نویدنو:28/11/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

این سینمای کوفتی!

نویدنو: دامن گرفتن حذف وسانسور ابعاد جدیدی می یابد.این بار در آستانه نمایش سالانه فرهنگ پروری  فجر، سینما گران هم دادشان به آسمان رفت . آنکه قیچی در دست دارد ، از موضوع مورد چینش خود بی اطلاع است وآن که دلی دارد سوخته هنر وعشقی برای بیان حقیقت خون دل می خورد به تازیانه قیچی. همه چیز را می شود برید، اما برندگان قافیه هنر غافلند که این ایینه تاب شوخی هیچ قلدری را ندارد ودر هر ذره شکسته اش نیز می توان به تماشای چهره نابکارانی نشست که بر خلاف جریان تاریخ  برای حذف دانایی چماق داری می کنند.

نامه اصغر فرهادی

 دست اندركاران محترم جشنواره

نامه‌ام خطاب به همه‌تان است، پيش از اينها تصميم به نوشتنش داشتم بنا به دلايلي همكاران و دوستان خواستند چيزي نگويم مبادا مانعي ايجاد شود براي فيلمي كه بر اساس فيلمنامه‌ام ساخته شده؛ فيلم «دايره زنگي». بهانه‌ام براي نوشتن اين منظور «دايره زنگي» است اما حرفم درباره اين فيلم نيست، حرفي است كه پيش از اين هم گفته‌ام، در جشن خانه سينما موقع تشويق و جايزه گرفتن نه فقط موقع توبيخ و اصلاحيه خوردن. اين بار بلندتر اما. بالاخره دير يا زود اين فيلم هم ديده خواهد شد و اگر حرفي داشته باشد مي‌ماند، نداشته باشد مي‌ميرد، مثل انبوه فيلم‌هاي فراموش شده تاريخ سينما. اميدوارم اگر ماند سفلگاني كه اين روزها آب به آسياب اهل مميزي ريختند تا عقده‌گشايي كنند، يادشان نرفته باشد كه چه كرده‌اند، پس هر آنچه مي‌گويم نظرات شخصي‌ام است و آرزو مي‌كنم اين‌قدر مردانگي باقي باشد كه تلافي آن بر سر سرمايه تهيه‌كننده فيلم خالي نشود.

آقايان تازه از راه رسيده، سرتان را از زير برف بيرون بكشيد، اطرافتان را نگاه كنيد تا ببينيم باز روي اين برايتان باقي مي‌ماند كه در مصاحبه‌ها و گپ و گفت‌هايتان اعلام كنيد، ما در كشوري آزاد زندگي مي‌كنيم، از چه در هراسيد، مگر روز و شب از تريبون‌هايتان دم از فهم و شعور مردم و ملت نمي‌زنيد، اگر صادقيد، اجازه دهيد اندكي هم همين مردم فهيم و با شعور تصميم بگيرند چه ببينند چه بشنوند، چه كسي اين قدرت را به شما تفويض كرده كه شعورمندتر و فهيم‌تر از مردميد، لااقل در عرصه فرهنگ عملكردتان نشان داده كه نيستيد. خود را طبيب فرهنگي مي‌دانيد كه وظيفه‌تان سنجش عيار سلامت غذايي است كه اهل فرهنگ به خورد مردم مي‌دهند، مدرك طبابتتان را كي و از كجا گرفته‌ايد؟ چه كسي اين فرض را براي شما به يقين رسانده كه هر اثر فرهنگي و هنري‌اي يك غذاست كه بايد قبل از اينكه مردم بخورند، شما سلامت آن را مهر بزنيد. چرا مي‌انديشيد مردم تنها مصرف‌‌‌كننده‌اند، مصرف‌كننده صرف و شما بايد غذايي را كه مي‌پسنديد دهانشان بگذاريد، چرا مي‌انديشيد هنگامي كه به تماشاي اثري مي‌روند مغز خود را بيرون جا مي‌گذارند؛ اين مردمي كه براي تماشاي اين آثار مي‌روند، جمعي غير از آن مردم فهيم و باشعور و شريفند كه در سخنراني‌ها از آنها دم مي‌زنيد؟ اجازه دهيد سرسوزني هم مردم تشخيص دهند به زعم شما غذايي كه مي‌خورند، سلامت است يا فاسد. هرچند سخيفانه‌ترين‌مشكل تعريف از هر اثر فرهنگي هم‌ترازي‌اش با غذاست... كجاي قانون اين مملكت آورده‌اند كه ذائقه همه جمعيت كشور بايد ذائقه شما باشد. اگر قانون نوشته‌اي وجود دارد كه ما نمي‌دانيم ذائقه‌تان را تشريح كنيد. ذائقه‌تان فيلم‌هايي است كه به اسم معناگرا پشتش سينه مي‌زنيد.

آقايان به حكم‌هاي شغلي‌تان دوباره نگاه كنيد. اينجا ميدان فوتبال نيست كه شما داورش باشيد و هراسان از اين سوي ميدان به آن سو بدويد تا از چشم تيزبين‌تان خطايي دور نماند. مديريد يا مراقب؟

يكي از هم مسلكانتان آشفته حال در پاسخ نامه جمعي از سينماگران، دم از توطئه و همدستي با استكبار زده، گفته است چرا چنين مي‌كنيد تا از بودجه‌اي كه به سينما داده‌اند پشيمان شوند، اين چه منتي است؟ چرا مي‌انديشيد صدقه داده‌اند؟ فرهنگ صدقاتي؟ آيا بايد به پاس قدرداني از آنچه داده‌اند، سرتاپاي سينما تسليم و تابع ذائه بعضي از اهل سياست باشد. از ديون بنياد فارابي گفته‌ايد، آمار را بيرون بكشيد، اين همه فيلم سفارشي كه شما و هم‌مسلكانتان مي‌سازيد از كجا تامين بودجه مي‌شود، براي بيت‌المال دل سوزانده‌ايد سريال‌هاي ميلياردي را كه خودي‌ها مي‌سازند، پولش لابد از جيب شما دلسوخته‌گان مي‌آيد! حرف‌هاي بديهي مي‌زنيد، لااقل از كارنامه‌هايمان پيداست كه كجا ايستاده‌ايم، كارنامه اندك من و كارنامه پربار شما واضح است، من و شما در دو نقطه كامل متفاوت ايستاده‌ايم، نه من توقع دارم روزي روزگاري شما با معيارهايي كه من بدان معتقدم فيلم بسازيد و نه منطقا شما بايد اين توقع را داشته باشيد. من رسما اعلام مي‌كنم و پيش از اين داستان‌ها در كانون مركزي كارگردانان هم علنا گفته‌ام روزي كه فيلمنامه‌اي يا فيلمي منطبق بر متر و معيارهاي سينمايي شما ساختم، حلواي ختم حرفه‌ايم را خيرات كنند.
 
پس قضيه كاملا روشن است، ما به شما و جمعي كه به شما راي داده و بر مسندتان نشانيده‌اند، احترام مي‌گذاريم، آيا شما اين احترام را براي مخالفانتان قائليد؟ هر كس با شما نيست بر شماست؟ شما كه اهل سياستيد، مي‌دانيد اين جمله از آن كيست. انتظار اين نيست ميدان يكسره براي مخالفان قانوني‌تان باز باشد، اين قدر عاقل هستيم كه اين زياده‌خواهي را به ذهن هم نياوريم؛ اما گوشه‌اي از اين ميدان، وجبي، كف‌دستي.

بنابر این نامه که یک نسخه از آن در اختیار «فردا» قرار گرفته است؛ فرهادی می نویسد:آقايان؛ با اين اقتدار و شكوه كجاي‌تان به لرزه مي‌افتد كه اينچنين هراسناكيد، آن هم با چند فيلم كه باب ذائقه‌تان نيست، فيلم‌هايي كه با رعايت تمام ضوابط و قواعد مجوز ساخت دريافت كرده‌اند. لااقل به امضاي همكارانتان پاي برگ‌هاي پروانه ساخت احترام بگذاريد، مگر اداره نظارت و ارزشيابي متولي امر نظارت نيست، اين نظارت جديد از كجا مي‌آيد؟

از چه نگرانيد، اين همه فيلم سفارشي و تبليغي و مورد پسندتان، اين همه فيلمساز شكست‌خورده‌اي كه دورتان جمعند و چشمشان به دستتان است تا وامي برسد و فيلمي ساخته شود، كافي نيست؟ چنته‌تان پر است و با اين روند پرتر هم خواهد شد، پس چه جاي نگراني از چند فيلم معدود.

در جشن خانه سينما وقتي جايزه‌ام را مي‌‌دادند گفتم تا وقتي نگاه مسوولان فرهنگي به سينما اصلاح نشود نگاهي كه سينما را چون فرزند شرور و رام‌ناشدني مي‌بيند كه بايد به هر قيمت رامش كرد، جشن معنايي ندارد. بعضي‌ها دلخور شدند كه چرا هنگام دريافت جايزه به جاي تقدير و تشكر، لب به شكوه گشوده‌ام، اما دوستان، اين داستان، داستان اين چند روزه نيست، مدت‌هاست گريبانگير سينماست، وقار و متانت اهل واقعي سينماست كه سكوت كرده‌اند؛ سكوت بزرگاني كه خانه‌ نشينند.

به گزارش «فردا»، اصغر فرهادی در ادامه نامه اش می نویسد:از خداي بزرگم كه خداي همه است و نه فقط خداي جمعي قليل، براي آنها كه مي‌انديشند همه حقيقت نزد ايشان است، آنها كه خدا را فقط مال خود و هم‌راي‌هايشان مي‌پندارند، آنها كه همه چيز را از زاويه تنگ سياست مي‌نگرند، آنها كه برگرده مظلوم دين سوارند و پياده‌ها را بي‌دين مي‌دانند، از خداي مهربانم سه خواسته دارم:

اول به آنها عمر دراز بدهد، آن‌قدر دراز تا بمانند و روزي بفهمند حقيقت بزرگتر از آن است كه فقط نزد جمع قليلي بماند كه اگر بماند يعني كوچك است و خرد و خردي دور از خرد و حقيقت.

دوم حافظه درازمدت‌شان تا انتهاي عمر در سلامت باد تا اگر روزگاري فرزندانشان درباره گذشته‌شان پرسيدند، يادشان بيايد چه كرده‌اند.

سوم، صداقت، كم نيستند كساني كه روزگاري بر اين مسندها نشسته بودند و الان به اقتضاي زمانه به صندلي ديگر تكيه داده‌اند و همه آنچه را كرده‌اند يا كتمان مي‌كنند يا توجيه.

گفتنی است، اصغر فرهادی کارگردان فیلم های چهارشنبه سوری، شهر زیبا و رقص در غبار بوده است که مسئولیت نویسندگی و مشاورت کارگردان «دایره زنگی» را نیز بر عهده داشته است.

دایره زنگی فیلمی به کارگردانی پریسا بخت آور است که با حضور بازیگرانی چون: باران کوثری، مهران مدیری، امین حیایی، نیما شاهرخ شاهی، محمدرضا شریفی نیا، گوهر خیراندیش، حامد بهداد، نگار فروزنده، امیر نوری و بهاره رهنما در جشنواره فیلم فجر شرکت کرد که با حذفیاتی مواجه شد.

این فیلم سینمایی مضمونی کمدی دارد و درباره زندگی پر فراز و نشیب چند خانواده تهرانی در شهر تهران است که در کشاکش سنت و مدرنیته گرفتار شده اند و در فضایی طنز، مشکلات مهم اجتماعی را در خود گنجانده است

اعتراض سينما گران ايران به سانسور بي سابقه

سايت روزآنلاين: سينماگران ايراني در بيانيه اي که امضاي 45 کارگردان و بازيگر رادارد و همچنين درنامه هايي فردي،با اعتراض به ‏سياست هاي فرهنگي وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي، نسبت به اعمال سانسورو حذف سينماي انديشه هشدار دادند و ‏سينماي ملي را درمعرض نابودي اعلام کردند.‏‎ ‎

‏ بيانيه سينماگران به امضاي 45 نفر از جمله افراد زير رسيده است: "عزت الله انتظامي، پرويز پرستويي، کيومرث ‏پوراحمد، منيژه حکمت، بهرام رادان، مسعود رايگان، عليرضا رييسيان، محسن امير يوسفي، محمد رسول اف، محمد ‏شيرواني، اصغر فرهادي، کيانوش عياري، محسن امير يوسفي، نيکي کريمي، جهانگير کوثري، فاطمه معتمد آريا، ‏سامان مقدم و مازيار ميري ."‏

در اين بيانيه که توسط هيچ يک از خبر گزاري هاي داخلي منتشر نشده، آمده است: "کم توجهي و ناديده گرفته شدن ‏سينماي فرهنگي، که بخش مهمي از سرمايه ملي ايران محسوب مي شود، بسيار نگران کننده است. به نظر مي رسد ‏تصميم گيران عرصه سينما، به جاي همفکري و ارائه راهکارهاي اجرايي براي رسيدن به افق هاي ملي و جهاني، با ‏اتخاذ تصميم هاي نامناسب، موجب انزوا و حذف بخشي از سينماي انديشمند ايران در نمايش هاي عمومي شده اند، در ‏حالي که اين بخش از سينما، مهم ترين ابزار فرهنگي در جهت شناساندن فرهنگ ايراني به جهانيان بوده است." ‏
‏ ‏
اين بيانيه مي افزايد: "جدي گرفته نشدن اين نوع سينما در جشنواره ي فجر و مهم تر از آن عدم نمايش عمومي اين آثار ‏در سالن هاي سينما، موجب خسارت هاي فراوان فرهنگي و اقتصادي شده است و خواهد شد و مسکوت ماندن نمايش ‏فيلم هاي فرهنگي نشانه کم توجهي مسئولان به اين بخش از سينماست." ‏

اين بيانيه که نامه هاي عتراضي مرتضي شايسته، منيژه حکمت و عليرضا داود نژاد هم در پي آن انتشار يافته است، ‏اولين اعتراض سينماگران ايران بعد از اعلام فهرست فيلم هائي است که براي نمايش درجشنواره امسال انتخا ب ‏شده اند.‏

‏" روز" اولين نشريه ايراني بودکه در گزارشي اختصاصي نحوه انتخاب امسال را به اطلاع افکار عمومي رساند و از ‏قول خبرنگار خود در تهران نوشت:" انتخاب نهائي فيلم ها توسط نماينده محمدحسين نيرومند نماينده محمود احمدي نژاد ‏و شخص سردار حسين صفار هرندي سردبير سابق کيهان و وزير ارشاد کنوني انجام شده است."‏

‏ وزارت ارشاد روز بعد انتخاب فيلم هاتوسط سردار صفار هرندي راتکذيب کرد و خبرگزاري فارس هم که توسط ‏بخش فرهنگي سپاه پاسداران اداره مي شود، فهرستي از فيلم ها را منتشر کرد.‏

اما نکته جالب توجه اين است که به گفته سينماگران "اغلب اين فيلم ها با سانسوري بين سي تا 70 درصدمواجه شده ‏اند. وزارت ارشاد براي اينکه زمان لازم براي سانسور اين فيلم ها وجود داشته باشد،ترفندي انديشيده و براي اولين بار ‏در تاريخ بيست و شش ساله جشنواره فجر نمايش فيلم هاي ايراني را به هفته دوم موکول کرده است."‏


به همين علت بيش از نيمي از نشست دبير بيست و ششمين دوره جشنواره فيلم فجر با خبرنگاران که روز گذشته ‏برگزار شد، به همين موضوع اختصاص يافت.‏

دبير جشنواره فجر در اين نشست گفت: "من به عنوان دبير جشنواره نقشي در ورود فيلم‌ها به عرصه رقابت ندارم و ‏هنوز نمي‌‌دانم اصلاحات فيلم‌ها چيست و حجم آن چقدر است چون اين موارد به ما ابلاغ نشده است." ‏

‎‎سانسور 70 درصد يک فيلم‎‎

‏ اعلام اسامي فيلم هايي که انتخاب نشده بودند از همان لحظات اوليه با و اکنش مطبوعات مواجه شد. به طور مثال 3 ‏فيلم "دايره زنگي" ساخته پريسا بخت آور با موضوع ماهواره در جامعه ايراني، "صد سال به اين سال ها" کار سامان ‏مقدم با داستاني ملودرام درباره وضعيت يک زن به نام ايران که 3 دهه زندگي در ايران را پشت سر مي گذارد و ‏‏"آتشکار" اثر محسن امير يوسفي که با طنازي بهشت،دوزخ و برزخ را به تصوير مي کشد يک جا رد شدند.‏

اين در حالي است که گفته مي شود با توجه به برگزاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي در اسفند ماه ،اصولگرايان ‏وزير ارشاد را تحت فشار قرار داده اند تا هيچ فيلمي را رد نکند که همين به حربه اي تبليغاتي براي آنها تبديل شود. به ‏همين دليل وزارت ارشاد چند فيلم ردشده را براي اصلاحات به تهيه کنندگان آن برگرداند.اما فيلم "صد سال به اين سال ‏ها" با 30 دقيقه اصلاحيه و "دايره زنگي" با 70 دقيقه مورد حذفي رو به رو شد که در تاريخ سانسور ايران بي سابقه ‏است. فرض کنيد از فيلمي 120 دقيقه اي 70 دقيقه آن سانسور شود از فيلم باقي مي ماند. فيلم "آتشکار" هم به طور کلي ‏غيرقابل نمايش تشخيص داده شد.‏

در همين ارتباط مرتضي شايسته، تهيه‌كننده‌ فيلم «صد سال به اين سال ها» با ارسال نامه‌اي به مجيد شاه‌حسيني- دبير ‏بيست و ششمين جشنواره‌ي فيلم فجر - نسبت به‏‎ ‎حضور نداشتن اين فيلم در بخش مسابقه‌ي سينماي ايران اعتراض كرده ‏است.‏

در اين نامه آمده است: "فيلم سينمايي «صد سال به اين سال‌ها» ساخته‌ي‎ ‎سامان مقدم را براي شركت در بخش مسابقه‌ي ‏جشنواره تحويل داديم، كه ظاهرا مورد تأييد هيأت انتخاب قرار نگرفته است!؟‎ ‎از آن‌جا كه اين فيلم حاصل تلاش و ‏كوشش يك گروه تراز اول و حرفه‌يي است و بهترين‌هاي سينماي ايران در جلو دوربين و پشت دوربين حضوري مؤثر و ‏ممتاز داشته‌اند، لذا عدم قبول اين فيلم در مقايسه با ساير فيلم‌ها و‎ ‎با ارزش‌يابي فني و حرفه‌يي خود فيلم به هيچ عنوان ‏قابل توجه نبوده و به نظر بنده‎ ‎با هيچ منطق و دليلي مورد پذيرش نيست و فكر مي‌كنم و يقين دارم در حق اين فيلم ظلم‎ ‎و ‏جفا شده و حق اين فيلم و دست‌اندركاران آن ضايع شده است."‏

منيژه حكمت كارگردان فيلم‌سينمايي "سه زن" هم خطاب به‎ ‎دست‌اندركاران اين فيلم‌ سينمايي نامه‌اي نوشته که‎ ‎‏ در بخشي ‏از آن آمده است: "ياران خوبم همان‌طور‎ ‎كه مي‌دانيد فيلم «سه زن» با دغدغه‌هاي يك گروه فرهنگي و دلسوخته سينماي ‏ايران ساخته شده است. يك و نيم سال كار و حساسيت براي ساخت يك فيلم فرهنگي، هويتي و ارزشمند كه حاصل يك ‏تفكر جمعي است را به دست سليقه و تيغ سانسور با نگاهي غير از دغدغه فرهنگي نمي‌سپارم. هرچند كه ديده ‌شدن ‏زحمت شما عزيزان اين فيلم حق شماست، ولي به چه بهايي ..... بگذاريد بازي زيباي بازيگران خوب اين فيلم و تلاش و ‏زحمت عوامل حرفه‌يي پشت صحنه حراج نشود.‏"‏‎ ‎

عليرضا داودنژاد هم طي يادداشتي نسبت به آينده سينماي‏‎ ‎ملي ايران اظهار نگراني كرده است.‏

اين كارگردان سينماي ايران در يادداشتي كه‎ ‎اختصاصا در اختيار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران [ايسنا] ‏گذاشته، آورده‏‎ ‎است: "با اختراع سينما در اروپا، ديري نگذشت كه شوق توليد فيلم در اقصي نقاط دنيا‎ ‎بالا گرفت و هنر ‏فيلمسازي رفت تا به اصلي‌ترين جلوه‌گاه تفكر انتقادي و تخيل خلاق‎ ‎انسان قرن بيستمي بدل شود. پا گرفتن سينما در ‏شمال آفريقا، منطقه‌ي خاورميانه،‎ ‎ايران، هند و آسياي دور، در واقع زنگ خطري بود كه سلطه‌جويان را در همه‌ي عالم ‏به‎ ‎نگراني و تامل بيشتر در اين پديده‌ي فراگير وامي‌داشت."‏

او در بخش ديگري از يادداشت‌اش آورده است: "سينما به بازتر شدن چشم، گوش و ذهن آدميان كمك‎ ‎مي‌كرد و آنها را به ‏توجه در آنچه اطراف آنها مي‌گذشت، فرا مي‌خواند. مظالم سياسي،‎ ‎تبليغات اقتصادي، ناهنجاري‌هاي اجتماعي و ضايعات ‏فرهنگي كه درواقع اصلي‌ترين‎ ‎زمينه‌هاي آرمان‌گرايي انسان قرن بيستمي است، در كانون توجه فيلمسازان قرار ‏مي‌گرفت‎ ‎و همراه با حلاوت رويا و شيريني زندگي، تحولاتي سريع در زبان و بيان سينمايي را‎ ‎موجب مي‌شد. خارج ‏شدن تصوير از نگاه ايستا، تنوع در قاب‌بندي، ظهور هنر تدوين، به‎ ‎حركت درآمدن دوربين، تنوع در عدسي‌ها و الحاق ‏فنون صدا و اپتيك به هنر سينما رشدي‎ ‎شتابگير بود كه طي چند دهه سينما را به عالم‌گيرترين ابزار ارتباط اجتماعي بدل ‏كرد‎ ‎و فن‌آوري نور و صدا را فراتر از فن‌آوري هسته‌يي به مهم‌ترين عرصه‌ي رقابت‎ ‎قدرت‌هاي جهاني تبديل نمود. ‏تاسيس كمپاني‌هاي عظيم توليد و پخش فيلم پا گرفت و‎ ‎تهاجم فيلم‌هاي هاليوودي به سراسر دنيا آغاز شد. تشديد سانسور ‏در حكومت‌هاي وابسته‌ي جهان سومي و‎ ‎ايجاد فاصله بين هويت ملي و سينماي بومي و در مقابل، بي‌پروايي فيلم‌هاي ‏هاليوودي و‎ ‎غربي در پرداختن به همه‌ي وجوه زندگي فردي و اجتماعي، زمينه‌ي رقابتي نابرابر را در‎ ‎عرصه‌ي سينماي ‏جهاني سينما فراهم كرد.‏."‏

كارگردان "مصائب شيرين" افزوده است: "اگر روزگاري‎ ‎ملت‌هايي نظير الجزاير، مصر، اردن، سوريه، تركيه و ‏عراق دلخوش بودند كه سينما را‎ ‎همچون آيينه‌اي مي‌توانند در برابر كاميابي‌ها، نامرادي‌ها و آرمان‌هاي ملي خود‎ ‎داشته ‏باشند، آن‌گاه بايد مي‌ديدند كه حكومت‌هاي وابسته و تنگ‌نظرشان، چگونه بين‎ ‎زندگي و سينماي آنها فاصله مي‌اندازند و با ‏اعمال سانسور و جلوگيري از انعكاس حقايق‎ ‎جاري بر پرده‌هاي سينما، راه را براي ورود بي در و پيكر فيلم‌هاي غربي ‏باز مي‌كنند‎ ‎و زمينه‌ي ورشكستگي سينماي داخلي را فراهم مي‌سازند. تبديل شدن برهنگي و درنده‌خويي به كليشه‌هاي ‏اصلي‎ ‎فيلم‌هاي غربي، سرمايه‌گذاري‌هاي عظيم در امر توليدات سينمايي، تقويت شبكه‌ي پخش‎ ‎جهاني اين‌گونه فيلم‌ها، ‏ملزم كردن دولت‌هاي وابسته به حمايت از جريان واردات و‎ ‎بالاخره سخت كردن هر روزه‌ي توليد فيلم‌هاي بومي و ملي، ‏روندي بود كه به انقراض‎ ‎توليد فيلم در شمال آفريقا و ملت‌هاي عربي منجر شد و دامنه‌ي تخريب آن به تركيه و‎ ‎ايران ‏نيز گسترش پيدا كرد.‏"‏‎ ‎

داودنژاد نوشته است: "سقوط آمار توليد فيلم در‎ ‎ايران از سالي 100 فيلم به 11 فيلم در سال 56، حكايت از پيروزي ‏كمپاني‌هاي‎ ‎جهان‌خوار در فتح آخرين خاكريز باقي مانده‌ي سينماي بومي در جهان زير سلطه‌ي مغرب‎ ‎زمين داشت. ‏بي‌ترديد اگر انقلاب اسلامي در ايران روي نمي‌داد و بساط سلطه‌ي فيلم‎ ‎خارجي از سينماي ملي برچيده نمي‌شد، و با ‏تاسيس بنياد فارابي، كمبود نقدينگي و‎ ‎سخت‌افزار در سينماي كشور جبران نمي‌گرديد، اينك ايران ما نيز در ليست ‏كشورهايي‎ ‎قرار داشت كه قافيه‌ي توليد فيلم را در مقابل تهاجم فرهنگي باخته و از تاك و‎ ‎تاك‌نشانانش اثري بر جا نمانده ‏بود.‏."‏

اين كارگردان اعتقادش را اينگونه مطرح مي‌كند كه: "از مرور تاريخ سينما و تامل در روش‌هايي كه سلطه‌جويان جهاني ‏براي به نابودي‎ ‎كشاندن سينماهاي بومي به كار گرفته‌اند، مي‌توان به نوعي شگردشناسي دست پيدا كرد تا‎ ‎نشانه‌هاي ‏تحقق اهداف استعماري را در مديريت‌هاي دست‌نشانده و وابسته باز شناخت و‎ ‎با روند تخريب سينماي حرفه‌يي مقابله ‏كرد. تبديل شدن نهادهاي مسئول سينما به جزايري‎ ‎دوردست و مرموز، عايق‌سازي اطلاعات، رفتارهاي ديكته‌يي، ‏بي‌اعتنايي به اصول مديريت‏‎ ‎نيروي انساني در عرصه‌ي هنر و فرهنگ، رفتارهاي حق به جانب، ناامن كردن سرمايه ‏در‎ ‎حوزه‌ي توليد، عقب نگه داشتن سخت‌افزاري، فقدان حمايت‌هاي رسانه‌يي، هرج و مرج در‎ ‎بازار توزيع، ايجاد ساز و ‏كارهاي انحصاري در تقسيم ظرفيت‌هاي نمايشي، زمينه‌سازي‎ ‎براي غلبه‌ي كالاهاي وارداتي و بالاخره رها كردن ‏فيلمسازان و تهيه‌كنندگان سينمايي‎ ‎در بلا تكليفي و ابهام، از جمله شگردهايي است كه به تدريج تبعيض، تحقير، توهين، ‏نفي و انكار و طرد و انزوا را بر سينماي حرفه‌يي تحميل مي‌كند و به سستي در ابداع، رخوت‎ ‎در ابتكار و ركود در توليد ‏فيلم‌هايي متفاوت و بالاخره ورشكستگي در سينماي حرفه‌يي‎ ‎مي‌انجامد. ‏.. متاسفانه آنچه در ساليان اخير براي سينماي‎ ‎ايران روي داده است، از حسن ظني كه بنيان‌گذار انقلاب نسبت به توليد فيلم در ايران‎ ‎داشت فاصله گرفته و حكايت از ‏نشانه‌هاي تامل‌برانگيز و نگران‌كننده دارد. هنگامي كه بنياد سينمايي فارابي توسط مديران پس از انقلاب در ايران ‏تاسيس شد، ديگران فرا رسيدن روزي را آرزو كردند كه اين بنياد منحل شود. آنها مي‌دانستند چنين بنيادهايي كه امكانات ‏و مسووليت‌هاي سينماي حرفه‌يي يك كشور را در اختيار مي‌گيرند، به تيغي‎ ‎دو لبه مي‌مانند. بنيادهايي كه هم مي‌توانند با ‏انگيزه‌هاي فرهنگي و وطن‌دوستانه‎ ‎موجبات اعتلاي سينما را فراهم كنند و هم مي‌توانند با انگيزه‌هاي انحصارطلبانه و‎ ‎سياسي، در پي براندازي سينماي حرفه‌يي باشند. اما تامل در كارنامه‌ي پانزده سال‎ ‎اخير تا به امروز، ما را به چه ‏ارزيابي و نتيجه‌اي هدايت مي‌كند؟"‏

او ادامه داده: "ايجاد سرگشتگي و فقدان ‌قانون و‎ ‎بي‌انضباطي در سينماي كشور، سرخورده شدن نيروهاي متخصص، ‏خوش‌قريحه و خلاق، و نهايتا‎ ‎زمين خوردن سينماي حرفه‌يي در مقابل موج رسمي و قاچاق كالاهاي وارداتي چه ‏توجيهي در‎ ‎برابر برآوردن حاجات كمپاني‌هاي جهان‌خوار دارد؟ براي سينماي ملي چه ضربه‌اي بالاتر‎ ‎از اين است كه ‏راه مقابله‌ي آن با تهاجمات ماهواره‌يي، ويديويي و تلويزيوني بسته‎ ‎شود و بازار داخلي او براي تسليم به واردات در طبق ‏اخلاص گذاشته شود؟‎ ‎‏"‏

عليرضا داودنژاد در پايان آورده‎ ‎است: "آيا هنرمندان ايراني قادر به تامين مايحتاج مخاطبان هموطن خود نيستند؟‎ ‎آيا راه ‏سينماي ايران به بازار جهاني از موفقيت در بازار داخل نمي‌گذرد؟ آيا‎ ‎شگردهاي دشمنان سينماي ايران براي ما آشكار و ‏نخ‌نما نشده است؟ مراقب و هوشيار‎ ‎باشيم. بي‌ترديد آنها در پي شگردهايي تازه‌تر براي خسته كردن و از نفس انداختن‎ ‎سينماي ملي ما هستند.

اعلام حمايت از نامه سينماگران

به دنبال اعتراض مکتوب 45 سينماگر به مديران و سياستگذاران فرهنگي کشور درباره وضعيت سينماي ايران و محدود کردن سينماي فرهنگي ديروز تعدادي ديگر از فيلمسازان شناخته شده به جمع سينماگران امضاکننده نامه پيوستند. روز گذشته بهرام بيضايي و داريوش مهرجويي در گفت وگوهايي جداگانه با مهر، حمايت خود را از نامه جمعي سينماگران ايراني در انتقاد از بي توجهي به فيلم هاي فرهنگي اعلام کردند.

بهرام بيضايي با اشاره به نامه جمعي سينماگران گفت؛ «در اين نامه از مفهوم بي توجهي به سينماي فرهنگي و مستقل حمايت کردم. من هيچ کدام از فيلم هاي جشنواره را نديده ام، اما به بي توجهي به فيلم هاي فرهنگي و مستقل و سرنوشت سازندگان آنها معترضم. من خواستار هيچ چيزي نيستم و فقط معترضم. مي دانم اينجا نمي شود از شخصي توقع داشت. به همين دليل از کسي درخواستي ندارم اما مي دانم سينماي فرهنگي و مستقل آنقدر مورد بي توجهي قرار مي گيرد تا نابود شود.» داريوش مهرجويي هم با حمايت از نامه سينماگران مبني بر لزوم توجه بيشتر به سينماي فرهنگي گفت؛ «من از حرکت گروهي هنرمندان و سينماگران حمايت مي کنم. فيلم «سنتوري» خود من هم با اينکه از جشنواره پارسال جوايزي نصيب خود کرده و حتي پروانه نمايش دارد، قرباني برخورد سليقه يي شده است. من مدتي است خانه نشين شده ام، چون فضا را براي فيلمسازي مناسب نمي بينم.» همچنين ديروز رخشان بني اعتماد هم که در سفر خارج از کشور به سر مي برد، با ارسال نامه يي الکترونيکي از نامه سينماگران مبني بر توجه بيشتر به فيلم هاي فرهنگي حمايت کرد. پيش بيني مي شود طي روزهاي آينده تعداد ديگري از سينماگران ايراني به جمع امضاکنندگان اين نامه بپيوندند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست         

                             blog stats

Free Web Counters & Statistics