با اطلاع امام(ره) گرفته شود.» موسوي خوئينيها افزود: «اين دانشجويان از من خواستند تا اين تصميم را به اطلاع امام(ره) برسانم و موافقت خود را در اين باره بپرسم اما من گفتم كه اين به صلاح نيست، چراكه اگر ايشان موافق هم باشند به دليل آنكه امنيت اتباع آن سفارتخانه به عهدهي ايشان است و نبايد آن را مخدوش كرد درست نيست كه به شما اجازه دهند اگر هم مخالف باشد در ساعت اولي كه تسخير سفارت انجام شد اطلاعيهاي صادر كرده و اين حركت را خاتمه ميدهيد.» وي همچنين گفت:« بعد از انجام كار و تسخير سفارت از سوي دانشجويان با دفتر امام(ره) در قم تماس گرفتم و از احمد آقا خواستم تا به امام(ره) بگويند اينها دانشجويان مسلمان، معتقد به امام(ره) و مطيع هستند. اگر امام(ره) مخالف است اينها بيرون از سفارت بيايند. پس از چند دقيقه احمد آقا نظر امام(ره) را پرسيد و گفت كه ايشان گفتهاند بگوييد خوب جايي را گرفتيد، محكم نگهش داريد. حتي خود ايشان هم تعجب كردند كه امام(ره) نگفتهاند كه بررسي كنيد، با دكتر بهشتي يا آيتالله منتظري مشورت كنيد. بعد از اينكه اين پيام را تلفني دريافت كردم و آن را به دانشجويان گفتم چنان شور و هيجاني در آنان ايجاد شد كه سر از پا نميشناختند چراكه امام(ره) آنها را تأييد كرده بود.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز خاطرنشان كرد: «ادامهي اين حركت در روزهاي بعدي ديگر دست دانشجويان نبود، بلكه مردم ايران به دنبال حمايت امام(ره) و داشتن روحيهي نفرت از آمريكا پياده از شهرها به سمت سفارت آمريكا در تهران ميآمدند و گروهها، دستهجات و شخصيتهاي مختلف هم اعلام حمايت كردند البته مجاهدين خلق ابتدا اطلاعيهاي داد كه اينها جريان راست هستند كه موضع چپ گرفتهاند، اما چند روز بعد اعلام حمايت كردند.» موسوي خوئينيها يادآور شد: «به ياد ندارم كه شخصيتي از اين حركت حمايت نكرده باشد. البته مهندس بازرگان و دولت موقت بسيار عصباني شدند و اوقاتشان تلخ شد. حتي مهندس بازرگان گفت اينها پيرو خط امام(ره) نيستند. با وجود همهي اينها امواج حمايت مردم همچنان ديده ميشد و دهها هزار جمعيت اطراف لانهي جاسوسي را گرفت در اين صورت اگر ما ميخواستيم اين حركت را ظرف 4، 5 روز متوقف كنيم بايد جواب مردم را ميداديم.» وي اضافه كرد: «پس از اينكه امام(ره) را از اين حركت مطلع كرديم مرحوم دادمان را فرستاديم تا مجلس خبرگان و آيتالله بهشتي و باهنر را در جريان قرار بدهند. پس از آن هم آيتالله منتظري را از اين حركت مطلع كردم و در نهايت شوراي انقلاب، خبرگان قانون و شهيد بهشتي اعلام حمايت كردند چراكه مهم اين بود كه شخصيتهاي طراز اول اين جمعيت را قابل اعتماد ميديدند.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز در ادامهي اين مراسم در پاسخ به پرسش يكي از دانشجويان درخصوص مهندس بازرگان، گفت: «اگر اختلافات بين امام(ره) و مهندس بازرگان را بشناسيم ريشههاي آن را ميتوان در برداشتهاي متفاوت ديني ديد. بازرگان به عنوان ايدئولوگ خود را در مسائل اسلامي صاحبنظر ميدانست؛ البته اينگونه اختلافات تنها ميان روحانيون و بازرگان نبود بلكه در ميان روحانيون هم اختلافاتي وجود داشت. برخي از روحانيون به شدت مخالف ورود به عرصهي مبارزه بودند مثلا مرحوم حلبي، مؤسس انجمن حجتيه در سال 1356 زماني كه اوج حركتهاي انقلابي مردم بود در منبري با اتكاء به كتاب رساله الشيعه خطاب به مردم گفت كه در غيبت امام زمان(عج) هر علمي كه بلند شود بر ضلالت و گمراهي است و اين شلوغبازيها حرام است. با وجود اينكه او روحاني بود و جمعيت قابل توجهي را رهبري ميكرد.» موسوي خوئينيها در پاسخ به پرسش ديگري گفت: «در جريان افشاي اسناد لانهي جاسوسي دولت موقت تقريبا استفعا داده بود و بسياري از رجال كشور ميگفتند كه اسناد را منتشر نكنيد و آنها را به دادستاني انقلاب بدهيد. براي حل اين مسأله با دكتر ميردامادي، سيفاللهي، بيطرف و چند دانشجوي ديگر به قم نزد حضرت امام(ره) رفتيم. ايشان گفتند كه اسناد را به آنها ندهيد خودتان آن را منتشر كنيد البته به گونهاي نباشد كه اشخاص به حدي لجنمال شوند كه ديگر قابل استفاده نباشند. چيزي كه در اين اسناد عليه مهندس بازرگان هم آمده همان اعتقادات و حرفهاي او در پاريس است و همانطور كه او در انقلاب رهبري امام(ره) را پذيرفت امام(ره) هم رياست دولت موقت را به او داد.» وي همچنين در پاسخ به پرسشي در خصوص اينكه در صورت حضور شاه در ايران چه رفتاري با او ميشد؟ تصريح كرد: «عناصر اصلي رژيم در دادگاهها محاكمه شدند. طبيعتا شاه در رأس آنها بود و انصاف نبود كه امثال هويدا محاكمه شوند و او نشود. قطعا اگر مجازات او در حد اعدام بود او را اعدام ميكرديم و اموال را از او پس ميگرفتيم. طبيعتا اگر شاه ميماند با شرايط آن روز با او برخورد ميشد.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز در ادامه يادآور شد: «پيش از سال 1356 كه اوجگيري مبارزات بود من در زندان با برخي از اعضاي مجاهدين خلق بودم. آنها حركت 15 خرداد را يك حركت كور و بدون استراتژي ميدانستند و تحليلشان اين بود كه مبارزه يك كار علمي است و در آن روزگار تنها مبارزهي صحيح را مبارزاتي ميدانستند كه از اردوگاهها سوسياليستها و ماركسيستها طراحي ميشد. آنها دفاع از اسلام را مفهوم غلطي ميدانستند كه اصل و قاعده علمي و پايگاه اجتماعي ندارد. وقتي هم كه مبارزات اوج گرفت معتقد بودند كه سركوب و متلاشي خواهد شد، چراكه پايگاه طبقاتي ندارد اما آنها در ادامه با امواج خروشان مردمي مواجه شدند و ديدند كه انقلاب اختصاص به يك قشر ندارد و بسيار برايشان عجيب بود چراكه همهي تحليلها در ذهنشان ويران شد. آنها بيش از رژيم شاه در برابر امواج خروشان مردم بهتزده شدند.» موسوي خوئينيها ادامه داد: «آنها نه ميتوانستند انقلاب را محدود كنند چراكه خود نابود ميشدند و نه آن را قبول داشتند، بلكه خود را موافق نشان ميدادند. در راهپيماييها هم حضور داشتند اما شعار، پلاكارد و رفتارهايشان جداي از بقيهي مردم و جامعه بود. اوايل هم امام(ره) تلاش ميكردند اينها را به عنوان بخشي از جامعه درون انقلاب بپذيردند. حتي برخي روحانيون در قم با ايشان بحث كردند كه عقايدشان منحرف است اما امام(ره) ميگفتند آنها هم جمعيتي از مردم هستند ولي متأسفانه خود آنها شكاف را زياد كردند و منافقانه رفتار كردند حتي مثل حزب توده هم نبودند كه با وجود آنكه مرام آنها با امام(ره) متفاوت بود، گفتند صلاح است اكنون پشت امام(ره) باشيم اگر مثل تودهايها هم بودند وضعشان بهتر بود؛ به دليل همين دورويي آنها ملقب به منافقين شدند.» وي همچنين در پاسخ به پرسش يكي از دانشجويان درخصوص ارائه راهحلي براي سكوت فعالان دانشجويي در شرايط فعلي اظهار داشت: «بهتر است اين بحث در محافل دانشجويي مورد توجه قرار بگيرد تا به نتايج بهتري برسيد، ولي در حركت سياسي و اجتماعي ابتدا بايد حدود كار مشخص باشد. در رژيم گذشته نه تنها قشر دانشجو بلكه همهي اقشار به اين نتيجه رسيدند كه رژيم اصلاحپذير نيست. در آن زمان شخصيتي كه از لحاظ آگاهيهاي سياسي در سطحي بالا بود و مرتبهي علمي بالايي هم داشت نميتوانست اعتراضي كند و حق اعتراض نداشت.» دبيركل مجمع روحانيون مبارز در ادامه به طرح برخي مسايل روز پرداخت و خطاب به دانشجويان گفت: « برخي دانشجويان متأسفانه تحليل نادرستي دارند. زماني كه خاتمي رييس جمهور ميشود هنوز چيزي نگذشته بحثي به نام عبور از خاتمي را مطرح ميكنند. زماني كه فضا را مبهم و تيره و تار ميكنيم همين نتيجه حاصل ميشود، چراكه آنقدر فضا را تيره و تار كردهايم كه گويي ميخواهيم حكومت را عوض كنيم در حاليكه بايد نگاه مردم به حكومت را ديد، چنين نگاهي در جمعيت ايراني ديده نميشود و صرف اعتقاد يك نفر مهم نيست. البته اين تصوير نادرست واكنشي است به آنچه در تريبونهاي رسمي نشان ميدهند كه گويي كاملا بلاعيب است.» وي در پايان خاطرنشان كرد: «در نتيجهي همين رفتارها دانشجو منزوي ميشود و خود را از فعاليت سياسي كنار ميكشد. ميشود دانشجو هم فعال سياسي باشد و هم منتقد به حكومت باشد، اما نه اينكه به فكر ساقط كردن حكومت باشد. شما هم بايد اكنون حركت اصلاحي را آغاز كنيد. لزوما دانشجو بودن به معناي ضدحكومت بودن نيست در حاليكه عدهاي فضايي درست ميكنند كه دانشجو يا بايد ضد حكومت باشد يا اينكه وابسته است. يكي از دلايل انزوا هم همين است كه فضاي ورود به حركتهاي سياسي را خراب ميكنند هرچند كه مشتري حرفهاي براندازانهي رژيم جمهوري اسلامي بسيار معدودند.»
|
||
|