نویدنو:01/06/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

نویدنو 

جنگ در قفقاز: علل وقوع و پیامدها

سيامک سلطانی

بنظر می‌رسد که تحليل طراحان اين بوده که آغاز جنگ، اليت سياسی روسيه را با مشکلی به نام قدرت پنهان مواجه خواهد نمود، زيرا که مدويدف بنا به سياست‌های نرم و ليبرالی‌اش قادر به تصميم‌گيری سريع و قاطع نخواهد بود و خود بخود پای پوتين به ميان کشيده خواهد شد و جهانيان خواهند فهميد که مدويدف "دکور" است و نه بيش از آن. اگر براستی سياست‌گزاران واقعی آمريکا و اروپای غربی چنين تحليلی از مدويدف داشته باشند، بايد متأسف بود که برای استفاده از نظرات ليبرالی و نرم مدويدف به شدت خطا کردند و به جای گفتگو و مذاکره، سياست جنگ را در پيش گرفتند.

درست در زمانی که توجه جهانيان معطوف به گشايش بازیهای المپيک چين بود، رئيس جمهور گرجستان ميخائيل ساکاشويلی فرمان آغاز حمله به شهر تسخين وال (
Tsekhinwal) پايتخت جمهوری به رسميت نشناخته اوستيای جنوبی، با هدف باز گرداندن "حاکميت قانون اساسی جمهوری گرجستان" به اين منطقه را صادر نمود. پیامد اين فرمان، آغازتهاجم ارتش گرجستان بود که از زمين و هوا اين شهر را مورد بمباران و هدف آتش توپخانه سنگين خود قرار داد. تا کنون آمار دقيقی از ميزان تلفات انسانی در ميان ساکنين غيرنظامی شهردردست نيست، ولی بر اساس اخبار، تعداد قربانيان غير نظامی اين حمله نزديک به ۴۰۰۰ نفر تخمين زده می شوند. به اين آماربايستی ويرانی بسياری از زيرساختهای اساسی و همچنين ساختمانها و خانه های مسکونی شهر را نيز اضافه نمود. آيا براستی می توان گفت که هدف رئيس جمهور گرجستان از دست يازيدن به اين ماجراجوئی خونين همانا "بازگرداندن حاکميت قانون اساسی گرجستان" به اين سرزمين بود؟ اگرهدف، قضاوت بدون مراجعه به فاکتها و شواهد تاريخی، مورد نظر است، تکليف روشن است و پاسخ مشخص. اما با نگاهی به تاريخچه نه چندان دور اين منطقه، زوايای ديگری گشوده می شوند که می توانند در پاسخ يابی به علل اين فاجعه مفيد واقع شوند.
در تاريخ معاصر اوستيای جنوبی اين سومين بار است که نيروهای مسلح گرجستان با هدف نابودی ساکنين و تصرف خاک، آن را مورد تهاجم قرار می دهند. نخستين بار پس از انقلاب اکتبر و در سال
۱۹۲۱ بود که جمهوری گرجستان با هدف مقابله با ارتش سرخ به اين سرزمين حمله ور شد. در آن زمان ارتش سرخ موفق به دفع اين حمله شد.
در ميان بسياری از نقد کنندگان سياست های استالين از سالهای حکومت وی و تا کنون نيز، طنز تلخی مطرح است که بر اساس آن گويا "مسئولين تقسيمات کشوری در زمان حکومت استالين از خط کشی استفاده می کرده اند که فقط قادر به ترسيم خطوط راست بوده و در برخورد با مناطقی که مردم آن دارای فرهنگ و زبان و آداب و رسوم و تاريخی متفاوت از هم بوده اند، نمی توانسته خطوط کج و يا منحنی را ترسيم نمايد." به همين دليل است که با يک حرکت ساده مداد، بسياری از ازبکها در قلمرو تاجيکستان و يا ايرانی تبارهای اوستيای جنوبی در قلمرو گرجستان قرار می گيرند و بسياری نمونه های ديگر که پرداختن به آن موضوع اين نوشته نيست. ناگفته نماند که در دوران حکومت شوروی، بسياری از اين مناطق شامل وضعيت حقوقی "جمهوری خود مختار" گرديدند. اوستيای جنوبی نيز در دوران شوروی "جمهوری خود مختار اوستيای جنوبی" ناميده می شد.
نخستين بار در سال
۱۹۹۲ با فروپاشی شوروی بود که اين جمهوری و نيز جمهوری آبخاز که از يک سو در کرانه دريای سياه قرار دارد و از سوی ديگر هم مرز با گرجستان است، اعلام استقلال نمودند که البته بنا به ملاحظات سياسی و ژئوپليتيکی، تا کنون ازجانب هيچ کشوری، حتی روسيه نيز برسميت شناخته نشده اند. در دوران حکومت شوروی، يگانه رشته پيوند ميان اوستيايی ها و گرجیها از يکسو و آبخازها و گرجیها از ديگر سو، همانا قوانين عمومی شوروی و مناسبات اداری آن دوره بود. روشن است که با نبود شوروی، تنها عامل پيوند بين آنان مرز مشترک و همسايگی شان با يکديگر بود. وقايع تلخ سال های ۱۹۹۳ ۱۹۹۱ را می توان همچون سرآغاز فصل جديدی در روابط اين سه کشور، نام نهاد. اوستيايی ها هرگز فراموش نمی کنند روزی را که "زياد گمسخوردی" Ziyad ، رئيس جمهور وقت گرجستان، در استاديوم فوتبال شهر تفليس طی سخنانی آشکار و روشن اعلام نمود: "اوستيايی ها زباله هايی هستند که بزودی به آن سوی تونل مرزی بين روسيه و گرجستان فرستاده خواهند شد."
پیامد اين سخنان جنگی بود که به جز کشتار مردم بيگناه هيچ گونه حاصلی برای هيچ يک از طرفين نداشت. ادامه تشنجات در اين نواحی منجر به استقرار نيروهای کلاه آبی روسی در منطقه گرديد، که ماموريت حفظ صلح در منطقه را بر عهده داشتند (در همين تهاجم اخيرارتش گرجستان به شهر تسخينوال، بيشترين تلفات روس ها متوجه کلاه آبی ها بود زيرا که نه امکانات و نه توانايی جنگيدن با ارتش آماده و مجهز گرجستان را نداشتند و تنها با رسيدن سپاه
۵۸ روسيه که درچند ده کيلومتری تسخينوال و در خاک روسيه مستقر بود، وضعيت تغيير نمود).
از همان سخنان تاريخی زياد گمسخوردی، برای ناظرين اوضاع منطقه روشن گرديد که مشکل رهبران گرجستان نه در تلاش برای يافتن زبان مشترک با اوستيايی ها به منظور حل مشکلات ميان دو همسايه، بلکه راندن آنان از سرزمين شان است و يا در بدترين حالت برای گرجیها، تحمل دو همسايه که رهبران و مسئولين آن "خودی" بوده و گوش بفرمان تفليس خواهند بود. لازم به تاکيد است که به دنبال فروپاشی شوروی، و در سالهای حکومت سراسر سست و بی کفايت يلتسين، فشار بر جمهوریهای کوچک خودمختار از جانب هموطن های ديروز وهمسايگان امروز، بمراتب افزايش می يافت و هر روز يک جمهوری نوبنياد بود که اعلام موجوديت می کرد تا شايد از اين راه بتواند موقعيت حقوقی خود را در عرصه بين المللی تثبيت نمايد. با روی کار آمدن ادوارد شواردنادزه که تجربه سالها کار در رهبری سازمان امنيت و نيز دبير اولی تشکيلات حزب کمونيست گرجستان و سپس عضويت در دفتر سياسی حزب کمونيست اتحاد شوروی و در نهايت وزارت خارجه شوروی را اندوخته بود، با حفظ سياست "هم غربی و هم شرقی" وضعيت حقوقی جمهوریهای برسميت نشناخته اوستيای جنوبی و آبخاز در حالت نه تاييد و نه مخالفت، بلکه "انجماد" هم از جانب روسيه و هم از جانب گرجستان به پيش برده شد. با تسخير قدرت از جانب ساکاشويلی و شرکا (تحت عنوان" انقلاب مخملی") که از حمايت های بیدريغ آمريکا برخوردار بودند، وضعيت دوباره به زيان صلح و آرامش در منطقه تغيير نمود. ساکاشويلی با اعلام اين که رسالت کمک به برقراری دمکراسی در جمهوری های نو بنياد منطقه قفقاز را برعهده دارد، ازهمان آغاز سياست مقابله با روسيه و هر آنچه که می تواند رنگ و بوی روسی داشته باشد، را به پيش گرفت. با ورود تعداد بيشماری از مشاورين نظامی آمريکايی و آغاز آموزش و تسليح ارتش گرجستان به سلاحها و استانداردهای نظامی آمريکا و نيز ناتو، روشن گرديد که اين "رسول" معيارها و روشهای دمکراتيک، آن چنان هم به شيوه های دمکراتيک اعتقاد ندارد و در تدارک آن است که "انديشه های نيکو و انسانی " خود را نه با روش های خوب و زيبا، بلکه با تکرار فجايع سالهای
۱۹۲۱ و همچنين ۱۹۹۲۱۹۹۱ به واقعيت زندگی تبديل نمايد. به موازات پيوندهای وسيع با غرب و بويژه آمريکا و در ادامه با اسراييل (در سال گذشته اسراييل تعداد۲۳ فروند هواپيمای تجسسی نظامی بدون سرنشين را به گرجستان "مجانی" ارسال نمود) و اکرايين و ترکيه و آذربايجان موافقتنامه های گوناگون و آن هم نه فقط بر سر خط لوله معروف تفليس باکو جيحان ،امضاء نمود. تمامی اين اقدامات اگر تنها با هدف برقراری روابط عادی بين دولت ها صورت می گرفتند نه تنها ايرادی نبود، بلکه مورد تشويق نيز قرار می گرفتند؛ اما وقتی که اين روابط بويژه با اکرايين، بيشتر جنبه نظامی بخود می گيرند، آن هم با موضعگيری آشکار عليه کشور سوم، در اين جاست که شفاف بودن اين روابط برای جامعه جهانی مورد پرسش قرار خواهد گرفت. روشنتر بگويم: آنچه که در اغلب تفسيرها و مقالاتی که اين روزها در مورد جنگ اخير فقفازنوشته شده اند و در بهترين حالت اين اقدام ماجراجويانه و تبهکارانه ساکاشويلی در براه انداختن جنگ را "اشتباه" ارزيابی می کنند و به عمد و يا به سهو، حضور تعداد بيشمار مشاورين نظامی آمريکايی در اين کشور را ناديده می گيرند و نمی خواهند باور کنند که ساکاشويلی شخصيتی نيست که به تنهايی اجازه اخذ چنين تصميمات مهمی همچون آغاز جنگ آن هم با روسيه را اتخاذ نمايد. در پاسخ به اين پرسش که چرا چنين تصميمی در اين شرايط اتخاذ گرديد نيز به نظر من با يک تير چندين نشان زده شد که در چند عرصه سياسی و نظامی قابل بررسی هستند. 
هدف طراحان اين جنگ در عرصه سياسی را بايد درمجموعه ای ديد که موضوع نهايی آن استفاده از منطقه بسيار مهم ژئوپليتيک گرجستان در دو عرصه کوتاه کردن دست روسيه از قفقاز و نيز توجيه سياسی و نظامی لازم بودن سپر دفاعی موشکی در برابر روسيه "تجاوزگر" و نيز داشتن امکانی بهتر برای وارد آوردن فشار بر ايران و ديگر کشورهای منطقه است. بنظر می رسد که تحليل طراحان همچنين اين بوده که آغاز جنگ، اليت سياسی روسيه را به مشکلی به نام قدرت پنهان مواجه خواهد نمود. زيرا که مدويدف بنا به سياست های نرم و ليبرالی اش قادر به تصميم گيری سريع وقاطع نخواهد بود و خود بخود پای پوتين به ميان کشيده خواهد شد و جهانيان خواهند فهميد که مدويدف "دکور" است و نه بيش از آن. اگر براستی سياستگزاران واقعی آمريکا و اروپای غربی چنين تحليلی از مدويدف داشته باشند ، بايد متاسف بود که برای استفاده از نظرات ليبرالی و نرم مدويدف به شدت خطا کردند و به جای گفتگو و مذاکره، سياست جنگ را درپيش گرفتند. در ادامه بحث مربوط به استفاده های سياسی، هدف ديگر اين بود که روسيه يا دست به اقدام نظامی خواهد زد ويا اين که مسئله را در براه انداختن کارزار تبليغاتی و يا اعتراض در سازمان ملل متحد، خلاصه خواهد نمود. درحالت اول يعنی حمله نظامی، کشورهای کوچک و نوبنياد منطفه به وحشت خواهند افتاد و به دامن غرب و آمريکا پناه خواهند برد. در حالت دوم نيز باز برای اين کشورها اين پرسش مطرح خواهد شد که آيا اصلا روسيه قدرت و توانايی دفاع از خود را دارد؟ که اين نيز ايده ای خواهد بود بسيار خطرناک و جنگ افروزانه برای همه آنهايی که با همسايگان خود مشکل مرزی دارند. در بحث مربوط به هدف های نظامی نيز به اعتقاد من هدف اصلی آزمايش برخی از سلاح های مدرن و عکس العمل نظامی روسيه در مواجه با اين سلاحها و در کليت آن سنجش ميزان آمادگی روسيه در قبال بروز چنين جنگهای منطقه ای بود. سقوط دو فروند بمب افکن استراتژيک روسيه در اين جنگ
۵ روزه، فقط با موشکهای جديد ساخت اکرايين امکان پذير گشتند و گرجستان چنين امکانی را در گذشته نداشت. به اين فهرست بايستی تانکهای مدرن ساخت اکرايين را نيز اضافه نمود.
در پاسخ به اين پرسش که نقش روسيه و اين که برد و باخت روسيه در اين جنگ چه بود، بنظر من وقوع جنگ برای روسيه امر غير منتظره ای نبود. و حداقل در برابر مردم اوستيای جنوبی و نيز آبخاز، نشان داد که در روزهای سخت از آنان حمايت می کند، ولی برد بزرگتر در دستور کار قراردادن موضوع استقلال اوستيای جنوبی و آبخازدر مجامع بين المللی بود. ترديدی وجود ندارد که هر دو اين دو جمهوری کوچک بلافاصله پس از برسميت شناخته شدن، به فدراسيون روسيه خواهند پيوست و اين به معنای تحکيم مواضع سست شده روسيه در قفقاز است. اين که در کليت موضوع تشکل اين جمهوریها در يک فدراسيون درست است يا نه، بحثی است جداگانه که حتما بايد به آن پرداخت و مورد بحث و بررسی قرار داد. در اين جا به يک نکته مهم نيز بايد اشاره کنم که حضور روسيه و نقش اين کشور در حفظ ثبا ت و صلح در قفقاز و در تمام منطقه، واقعيتی است انکارناپذيرکه بايد آن را پذيرفت و در تنظيم روابط با اين کشورمدنظر داشت. اين که گرجستان خروج خود را از پيمان اس
ان گ (اتحاد کشورهای مستقل) اعلام نمود، نتيجه ای به جز قطع بسياری از روابط سياسی و اقتصادی اين کشور نخواهد داشت. اين يعنی فشار هر چه بيشتر بر مردم اين کشور و تداوم فلاکت اقتصادی اين کشوررا در پی خواهد داشت. در رابطه با باخت روسيه در وقايع اخير فقط می توان به باخت تبليغاتی اين کشور در قبال مجموعه رسانه هايی اشاره نمود که روسيه را در چشم افکار عمومی کشوری متجاوز معرفی نمودند و زمينه را برای پيشبرد برنامه های سپر موشکی در چک و لهستان آماده نمودند.

کار انلاین

  

  | می توانید نظرات خودرا اینجا ابراز نمایید .

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics