چرا تعابير انتقادي به كار بردم؟
محمد باقر قالیباف
بنده
در چند نوبت به گلایه و اعتراض از فضای حاكم بر سیاست كشور از آن به عناوین
منجلاب سیاسی و عرصه كثیف نام بردم.
برخی دوستان انتقاد داشتند كه این تعابیر كمی تند
است و بهتر بود كمی نرمتر بحث را مطرح میكردم. به دلایلی قبول ندارم
آنچه را واقعاً در عرصه سیاسی در جریان است با تعابیر بهداشتیتر لاپوشانی
كنیم. تعارف نمیتوان كرد. انكار مشكلات یا كوچك كردن آنها دردی را دوا
نمیكند. به خصوص در عرصه ارزشی و اخلاقی نمیتوانیم با تعارف،
خوشبینیهای غیر واقعی واقعیتها را انكار كنیم. برای رفع مشكلات باید آنچه
هست را بپذیریم و این قدم اول برای حل آنهاست.
بنده به هیچ وجه از اصلاح اوضاع ناامید نیستم
اعتقادی هم به سیاه دیدن واقعیتها، هر چند كه تلخ باشند ندارم. امیدواری
را هم یك وظیفه اخلاقی قلمداد میكنم، تلاش برای آفرینش امید و نشاط
انگیزی را هم وظیفه مسئولان نظام، همه روشنفكران و دلسوزان كشور میدانم
اما انكار واقعیتهای تلخ هیچ نسبتی با امید آفرینی ندارد. اتفاقاً آن گاه
كه به وجود مشكلات اذعان میكنیم امید برای حل آنها هم ایجاد میشود.
من میگویم مگر نه این است كه انقلاب ما در صدد
درانداختن طرحی نو برای سیاست بود كه همراه و در هم تنیده با اخلاق و
معنویت باشد و وجه ممیزه انقلاب و نظام ما مگر چیزی غیر از پیوند اخلاق و
سیاست بود، انقلاب ما وعده توسعه، پیشرفت و شكوفایی در همه ابعاد زندگی
مردمان جامعه را میداد و ادعا داشت كه در این ابعاد زندگی، بعد معنوی و
روحی آن هم لحاظ میشود و اتفاقاً عرصههای مادی هم با معنویت و اخلاق
سامان پیدا میكند.
دیگران قبل از ما و بهتر از ما به توسعه رسیده
بودند ولی ما بر آنها خرده میگرفتیم كه در رسیدن به این توسعه اخلاق را
وانهادهاند و سیاست و جامعه بیاخلاق را نكوهش میكردیم و نوید نظام
سیاسی را میداریم كه بر پایه اخلاق شكل گرفته است.
آیا اكنون میتوانیم ادعا كنیم كه به این هدف و
آرمان بزرگ نائل گشتهایم؟ آیا سیاست ما به انواع نیرنگ و فریبها،
بیصداقتیها، بیمسئولیتیها، تهمتها، افتراها، ریاكاری ها و قدرت طلبی
ها آغشته نشده است.
زمانی ادعا میكردیم كه اگر دنبال قدرت هستیم برای
بسط ارزشهای انسانی و اخلاقی است. اكنون هم البته همان ادعا را داریم اما
در راه رسیدن به قدرت از هیچ بیتقوایی حذر نمیكنیم.
ماكیاولی بنیانگذار سیاست نوین غرب به سیاستمداران
این نسخه را تجویز كرد كه میتوانند اخلاق را نادیده بگیرند و دروغ بگویند
و از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف بهره بجویند. اما توجه داشته باشیم كه
هدفی كه ماكیاولی برای سیاستمداران ترسیم میكرد وحدت و اقتدار ملی و
استواری حكومت بود.
ما وعده كردیم كه ما وحدت و اقتدار و منافع ملی را
همراه با اخلاق، صداقت، پاكی و راستی تحقق خواهیم بخشید. وعدهای كه دلهای
بسیار را جذب خود كرد و همگان احساس كردند كه اتفاق بزرگی در حال وقوع است.
اما اكنون سیاستمداران ما دروغ میگویند تهمت میزنند آبرو میریزند، هیچ
مسئولیتی نمیپذیرند اما هیچكدام از اینها را در راه كسب منافع ملی مرتكب
نمیشوند بلكه در جهت منافع شخصی و گروهی خود اخلاق را زیر پا میگذارند.
میگوییم چون هدف ما بر پاساختن عدالت و اصلاح امور
انسانهاست و این هدف مقدسی است، پس برای رسیدن به این هدف والا میتوانیم
آبروی مخالفان خود را بریزیم به آنان تهمت بزنیم و دروغ ببندیم.
ما چون هدفمان اصلاح كشور و آبادانی ملت است به
رأی مردم هم نیاز داریم میتوانیم وعدههای دروغین بدهیم. چون پیشرفت كشور
و بسط ارزشهای اخلاقی به تداوم قدرت ما بستگی دارد پس ما حق داریم كه
مسئولیت برخی عملكردهای خودمان را نپذیریم و آنها را به دیگران نسبت دهیم.
در واقع چون هدف ما مقدس است وسیله آن هم هر چه
باشد توجیهپذیر است و این چیزی نیست جز بنیان اصلی تئوری ماكیاولی.
بنده در رابطه اخلاق و سیاست بحث فلسفی نمیكنم. به تفاوت اقتضائات و
ویژگیهای عرصه سیاسی با سایر عرصهها هم واقفم.
میدانم كه عرصه سیاسی متفاوت از سایر حوزه هاست و
ویژگی ها، الزامات، نیازمندیها و شیوههای رفتاری خاص خود را دارد اما به
هیچ عنوان، دروغ، تهمت، باند بازی و بی مسئولیتی را توجیه پذیر نمیدانم.
سیاستی كه همراه با اخلاق نباشد همانی است كه در
عرف جامعه ما معروف است كه پدر و مادر ندارد. همان سیاستی كه امام راحل
آن را به اهل خود وانهاد و سیاست همراه با اخلاق را بنیان گذاشت و سیاست
بدون اخلاق را سیاست بازی دانست.
سیاست عرصه تدبیر امور و اصلاح اوضاع كشور است. ما
به سیاستورزی نیاز داریم. میدانیم كه سیاست با قدرت ملازم است و برای
قدرت هم باید رقابت كرد. رقابت هم آداب و مناسبات خود را دارد اما حرف من
این است كه میتوان برای رسیدن به قدرت رقابت کرد ولی اخلاق را هم زیر پا
نگذاشت.
اخلاق را هم صرفاً در رقابتهای سیاسی خلاصه نکنیم
اخلاق را اگر درست بشناسیم همه عرصههای عملکرد سیاسی ما را در بر
میگیرد.هنگامی که سیاستمداری وعدهای میدهد اما برای تحقق آن برنامهای
ندارد و راه عملی کردن آن را نمی داند بی اخلاقی کرده است.
سیاستمداری که امروز در یک جایگاه و مقام حرفی می
زند و فردا در مقامی دیگر آن را نفی می کند. اخلاق را زیر پا گذاشته است.
مدیری که مسئولیت رفتار سازمان و مجموعه خود را نمیپذیرد رفتار غیر اخلاقی
مرتکب شده است.
مسئولی که نصیحت ناصحان دلسوز و متخصصان حوزه عمل
خود را نمیشنود رفتارش با اخلاق عجین نبوده است.این فهرست را می توان و
باید ادامه داد. مصادیق اخلاق در سیاست را باید عینی کرد. نباید نگاه ها به
حضور اخلاق در سیاست به شکل کلی و حالت فلسفی و انتزاعی طرح شود.
باید نویسندگان ما نشان دهند که با اخلاق می توان
تک تک رفتارهای سیاستمداران را بررسی و تحلیل کرد و نسبت هر رفتاری را با
اخلاق سنجید. بنده در راه اخلاقی کردن سیاست هم به صرف نصیحت و اندرز گویی
معتقد نیستم.
باید ساختارها و مناسبات روابطی را که به رفتاری
غیر اخلاقی منجر میشود شناخت و اصلاح کرد. بنده اگر عرصه سیاسی را به
عنوان منجلاب توصیف کردم از باب فاصلهای است که این عرصه با اخلاق گرفته و
به بیاخلاقی و ضد اخلاقی ها آلوده شده است.
پیوند اخلاق و سیاست را محوریترین یا یكی از محوری
ترین ایده های انقلاب اسلامی می دانم. اگر هم از تعابیر تند استفاده كردم،
قصدم هشداردادن و جلب توجه دلسوزان كشور به یكی از معضلات اصلی كشور و
نظام بود.
خواستم همه سیاسیون ما به خاطر این حرف من یكبار به
این حوزه بنگرند كه آیا واقعا آنچه هست آنی است كه باید باشد. نا امید
نباشیم اما بپذیریم كه از منظر اخلاقی عرصه سیاسی كشور ما قابل قبول نیست
|
می توانید نظرات خودرا اینجا ابراز نمایید . |