نویدنو:28/11/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

راز و رمز ‏ائتلاف‌هاي سياسي: ‏راهبرد يا روش؟ ....

مجاهدین انقلاب اسلامی

عصرنو 45:
چگونگي شكل‌گيري و ‏تداوم يا عدم تداوم ‏ائتلاف‌هاي سياسي يكي از ‏مسايلي است كه اين روزها ‏بيش از مسايل ديگر در ‏عرصه سياسي ايران از سوي ‏احزاب و فعالان سياسي به ‏آن پرداخته مي‌شود. به ويژه ‏آنكه نتايج انتخابات 24 آذر ‏به نحوي رقم خورد كه ‏ضرورت پرداختن به اين ‏موضوع از سوي گرايش‌هاي ‏مختلف سياسي بيشتر ‏احساس مي‌شود و هر روز ‏شاهد ابعاد گسترده‌تر آن ‏هستيم. سوال اساسي كه از ‏سوي جناح‌هاي مختلف ‏مطرح و مورد نقد و بررسي ‏قرار مي‌گيرد اين است كه آيا ‏ائتلاف صورت گرفته در ‏جبهه اصلاحات يك ‏استراتژيك ماندگار است؟ يا ‏يك تاكتيك مقطعي؟ ‏همين‌طور افتراق بين ‏مخالفان اصلاحات چه ‏سرانجامي دارد؟ مجددا به ‏يك ائتلاف تبديل خواهد ‏شد؟ يا اين‌كه وضعيت ‏موجود ادامه خواهد يافت؟
براي پاسخگويي و بررسي ‏سوالات فوق ناگزيريم به ‏گذشته هريك از جريانات ‏فوق و ماهيت و فراز و ‏فرودهايي كه درباره ائتلاف ‏يا تفرقه داشته‌اند نيم نگاهي ‏بيندازيم تا پاسخي در خور ‏پرسش‌هاي مطرح شده ارايه ‏شود.‏
واقعيت اين است كه ‏اصلاح‌طلبان بعد از ‏پيروزي‌هاي چهارگانه ‏انتخابات رياست‌جمهوري ‏دوره هفتم شوراهاي اول ‏مجلس ششم و ‏رياست‌جمهوري هشتم، دچار ‏گسست در ائتلاف شدند و تا ‏مجلس هفتم و دور اول ‏انتخابات رياست‌جمهوري نهم ‏تداوم داشت. بررسي دلايل ‏اين تفرقه در مقاطع ياد شده ‏نيازمند فرصت ديگري است ‏كه بايد به آن پرداخته شود، ‏ولي مرحله دوم انتخابات ‏رياست‌جمهوري نهم نقطه ‏بازگشت و عطفي در وحدت ‏و يكپارچگي اصلاح‌طلبان ‏است كه به منظور مقابله با ‏تهاجم حزب پادگاني و ‏جلوگيري از حاكميت ‏يكدست و خطر فاشيزم شكل ‏گرفت. گرچه نتايج آن ‏انتخابات حلقه‌هاي حاكميت ‏يكدست اقتدارگرا و ‏انحصارطلب را كامل كرد ولي ‏در عين حال، پايه‌هاي ‏محكمي براي ائتلاف ‏استراتژيك اصلاح‌طلبان در ‏مقابل خطر همه‌جانبه‌اي بود ‏كه موجوديت كشور، ‏جمهوريت نظام و حركت ‏اصلاحي را تهديد مي‌كرد و ‏مقدمه خوبي براي ‏ائتلاف‌هاي بعدي شد. از ‏ويژگي‌هاي آن ائتلاف اين ‏بود كه دامنه گسترده‌تري ‏نسبت به گذشته داشت لذا ‏در آن فضاي تيره و تار بعد از ‏انتخابات رياست‌جمهوري نهم ‏كه بسياري از فعالان سياسي ‏آينده وحشتناك و سياهي را ‏براي كشور و جامعه ‏پيش‌بيني مي‌كردند، بعضي ‏از نخبگان با تجربه، ‏شكل‌گيري ائتلاف جديد ‏مرحله دوم انتخابات ‏رياست‌جمهوري نهم را به ‏فال نيك گرفتند و سبب ‏شدند براي اولين بار ائتلافي ‏شكل گيرد كه برخي اعضاي ‏آن حتي اختلاف‌هاي عميق ‏سياسي با هم داشتند و به ‏خاطر حفظ كشور و ‏جلوگيري از هدم اساس ‏جمهوريت نظام، دست ‏وحدت به يكديگر دادند.‏
اصلاح‌طلبان توانستند اين ‏ائتلاف را حفظ و تا انتخابات ‏‏24 آذر سال جاري ادامه ‏دهند و علي‌رغم سليقه‌هاي ‏موجود با سعه صدر و از ‏خودگذشتگي موفق به ‏وحدت و توافق بر روي ‏حداقل‌ها و استفاده از تمام ‏ظرفيت‌‌هاي خود شدند. ‏پيروزي نسبي اصلاح‌طلبان ‏در انتخابات 24 آذر امسال ‏نيز نتيجه‌اي تدبير و ائتلاف ‏حساب شده آنها بود.‏
با نگاهي به پيشينه ‏حركت‌هاي سياسي در ‏اردوگاه مخالفان اصلاحات ‏نيز بايد اذعان كرد دقيقا ‏نقطه آغاز وحدت ‏اصلاح‌طلبان در طيف مقابل ‏انتخابات رياست‌جمهوري ‏نهم، نقطه اختلاف بر سر ‏كانديداي رياست‌جمهوري ‏بود، كه پس از ماه‌ها ‏كشمكش و حذف بعضي از ‏ليدرها و ريش‌سفيدان و ‏پيشكسوتان خود به وحدت ‏جامعي دست نيافتند و به 3 ‏طيف مختلف تقسيم شدند و ‏در مرحله دوم آن انتخابات ‏بالاجبار در فضاي ويژه‌اي ‏قرار گرفتند كه علي‌رغم ‏وجود اختلاف‌هاي داخلي، ‏صرفا به خاطر عدم انتخاب ‏رقيب به يك ائتلاف تاكتيكي ‏و مقطعي پرداختند.‏
گرچه طبيعي است ‏درصدي از اختلاف‌ها در ‏احزاب و جريان‌هاي سياسي ‏همچون ديگر مراكز و نهادها، ‏دلايل جاه‌طلبي و كسب ‏قدرت داشته باشد، ولي اين ‏امر دليل تامه اختلاف‌ها ‏نيست. درصد قابل توجهي از ‏دلايل چند دستگي در صف ‏مخالفان اصلاحات به 3 ‏گرايش 1- سنتي 2-‏‏«اصول‌گرايان اصلاح‌طلب» و ‏‏3- اقتدارگرايان انحصارطلب ‏مربوط مي‌شود. ريشه اين ‏اختلافات را بايد در نگاه آنها ‏به توانايي، شخصيت، بينش ‏سياسي، مديريت امور كشور، ‏پيشينه سياسي، وزانت علمي ‏نامزدهاي معرفي شده آنها ‏ديد كه به تدريج در بستر ‏زمان ظهور بيشتري يافت و ‏دليلي بر اصرار هريك از ‏گرايش‌هاي فوق براي حفظ ‏استقلال خود مي‌باشد. ‏موضوع‌هاي مورد اشاره تنها ‏بخشي از دلايل آشكار شدن ‏اختلاف بين طيف‌هاي ‏مختلف در بين مخالفان ‏اصلاحات است و عمده‌ترين ‏موضوعي كه در بين ‏اصول‌گرايان روزبه‌روز ‏برجسته‌تر مي‌شود و مورد ‏مناقشه قرار مي‌گيرد و ‏آرايش سياسي درون جناحي ‏آنها را شفاف‌تر مي‌كند، ‏عملكرد حاكميت يكدست ‏يكه‌سالار در يك سال و نيم ‏گذشته است گرچه ‏دسته‌هاي اول و دوم مخالف ‏اصلاحات در بدو امر نسبت ‏به عملكرد اقتدارگرايان از ‏خود خويشتنداري نشان ‏مي‌دادند و بعضا در مقابل ‏منتقدان به دفاع از آن ‏مي‌پرداختند، اما اين ‏خويشتنداري طول نكشيد و ‏رفتارهاي قدرت‌طلبان ‏تماميت‌خواه در ابعاد مختلف ‏سياسي، اجتماعي، اقتصادي، ‏فرهنگي و به خصوص ‏تماميت‌خواهي اين جناح، ‏آن‌قدر غيرقابل تحمل شد، ‏كه اين دو دسته از لاك ‏دفاعي خارج و رفته‌رفته ‏انتقادهاي خود را متوجه ‏دولت كردند، تا جايي كه اين ‏افتراق در انتخابات شوراها و ‏خبرگان، كاملا برملا شد و ‏علي‌رغم تلاش‌هاي زيادي كه ‏از سوي عقلا و جناح‌هاي ‏معتدل طيف صورت گرفت، ‏امكان دستيابي به ليست ‏واحد حاصل نشد و طيف ‏مخالف اصلاحات با 3 ليست ‏وارد ميدان مبارزاتي انتخابات ‏شد و سهم اقتدارگرايان در ‏آرا به دست آمده كمتر از ‏اصلاح‌طلبان و مستقل‌ها شد، ‏كه خارج از تصور آنها بود. ‏اين شكست سهمگين نه تنها ‏متحدان سابق و مستقل‌ها را ‏از اعلام ليست جداگانه ‏پشيمان نكرد، بلكه در بيان ‏ديدگاه‌هايشان نسبت به قبل ‏از انتخابات صريح‌تر و ‏شفاف‌تر كرد.‏
مخالفان اصلاحات امروز ‏شاهد عملكردهايي هستند ‏كه در عرصه بين‌المللي ‏انزواي شديد كشور را در پي ‏داشته و موجب ارجاع پرونده ‏ايران به شوراي امنيت شده و ‏كشور را در آستانه تحريم ‏جدي و خطرناكي قرار داده ‏است.‏
در مسايل داخلي نيز ‏حذف گسترده مديران با ‏تجربه و متخصص و به ‏كارگيري نيروهاي كم‌تجربه و ‏حاكم كردن باندهايي كه در ‏حلقه دوستان محفلي ‏هستند، حتي انتقاد متحدان ‏سابق اين قدرت‌طلبان ‏تماميت‌خواه را برانگيخته ‏است. بي‌اعتنايي توام با ‏تحقير به احزاب سياسي ‏كشور، دادن وعده‌هاي ‏غيرقابل تحقق به مردم، ‏بي‌توجهي به نظرات ‏كارشناسي در اداره امور ‏كشور حتي موجب اعتراض ‏نزديك‌ترين منصوبين ‏حاكميت يكدست ‏انحصارطلب شده و بعضا به ‏حذف يا جابه‌جايي آنها منجر ‏شده است.‏
بي‌توجهي به تذكرات ‏دلسوزان، دخالت غيرقانوني، ‏سوءاستفاده از بيت‌المال، ‏دادن ليست جداگانه در ‏انتخابات اخير ميدان دادن به ‏نيروهاي نظامي و واگذاري ‏تعداد قابل توجهي از مناصب ‏سياسي و اقتصادي به آنها، ‏انحلال عملي سازمان ‏مديريت و برنامه‌ريزي كشور! ‏بدون توجه به نظر ‏كارشناسان كه تاثير منفي ‏سنگيني بر نظام اقتصاد ‏كلان كشور گذاشته، ‏سردرگمي در ساعات كاري ‏بانكي كشور بدون توضيح ‏براي افكار عمومي و... از ‏جمله دستاوردهاي ‏اقتدارگرايان انحصارطلب در ‏يك سال و نيم گذشته است. ‏نكته مهمي كه اقتدارگرايان ‏را عصباني كرده عدم تحقق ‏شعارهاي مبارزه با باندهاي ‏قدرت و ثروت بود كه امروز ‏علي‌رغم سخنراني‌ها و ‏وعده‌ها و شعارهاي مكرر، ‏حتي يك نفر از اعضاي اين ‏باندها به مردم معرفي ‏نشده‌اند. به نظر مي‌رسد ‏تماميت‌خواهان حاكم غير از ‏ياران حلقه خصوصي خود ‏تحمل ياران قديمي انقلاب و ‏حاميان ديروز خود را هم ‏ندارند.‏
دستپخت اين جناح ‏اقتدارگرا و انحصارطلب در ‏اداره امور آن‌قدر شور شده ‏كه چهره‌هاي شاخص‌حامي و ‏فعالان ستاد انتخاباتي‌ آقاي ‏احمدي‌نژاد كه در ‏مناظره‌هاي تلويزيوني در ‏حمايت از او شركت ‏مي‌كردند صراحتا لب به ‏انتقاد گشوده‌اند.‏
باهنر نايب رييس مجلس ‏و از حاميان احمدي‌نژاد ‏مي‌گويد: «من شخصا به ‏خيلي از كارهاي دولت نهم ‏نقد دارم اما تفاوتم با برخي ‏از دوستان در اين است كه ‏معتقدم تا امكان دارد نبايد ‏نقدها را رسانه‌اي كرد... نبايد ‏اختلافمان را بكشيم سر ‏سفره مردم، قرار بود نفت و ‏چيزهاي ديگري را ببريم سر ‏سفره مردم كه نشد... در ‏جلسات خصوصي جدي‌ترين ‏حرف‌ها را مي‌زنم». (اعتماد ‏ملي 16/10/84)‏
و همچنين حدادعادل ‏رييس مجلس هفتم و از ‏ديگر چهره‌هاي حامي ‏احمدي‌نژاد مي‌گويد:‏
‏«نبايد چند برابر توان ‏خود به مردم قول بدهيم كه ‏بعدا نتوانيم انجام دهيم و ‏بدهكار شويم و مدام در پي ‏توجيه و دفاع از خود باشيم.»‏
تصميم‌هاي بحران‌ساز ‏اقتصادي حاكمان ‏انحصارطلب جديد به ويژه در ‏مسايل گراني افسار گسيخته ‏و افزايش سرسام‌آور قيمت ‏مسكن در جامعه، در كنار ‏اقدام‌هاي سياسي گسترده در ‏بستن فضاي سياسي و ‏مطبوعاتي كشور، احضار ‏پياپي دانشجويان به ‏كميته‌هاي انضباطي دقيقا ‏برخلاف شعارهاي انتخاباتي‌ ‏اقتدارگراياني است كه صرفا ‏وعده رفاه اقتصادي را ‏مي‌دادند و رقباي خود را ‏متهم به پرداختن صرف به ‏كار سياسي و حزبي مي‌كرد، ‏همه و همه حاميان جدي ‏اين جناح را بر سر دوراهي ‏قرار داده است.‏
با عنايت به آنچه كه به ‏اجمال آمد عملكرد منفي ‏حاكمان اقتدارگرا از دلايل ‏مهمي است كه هر روز فاصله ‏حاميان آنها را بيشتر از ‏گذشته مي‌كند و به نظر ‏مي‌رسد عقلاي جناح راست ‏كه دقيقا متوجه عواقب ‏خطرناك اقدام‌هاي اين جناح ‏شده‌اند حاضر نيستند تا ‏ريسك هم سرنوشتي با آنان ‏را به جان بخرند.‏
لذا ساماندهي ائتلاف در ‏طيف مخالف اصلاحات بسيار ‏بعيد و افتراق آنها از يك ‏مباني منطقي برخوردار است ‏و به نظر نمي‌رسد جناح‌هاي ‏سنتي و «اصول‌گراي ‏اصلاح‌طلب» بتوانند ‏سرنوشت خود را به ‏اقتدارگرايان انحصارطلب گره ‏بزنند. عقلاي اين دو جناح به ‏درستي تشخيص داده‌اند كه ‏نمي‌توانند مسووليت ‏بحران‌هاي بسياسي اقتصادي ‏و امنيتي كشور را در حالي ‏كه تصميمات در جاي ‏ديگري گرفته مي‌شود، ‏برعهده بگيرند و در ماه‌هاي ‏اخير، به ويژه بعد از انتخابات ‏‏24 آذر علايم زيادي در اين ‏زمينه به چشم مي‌خورد. در ‏همين رابطه احمد توكلي ‏مي‌گويد:‏
‏«افزايش نقدينگي و تورم ‏بعد از آن، به روشني مغاير ‏سياست‌هاي عدالت‌گرايي ‏دولت نهم است. اگر شهامت ‏اين را داشته باشيم كه ‏واقعيت اتفاق افتاده در ‏ماه‌هاي اخير را بي‌پرده بيان ‏كنيم بايد با كمال تاسف ‏بگوييم كه دولت نهم، با ‏اشتباهي كه در رشد ‏نقدينگي مرتكب شد ـ البته ‏ناخواسته ـ سفره فقرا و ‏حقوق‌بگيران را خالي‌تر كرد ‏و بر ثروت صاحبان دارايي ‏‏(به ويژه املاك) افزود. اگر ‏دولتمردان شهامت پذيرش ‏اين واقعيت را ندارند پاي درد ‏دل جوانان دم بختي ‏بنشينند كه خريد يا حتي ‏اجاره يك آپارتمان نقلي، ‏امروز بيش از هر زمان ديگر ‏برايشان دست‌نيافتني شده ‏است» (كارگزاران 21 دي‌ماه ‏‏85).‏
گرچه آقاي توكلي از واژه ‏ناخواسته براي توجيه ‏اقدامات استفاده كرده، ولي ‏عواقب اين تصميمات را 50 ‏استاد دانشگاه قبلا به دولت ‏تذكر داده بودند. آش آن‌قدر ‏شور است كه حتي در ‏سرمقاله كيهان يعني ‏بلندگوي اقتدارگرايان نيز ‏تحت عنوان مشفقانه با دولت ‏آمده است: ‏
‏«اكنون در حالي كه دولت ‏نهم در حال به پايان بردن ‏دومين سال از عمر 4 ساله ‏خويش است مردم منتظرند ‏تا علايمي از بهبود را ‏مشاهده كنند، اما آنچه ‏مي‌بينند با آنچه كه انتظار ‏دارند چندان منطبق نيست. ‏گراني وسيع اكنون جان و ‏تن مردم زحمتكش كوچه و ‏بازار را مي‌آزارد. در اين وضع ‏توقع اين است كه مقامات ‏مسوول اگر گامي در جهت ‏بهبود اوضاع برنمي‌دارند ‏لااقل گراني را انكار نكنند و ‏بر زخم‌هاي سر باز كرده ‏نمك نپاشند... مردم با هيچ ‏دولتي عهد اخوت نمي‌بندند» ‏‏(كيهان 27/10/85).‏
اين مواضع دقيقا بعد از ‏انتخابات 24 آذر اعلام شده و ‏تحليلي كه از انتخابات ‏استان‌ها صورت گرفته، نشان ‏مي‌دهد جناح سنتي آراي ‏بيش‌تري را نسبت به ليست ‏رايحه خوش كسب كرده‌اند و ‏لذا دليلي ندارد كه عقبه ‏نسبتا منسجم خود را با ‏حمايت از اقتدارگرايان رها ‏كنند.‏
دغدغه جناح قاليباف كه ‏علاوه بر داشتن كارنامه‌اي ‏قابل قبول در دفاع مقدس، ‏نشانه‌هاي تحول‌خواهي را در ‏دو عرصه مديريت شهري و ‏انتظامي از خود بروز داده ‏كمتر از راست سنتي نيست. ‏بديهي است كه اين گرايش ‏كه در انتخابات ‏رياست‌جمهوري موفق به ‏كسب آرا قابل توجهي شده و ‏در بخش‌هايي توانسته است ‏با نوگرايي عقبه قابل ‏ملاحظه‌اي را به خود ‏اختصاص دهد و در انتخابات ‏‏24 آذر در مركز سياسي ‏كشور اكثريت اعضاي شوراي ‏شهر را از آن خود كند، ‏نمي‌تواند تمام دستاوردهاي ‏خود را در سبد جرياني ‏بگذارد كه هر روز شاهد جدا ‏شدن تعدادي از حاميانش ‏است و عقل سياسي اين ‏گرايش حكم مي‌كند كه به ‏ائتلاف‌هاي مقطعي دل ‏نبندد. عليهذا به نظر مي‌رسد ‏با سازماندهي جديدي كه ‏اين جناح جديدالولاده آغاز ‏كرده و حتي قبل از انتخابات ‏دست به انتشار ارگان خود ‏‏(تهران امروز) زده است به ‏بيش از حركت فعلي ‏مي‌انديشد و در نظر دارد ‏پتانسيل‌هاي بيشتري از خود ‏نشان دهد.‏
در ميان تحليل‌هايي كه از ‏سوي عناصر وابسته به طيف ‏مخالف اصلاحات در خصوص ‏فراز و فرود ائتلاف‌ها و ‏افتراق‌ها ارايه شده بايد ‏تحليل ده‌نمكي را، كه ‏احتمالا شناخت دقيق‌تري از ‏درون طيف، با توجه به ‏سوابقش دارد، به واقعيت ‏نزديكتر دانست. او ضمن ‏اين‌كه براي جناح راست ‏آرزوي وحدت مي‌كند، با ‏تكيه بر واقعيت‌ها مي‌گويد: ‏‏«در آينده شاهد 4 طيف در ‏صحنه سياسي ايران خواهيم ‏بود جريان اصلاح‌طلب كه به ‏صورت يك جبهه فعاليت ‏مي‌كند، طيف سنتي ‏محافظه‌كار، طيف جديد ‏اصول‌گرا كه شامل حاميان ‏قاليباف و محسن رضايي ‏مي‌شود و جريان دولت» ‏‏(تهران امروز 20/10/85).‏
علاوه بر ويژگي‌هاي ‏گرايش‌هاي مختلف در درون ‏طيف مخالف اصلاحات و ‏همچنين موانعي مانند ‏عملكرد دولت دست‌نشانده ‏جريان قدرت‌طلب ‏تماميت‌خواه، عوامل ديگري ‏نيز در عدم شكل‌گيري ‏ائتلاف در اين جبهه وجود ‏دارد كه با عنايت به تجربه ‏انتخابات هفتم مجلس و نهم ‏رياست‌جمهوري مي‌توان از ‏تشتت و فقدان انسجام ‏دروني طيف، در صورت عدم ‏دخالت مركز قدرت طيف نام ‏برد. اين دخالت هم در هر ‏شرايطي به سادگي ‏امكان‌پذير نيست. اين تشتت ‏و عدم امكان مداخله مركز ‏قدرت، سبب شد كه در ‏انتخابات اخير، كارآيي احزاب ‏پادگاني به صفر برسد. عاملي ‏كه در انتخابات ‏رياست‌جمهوري نهم و ‏شوراي دوم نقش ‏تعيين‌كننده در پيروزي ‏جناح قدرت‌طلب ‏تماميت‌خواه داشت.‏
با اين اوصاف به نظر ‏مي‌رسد جناح‌هاي مختلف ‏طيف مخالف اصلاحات، در ‏صورت عدم مداخله جدي ‏رهبري طيف، در انتخابات ‏مجلس هشتم با ليست ‏جداگانه وارد مبارزات ‏انتخاباتي شوند. شدت ‏اختلافات درون طيف هم به ‏حدي است كه ممكن است ‏مداخله رهبري طيف، كاري ‏پر هزينه و كم فايده باشد.‏
از سوي ديگر همان‌طور ‏كه در صدر نوشتار فوق اشاره ‏شد اردوگاه اصلاح‌طلبان با ‏داشتن تجربه‌اي گرانقدر از ‏آزمون‌هاي قبلي، موفق به ‏يك ائتلاف پايدار گرديد كه ‏در انتخابات مرحله دوم ‏رياست‌جمهوري پايه‌گذاري ‏شد و علي‌رغم تهديداتي كه ‏وجود داشت، تدبير و معماري ‏خاتمي و نزديكي و همدلي ‏هاشمي و كروبي آن را تداوم ‏بخشيد. امروز اصلاح‌طلبان ‏مي‌توانند ادعا كنند كه دوران ‏تثبيت ائتلاف را پشت سر ‏گذاشته و بايد با تمام وجود ‏به تحكيم آن بپردازند. اين ‏ائتلاف گام مهمي براي ‏اصلاحات و اصلاح‌طلبان بود ‏و تيزهوشي رهبران اصلاحات ‏همه دست‌هاي پنهان و ‏آشكاري كه ماموريت ايجاد ‏تفرقه بين آنها را داشتند ‏قطع و اميدشان را نااميد ‏كرد. اعتماد به رهبري واحد، ‏توافق بر حداقل‌ها، تكيه بر ‏اشتراكات، عدم سهم‌خواهي، ‏احيا گفتمان اصلاح‌طلبي، ‏اصرار بر سياست‌ورزي در ‏چارچوب قانون اساسي، ‏اعتماد به تشكيلات حزبي ‏هرچند ضعيف خود، داشتن ‏اعتماد به نفس، معرفي ‏چهره‌هايي داراي مقبوليت، ‏همه و همه از عوامل پيروزي ‏نسبي ائتلاف آنها در انتخابات ‏و بازگشت به صحنه سياسي ‏كشور بود كه حفظ آن گام ‏بعدي است. آنچه قابل توجه ‏است و به ويژه در انتخابات ‏‏24 آذر يك بار ديگر مورد ‏آزمون قرار گرفت استقبال ‏مردم از گفتمان و شعارهاي ‏اصلاح‌طلبي است كه در ‏سال‌هاي اخير بخشي از ‏ادبيات سياسي جامعه شده ‏بود. در خاتمه متذكر ‏مي‌شويم اصلاح طلبان بايد ‏به يك نكته مهم توجه ‏نمايند كه در شرايط سياسي ‏موجود كشور تنها راه حضور ‏آنها در صحنه سياسي به ‏منظور عملياتي كردن اهداف ‏خود نگاهي استراتژيك به ‏مقوله ائتلاف است و انشقاق ‏در جبهه رقيب هيچگاه امر ‏مهم ائتلاف را نبايد از ياد ‏آنان ببرد. در اين ميان ‏وظيفه رهبران اصلاحات از ‏همه سنگين‌تر است و اگر ‏آسيب‌هاي احتمالي را به ‏هنگام، شناسايي و معرفي و ‏براي رفع آنها، راهكار ارايه ‏ندهند، بر اين وحدت رخنه ‏وارد خواهد شد.‏

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics