|
||
نویدنو:02/06/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
فقر و حاشیهنشینی دستاوردهای لیبرالیسم ایرانی سیامک طاهری منبع: فرهنگ توسعه با گذشت نزدیک به 28 سال از وقایع بهمن 57، با وجود تمامی فراز و فرودهایی که این انقلاب از سر گذرانده است، آنچه که به عنوان یکی از بزرگترین مشخصههای آن بهشمار میرود، نظم (بینظمی) لیبرالی است. بهعبارت دیگر سرمایهداری ایرانی در کلیترین وجوهاش به همان راهی میرود که پیش از این تکانهی عظیم اجتماعی میرفت. پس به ناچار با همان مشکلات، اما در ابعادی بس عظیمتر دستبهگریبان شده است. حاشیهنشینی، فقر، تورم لجامگسیخته در کنار ثروتهای باد آورده، کوخ و کاخ، گرسنگی و پرخوری، کودکان و زنان خیابانی و خیل عظیم بیکاران در برابر نورچشمیها و رانتخواران چند پسته و چند شغله، ... در کنار 8 میلیون حاشیهنشین- یک هشتم جمعیت شهری- از باقرآباد، اسلامشهر، خاک سفید تهران پارس و پاکدشت و... تا شیرآباد زاهدان. از کپر نشینان جنوب تا محاصره شدگان در شنهای روان بلوچستان. مشهد، اهواز و تهران سه مقام نخست در حاشیهنشینی را دارا هستند. حاشیهنشینان در سال 45، 4/4 درصد جمعیت شهری را تشکیل میدادند اما در سال 65 به 13/9 درصد رسیدند. متوسط رشد جمعیت تهران به علت مهاجرت افسار گسیخته به 11/3 درصد افزایش یافته است. شهریار با نرخ رشد 8/7 درصدی پیشتاز رشد جمعیت در کشور است در حالی که روستاهای بسیاری هر روز خالی میشوند. در 25 سال اخیر متوسط رشد و تعداد فقرا و درصد افراد زیر خط فقر افزایش 21 درصدی یافته است. 21 درصد جمعیت کشور هم دچار مشکلات روانی هستند. قتل و جنایت، اعتیاد و زورگیری، راهزنی مسلحانه و تجاوز به عنف در ایران بیداد میکند. وزیر تعاون زندگی 60 درصد افراد جامعه را در حد معیشت میداند. چندی پیش خط فقر مناطق شهری و روستایی از سوی وزارت رفاه به ترتیب برای مناطق شهری 162000 تومان در ماه و مناطق روستایی 113000 تومان اعلام شد. سخن از تعیین نقشهی فقر رفت و خانم زهرا ابراهیمی تهیهکنندهی این نقشه بر اساس مطالعاتی اعلام کرد که خانوارهای 5 نفرهی شهری در استان بلوچستان برای تامین حداقل زندگی نیازمند 171000 و 856 تومان هستند. آقای عادل آذر نمایندهی دهلران به ایسنا گفته است، 60 هزار کارگر از آغاز سال 85 تا مهر (شش ماه) بیکار شدهاند و سرانجام وزیر رفاه از زندگی 2/9 میلیون نفر در زیر خط فقر شدید و مطلق خبر داد. وی که در کمیسیون اجتماعی مجلس سخن میگفت افزود: «حدود 2/9 میلیون نفر زیر خط فقر شدید و مطلق هستند. حدود 5/10 درصد از شهریها و 11 درصد از روستاییان زیر خط مطلق فقر هستند.» بنا به نوشتهی روزنامهی سرمایه، تا کنون حداقل چهار نوع خط فقر نسبی، مطلق، شدید و خشن در ایران تعریف شده است اما اجماع در مورد یک تعریف کلی و واحد صورت نگرفته است. در دنیا فقر تعاریف و نامهای مختلف و متفاوتی دارد. وزارت رفاه با وجود وظیفهی قانونی خود و وظیفهی تعیین شدهی دولت در قانون بودجهی سالهای 84 تا 86 که وزارت رفاه را موظف به تعیین خط فقر کرده است تا کنون تنها خط فقر نیمهی نخست سال 84 را اعلام کرده است و پس از آن نیز وزیر رفاه اعلام کرده که مایل به تعیین خط فقر نیست بلکه قصد دارد «خط بقا را تعیین کند یعنی خطی که از خط فقر خشن- که مولفهی آن استفاده از 1000 کالری انرژی توسط هر فرد است- پایینتر است. آقای موسی الرضا ثرونی نمایندهی بجنورد و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس گفت خط فقر شدید شهری 65000 تومان با نرخ 2/8 درصد اعلام شد که به این ترتیب جمعیت زیر خط فقر شدید شهری یک میلیون و 278 هزار نفر است. اما روستاییان زیر خط فقر شدید حدود 661 هزار و 700 نفر با نرخ 9/2 درصدی اعلام شده است که این افراد درآمدی بالغ بر 51 هزار و 400 تومان داشتهاند. او مقدار کل جمعیت زیر خط فقر شدید روستایی و شهری در کشور را در حدود یک میلیون و 939 هزار و 700 نفر اعلام کرد. وی خاطرنشان کرد خط فقر مطلق شهری طبق این گزارش حدود 162 هزار و 500 تومان و نرخ آن 5/10 درصد در شهر و 11 درصد در روستا عنوان شده است به عبارت دیگر 10 درصد مردم در زیر خط فقر مطلق قرار دارند- یعنی حداقل کالری لازم برای زنده ماندن به آنها نمیرسد و در مرگ تدریجی قرار دارند.- 15 درصد مردم در خط فقر نسبی قرار دارند- یعنی فقط زنده هستند- بهعبارتی دیگر 25 درصد مردم در نبرد روزانهی مرگ و زندگی قرار دارند. و 60 درصد از مردم هم در حد معیشت زندگی میکنند- یعنی میتوانند روزگار خود را بگذرانند.- بنا به گفتهی آقای محمد عباسی، طبق آمارها 70 درصد از نقدینگی کشور در دست 20 درصد افراد جامعه است. آن چه گفته شد همه و همه برگرفته از روزنامههای رسمی کشور و از میان سخنان مسئولان کشوری برگزیده شده است. اما این آمارها چگونه تهیه میشوند؟ آقای حسین راغفر در این زمینه چنین میگویند: «محققان برای اینکه بتوانند دولتها را مجاب کنند که برای کاهش فقر کاری انجام دهند، همیشه در تعریف خط فقر به حداقل بسنده میکنند. اگر تحقیق ما نشان دهد که بیش از 50 درصد مردم زیر خط فقر هستند، دولتها قطع امید میکنند و میپندارند که کاری از دستشان برنمیآید. برای این که بتوانیم از دولتها بخواهیم که کاری انجام دهند، باید شرایط را اصلاح شدنی نشان دهیم، ما هم در تحقیق خود این مساله را مانند بسیاری از محققان در نظر گرفتهایم. دولت آقای احمدی نژاد برای حل این معضل عظیم اجتماعی به توزیع سهام عدالت پرداخته است تا از یکسو راه را برای خصوصیسازی هموار کند و از سوی دیگر از فاصلهی عظیم اجتماعی بکاهد. همان فاصلهای که بنا به گفتهی مسئولان اختلاف آن بین دهک پایینی و بالاییاش 200 برابر است. حال اگر به اختلاف طبقاتی در بین خود دهکها نیز توجه کنیم آنگاه بیشتر به عمق فاجعهی اختلاف طبقاتی در ایران پی میبریم. و اما رئیس هیات عامل سازمان خصوصی سازی که مجری سیاست توزیع سهام عدالت است گفته که تا کنون بیش از 4 میلیون و 600 هزار نفر از ایرانیهایی که در زمرهی فقر قرار میگیرند در مجموع 235 هزار میلیارد تومان از سهام شرکتهای دولتی را دریافت کردهاند که سهم هر فرد از این میزان سهام 500 هزار تومان است که تا سقف 5/2 میلیون تومان در میان خانوارهای 5 نفره توزیع شده است و جالبتر آن که سود سهام عدالت ماهانه 3300 تومان بوده است. به عبارت دیگر سهم فقرا از خصوصی سازی فقط 3300 تومان در ماه است. حال آن که سهام معتبرترین شرکتهای نفتی در بازار بورس فقط در دو دقیقه به فروش رفتند. اکنون این سئوال در پیش همهی دلسوزان این آب و خاک قرار دارد: اینان چه کسانی بودند که میلیاردها تومان حاضر و آماده برای خرید سهام در دست داشته و در صف ایستاده بودند تا به محض باز شدن گیشهها این سهامها را خریداری نمایند و چرا این سهام به عنوان سهام عدالت در میان بیچیزان و گرسنگان ایرانی تقسیم نشد؟ پاسخ را به وجدانهای بیدار و آگاه و دلسوختگان این سرزمین وامیگذاریم.
|
||
|