نویدنو:08/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

رضا فراهاني، فعال جنبش کارگري :

تغيير مناسباتِ اجتماعي، نبردي فرسايشي است

گفتگو: دلارام علي، کاوه مظفري

دو شنبه 7 خرداد 1386

اگر ميانِ آسيب ديدگان از قوانين نابرابر موجود، ارتباط برقرار شود و طيِ برنامه اي درازمدت به دنبال حق واقعي خود بروند، تغييراتِ اجتماعي پايدارتر و عيني تر مي شود.اين جمله اي است كه رضا فراهاني از فعالان جنبش كارگري در گفتگو با سايت تغيير براي برابري بر آن تاكيد مي كند.

 

با توجه به اينکه شما تجربه بسياري در زمينه فعاليت هاي اجتماعي با تمرکز بر مسائل کارگري داريد، کمپين يک ميليون امضاء را چگونه ارزیابی می کنید و از نظر شما ویژگی جدید اين حرکت در چیست؟

اولين چيزي که از کمپين به چشم مي آيد اين است که حرکتي متکثر است و تنها به يک گرايش يا جريان خاص محدود نمي شود. در واقع، از آنجايي که حقوق زنان يک مسئله عام است، بنابراين بايد با همکاري همه گرايش ها در جهت ايجاد تغييرات اجتماعي تلاش کرد؛ که از اين نظر، عملکرد کمپين بسيار زيبا است. نکته ديگر در کار کمپين توجه به توده هاي مردم با توجه به شرايط آنها است. در مجموع، اين موضوع که کمپين تلاش دارد، بحثِ گسترده اي را در مورد حقوق زنان به راه بياندازد، حرکت جديد و قشنگي است.

برخي از نيروهاي سياسي معتقدند از آنجايي که کمپين تنها تغيير چند قانون را مدنظر دارد، بنابراين يک کار جزئي است. در واقع، در جهتِ تغيير کل قوانين و مناسبات نيست، بنابراين تنها يک کار رفرميستي به حساب مي آيد. با توجه به اينکه در جنبش کارگري هم، سنديکاها تلاش دارند که حقوق کارگران ارتقاء يابد و زندگي آنها با تغيير قوانين بهتر شود، و شما هم در چنين فضايي فعاليت مي کنيد؛ آيا شما هم اين نوع اقدامات را رفرميستي ارزيابي مي کنيد؟

در يک عبارت کلي، هر حرکت عدالت خواهانه اي چپ است؛ و در مقابل، هر اقدامي که به حفظ وضع موجود منجر شود، محافظه کاري و راست است. من فکر مي کنم، افرادي که بعضي حرکت هاي جدي و از پائين را رفرميستي قلمداد مي کنند، افرادي بسيار بسيار ذهن گرا هستند. اگر به حرکت هاي انقلابي تاکنون توجه داشته باشيم، متوجه مي شويم که سرنگوني طبقه حاکم ممکن است راحت باشد، اما تغيير فرهنگِ طبقه حاکم سالهاي سال زمان مي برد و به راحتي ميسر نيست. بنابراين، اگر ما بتوانيم با اقدام اجتماعي و فرهنگي، يک گام جامعه را به جلو ببريم، کار بسيار بزرگي کرده ايم. بنابراين، تغيير حتي يک مورد قانوني براي ايجاد برابري ميان زنان و مردان، گام بسيار بزرگي است. تحقق عدالت و برابري به يکباره امکان پذير نيست، بلکه بايد گام به گام به سمت ايجاد برابري حرکت کنيم. در نتيجه، به عقيده من، کمپين يک ميليون امضاء حرکتي کاملاً جدي، دليرانه و فراتر از وضعِ موجود است.

با توجه به اينکه، بافت جامعه ما، مذهبي است و هنوز با سکولاريسم فاصله دارد، و از طرف ديگر مذهبِ اسلام نيز شرايطِ ويژه اي خصوصاً در ايران دارد؛ حال، حرکتي اجتماعي مانند کمپين که ادعا دارد سکولار است و قصد ايجاد تغييري از پائين را دارد، چگونه مي تواند ضمن سکولار باقي ماندن با مردم ارتباط برقرار کند؟ تجربه شما به عنوان يک فعال کارگري چگونه است؟

در واقع، مسئله اينجاست که در مواجهه و ارتباط برقرار کردن با اقشاري از مردم که گرايش هاي مذهبي دارند، چگونه بايد رفتار کرد که متظاهرانه نباشد و تنها خواسته هاي انساني بيان شود. به عقيده من، نبرد براي تغيير مناسباتِ فرهنگي که به شکل سنت درآمده اند، بسيار پر هزينه و فرسايشي است. در واقع، سنت چه مذهبي و چه عرفي، در مقابلِ حرکت هاي تغييرطلب بسيار مقاومت مي کند و خواهانِ حفظ وضع موجود است. از اين رو، براي اينکه در چنين شرايطي، يعني در جامعه اي مذهبي، اقدامي رو به جلو انجام شود، بايد بر خصوصيات مشترک و حقوق مشترک همه افراد، جداي از مذهب آنها تاکيد شود. درواقع، بايد اذعان داشت همين قوانيني که کمپين قصد تغيير آنها را دارد براي زنان مذهبي نيز عادلانه نيست. در حال حاضر، زنانِ مذهبي نيز هستند که تغيير اين قوانين را خواستارند. به بيان ديگر، مسئله اصلي در چنين فضايي تاکيد بر حقوق مشترک انساني است. در پرداختن به قوانين نيز، نبايد آنها را الزاماً يا در راستا، يا در مخالفت با مذهب بررسي نمود. از اين منظر، مي توان ضمن احترام به عقايد مذهبي، بر حقوق انساني به معنايي عام تمرکز داشت. در عمل، براي اينکه بتوان انسانيت را برجسته ساخت، بايد عواطف افراد را هدف قرار داد، تا افراد با نگاهي عاطفي و انساني به شرايط خود بنگرند، نه لزوماً با دستوراتي سنتي.

انتقادي که به کمپين مي شود اين است که کمپين ادعاي سکولار بودن دارد، اما فتواها و گفته هاي مراجع و افراد مذهبي را هم در تائيد برنامه کمپين اعلام مي کند؛ در نتيجه، کمپين يک حرکت کاملاً سکولار نيست. نظر شما در اينباره چيست؟

شخصيت هايي هستند که فارغ از عقايدشان قابل احترام هستند. مثلاً، اشخاصي مانند گاندي يا نهرو براي من بسيار محترم هستند، با اينکه عقايد آنها و مذهب آنها با من فرق دارد. در واقع، انسانيت فراتر از مذهب و عقايد افراد است. در ميان افراد مذهبي، دو نگاه و دو گرايش وجود دارد، برخي نگاهي ثابت و جزمي دارند و معتقدند که اصولِ مذهبي هماني است که آنها مي گويند و اين اصول تغيير ناپذير است؛ در مقابل، عده اي ديگر هستند که نگاهي پويا و تفسيري به فقه دارند. حالا اتفاقي که در کمپين افتاده اين است که برخي از فعالين از جانب يک مرجع مذهبي که نگاهي تفسيري و مترقي دارد براي افراد مذهبي ديگري دليل مي آورند. به عقيده من، هم حقِ کمپين است که از اين تفاسير استفاده کند و هم مردم حق دارند که تفاسير جديدي از مذهب بشنوند. بنابراين از نظر من اين کار اشتباه نيست.

به عنوان يک فعالِ جنبش کارگري، چه شباهتي ميان فعاليت سنديکايي و کمپين يک ميليون امضاء مي بينيد؟ و بر اساس تجربياتي که داريد، چه نکاتي را براي تقويت حرکتِ کمپين مفيد مي دانيد؟

به نظر من، هر محروميتي، مقاومتي را در پي دارد. و از آنجايي که وضعيتِ زناني که جزء طبقه کارگر هستند، به شکلي مضاعف همراه با رنج و سختي است؛ در نتيجه، احتمال مبارزه و مقاومت براي آنها افزايش مي يابد. در واقع، اين جايي است که جنبش کارگري و جنبش زنان به هم متصل مي شوند. پيشنهادي که در اين راستا دارم، اين است که آسيب ديدگان از اين قوانين به عنوان گروه هدف اصلي شناسايي و سپس سازماندهي شوند. در واقع، اگر اين افراد متشکل شوند، و نسبت به تبعيض هايي که عليه آنها اعمال مي شود، اعتراض کنند؛ حرکت کمپين بسيار مستحکم و نيرومند مي شود. بدين ترتيب، اين حرکت عينيت بيشتري پيدا مي کند و ملموس تر و پايدار تر مي گردد. به بيان ديگر، اگر ميانِ آسيب ديدگان از قوانين نابرابر موجود، ارتباط برقرار شود و طيِ برنامه اي درازمدت به دنبال حق واقعي خود بروند، تغييراتِ اجتماعي پايدارتر و عيني تر مي شود. نکته ي ديگري که به عقيده من، مي توان از آن استفاده کرد، تجربه سازماندهي در سنديکاهاي کارگري است که طي سالها صيغل خورده و نوعي تقسيم کار سازماني همراه با دموکراسي را بوجود آورده است. در کل، هر حرکت جمعي مانند اتحاديه هاي کارگري از طريق سازماندهي نيروها و منابع پيش مي روند. البته نه در کوتاه مدت، بلکه اين سازماندهي و سازماندهي مجدد بايد به صورت بلندمدت استمرار داشت.

جنبش سنديکايي چه تجربه اي در مشارکت زنان دارد که به نظر شما براي هواداران کمپين مي تواند آموزنده باشد؟

در حال حاضر، زنان متعددي در فعاليت هاي سنديکايي نقش دارند، مثلاً نمايندگاني از زنان پرستار، کارگران بيمارستاني، کارکنان مهدکودک ها، زنان بافنده و همچنين خياط هستند که در جلساتِ سنديکايي شرکت دارند. در همين اواخر نيز، براي شکستن جو مردانه در سنديکاي کارگران شرکت واحد، تلاش مي شد که از همسران کارگران براي شرکت در جلسات دعوت شود و انگيزه هاي حضور آنها فراهم شود. اما، بيشتر تجربه هاي موفق، مربوط به فضاي آزادِ چندسال پس از انقلاب و پيش از سرکوب سال 61 است که در آن زمان زنان زيادي در سنديکاها فعال بودند. مثلاً در کميسيون هاي سنديکاي کارگران خياط، تقريباً حدود 70 درصد اعضاء را زنان تشکيل مي دادند. و در هيئت مديره نيز نقشِ فعالي داشتند. خاطره اي که دارم مربوط به حمله اي است که به همين سنديکاي خياط ها در سال 61 شد، در زمان حمله، جلسه توسط يکي از خانم هاي عضو هيئت مديره اداره مي شد. اين خانم در آن زمان يک شاگرد خياط بود که با کارگري خرج زندگي يک خانواده را تامين مي کرد. وقتي نيروهاي امنيتي محل جلسه را محاصره کرده بودند و تعدادي از آنها از پشت بام به داخل خانه آمدند، اين خانم خيلي خونسرد اعلام کرد که سه سخنراني ديگر از جلسه باقي مانده و توانست تا پايان سخنراني ها را ادامه داده و جلسه را کنترل کند. ... در مجموع، بايد اشاره کنم که مسير حرکت در عمق جامعه بسيار طولاني است و قدم به قدم پيش مي رود. و بايد براي اينکه تغييراتِ فرهنگي تثبيت شود آرام آرام به سمت اعماق حرکت کرد. به عقيده من، راهِ تغيير فرهنگ همين است و نبايد خسته شد. در واقع، تغيير قوانين از طريق رفتن به درون جامعه به هيچ وجه روياپردازي نيست، بلکه يک برنامه سخت و بلندمدت است.

با تشکر از وقتي که به کمپين اختصاص داديد.

منبع: تغییربرای برابری

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics