نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

رنجنامه ی یک کارگر نساجی مازندران

نویدنو:11/9/1385

نامه زیر از طریق پست الکترونیک به نویدنو واصل شده است . نامه خود به اندازه کافی گویاست. گویای حسرت درد آلود کارگری که زندگی وجوانیش را در کنار «کارگران زحمتکش و با ماشین آلات و نخ و پنبه  و رنگ و پارچه زندگی »کرد ه است و« خاطرات تلخ و شیرین زیادی از آن دوران» دارد.

نویدنو امیدوار است با تغییرات بنیادی در عرصه اجتماعی ، این کارگر گرامی ومیلیون ها کارگری که علاوه بر کا ر، تمام خاطرات تلاش وپیکار خودرا نیز در معرض تهدید می یابند نفسی به آرامش درراستای شکوفایی این کهن بوم وبر از سینه بر آورند.

 

رنجنامه ی یک کارگر نساجی مازندران

با خواندن مطالبی که بازتاب درباره نساجی مازندران نوشته بود خاطرات سی سا ل کار و زندگی در کارخانه ی نساجی مازندران برایم زنده شد.

چهارده ساله بودم که برای کار وارد کارخانه ی نساجی مازندران شدم در سه شیفت و در قسمتهای مختلف بافندگی و رنگرزی و ریسندگی به مدت سی سال کار کردم. کارگران با سابقه کار یادم دادند و دست محبت به سرم کشیدند تا این جوان تازه کاربه آنجا عادت کند. در واقع بهترین سالهای عمرم را در کنار کارگران زحمتکش و با ماشین آلات و نخ و پنبه  و رنگ و پارچه زندگی کردم و خاطرات تلخ و شیرین زیادی از آن دوران دارم. در آن سالها نام نساجی مازندران نامی آشنا در ایران و خاورمیانه و در بسیاری از کشورهای خارجی دیگر بود و تولیدات آن با کیفیت بسیار مرغوب و در رنگها و طرحهای بسیار زیبا در فروشگاه های زنجیره ای در شهرهای ایران و خارج از کشور عرضه می شد و جالبتر اینکه در بسیاری از این فروشگاه ها صفهای طولانی برای خرید پارچه تشکیل می شد. بیش از پنج هزار کارگر در این کارخانه مشغول به کار بودند و اگر فرض کنیم که هر کارگر نان آور چهار نفر بوده باشد بنابراین از طریق درآمد حاصل از کار در این کار خانه بیش از بیست هزار نفر در قائمشهر زندگی رامی گذراندند.

کارگران جوان با حضورفعا ل خود درمسابقا ت ورزشی برای کارخانه افتخارمی آفریدند ونیزدر مبارزه با رژیم شاه ودرجنگ با عراق ودفاع ازمیهن نقش بسیار مهمی داشتند0اما اکنون چه برسر نساجی مازندران آمده است. در اواخر دهه شصت شروع به بازنشسگی پیش از موئد کرگرانی که هنوز انرژی و توان کار داشتند کردند و آن عده از کارگران نیز که بازنشسته نشدند چند سال دیگر در کارخانه کار کردند اما حقوق هایشان را با تاخیر چند ماهه آنهم به مقدار ناچیز دریافت می کردند تا بالاخره عذر آنها نیز خواسته شد و بازنشسته شدند و بدین گونه کارخانه ی عظیم نساجی مازندران که می توانست نقش مهمی در اقتصاد و تولید و خودکفائی کشور و نیز کاهش بیکاری جوانان داشته باشد از صحنه ی تولید خارج شد وجای خالی پارچه های زیبای نساجی مازندران را پارچه های نا مرغوب وارداتی به خود اختصاص داد0         

تعداد زیادی ازجوانان قائمشهرکه می توانستد دراین کارخانه مشغول به کار باشند وچرخهای اقتصاد مملکت را به حرکت درآورند متا سفانه وضعیت بسیار دردآور و نگران کننده ای دارند

عده ای بیکار و سرگردان درخیابانهای شهر پرسه می زنند 0عده ای د یگردرکوچه پس کوچه های خلوت شهر به رد و بد ل کردن مواد مخدر ویا به تزریق هروئین مشغولند وگروهی نیزسوار بر موتور از کیف زنی درخیابان گرفته تا دزدی ازمغازه ها ومنازل وتجاوز وجنایت ودیگر کارهای خلاف مشغولند 0

شهری که با داشتن سه کارخانه بزرگ نساجی(شماره 1و2 و3 ) وکارخانه گونی بافی زمانی از شهرهای مهم صنعتی کشور محسوب می شد چرا باید 70 درصد جوانانش بیکارو خانواده ها زیر خط فقر زندگی کنند؟  چرا نمایندگان شهرمان فراموش کرده اند که چه وعده و وعیدهایی در زمان کاندیداتوریشان بخاطرکسب آرای مردم برای راه اندازی کارخانجات وحل مشکل بیکاری داده اند؟

چرا مسئولین شهر با توجه به اینکه همه مشکلات را بخوبی می دانند اما هیچگونه اقدامی نمی کنند؟

مسئولین باید پاسخگوی چراهای زیادی باشند برای مردمی که صدای صوت کارخانجات شهرشان وپارچه های زیبا و رنگارنگ نساجی مازندران درویترین فروشگاهها هرگز از خاطرشان نمی رود0

 

مطلب مورد اشاره کارگر نساجی :چگونه يك كارخانه ثروتمند را ورشكسته كنيم؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics