نویدنو:16/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

حرکت از نو- بخش نخست 

گزارش به کمیته ی ملی - نوامبر 2007

نوشته ی: سام وب - برگردان: هما احمدزاده

 

به نشست کمیته ی ملی خوش آمدید. مطمئنم که مجبور نیستم بر اهمیت این گردهمائی، آن هم در آستانه انتخاباتی که می تواند سیاست آمریکا و جهان را برای سال های آینده تغییر دهد، تاکید کنم.

سئوال اساسی مد نظر کمیته ی ملی به شرح زیر است : آیا ما وارد مرحله ی تازه ای از مبارزه در کشور می شویم که در آن همگرایی و تعامل رویدادهای سیاسی، جنبش ها و روندهای دارای ماهیت آجل ومیان مدت با امکان هدایت مبارزه ی طبقاتی به مسیر سیاسی جدیدی در کوتاه و میان مدت است؟

 

و به زبان دیگر، آیا ما داریم از یک مرحله ی مبارزه به مرحله ی دیگری از مبارزه وارد می شویم؟ آیا ما ازمبارزه علیه راست های افراطی، که بیش از ربع قرن است سلطه ی خود را بر سیاست کشور اعمال کرده اند، به مرحله ی تازه ای وارد می شویم که چالش آن عبارت از محدودکردن بنیادی قدرت شرکت هاست؟

 

چگونگی پاسخ ما به این سوال – که ما به صورت جمعی  وهوشیارانه به آن پاسخ می دهیم – تاثیر عمده ای بر آنچه ما در طول سال آینده و سال های بعد انجام می دهیم خواهد داشت.


من فکر می کنم ما در آستانه ی مرحله ی تازه ای از مبارزه قرار داریم  که می تواند تعادل قوا را نه بطور جهشی و زودگذر، بلکه به شکل قطعی ومستمر به نفع طبقه ی کارگر و مردم دگرگون کند.

در حال حاضر این امر هنوز چندان واقعی نیست ، اما نا دیده گرفتن امکانات لحظه موجود می تواند اشتباه باشد .در عین حال ما نه مایل هستیم در مورد این روند ها اغراق کنیم ( وبا انجام این کار خودرا در جهت استراتژیکی وتاکتیکی رو به جلو فرض کنیم ) ونه می خواهیم آن را دست کم بگیریم .

البته راحت تر است که برای آن اهمیتی قائل نشویم. بعد از سال ها مبارزه ی تدافعی، یک حالتی از انتظارات فروكش کرده شایع شده بود ، و تصوّر موقعیتی که در آن جنبش به رهبری طبقه کارگر شرایط ، زمان عمل  و دستور کار مبارزه را تعیین کند، مشکل بود. در آغاز انتخابات 2006، این حالت،اگرچه کاملا از بین نرفت اما فروپاشی را آغاز کرد ،و در واقع از آن زمان  این حالت به روش هایی  آسیاب های نوینی  برای آرد کردن در گردش حوادث  تعبیه کرده است .

علیرغم نتیجه انتخابات 2006، بوش به هیچ وجه ، چه در افزایش اعزام نیرو به عراق و تهدید ایران به حمله ی نظامی ، وچه در مقاومت دربرابرهر محدودیتی علیه قدرت ریاست جمهوری او، از شاخ و شانه کشیدن دست بر نداشته است .

بوش در عین حال دست به زیرچانه به تماشای میلیون ها مردمی که در صف از دست دادن خانه و شغل خود ایستاده اند نشسته است . او در مقابل نژادپرستی ای که آمریکائیان آفریقایی تبار را هدف فرارداده، ودربرابر رفتار حیوانی در اخراج مهاجران، مطلقا سکوت اختیارکرده است. وی همچنین طرح های  بیمه ی بهداشت کودکان را وتو و از دادستان کل غیرقابل دفاع خود، دفاع کرد.

 اگر این رفتار به اندازه کافی بد نبود ، بدتر آن که اکثریت دمکرات کنگره هم نتوانسته است  به قول های خود عمل کند، واز این رو شکاکان، بدبینان، و چپگراهای جنبش ما نسبت به چشم اندازهای تغییر مترقی  بسیار مشکوک شده اند..

این واقعیت های سخت را نمی توان فورا رفع کرد ، اما هیچ کدام از آنها اجازه ندارند به دلخواه خود  ماهیت چگونگی لحظه سیاسی  پیچیده را تعریف نمایند.

لازم به ذکر جنبش وسیع تر نیست، کمونیست ها باید به تشخیص الگوهای جامع تر در انبوه بی نظم حوادث روز به روز قادر باشند  و جوانه های تازه ی مبارزه ای را که امکان به هم پیوستن سیاست ها را در راستای خطوط مترقی  فراهم می آورد  پرورش دهند.

 

از دست دادن قدرت و برتری    

 

ماهیت این مرحله ی انتقال جدید چیست؟

جناح راست که برای ربع قرن بر زندگی سیاسی کشور ما مسلط بوده، قدرت  وبرتری  خود را ازدست می دهد. این بلوک قدرت، نماینده ی اصلی طبقه ی حاکم سرکوبگری بود که ازمیان یک سری بحران ها و شکست های امپریالیسم آمریکا درمیانه ی دهه ی هفتاد سر بلند کرد.

اگرچه رهبران هردو حزب بر اتخاذ این سیاست ها مهرتائید زدند،اما این جناح راست افراطی بود که درحزب جمهوریخواه و دولت فدرال غلبه یافت و پا به صحنه گذاشت و فضای استبدادی و ارتجاعی حاکم را بوجود آورد.

اگر بتوان انتخاب رونالدریگان در 1980 را حاکی از بالاآمدن این نیروی خشن و سرکوبگر قلمداد نمود، ادامه ی سلطه سیاسی جناح راست طی دو دهه ی بعد، به یورشی وحشیانه تداوم بخشید.

راست افراطی با استفاده ی گستاخانه و آشکار ازقدرت حکومتی  تاثیر عمیقی بر سیاست، اقتصاد، و فرهنگ گذاشته است. تعادل قدرت جهانی به نفع سرمایه داری به هم خورده است و سود، ثروت و قدرت طبقه ی حاکم با تضعیف ظرفیت های سیاسی و سازمانی کارگران و سایر جنبش های دمکراتیک، حرف اول را می زند. مدل قدیمی کینزی انباشت سرمایه و کنترل قدرت کارگران، که ریشه در نیو دیل[1] داشت و تا اندازه ای براساس سازش طبقاتی و تعهد اجتماعی سازمان می یافت، جای خود را به مدل جدیدی از شبکه ی تولید انعطاف پذیردرمعیارجهانی، تخریب اتحادیه ها، مقررات زدایی، کارگر ارزان ، تورم محدود، کوچک کردن و خصوصی سازی بخش دولتی، و غالب شدن بخش مالی داد. و در نهایت فرصتی را پدید آورد که اقتصاد دنیای سرمایه داری رشد کند و امپریالیسم آمریکا غلبه ی جهانی خود را بازسازی کند.

البته این تهاجم جناح راست عواقب ناخواسته ای هم به دنبال داشت. تناقض های شرایط جدید اقتصادی، عدم ثبات، و تورم  شدید بازارهای مالی و بورس امواج خود را به اقتصاد جهان فرستاد. این امر به تبعیض های درآمدی، نژادی، و جنسیتی آشکار درداخل کشورها و مناطق شدیدا دامن زد. و این در حالی بود که از قدرتمندی و رشد پایدار مورد انتظار خبری نشد.

و علاوه بر آن، رقابت ژئوپلیتیک برسرمواد خام (بخصوص نفت) و دامنه ی نفوذ (بخصوص در خاورمیانه و آسیای مرکزی) بین کشورهای مهم سرمایه داری، شدت بیشتری گرفت و به شکل گیری رقبای جدید اقتصادی و قدرت های منطقه ای تقریبا در همه قاره ها منجر شد.

چین به سرعت به خطری بالقوه برای هژمونی امپریالیستی آمریکا تبدیل شد. و در این دوره ، مقاومت تقریبا در هر گوشه از جهان - بخصوص درآمریکای لاتین- برانگیخته شد.

در چنین شرایط آشفته ای بود که آخرین و خطرناک ترین نماینده ی جناح راست افراطی و نظامیگران یعنی دارودسته ی بوش وارد بازی شد. این هیئت حاکمه با استفاده ی نابخردانه از قدرت، تصمیم گرفت که نظمی ایجاد کند و هرمانعی را بر سر هژمونی امپریالیسم آمریکا، چه در داخل و چه در سطح بین المللی از میان بردارد. اما بلوک سیاسی وی، با گذشت نزدیک به هشت سال، آبروباخته و با کاهش حمایت مردم روبرو شده و کنترل وی بر کنگره نیز درحال سقوط است و برنامه اش برای تعیین تکلیف دائمی در سیاست داخلی و جهانی نقش برآب شده است.

می توان در سقوط هیئت حاکمه ی بوش، مرثیه ی تدفین تمامی پروژه های جناح راست را شنید و تضعیف بیشتر امپریالیسم آمریکا را مشاهده کرد. البته این به این معنی نیست که هیئت حاکمه ی بوش "ببر کاغذی" و یا امپریالیسم مهره ی سوخته است، و یا اینکه افراطیون جناح راست ساکت خواهند نشست. هیئت حاکمه نوک حمله را علیه ایران برگردانده است و باید خطر این حکومت مستبدانه را بسیار جدی گرفت. کاندیداهای مطرح جمهوریخواهان از دسته ی بوش-ریگان هستند و جیولیانی[2] از همه ی آن ها خطرناکتر است. باید دانست که هنوزمنابع مالی و امکانات نیروی نظامی امپریالیستی آمریکا بسیار نیرومند و قوی است.

 


 

[1] New Dealتدابیری که هیئت حاکمه ی روزولت برای احیای اقتصاد و تامین اجتماعی برای غلبه بر بحران 1930 اتخاذ کرد

[2] Giuliani

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics