نویدنو:30/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

كا رگرا ن روزتا ن مبا رك !

مصطفی معین

روز جهاني كارگر بايد روز بزرگي باشد، از آن جهت كه پاس مي‌دارد بزرگي شهرونداني را كه بدون شك نقشي غيرقابل انكار در پويايي جامعه دارند. آنها، يعني كارگران خيلي دور نيستند. همين گوشه‌هاي شهر پر است از وجود آنان كه روزگار را به سختي مي‌گذرانند و نان به خانه مي‌برند با تقلايي كه جان را به لب مي‌رساند. براي همين روز كارگر، يعني روز بسياري ازهموطنان ما بايد بزرگ باشد چون در شرايطي كه جامعه تلخي بحران را به زبان مي‌كشد حتماً ‌كارگر بودن كاري سخت و زيان‌آور است. البته اين روزها انسان بودن دشواري پروزني را به دوش مي كشد! ، اما اگر قرار باشد اين گونه انسان چرخ توليد را بچرخاند و سنگ پراني‌هاي يك سرمايه داري دولتي را نيز به شانه بگيرد، آن وقت كار بسيار سخت ترمي‌شود و بدون شك دقايق ملتهب زنده بودن را به ماجرايي نه چندان خوش طعم تبديل مي‌كند!.

*****
امروز روز جهاني كارگر است اما بايد بدون تعارف باور كرد كه انگاري كارگران اين سرزمين سهمي از شادي روز جهاني كارگران نخواهند داشت. به شعارها و تبليغات كودكانه نگاه نكنيد، ‌درد آنقدر قد كشيده است كه ديگر شانه‌هاي كارگران ايراني حتي نمي‌توانند سنگيني ساية آن را تحمل كنند. اكنون چند سال است كه گروهي از كارگران مي‌خواهند تا حداقل به اندازة شهروند بودنشان مورد احترام قرار بگيرند و كرامت انساني ‌شان از زير آ‌وار جهل سرمايه سازان دولتي رهايي يابد؟ از شما مي‌پرسم اين كه كارگران مي‌خواهند صاحب تشكلي باشند به رسم ضوابط دنياي امروز تا تضمين كنندة حق و حقوق اجتماعي،‌ اقتصادي و سياسي آن‌ها در بوروكراسي عظيم نفتي ايران باشد، آيا خواسته‌اي غير معقول است؟ اگر هست چرا از پس غوغا سالاري‌‌هاي سياسي خارج نمي‌شويم و با شهامت به آنها نمي‌گوييم كه اينجا انسان بودن تابع شرايطي از پيش تعيين شده است و اگر هم نيست و كارگران از روي رفتاري عقلاني خواهان حق خود شده‌اند پس چرا هنوز داشتن سنديكا و تشكل‌ هايي با پلاك غيردولتي خشم را تا ابروي بسياري از مردان دولتي بالا مي‌آورد و از شدت بي منطقي رگ هاي گردنشان متورم مي شود!!

*****
گروهي از مردان امروز دولت و حتي طرفداران آنان به گونه‌اي از حقوق انساني صحبت مي‌كنند كه اگر كسي نداند بر اين گمان فرو مي‌رود كه آنها راويان اصلي و تحليل‌گران واقعي كلام الهي هستند اما فقط كافي است تا عملكرد آنها در مورد تشكل‌هاي مستقل مورد ارزيابي قرار بگيرد. با ارائة شعارهاي متنوع و الوان طي 2 سال قبل، امروز به جايي رسيده‌ايم كه مي‌توان به جرأت گفت تا به حال كارگران و حتي كارفرمايان چنين بحراني را به خاطر اتكا به انديشه استقلال از دولت متحمل نشده‌اند. اگر در دولت اصلاحات كارگران براي رسيدن به سنديكا و تاسيس نهادهايي كاملاً مستقل بايد چوب از نهادهاي شناسنامه‌دار كارگري مي‌خوردند كه ريشه در فضاي دهه 60 و بخش‌هاي ايدئولوژيك و قدر اقتصادي حاكميت داشتند،‌ امروز حتي همين نهادهاي شبه دولتي كارگران نيز از نحوة عملكرد مسئولان دولت نهم در حوزه كارگري به ستوه آمده‌اند! بدون تعارف مثلث سه جانبه گرايي (كارگر،‌كارفرما و دولت) طي سال‌هاي اصلاح طلبي مي‌رفت تا به سرانجامي مشخص ختم شود، اما حالا دولت تمام شاخه‌ها و حوزه‌هاي مستقل كارگري و كارفرمايي را به فردايي نامعلوم پاس مي‌دهد و با تاسيس نهادهايي جديد با ماهيتي كاملاً ‌دولتي سعي در تبديل مثلث سه جانبه‌گرايي به فرمانروايي دولت دارد. اين‌ها در واقع تصوير امروز فضاي كارگري ايران است.

*****
به راستي ما در كجا ايستاده‌ايم؟! در كجاي تاريخ و در كدام سكو از دنياي مدرن امروز ايستاده‌ايم. دنيايي كه مي‌گويند كارگران ديگر در آن پيچ و مهره‌هاي صنعت نيستند و به اندازه كارفرما ، سرمايه‌گذار و مهندسان فكري صنعت، در شكل‌گيري ساختار توليد و نهادهاي صنعتي نقش ايفا مي‌كنند. اگر چند ساعتي از مرزهاي ايران فاصله بگيريم به خوبي مشخص است كه كارگران تبديل به ارباباني شده‌اند كه مكانيزم توليد بدون گفتار، انديشه وآزادي آنان پا نمي‌گيرد اما در اينجا علي رغم وجود شعارهاي نخ نما هنوز دولت‌ها تلاش مي‌كنند كه مبادا كارگران به تشكل، ‌نهادهاي مستقل تبديل شوند. اي كاش مشخص مي‌شد كه ريشه اين همه ايستادگي در برابر حق خواهي كارگران در كجا نهفته است؟! با اين همه هنوز مي‌توان اميدوار بود. تا صبح راهي نمانده است كه اين بزرگترين و عده حق است.

*****
در پايان اين پست ، كارگران و تلاشگران عرصه هاي كار وتوليد را به قطعه شعر زيبائي از شاعر،عارف ونظريه پرداز " مديريت دل "، دوست فرزانه و هجرت كرده ام " مجتبي كاشاني" دعوت ميكنم :

شعرها يم را ‌ڹثا رت مي كنم                تا كه دنيا را پرازگندم كني
عشق راهمراه با هركوششي
               درجهان، ارزاني مردم كني
نا ن درآ ري ازتنورعا شقي
               خويش رادرپخت آن ،هيزم كني
گاه انگوري كني در اين مسير
            گاه خودراساقي وگه خم كني
نان خا لي در كنا ر جام پر
               اولي را همره دوم كني
نانوا مي باش وساقي همزمان
           تا مبا دا زندگي را گم كني

" ارادتمند و دوستدار هميشگي شما "

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics