نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

جنبش حق خواهانه زنان ايران و ”كمپين يك ميليون امضاء

نویدنو:00/8/1385

جنبش حق خواهانه زنان ايران و ”كمپين يك ميليون امضاء

نيره توحيدي*

سه شنبه 7 نوامبر 2006

 

زنان خوش خبر و نويدبخش

در ميان انبوهي از خبرهاي تلخ و نگرانكننده مربوط به خشونت و جنگ و كشتار كه امروز از خاورميانه به گوش ميرسد، باز اين زنان هستند كه با ابتكارات انساني، حركات مدني، حياتبخش و صلحجويانهي خود، ما را به آينده اين منطقه پرآشوب و خونبار اميدوار ميكنند. روزي ميشنويم كه عدهاي از زنان فلسطيني، اسرائيلي و لبناني دور هم جمع شدهاند و تلاش دارند با مذاكره و تعامل و ابتكارات تازه، راه حلي منصفانه و عملي براي پايان بخشيدن به جنگهاي طولاني بين جوامع خود بيابند.

روزي ديگر ميشنويم كه عدهاي از زنان شجاع و آگاه افغان بهرغم احياء قدرت طالبانها در گوشه و كنار افغانستان و بهرغم تداوم افكار و فرهنگ طالباني، و حضور نظامي نيروهاي خارجي، اميدوارانه در تلاش هستند با داير كردن مدارس، كارگاههاي آموزشي، انتشار مجله و برنامههاي راديويي، دريچههايي بهسوي زندگي سالم و توام با آرامش و آزادي را به روي مردم بگشايند.

روز ديگر خبردار ميشويم كه عدهاي از زنان عراقي ميخواهند در ميان شعلههاي آتش و خشم و خون برخاسته از ويراني و اشغال نظامي و تعصبات مذهبي و كشتارهاي فرقهاي (و ناامني و بيكاري بهخصوص براي زنان)، يك برنامه تلويزيوني راهاندازي كنند كه بلندگوي نداي حقطلبانهي زنان در عراق و ساير جوامع ستمديده خاورميانه باشد. اين زنان از رشد فزايندهي نيروهاي واپسگراي خشونتطلب در عراق به وحشت افتادهاند و ميبينند كه عراق نيز چون عربستان، سودان، افغانستان و تاحدي ايران، به عرصه استيلاي بنيادگرايان مذهبي تبديل ميشود كه تلاش دارند قبل از هرچيز به نام شريعت و مذهب، حقوق زنان را پايمال كنند و قوانين خانواده در عراق را (كه بهطور نسبي از پيشرفتهترين قوانين در منطقه بود) حتا به سطح وضعيت جوامع عشيرهاي و قبيلهاي پيشامدرن به عقب برگردانند. اين زنان عراقي ميگويند مصمم هستيم كه در ساختن برنامههاي تلويزيوني خود، از همكاري فعال خواهران ايراني بهره جوييم، چراكه تجربههاي مشترك و دردهاي مشابه ما در همسايگي هم، ما را به آموختن از زنان پيشرو ايران نيازمند كرده است.

بهنظر ميرسد زنان ايران امروز در پرتو تمدن كهن و آموزههاي نويني كه ايرانيان طي 150 سال تلاش براي استقرار حكومت قانون، مردمسالاري و تجدد بهدست آوردهاند، توانسته باشند بهرغم سلطهي كمابيش مداوم استبداد پدرسالارانه، نمودارهاي قابل توجهي از رشد، آگاهي و جنبش حقخواهي را در منطقه و در ديدگاه جهانيان به نمايش بگذارند. يكي از اين نمونههاي قابل تحسين از حركات زنان ايراني، كمپين جديدي است براي جمعآوري ”يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيضآميز“ و ايجاد تغييرات و اصلاحات در قوانين تحقيرآميز عليه زنان. حركتي كه بهطور سنجيده و با روشي كاملا مدني و دنياپسند ـ و واقعبينانه ـ سازماندهي شده است.

اعتماد و اتكاء به خود

امروز در ايران، در منطقه خاورميانه و در عرصهي بينالمللي فضاي نامساعدي غلبه دارد، فضايي آكنده از نظاميگري، خشونت و سركوب. فضايي كه با تقويت روحيه نظاميگري، چهرهسازيها و نقشآفرينيهاي خشن و جنگجويانه از مردان و زنان، بيش از پيش فرهنگ خشن مردسالاري را تقويت كرده و از زنان و كودكان قرباني ميگيرد. با وجود اين اما زنان آگاه و كنشگر از پا ننشسته و تسليم اين فضاي مرعوبكننده نشدهاند. آنان همچنان با آزمون و خطا درصدد يافتن شيوههاي تازه و روشهاي موثرتر، و كمهزينهتر براي بهبود وضعيت حقوقي و اجتماعي خويش ـ كه همانا به معناي بهبود وضعيت كل جامعه است ـ ميباشند.

جستارهاي زنان فعال به رغم نقايص و اشتباهات (چه بسا اجتنابناپذير)، بهرغم تنشها و اختلافات دروني (گاه ناگزير و طبيعي و گاه مصنوعي و مخرب)، و به رغم محدوديتها، تهديدها و سركوبهاي خشن، اما به سطح اميدواركننده و قابل توجهي از رشد، پختگي و فرزانگي رسيده است. بسياري از آنان به واقعيت بودن در گروههاي مختلف، ضرورت پذيرش و احترام به تفاوتهاي ميان خود، و به رقابت سالم ـ به جاي تخطئهي يكديگر ـ تن دادهاند و هر يك گوشهاي از بار مبارزه را براي رسيدن به حقوق انساني زنان بهدوش ميكشند.

گروهي تلاش خود را در عرصهي ”زنان صلح“ سازمان ميدهند و فرهنگ جنگ و خشونت و ويرانگري را به چالش ميگيرند و گروهي ديگر در ”ميدان“ مبارزه عليه قوانين و سنن خشونتبار قرون وسطايي چون سنگسار متمركز كردهاند يا براي حق ورود زنان به استاديومهاي ورزشي و رفع تبعيض و خشونتهاي مشابه تلاش ميكنند. برخي در حوزه نظر و عقيده و مباحث فقهي، الهياتشناسي مذكر و فقه سنتي و پدرسالار و تفسيرهاي مردسالارانه از متون ديني، فقهاي حاكم را به نقد ميكشند و تلاش دارند براي ياري رساندن به اصلاح در حقوق زنان به اصلاح در فقه و شريعت ـ كه مبناي اصلي قوانين فعلي را تشكيل ميدهد ـ بپردازند.

گروه ديگري عمدهي انرژي خود را در جهت روشنگري و آگاهيبخشي از طريق انتشار مجلات "زنان" ، "حقوق زنان" ...و سايتهاي اينترنتي و كلاسها و كارگاههاي آموزشي به ترويج فرهنگ و ارزشهاي سكولار و فمينيستي متمركز كردهاند و لازمه تحقق كامل حقوق زنان ايران را در تغييرات بنيادي در قانون اساسي و جدايي دين از دولت ميدانند و در نتيجه زنان را به مشاركت در يك جنبش اجتماعي ـ سياسي همهجانبه تشويق ميكنند. بخش ديگري از جنبش زنان در كنار همهي اين تلاشها، با كاربست روشي ابتكاري در مركز ”زنستان“ و ”هستيا“ و ”كانون زنان“، براي رسيدن به ”تغيير براي برابري“ حقوقي، به جمعآوري يك ميليون امضاء همت گمارده است... بههرحال همهي اين تلاشها خواسته يا ناخواسته، مكمل يكديگر و لازم و ملزوم هم هستند. بهنظر ميرسد اغلب گروههاي زنان فعال در ايران آموختهاند كه تنها كار گروه خود را ”كارستان قلمداد نكنند و تنها گروه خود را تمامي جنبش زنان فرض نگيرند و تنها خود را قيم و نمايندهي ”راستين“ و ”رهبر“ جنبش زنان نپندارند، بلكه فروتنانه، واقعبينانه و به دور از فرقهگرايي و تعصب در رقابتي سالم و سازنده، هر يك به دوخت و دوز گوشهاي ازلحاف چهل تكه“ نهضت حقخواهي زنان پرداخته و متوجه باشند كه تنها در پوشش تماميت اين ”لحاف چهل تكه“ است كه گروه آنها نيز در كنار بقيه گروهها خواهد توانست از تهاجم سرما و سوزش خشونت شهپدري در امان بماند.

نقاط قوت اين كمپين

كمپين يك ميليون امضاء براي اصلاح قوانين نابرابر (كه ثمره و ادامهي حركت 22 خرداد است)، هم از لحاظ تاكتيكي و هم بهطور استراتژيك در خدمت آيندهاي است كه در آن قدرتها، فرصتها و امكانات اجتماعي بر مبناي تفاوتهاي جنسي و گرايشهاي جنسيتي تقسيم نميشود. بهنظر ميرسد اين حركت عمدتا به ابتكار فعالان نسل جوان زنان شكل گرفته و بهترين نوشتههايي نيز كه تاكنون در توضيح و تحليل اين حركت خواندهام از نويسندگان جوان و كنشگر تاكنون ناشناخته و كمتر شناختهشدهاي است كه به اين نسل تعلق دارند.(1)

اين حركت از مرزها و قيد و بندهاي ايدئولوژيك، مكتبي و مذهبي فراروي كرده و براي حل مسائل زنان بهجاي آنكه در آسمانها و تئوريهاي مجرد سير كند، در زمين سخت و البته با روشهاي ملموس و فرايندهاي عيني دست به گريبان است. اين حركت با نگرشهاي رايج مذكر و نخبهگرا كه گويا عدهاي روشنفكر آوانگارد همهچيزدان كه همه حقيقت را كشف كرده و بنابراين همهي راهحلها را فقط در چنته خود دارند و با فداكاري اين راهحلهاي ”منحصر به فرد“ را به ميان ”توده ناآگاه“ ميبرند تا توده مردم را از جهالت و ستم رهانيده و به بهشت رهنمون شوند، فاصله گرفته است.

در اين كمپين آنچه مد نظر است تماس مستقيم، گفتگو، ديالوگ و مفاهمه، مذاكره و آموزش دوطرفه بين كنشگران و مردم است. در اينجا روشنفكر يا كنشگر و كوشندهي جامعهي مدني، بهجاي ”همهكاره“ و ”همهدان“ بودن به يكي از هزاران بازيگر فعال تبديل ميشود. محتوا و برآيند نهايي اين حركت اما حاصل درآميزي متقابل اين كنش و واكنش است، نه آنكه فعال جامعهي مدني (كنشگر) همه هزينهها را بپردازد و ”مردم عادي“ نظارهگري منفعل باقي بمانند.

به ياد دارم كه خود چگونه در تماسگيري، گفتگو و پرسش و پاسخ با مردم عادي در شهرها و روستاهاي آسياي مركزي (بهخصوص آذربايجان) شوروي و پس از شوروي، بسيار چيزها آموختم. گاه ”مردم عادي“ به اندازه چند كتاب به من درس جامعهشناسي، انسانشناسي و روانشناسي دادهاند و من فروتني امروز خود را در مواجهه با مباحث اجتماعي و در مقايسه با احساس يقين و تعصب و همهچيزداني پيشين خود در مقام يك استاد جوان و ناپختهي دانشگاهي (كه فقط مجهز به تئوريهاي مدون در كتابها و فعاليتهاي دانشجويي در محدوده دانشگاهها بود) مديون همين تماسهاي ”چهره به چهرهو كار ميداني يا ”كوچه به كوچه“ با مردم ميدانم. من انواع متنوع دركها از فمينيسم، انواع دركها و كنشها از مذهب و دين، انواع دركها از سوسياليسم و كاپيتاليسم، و انواع دركها و رفتارهاي پدرسالارانه و مردمحورانه را از همين مردم ياد گرفتم. از اينرو بر اساس اين تجارب شخصي، بسيار اميدوار هستم كمپين يك ميليون امضاء با وجود روش ”كوچه به كوچه“ به خيلي از فعالان و كنشگران ما بسيار چيزها از واقعيت عيني و ملموس جامعه خواهد آموخت تا از پرتو اين آموزشها، فعالان جنبش زنان بتوانند به جاي اينكه جدا از مردم، خود را به تندباد و آتش بسپارند و تمامي هزينهتحولبخشي را بر دوش بكشند، در كنار و در پيوند با مردم به حركات عمليتر، و وسيعتر (كه با فشار و بازيگري خود مردم همراه باشد) دست بزنند، در نتيجه هم هزينهها را سرشكن كنند و هم افراد و نيروهاي بيشتري را در اين فرآيند سهيم و ذينفع سازند و با اين عمل خلاق و بخردانه، به عمق و وسعت تغييرات بيفزايند.

واقعگرايي و پراگماتيسم مثبت

چنانكه نوشتهها و مكتوبات فعالان اين كمپين گواهي ميدهد(2)، جنبش زنان برخلاف احزاب سياسي، نه قصد براندازي حكومت را دارد و نه قصد قبضه كردن قدرت سياسي را. جنبش زنان فراتر از اين دولت و آن دولت در جهت دگرگوني مناسبات فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي حاكم در مسيري تساويجويانه گام برميدارد. مبارزه زنان مبارزهاي عمدتا فرهنگي و حقوقي است يعني مبارزهاي كه در بستر تاريخ و نه در ميدان جنگ به پيش ميرود. مبارزهاي است كه از درون خانه (در آشپزخانه، اتاق خواب‌ و اتاق نشيمن) آغاز ميشود و در محل كار (كارخانه و كارگاه و اداره)، در مدرسه و دانشگاه، در مسجد و كليسا، در كوچه و خيابان، در تاكسي و اتوبوس، در فروشگاه و رستوران، در پاركها و استاديومها و گردشگاهها، در مجالس قانونگذاري، در دادگاهها، در لابلاي كتابهاي درسي، در روزنامهها و مجلات، ميان اسباببازيها، در لابهلاي اشعار و داستانها و ترانهها، در فيلمهاي سينمايي و برنامههاي راديو و تلويزيوني، در فضاهاي مجازي اينترنت و خلاصه در همه جا و هر جا كه ديناميسم جنسيتي وجود دارد و ارتباط اجتماعي بين زن و مرد برقرار است اين مبارزه جاري و گسترده است.

زنان مجرب و آگاه ما به تجربه دريافتهاند كه مردسالاري يك سيستم چند لايه است، نظامي ريشهدار و بسيار بغرنچ كه با تغيير اين دولت به آن دولت دچار دگرگوني اساسي نخواهد شد.

ذكر اين واقعيت البته بدين معنا نيست كه به اهميت نقش دولت در وضعيت زنان بهاي لازم را ندهيم. يك مقايسه ساده به اتكاي شاخصهاي توسعه انساني (و شاخص توانمندسازي) و ارقام و آمار مستند، شواهد محكمي در اختيار ما ميگذارد كه در جوامعي كه ساختار سياسي و دولتي آن دموكراتيك و غيرايدئولوژيك و غيرمذهبي است و اقتصاد آن از پيشرفت و تعادل و عدالت نسبي برخوردار است، و منابع ملي بيشتر صرف رفاه عمومي، آموزش و بهداشت ميگردد و نه ميليتاريسم و نظاميگري، زنان از سلامت جسمي و رواني و طول عمر بيشتر، حقوق برابرتر، منزلت و موقعيت اجتماعي بالاتر، تحصيلات و توانمندي اقتصادي بيشتر، مشاركت اجتماعي و سياسي وسيعتر و ميزان امنيت و رهايي هرچه بيشتر از خشونت جنسي، بهرهمند هستند. تنها يك مقايسهي گذرا بين وضعيت زنان در نظامهاي تجربه شده موجود (نظامهاي كمونيستي سابق در شوروي و اروپاي شرقي، چين و كره و كوبا، نظامهاي فاشيستي سابق در آلمان و ايتاليا)، و نظامهاي سرمايهداري مثل آمريكا، يا نظامهاي بسته‎‎ي مذهبي (مثل پاكستان، سودان و عربستان و ايران)، در مقايسه با نظامهاي شبه سوسيال ـ دموكراتيك (مثل سوئد، نروژ، دانمارك، بلژيك) تا دموكراسيهاي ليبرال (مثل آلمان و فرانسه و شيلي اخير) آنقدر گويا و آگاهيبخش است كه جايي براي لفاظيهاي توجيهگرايانه باقي نميگذارد.

خلاصه آنكه هدف جنبش زنان نه براندازي اين دولت و آن دولت، بلكه پيريزي مناسبات فرهنگي، حقوقي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي است كه بتواند زمينه و بستر حضور چنان نظمي را فراهم آورد كه بهطور فزاينده از پدرسالاري و مردمحوري (جنسيتگرايي) فاصله گرفته و به سوي تساويجويي، خشونتزدايي و رفع تبعيض قدم بردارد.

اهميت قانون و ضرورت قوانين برابر

نقطه تمركز ”كمپين يك ميليون امضاء“ تغيير و اصلاح قوانين تبعيضآميز بر عليه زنان است. ظاهرا ممكن است بهنظر برسد مشكلات عمده و عاجل اغلب زنان ايران مسائل قانوني و حقوقي نباشد و مثلا گراني، بيكاري، مشكل مسكن، دغدغه روزمره بسياري از زنان است. اما اين نوع مشكلات شايد به همان اندازه گريبانگير مردان نيز باشد. اما آنچه زنان را به خاطر زن بودن بيش از هر چيز مورد آزار و تحقير قرار داده و يا آسيبپذير ميسازد، وجود قوانين نابرابر است كه در موراد متعدد آنها را به نيمه انسان يا شهروند درجه دوم تقليل ميدهد. زنان مجرب و فعال بهخوبي ميدانند كه داشتن حقوق برابر در مقابل قانون، براي حل مشكلات زنان كافي نيست. اما شرطي ضروري است. بدون حمايت قانون، هر نوع تلاش زنان در جهت توانمندي خويش يا فرهنگسازي و فعاليت در عرصههاي مختلف اجتماعي و خانوادگي، به ناگزير دچار مانع و محدوديتهاي مداوم ميگردد.

بيهوده نيست كه در جوامع مختلف (اعم از غرب و شرق يا شمال و جنوب) جنبشهاي اجتماعي زنان معمولا از مسير جنبش حقخواهي آغاز شده است. يعني موضوعات اوليه و انگيزههايي كه زنان را به تحركات اجتماعي دستهجمعي و متشكل (و يا حتا منفرد و پراكنده) كشانده است مسئله حق‎‎خواهي بوده است اعم از حق تحصيل، حق اشتغال، حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق ولايت و حضانت بر كودكان، حق برابر ارث، حق راي، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن، حق انتخاب شيوه زندگي و شيوه عشق ورزيدن، حق انتخاب نوع پوشش، حق امنيت و رهايي از خشونت و آزار جنسي و...

از لحاظ استراتژيك (و به لحاظ اهداف فمينيستي) نيز مبارزه براي كسب حقوق برابر، فضايي بهوجود ميآورد كه بيش از هر چيز ديگر تجربههاي منفرد و پراكنده زنان را به آگاهي جمعي و متشكل و به شكلگيري هويت گروهي سوق ميدهد و انرژي و خلاقيت منفرد و خصوصي را به نيروي اجتماعي متشكل و عمومي تحول برانگيز كاناليزه ميكند. حقوق برابر و قانون عادلانه شرط اوليه و ضروري توانمندي و رهايي زنان است اگرچه شرط كافي نباشد.

تلفيق بومي ـ جهاني

بهنظر ميرسد امروز آنچه مد نظر اغلب تلاشها و مبارزات زنان ايراني، از جمله كمپين يك ميليون امضاء، قرار گرفته همانا رسيدن به جايگاه ”شهروندي كامل“ است. شهروندي كه نه تنها حقوقي مساوي با مردان دارد بلكه ميخواهد حقوق هر دو جنبس را با معيارهاي بينالمللي قرن بيست و يكم متناسب و هماهنگ سازد. معيارهايي كه بر اساس مذهب و مسلك خاصي تدوين نشده بلكه ضمن الهام گرفتن از اصول انساني و اخلاقي همه اديان جهاني، از مرز و محدودههاي مذهبي، قومي و ملي فراتر رفته و در دستاوردهاي بشري جهانشمولي چون كنوانسيون جهاني حقوق بشر، كنوانسيون جهاني رفع هر نوع تبعيض از زنان (CEDAW) تجلي يافته است.

امروز تلاشها و مبارزات زنان ايران، بهويژه كمپين يك ميليون امضاء، در عين حال كه از شرايط تاريخي، فرهنگي و مذهبي و جغرافياي سياسي خاص ايران نشات ميگيرد، اما در پيوند و هماهنگي با پيشرفتهترين گفتمانها، قوانين و معيارهاي جهانشمول و مورد احترام مراجع بينالمللي (مراجعي چون سازمان ملل و سازمانهاي معتبر و جهاني مدافع حقوق بشر) است. زنان آگاه و فعال ما در عين اطلاع و شناخت نسبي از نظريههاي فمينيستي و در عين آشنايي و همكاري با سازمانهاي فرامليتي در منطقه و جهان، نه بر مبناي تقليد و نسخهبرداري از تئوريهاي مجرد و كلي، بلكه بر پايه واقعيات و امكانات قابل دسترس و عيني محل زندگي خود اقدام ميكنند. آنها ياد گرفتهاند كه سنگ بزرگ علامت نزدن است پس به تلاشهاي مشخص و عملي، به حركات آهسته اما پيوسته در بستر زنباوري و فرهنگپردازي زنورانه روي آوردهاند.

امروز زنان فعال و مجرب ايراني، با درسآموزي از مبارزات زنان در نقاط مختلف جهان، بهخصوص درسآموزي از تاريخ و تجربيات مادران و مادربزرگهاي نسلهاي پيشين سرزمين خود، دريافتهاند كه بهجاي اينكه دست روي دست بگذارند و به اميد منجي و نجاتبخشي باشند كه گويا قرار است از آمريكا و اروپا با پشتوانه بمب و خمپاره برايشان دموكراسي و حقوق برابر بياورد، يا بهجاي اينكه در مقابله با تهديدات خارجي به دفاع و توجيه زورگويان خودي پرداخته و به تسليمطلبي در مقابل پدرسالاران وطني روي بياورند، و يا به جاي اينكه به اميد گروهها واحزاب سياسي رنگارنگ كه فقط موقع انتخابات و درگيريهاي سياسي به ياد مشكلات و حقوق زنان ميافتند، منتظر بهشت موعود آنها (از جامعه ”ايدهآل كمونيستي“ گرفته تا ”دموكراسي ناب سكولار“، ”حكومت ناب اسلامي“، يا جامعه ”بيطبقه توحيدي“ يا ”دموكراسي اسلامي و...) بمانند، ناگزيرند كه خود دست همت به كمر زده و به سازماندهي و شبكه‎‎سازي برخيزند و در فعاليتي فرهنگ سازانه به رشد خودآگاهي زنان، و به زدودن باورهاي خرافي و تعصبات ناسالم جنسيتگرايانه و خشونتطلبانه در ميان مردان و زنان بپردازند.

تلفيق روشهاي سنتي و مدرن شايد ويژگي خاص كمپين يك ميليون امضاء آن است كه در روند حركت خلاق خود، هم از زمينههاي تاريخي و شيوههاي مرسوم و نسبتا شناخته شده سود جسته ميشود و هم از آخرين دستاوردهاي جهاني تكنولوژي عصر اطلاعات. از سويي به منظور جمعآوري امضاء، بر روش”چهره به چهره“ و ”كوچه به كوچه“ تكيه ميشود كه اين روش از كيفيت بالايي از ارتباط انساني و لذا ظرفيت توليد سرمايه اجتماعي برخوردار است و در تاريخ تلاشهاي مدني و سياسي ايرانيان، عريضهنويسي، و جمعآوري طومار را تداعي ميكند. از سوي ديگر با استفاده از اينترنت و فضاهاي مجازي و سايتهاي بهكار گرفته شده بر سرعت و كميت جمعآوري امضاها و ارتباطات ميافزايد. و از سوي ديگر با پخش جزوات حقوقي ميان مردم كوچه و بازار، ارتباط گذرا و متقابل چهره به چهره را (با افزايش آگاهي)، هرچه بيشتر غنا ميبخشد. تلفيق تماسهاي مستقيم بين كنشگران با مردم و تلفيق هنرمندانه آن با تماسهاي مجازي (از طريق اينترنت)، فاصله موجود بين فضاهاي مجازي با فضاهاي واقعي را بهطور قابل ملاحظهاي كاهش ميدهد و از اين طريق به پويايي و ديناميسم اجتماعي و فرهنگي اين حركت قوت ميبخشد.

در كنار مزاياي فراوان، يكي از عوارض منفي اينترنت بهخصوص وبلاگنويسي رايج شده، ميتواند ايجاد انفراد و جزاير جدا از هم در جامعه مدني باشد. بسياري از فعالان اگر خود را به فضاهاي مجازي محدود كنند بهتدريج مهارت ارتباطگيري و تبادلات واقعي در آنها تضعيف ميشود، در نتيجه انرژي و سرمايه اجتماعي در انحصار حركاتي منفرد، ”خود ـ مركز“ و با دايرهاي محدود قرار ميگيرد و اين در درازمدت به نفع جنبشهاي مدني از جمله جنبش زنان نيست. اما استفاده بهينه از اينترنت و تلفيق خلاق آن با روشهاي سنتي در فضاهاي واقعي و عمومي ميتواند موثرترين بازدهي تحولبخش را به همراه داشته باشد.

نه نخبهگرايي و نه تودهگرايي

نكته آخر كه نه نقطه قوت كه شايد نقطه ضعف فعلي اين كمپين باشد نگرش منفي نسبت به نقش نخبهها است كه در نوشتههاي برخي از فعالان كمپين تاحدودي مشاهده ميشود. ”از پايين به بالا بودن، از خانه به خيابان و از خيابان به خانه بودن، از فضاي مجازي به فضاي واقعي و از واقعي به مجازي بودن“، اين رفت و برگشتهاي خلاق كه بهدرستي از نقاط قوت كمپين برآورد شده است نبايد بدين معنا تلقي شود كه حركات و مبارزات از بالا و در عرصه نخبهها بيفايده و غيرلازم است. برعكس، تلاشها و مبارزات از پايين و با اتكاء به ”مردم عادي“ مكمل و لازم و ملزوم حركات اصلاحي از بالا (توسط نخبگان) است.

هيچ جنبش اجتماعي، فرهنگي و سياسي در دنيا موفق نشده است مگر اينكه هم نخبگان (حتا بخشي از نخبگان حاكم) و هم تودهها و جامعه مدني در آن مشاركت، همفكري و همآهنگي داشتهاند. معني اين سخن آن است كه هم بايد از نخبهگرايي و جدايي از مردم و بياعتقادي به نقش و اهميت مردم پرهيز كرد و هم از نخبهستيزي و تودهگرايي و عوامزدگي دوري جست. لابي كردن، مذاكره و چانه زدن (اگرچه نه در توان و استعداد و ترجيح همه فعالان) اما يكي از بخشهاي لازم جهت تداوم حركت جنبشهاي اجتماعي است چرا كه همكاري و اتحاد نخبهها و مردم در ارتباط ديالكتيكي با يكديگر، عامل نهايي تغيير است. لازم است كه بازيگران صحنه فرهنگسازي و سياستپردازي را بهدرستي شناخت و براي نقش و سهم هر يك از آنها در فرآيند تغيير و اصلاح، حساب باز كرد. چه خوشمان بيايد و چه نيايد، فرهنگسازي فمينيستي بدون درگير شدن با انواع بازيگران (از طبقات مختلف) و با انواع ديدگاهها و مذاهب و ايدئولوژيهاي گوناگون قابل اجرا نخواهد بود.

از عمر نظام كهنه پدرسالاري حداقل پنج هزار سال ميگذرد. تنها در پرتو تحولات علمي، تكنولوژيكي، اقتصادي و انقلاب اجتماعي و سياسي و فرهنگي دو سه قرن اخير است كه ظهور يك جنبش جهاني متشكل، با گفتماني مدون (فمينيسم) مهيا شده است. اين جنبش با وجود عمر كوتاهتر از سيصدساله خود توانسته است به چالش جدي و سيستماتيك با نظام كهن پدرسالاري برخيزد و به بزرگترين انقلاب فرهنگي و فكري و روانشناختي دامن زند. همانطور كه روزي ”بردهداري“ امري طبيعي و حتا الهي شمرده ميشد و امروز به صفحات تاريك و شرمآور در تاريخ بشري تعلق يافته، عمر پدرسالاري كهن (و مردسالاري جديد) كه ستم و خشونت و سلطه بر زنان را امري طبيعي و الهي قلمداد ميكند نيز دير يا زود به پايان خواهد رسيد. و اين حاصل نميشود مگر با تلاش زنان و مرداني كه به اين حد از آگاهي و تعالي انساني نايل شده باشند كه تحقير و پايمال شدن حقوق زنان و حقوق بشر را بر مبناي جنسيت، نژاد، قوميت و مذهب و عقيده و طبقه اجتماعي ـ اقتصادي، نه طبيعي و نه الهي، بلكه ساخته و پرداخته دوراني موقت از تاريخ بشر و ناشي از مقتضيات مناسبات جوامع بشري پيشامدرن و پيشا دموكراسي بدانند كه ديگر در عصر كنوني و با تحولات علمي، اخلاقي و فرهنگي بشر امروزين، خوانايي و كارآيي ندارد.

مشتاقانه در انتظار آموختن از اين حركت و تصحيح باورهاي خود از آموزههاي تازه فعالان اصلي اين ”كارزار” ميمانم، و به سهم خود در عرصههاي بينالمللي و فرامليتي و فرامرزي براي حمايت جهاني از اين حركت حقخواهانه، مدني و انساني (و بهنگام)، تلاش كرده و خواهم كرد. فرآيند اين حركت خود بهخود مثبت، فرهنگساز و آگاهيبخش است، حتا اگر به اين زوديها به تغيير و تحول در قوانين منتهي نشود.

پانوشت:

1 ـ مقالهي خوب و تاملبرانگيز جلوه جواهري با عنوان قانوني كه در قلب مردم نوشته شود بهحساب ميآيد و ديگر مقالات مريم حسينخواه، بهاره هدايت، فرناز سيفي، گلناز ملك، محبوبه حسينزاده، پويه مددي، ايمان مظفري، فريده غائب، مريم ميرزا و كاوه مظفري يا ترجمههاي بهطور مناسب انتخاب شدهي هما مداح، نيلوفر انسان، زهرا عمراني و... منتشر شده در سايت ”تغيير براي برابري“ www.we-change.org

2 ـ مقالهي نوشين احمدي خراساني (”كارزار يك ميليون امضاء: كوچه به كوچه كو به كو“) يا مقالهي فريبا داوودي مهاجر (”رفع تبعيض در گرو تغيير است“ ) و نيز مقاله خديجه مقدم (”كمپين شده همه زندگي ما“)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* ـ دكتر نيره توحيدي، استاد دانشگاه و مدير دپارتمان مطالعات زنان دانشگاه كاليفرنيا در آمريكا است. از وي آثار متعدد پژوهشي و كتابهاي گوناگوني به زبان فارسي و انگليسي درباره مسايل زنان منتشر شده است.

 

منبع : تغغیر برای برابری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics