نویدنو:3/1/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

جدال با مدعی - نامه ای به آقای فرهاد عاصمی گرداننده تارنگاشت "توده ایها " *

جناب آقای فرهاد عاصمی

با سلام

قبل از آغاز بحث لازم می دانم نکاتی را تذکر داده باشم :

1-   از این که رفیق خطابتان نمی کنم متاسف نیستم. در واقع آن روزی که خروج از حزب را با خروج بر حزب پیشه کردید الفت دیرینه ای را که شایسته خطاب رفاقت بود گستید وامروز حرجی نیست که علیرغم ادعایتان مبنی بر توده ای بودن ، شمارا رفیق خطاب نکنم.

2-   دوم این که در پاسخ به نوشته نگارنده تحت عنوان "گفتگویی با مدعیان"، لطف کرده ومرا توده ای خوانده بودید، از ابراز محبت شما سپاسگذارم ، اما متاسفانه خودرا شایسته این عنوان نمی دانم. من یک لا قبای سراپا خودخواهی کجا وارزش های والای انسان توده ای کجا؟ من ودر خویش تنیدن های بی امان وسالوسانه کجا وصداقت آفتابگونه رفتارهای توده ای کجا ؟ من و... سخن دراز نکنم . این را از سر شکسته نفسی یا خود کم بینی اعلام نمی کنم، بل از سر صداقت وبیان واقعیت عرض می کنم . تا رسیدن من حقیر گردن شکسته به مرزهای انسان توده ای شاید بیش از سی سال نوری فاصله باشد. نگارنده این مقال تنها روشنفکری علاقمند به مباحث سیاسی واجتماعی است واین نوشته نیزدر همین حوزه ارائه می گردد وکوچکترین ربطی هم به حزب توده ایران ندارد. توضیح برخی مواضع حزب توده ایران در این نوشتار نیزصرفا درک ودریافت نویسنده است.

3-   ودیگر آن که این نوشتار پاسخ به گفته های دراز شما در پاسخ " بحثی در ماهیت مدعیان" نیست. شما در پاسخ خود ، در مقابل امر کلی واصولی بیان شده در مقاله ، خودرا مخاطب قرار داده اید ، که به زعم من مخاطب نبودید، وبر آن اساس پاسخ نوشته اید. نگارنده جز در موارد بررسی نظری نوشتارشما ، صلاحیت ورود به سایر بحث هایی راکه شما مطرح کرده اید ندارد. اما اگرعمری بود و فرصتی دست داد حتما به سفسطه ها وخود مظلوم نمایی های تئوریکتان در آن نوشتار سه قسمتی وبرخی تعرضات در دیگر نوشته هایتان پاسخ داده خواهد شد.

دوست عزیز

قبل از بیان انگیزه نوشتن این نامه یادآور می شود که دریای تجربه حزب توده ایران آن چنان کرانمند است  که هرنیرویی ، گروهی یا شخصی می تواند خیمه وخرگاه خودرا بنا به ملاحظات عقلی ، سازمانی ، عاطفی ، منفعتی وتاریخی در گوشه ای از ساحل آن برپادارد. این امر همیشه با طرح "استثنا" در تاریخ حزب صورت می گیرد. از سازمان انقلابی گرفته تا توفان ، از بابک امیرخسروی گرفته تا راه توده وازعدالت گرفته تا شما ودیگرانی چون شما. اما تمام این برافراشتن خیمه ها وخرگاه ها در ذات خود گرفتار تناقض ،غیر دیالکتیکی وغیر علمی است. مثله کردن یک تاریخ ، بریده یریده کردن یک راه ، وگسستن متنی پر انسجام وتاریخی است. اگرچه نماهایی ازحقیقت را بازتاب می دهد،اما همه ی حقیقت نیست. بیان کلیت دیالکتیک تغییر وتحول یک پدیده زنده نیست. امری ایده آلیستی است وحاشیه ای است بر متنی مواج وغول آسا. خلاف هنجارهای ایدئولوژیک همان حزب وروبارویی با منطق بی بدیل کارجمعی است. اما این همه به معنای ایده الیزه کردن رفتار تاریخی حزب نیست . بیان عدم اشتباه حزب نیست. دفاع از این یا آن سیاست مشخص نیست. بل دفاع از راه پر فراز ونشیب وخیزاب هایی طوفانی است که با همت زنان ومردانی تراز نوین وبی ادعا در دل جامعه ای دچار انواع اعوجاج ها وزیگ زاگ های فرهنگی واجتماعی واقتصادی وسیاسی با اتکا به تئوری علمی مارکسیسم - لنینیسم پیموده شده است.

دوست عزیز

تمام منتقدان حزب در طی بیش از 65سال با فکر" اصلاح حزب " برحزب خروج کرده اند. حاصل جمع گفته های تمام آنان از چپ وراست ومیانه را در طی شش دهه می توان در چندین صفحه خلاصه کرد، وچکیده این چندین صفحه در چندین جمله ای که در ناخودآگاه جامعه ما به کلیشه تبدیل شده اند وهزاران بار از سوی توده ای ستیزان حرفه ای مستمسک قرار گرفته اند قابل بیان است:

"کمیته مرکزی حزب توده ایران محل تنازع نیروهای فرقه گراست.حزب توده ایران کارگزار سیاست های بیگانه است. حزب توده ایران فاقد دموکراسی وسانترالیسم محض است. باندهای حزبی به فراخور باج دهی به یارگیری می پردازند. حزب توده ایران بر خلاف ادعاهایش حزبی کمونیستی نیست. سیاست های حزب توده ایران فرصت طلبانه ومعطوف به قدرت حاکم است. حزب توده ایران حزبی استالینیستی وفاقد پرنسیب های انقلابی است. حزب توده ایران رویزونیست است.در حزب توده ایران تمام اراده از آن جناح مسلط در کمیته مرکزی است که با اشاره سبیل رهبران کرملین تعیین می شوند. حزب توده ایران به روش های توطئه گرانه در پی کسب قدرت وسرکوب رقبا است. توطئه درون گروهی وبند وبست های باندی جایگزین سانترالیسم دموکراتیک است ، و..."

دوست گرامی لحظه ای بر این نشانه ها تامل کنیم ورفتارهای خودرا در بوته نقد قرار دهیم. یادآور شوم که اصلا قصد پاسخ به شما را نداشتم.در این شرایط اجتماعی-سیاسی حاکم بر ایران، این گونه بحث هارا نه مبارزه ایدئولوژیک - که هماره امر تاخیر ناپذیر اعضا وهواداران ودوستان حزب توده ایران است- بل راهی انحرافی برای گرفتن انرزی جنبش توده ای ، درگیر کردن مجموعه حزب در مسائلی حاشیه ای وتسویه حساب های شخصی می دانم. به گمان من اعضا وهواداران ودوستان حزب توده ایران آنقدر مسائل حاد زنده وپر خروش معطوف به مسائل روز دارند که اصلا نوبت به نبش قبر نمی رسد. عدم پاسخ به معنای " بیان ناتوانى‏‏‏‏ در شرکت در بحث " نیست . علاوه بر این نوشتارهای مختلف در بیان مواضع ، خود به نوعی گفتگو بین دیدگاه ها هم هست . نمونه بسیار بارز این راه انحرافی را می توان در عملکرد به اصطلاح مدعیان پیروی از سوسیالیسم علمی نویسندگان عدالت مشاهده کرد که تمام وقت وانرژیشان را مصروف به اصطلاح افشا سیاست های حزب توده ایران کرده اند.همین جا بگویم که علیرغم تلاششان برای جعل عنوان برای جنبش واحزاب مدافع جنبش عظیم مردم ایران ،مثل "چپ حقوق بشری" – که باید افتخار هماره چپ باشد که اولین منادی حقوق واقعی بشر بوده است – یا "انقلاب مخملی" برای جنبش اخیر مردم ، ننگ حمایت از ارتجاع خونخوار حاکم را تا ابد بر پیشانی خواهند داشت. تاریخ داور بیرحم ودرست کرداری است.

دوست محترم

متاسفانه شما هم به همین نمط می رانید. نکته ای ظریف در یکی از آخرین مقالاتتان بود که مرا به شدت تکان داد. وانگیره ای شد برای این نامه تا گوش زد کنم که راهتان به کجا خواهد رسید.نوشته اید:" على‏‏‏‏‏‏ خدایى‏‏‏‏‏‏ که مخالف طرح مساله‏هاى‏‏‏‏‏‏ «طبقاتى‏‏‏‏‏‏» مى‏‏‏‏‏‏شود و آن‏ها را «درس پس دادن مدرسه‏اى‏‏‏‏‏‏» مى‏‏‏‏‏‏نامد که گویا کار را به ایجاد «تفرقه» در صفوف مردم مى‏‏‏‏‏کشاند و مدعى‏‏‏‏‏ است که دفاع از منافع طبقه کارگر، «لااقل آب در هاون کوبیدن» مى‏‏‏‏‏باشد، درسى‏‏‏‏‏‏ را پس مى‏‏‏‏‏‏دهد که در سفر چندین ماهه خود به آمریکا آموخته است. نباید طرح همین خواست‏ها و پاى‏‏‏‏‏‏ فشردن بر همین برنامه مشکوک را در “نامه مردم” نیز پیامد سفرى‏‏‏‏ به ایالات متحده آمریکا ارزیابى‏‏‏‏ کرد که علیرغم مخالفت شما، زنده یاد حمید صفرى‏‏‏‏‏‏ پیش از برگزارى‏‏‏‏ “کنگره سوم حزب” به آمریکا داشت و سوغاتى‏‏‏‏ آن براى‏‏‏‏ کنگره خواست حذف “مارکسیسم” از اساسنامه حزب بود؟" (1) (تاکید از نویسنده این مقاله است ) طرح این امربه نظر نویسنده این نامه ، بوی ناگرفته ی دیرینی را القا می کند که در نبود اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ساز دیگری از وابستگی حزب کوک می شود که در نهایت هدفی جزختم به  بیان این که "حزب توده ایران وابسته به امریکا ست" ندارد.

آقای عاصمی

تلاش می کنم تا با ارائه نمونه هایی شیوه استدلال واستحکام آن هارا نشان دهم . شما در پاسخ بالا بلندی که به نوشته اینجانب دادید، پرده از رازهایی بر داشتید که نگارنده نه از آن ها اطلاعی داشت ونه مدعی آن بود. من نظرم را درمورد بررسی آن نوشتارها در سطور بالاتر بیان کردم. امانمی توانم این امر را نادیده بگیرم که شما در پاسخ خود به نوشته من "غصب آرشیو حزب" را انکار کرده بودید . "«آرشیو حزب»، هیچ‏گاه در کشورهاى‏‏ باخترى‏‏ نبود، لذا نمى ‏‏تواند توسط “توده ‏اى ‏‏ها” غصب شده باشد، آنطور که هاتف رحمانى‏‏ مدعى‏‏ است" (2)اولا در کجای نوشته من آمده بود که شما یعنی منتشر کننده سایت "توده ایها" آرشیو را غصب کرده اید؟ ثانیا هنوزمرکب نوشته شما خشک نشده شاهد(علی خدایی) ازغیب رسید وبا وقاحت تمام اعلام کردکه:" باحتمال خیلی زیاد من این مجموعه گزارش ها و نامه ها را در یک پوشه که به من تحویل داده شد، به همراه گزارشی که پس از بررسی برای هیات سیاسی نوشتم دارم و همیشه هم خوشحالم که هرچه را می خواستم محفوظ بماند، محفوظ نگه داشته ام. برایتان بعدها خواهم گفت که تمرد من از تحویل بسیاری از اسنادی که دراختیار داشتم تا چه حد تمرد درست و حساب شده ای بود. افرادی آمدند و پس از مدتی رفتند و اگر من این اسناد را تحویل داده بودم، حالا هرکدامش یکجا، دست یک عده ای بود. البته خیلی هم گله می کردند و حتی انتقاد می کردند که فلانی وقتی مسئولیت را تحویل داده اسناد و مدارک را تحویل نداده و من هم همیشه گفته بودم، آن اسنادی که برای ادامه کار است تحویل داده شده و آنچه به ادامه کار مربوط نیست، ضرورتی ندارد تحویل این و آن کسی داده شود که معلوم نیست چقدر ظرفیت دارند و اساسا تا چه وقت در حزب می مانند و در و پیکر خانه شان به روی چه کسانی باز است و یا باز نیست. الان که گذشته را مرور می کنم و به یاد می آورم که برخی مدعیان دو آتشه حزب در آن روزها و سالها چگونه رفتند دنبال کار و زندگی دیگری، از آن روش خودم احساس رضایت می کنم." (3). شما سال های متمادی همراه این شاهدی که بنا به ادعای خودتان حتی رفیق خاوری گفته بود" که مواظب باش سرت کلاه نگذارد" از همین آرشیو تغدیه کردید و" نود وپنج شماره نشریه راه توده دوره دوم رابا مسئولیت خودتان " منتشر نمودید. آیا باید بپذیریم که شما اطلاعی نداشته اید؟

یا مدعی شده اید که نسخه ای از اشعارسروده شده در زندان توسط زنده یاد رفیق طبری را تسلیم رفیق خاوری کرده اید " این اشعار در سه سال پیش به رفیق خاورى‏‏ ارایه و به ایشان اطلاع داده شد، که هم‏زندانى‏‏ طبرى‏‏ این امر را مورد تائید قرار داده است که این سروده ‏ها متعلق به احسان طبرى‏‏ هستند. رفیق عزیز خاورى‏‏ اعلام داشت که مسئله را از طرف کمیسیون مربوطه مورد بررسى‏‏ قرار خواهد داد. تاکنون در این زمینه اما نظرى‏‏ اعلام نشده است و سروده ‏ها از طرف حزب توده ایران انتشار نیافته اند."(4) در حالی که پیش از پاسخ به من اطلاع داشتید که سراینده این اشعار فرد دیگری بنام جعفرمرزوقی(برزین اذرمهر ) است وبنا به ادعای آقای مرزوقی مکاتبات مفصلی در همین باره با ایشان داشته اید.

جالب است که کلیه اطلاعات هم نزد شما موجود است ، مثل این که " قطعا شما نیز با تارنگاشت “یاران ما” آشنا هستید که به همت “فراکسیون کمونیستى‏‏‏‏‏ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)” انتشار مى ‏‏‏‏‏یابد. این تارنگاشت چهار سال است که توسط جمعى‏‏‏‏‏ از هواداران سازمان در «داخل کشور» ایجاد شده است. صرف نظر از بعد اطلاعاتی این موضوع شما اعلام کنید که این اطلاع را از کجا کسب کرده اید که "این تارنگاشت ...توسط جمعی از هواداران سازمان در " داخل کشور" ایجاد شده است." قطعا با کمی تحقیق خواهید دانست که دوغ ودوشاب را مخلوط کرده اید! یا حتی از داخل عدالتی ها خبر دارید که بخشی توده ای هستند وبخشی غیر توده ای . این ها عیار اطلاعات ودانسته های شماست.

آقای عاصمی

شما در همان مقاله "گفتگویی با مدعیان " کمیته مرکزی را به توطئه برای جمع اعضا وایجاد ماشین رای متهم می کنید . شما کار تمام ارگان های حزبی را مخدوش می دانید . آیا ادامه همکاری با چنین جمع توطئه گر! چه سودی برای شما ، جنبش وآینده سوسیالیسم در کشور ما دارد؟ وشما چگونه اطمینان دارید که درصورت پیوستنتان به حزب ،چنین مارخورده افعی شده هایی!! سر به زنگاه ، سر شما را ( که خودرا بسیار ساده وبی ریا تصویر می کنید) شیره نمالند وشمارا هم به ماشین رای خود اضافه ننمایند؟ اصلا کارکردن با گروهی توطئه گر به سود کیست؟ اگر شما صادقانه مدعی پیروی از راه حزب توده ایران هستید، چرا اصلا از حزب رفتیدتا جا برای "اشغال از درون "توطئه گران باز شود؟ شمارا از کمیته مرکزی حذف کردند ولی عضویت شمارا که لغو نکردند؟ حقیقت که همیشه پنهان نمی ماند. کمی تحمل می کردید وبر اساس موازین لنینی مبارزه را از درون ادامه می دادیدودست توطئه گران رای ساز!! را افشا می نمودید. چرا بعد از سال ها تازه در شهریور 87فیلتان یاد هندوستان کرد وسایت توده ایها رابرای نقد حزب راه اندازی کردید؟ ( بماند که حتی اولین مقاله سایت در ضرورت تاسیس سایت عمدا یا سهوا پاکسازی  واز آرشیو"توده ایها" حذف شده است .) آیا به خاطر آن نبود که علی خدایی به ادعای خودتان "سرتان کلاه" گذاشت وزیر پایتان در راه توده خالی شد؟ یا این که سایت "توده ای ها" علیرغم انتقاداتی که به راه توده وارد می کنید، نسخه بدل همان راه توده است که دریک تقسیم کار جدید صورت اجرایی گرفته است؟(برای آن که ادعای بیجا نکرده باشم در مقاله ای دیگر به این موضوع خواهم پرداخت.)  آیا به دلیل آنکه حنای بیان برخی مطالب از سوی راه توده درباره حزب دیگر رنگی ندارد ، شما این وظیفه را بعهده نگرفته اید که همان مطالب را به شکل دیگری بیان کنید؟به راستی کدام یک ؟

دوست محترم

خط کش های مورد استفاده شما در متر کردن سیاست های حزب توده ایران  وتحلیل مشخص شرایط ایران بسیار زنگ زده وشکننده است. توسل به رفیق علی خاوری به قصد نادیده گرفتن کمیته مرکزی، صرف نظر از تعارفاتی که مبذول می دارید، یکی از این خط کش ها است که انواع دیگر آن را پیش از شما راه توده وعدالت آزموده اند.وشگفتا کسان دیگری هم در ستایش شجاعت شما در مخاطب قرار دادن رفیق خاوری یقه درانی می کنند وبر "عدالت " می تازند که شمای نازنین را نیازارند!  

دوست عزیز

شما یک شبه خواب زده می شوید که "واقعیت آنست که در دوران کنونى‏‏‏‏‏‏ در ایران تضادهاى‏‏‏‏‏‏ طبقاتى‏‏‏‏‏‏ تشدید شده و تعمیق یافته ‏اند. دوران تحولات تدریجى‏‏‏‏‏‏- اصلاحى‏‏‏‏‏‏ پایان یافته است.دورانى‏‏‏‏‏ که در آن لایه‏ و طبقه‏ هاى‏‏‏‏‏‏ برتر و حاکم ، بخشى‏‏‏‏‏‏ از منافع خود را به طور مسالمت ‏آمیز و در چارچوب قوانین به لایه ‏ها و طبقه ‏هاى‏ محکوم و زیردست واگذار مى ‏‏‏‏‏‏کنند، پایان یافته است. نظام حاکم سرمایه ‏دارى‏‏‏‏‏‏ در ایران و لایه ‏هاى‏‏‏‏‏‏ برتر در آن قادر و مایل به هیچ عقب نشینى‏‏‏‏‏‏ در برابر منافع لایه ‏هاى‏‏‏‏‏‏ زیر فشار و سرکوب شده نیستند. به عبارت دیگر دوران تحولات تدریجى‏‏‏‏‏‏- اصلاح ‏طلبانه در ایران به طور عینى‏‏‏‏‏‏ پایان یافته است و حاکمیت سرمایه ‏دارى‏‏‏‏‏‏ مافیایى‏‏‏‏‏‏ و رآنت‏خوار مصمم است با خشونت و سرکوب علنى‏‏‏‏‏‏ و بى ‏‏‏‏‏‏پرده توده‏ هاى‏‏ مردم از منافع طبقاتى‏‏‏‏‏‏ خود دفاع کند. " (5) آیا برای این ادعایتان هیچ تحلیلی اراده کرده اید؟ آیا پاسخ شما به سوال های منطقی در مواجهه با گزاره های شما کدام است؟ آیا در شرایط پایان یافتن دوران تحولات تدریجی-اصلاحی ، آماج ها ، تاکتیک ها واستراتژی انقلابی چیست؟ نیروی بالفعل مجری این تاکتیک ها واستراتژی کدامند؟ تعادل قوابین نیروی ارتجاع وترقی چگونه است؟ نقش قدرت در این میان چگونه بررسی می گردد؟ در این شرایط قهر ومسالمت چه کاربردی دارند؟ شرایط ذهنی این مرحله کدام است؟ آیا پایان دوران تحولات تدریجی- اصلاحی به معنای انقلاب است؟ واگر هست تکلیفمان با انقلاب بهمن چه می شود؟ آیا این انقلاب (بهمن) شکست خورده است؟ اگر آری ، تکیه بر" نبردکه بر که " که بنا برنظر واضع اصلی آن تئوری ، ویژگی شرایط خاصی از تحول انقلابی جامعه ایران پس از بهمن 57بود، در حال حاضر چه معنایی دارد؟  ایا تضاد به قول خودتان اصلی در شرایط مورد ادعای شما تضاد کار-سرمایه است؟ اگر چنین است مرحله انقلاب چه باید باشد؟ نیروهای عمل کننده کدامند؟ وچه نیروهایی می توانند متحدان این مرحله در اجرا باشند؟  وشگفتا با این پندار وهمتان سیاست های حزب را نقد می کنید. خود این خط کش آخرتان اصلا تخته پاره ای بیش نیست تا چه رسد به خط کشی که بخواهد کمیتی را اندازه سنجی نماید!

یا می نویسید " اجراى‏‏‏‏‏ بى ‏‏‏‏‏چون و چراى‏‏‏‏‏ قوانین دموکراتیک و مترقى‏‏‏‏‏ قانون اساسى‏‏‏‏‏ و حذف اصل‏هاى‏‏‏‏‏ غیر دموکراتیک  و ارتجاعى‏‏‏‏‏  از نوع اصل مربوط به “ولایت فقیه”، لغو کلیه مصوبات غیرقانونى‏‏‏‏‏ از نوع “نظارت استصوابى‏‏‏‏‏ شوراى‏‏‏‏‏ نگهبان” و محکوم ساختن قاطع، روشن و صریح اقدامات تبهکارانه، ازجمله سرکوب خلق‏ها و اقلیت‏هاى‏‏‏‏‏ ملى‏‏‏‏‏ و دگراندیش و مذاهب، قطع هر نوع فشار جنسیتى‏‏‏‏‏ علیه زنان و همچنین محترم شناختن و پذیرفتن حق تساوى‏‏‏‏‏ زنان و مردان، حق جوانان براى‏‏‏‏‏ آموزش رایگان و اشتغال و… باید بر پرچم خیزش انقلابى‏‏‏‏‏ مردم نوشته و پایبندى‏‏‏‏‏ به آن‏ها اعلام گردد."(6) در این فراز شما بر گوری گریه می کنید که اصلا مرده ای ندارد. از یک سوخواهان اجرای بی چون وچرای قوانین دموکراتیک قانون اساسی می شوید واز سوی دیگر خواهان حذف "اصل های غیر دموکراتیک  وارتجاعی از نوع اصل مربوط به "ولایت فقیه ،...آیا در شرایط انقلابی که شما تصویر می کنید اصول حقوقی چقدر قدرت پایداری واجرا دارند؟ کدام نیرو باید به اجرای مقررات حقوقی مترقی بپردازد وکدام نیرو باید اصل های "غیر دموکراتیک وارتجاعی" را حذف نماید؟  این نگاه پارادکسیکال شما جز نشانی از تفکر ایده الیستی ولجاجت درعدم پذیرش صریح "شعار طرد رژیم ولایت فقیه "نیست . شلتاقی است در برابرسیاست عمیقا انقلابی حزب . جایگزینی آرمان به جای واقعیت مشخص است. نا دیده انگاشتن تمام واقعیت های موجود وبغرنج شرایط کنونی است. واز همین منظر است که امور تبلیغی وتحلیل های حزب توده ایران را در آخرین پلنوم حزب ، در مقالات مربوط به  تامین اجتماعی ، سپاه پاسداران و...اصلا درک نمی کنید. علیرغم تکرار آیه وار "تحلیل مشخص ..." مضمون بنیادین تحلیل مشخص از قدرت وتوازن قوا در تحلیل ونگاه شما از جامعه کنونی به کلی غایب است. به راحتی آب خوردن ذهنیت را پرواز می دهید وتلاش می کنید امر واقعی را تغییر دهید. این امر شدنی نیست. به قول مسلمین سیاست " نومن به بعض ونکفر به بعض" پاسخگوی تحول بنیادی جامعه ما نمی تواند باشد.

دوست محترم

سیاست عرصه مقدورات است. اما فرق بنیادینی میان سیاست ورزی پراگماتیستی وانقلابی وجود دارد. آبشخور سیاست های پراگماتیستی منافع آنی وقابل دسترس در راستای منافع سیاست ورزان است . اما سرچشمه سیاست ورزی انقلابی آرمان والای انقلابی است که رهایی زحمتکشان وکل انسانیت را از ستم سرمایه  وجامعه ستم سالارهدف خود قرار داده است. با رویا می توان آرمان هارا توانمند تصویر کرد، اما با رویا نمی توان به اجرای آرمان ها پرداخت. آرمان های غیر تاریخی تحقق ناپذیر، هر چقدر هم که زیبا باشند ، ایده آل هایی بیش نیستند. شگفتی بزرگ مارکس در همین بود که چشم انداز تحقق پذیر آرمان رهایی بشریت را با تفکری نبوغ اسا ودر کسوت علمی کشف وتئوریزه کرد. بر اساس همین عرصه مقدورات بودن سیاست بود که لنین با درک تحول 6ماهه در جامعه روسیه شعار " همه قدرت به دست شوراها" را مطرح وانقلاب کبیر اکتبر را اجرایی کرد.مطالعه چند باره نوشته های لنین در فاصله چند ماهه از دولت کرنسکی تا انقلاب کبیر اکتبربه راستی مکتب آموزنده ای از درک ضرورت لحظه ها وتنظیم سیاست درست معطوف به آرمان است. حزب توده ایران درست بر چنین بستر ی از شناخت علمی سیاست ورزی می کند وشگفتا شما مدعی می شوید که ایدئولوژی گریزی کرده است. من از نوشته های شما چنین می فهمم که برای آن که نشان دهیم ایدئولوژیک مبارزه می کنیم باید در میان هر دو الی سه سطر نقل قولی از خط کش ها را با ربط وبی ربط نقل کنیم. درست همانند اخباریون صدر اسلام که قال ... ورد زبانشان بود وهنوز هم پس از 14قرن در بر همان پاشنه می چرخد.

دوست گرامی

می گویند روزی از ملا نصرالدین پرسیدند وسط دنیا کجاست؟ او هم میخ طویله الاغش را کوبید وسط میدان وگفت اینجا. وقتی با اعتراض مواجه شد ، در پاسخ گفت اگر قبول ندارید متر کنید. حالا حکایت شماست که مرتب از نبود گفتگو بین توده ای ها سخن می رانید، چرا که شما در آن شرکت ندارید. مرکز ثقل تحقق گفتگو به نظر شما ، بین توده ای ها همانا حضور شماست. بی شما تمام سیاست ها، تاکتیکها، واندیشه های حزبی چون بدون گفتگو (بخوان بدون حضور شما) اتخاذ می شود فاقد صلاحیت توده ای !! است.از همین روست شاید که مدام رفیق خاوری را تحت فشار روانی قرار می دهید که پاسخی بشنوید. چون به زعم شما تنها ایشان هستند که همچون "ولی فقیه " دیگری می توانند با اشاره ابرو کارهارا بر وفق مراد شما بگردانند. ودیگران اصلا عددی نیستند!  زهی تاسف !

دوست عزیز

بر خورد ایدئولوژیک در واقعیت امر کاربست صحیح اسلوب های علمی مارکسیستی – لنینیستی در شناخت پدیده های سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی وتاریخی است. همین رفتار با ایدئولوژی است که آکادمسین ها را از مبارزان رهایی ستمکشان مجزا می کند. انطباق خلاق معیارها واسلوب های علمی در تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که وجه ایدئولوزیک فعالیت را مشخص می کند. همین کاربست ایدئولوژی در سیاست های تاکتیکی واستراتژیک حزب توده ایران است که ان را به تایید دوست ودشمن دانا، به تاثیر گذار ترین نیروی تمام تاریخ ایران تبدیل کرده است. برافرازندگان خیمه وخرگاه در گوشه ای از ساحل تجارب حزب توده ایران ، همیشه از پذیرش این حقیقت تاریخی مسلم طفره رفته اند ومی روندوریشه یکی از تناقض ها یی که در بالا بدان ها اشاره شد در همین جاست.

سخنان بسیاری در باره نزدیک به 700صفحه نوشته هایتان که در تارنگاشت خود منتشر کرده اید دارم . از جمله در باره " ولایت فقیه" ، راه رشد غیر سرمایه داری ، انقلاب بهمن و...اما  برای آن که سخن به درازا نکشد تلاش کردم که شیوه استدلال شمارا نشان دهم وبر این نکته هم تاکید نمایم که جمله اهانت آمیز شما ، مبنی بر این که " نباید طرح همین خواست‏ها و پاى‏‏‏‏‏‏فشردن بر همین برنامه مشکوک را در “نامه مردم” نیز پیامد سفرى‏‏‏‏ به ایالات متحده آمریکا ارزیابى‏‏‏‏ کرد " آگاهانه یا نا آگاخانه بازکردن جبهه ای دیگر برای توپ خانه اتهامات سخیف توده ای ستیزان حرفه ای است.

در خاتمه بعنوان یک دوست اعلام می کنم که پریشان گویی وخود شیفتگی دو بیماری مهلکند. توصیه می کنم برای رفع این نقیصه حتما زندگی رفقای توده ای گمنامی راکه طی نزدیک به هفت دهه آتش رهایی بخش حزب توده ایران را مشتعل نگه داشته اند با دقت وحوصله مرور کنید. خرمن خرمن از خودگذشتگی وانسجام وفداکاری را کشف خواهید کرد.

با پوزش از این که شاید سرتان را درد آوردم ، عرض می کنم که در صورت تمایل می توانید عین این نامه را در تارنگاشت "توده ایها" درج نمایید.   

با احترام

هاتف رحمانی

07/3/2010برابر با 16/12/1388

 

 *- عنوان مقاله از نوید نو است

1-http://www.tudeh-iha.com/?p=1117&lang=fa

2-http://www.tudeh-iha.com/?m=138803&lang=fa

3- http://rahetudeh.com/rahetude/mataleb/nagofteha/html/nagofteha-56.html

4-http://www.tudeh-iha.com/?m=138803&lang=fa

5-http://www.tudeh-iha.com/?p=1090&lang=fa

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست