|
||
نویدنو:04/04/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
اداره کشور با استخاره و غيبگويي رسول جعفريان خدا رحمت کند شاه سلطان حسين را که تلاش ميکرد دولت صفوي را که بيش از دويست سال پاييده بود، در مقابل حمله افغانهاي قندهاري، با «آش» نگهدارد. زماني که در جريان حمله افغانها به اصفهان و محاصره اين شهر (1134ق) يکي از علماي شهر پيامي براي او فرستاد که براي مقابله با دشمن چه در سر داريد، شاه گفت: «دستور دادهايم آشي بپزند، انشاءالله افاقه کند.» اما متأسفانه آن «آش» افاقه نکرد و شايد در نيت بانيان يا آشپز آن ترديدي وجود داشت!اگر کسي نگاهي به تاريخ شاهان قديم ايران بکند و ارتباطشان را با منجمان بداند، خواهد ديد که بيشتر آنان به همان اندازه که در فکر اصلاح امور از طريق «برنامهريزي» بودند، از منجمان و پيشگويان براي امور خويش صلاحديد ميخواستند و به سخن آنان اعتبار ميگذاشتند. تاريخ ايران که پر از اين خاطرههاست و بسا بسياري از بدبختيهاي اين ملت، ناشي از اعتماد به همين منجمان بود. نوع ديگرش هم استخارههاي شگفت و تکيه مظفرالدينشاه به دعانويسي بود که آن هم زبانزد آن روزگاران و تواريخ بعدي بوده و هست. و اکنون هم... خداي حفظ کند يکي از بزرگان اهل استخاره را در کشور ما که زماني ميفرمودند: نيمي از کارهاي اين مملکت را بنده حل و فصل ميکنم. علتش را پرسيدند. ايشان گفت: بسياري از امور مهم و اساسي کشور با استخارههاي بنده حل ميشود. روشن است که نويسنده اين سطور به هيچ وجه منکر استخاره نيست، اما واقعا در چه شرايطي و در کجا؟شيرينتر آن که به تازگي شنيديم که گفتهاند تا آخر خرداد يا مثلا تابستان، خبرهاي بسيار خوشي اتفاق خواهد افتاد. شايد باز هم اميدي هست تا بر اساس «العجب کلالعجب بين جمادي و رجب» رخداد خوشي براي اين ملت روي دهد. ميدانيد كه در آستانه جمادي و رجب هم هستيم.اي كاش شاه نعمتالله ولي هم زنده بود و باز هم از عجايب و غرايب كه رخ خواهدداد، ميگفت و براي مدتي مردم را سرگرم ميكرد و ميخواند:«قدرت کردگار ميبينم /حالت روزگار ميبينم/حکم امسال صورتي دگر است/نه چو پيرار و پار ميبينم/ در خراسان و مصر و شام و عراق/ فتنه و کارزار ميبينم/ و برو تا آخر.» اين هم بماند که کسان زيادي در سالهاي اخير يافت شدهاند که مدعي ارتباط مستقيم با ائمه(ع) هستند و حتي ادعا ميکنند فلان جا که روي مين نرفتند، دليلش اين بود که حضرت زهرا(س) آنها را در بيداري هدايت کرد که از آنجا رد نشوند و بسياري از ادعاهاي شگفت ديگر. به هرحال اين كه در روزگار ما سخن از اخبار غيبگونه به ميان ميآيد و به تازگي هم تعدادش فزوني يافته، امر عجيبي است. وقتي اندکي در احوال اين قبيل اخبار كاوش كنيم، درخواهيم يافت که منبع آنها، نه تحليل و تفسير سياسي از اوضاع و احوال جاري در جهان و مملکت ما، بلکه پيشگوييهايي است که کساني که به جاي منجمان قديم نشستهاند و شايد هم بر اساس همان اصول، به کساني ميرسانند و آنها هم آن اخبار را رسانهاي کرده در انتظار اقدامات پشت پرده ميمانند. اينان نسلي هستند كه سالهاست محل اعتماد شماري از مسوولان ما از هر قشر و گروهاند و مردم سادهدل را به اميدهاي واهي راه ميبرند.گرايش به اين قبيل «منابع»، ناشي از حس اعتماد بيپايهاي است که معالاسف برخي از افراد که گاه مسووليتهاي مهمي هم در کشور دارند، به کساني از مدعيان عرفان دارند و آشکارا سخن آنان را «وحي منزل» تلقي کرده، آنها را مبناي سياست جاري و تحليلهاي عمومي خود در سرنوشت مملکت قرار ميدهند. بايد گفت ارزش اين ادعاها حتي از «آش» سلطان حسين صفوي هم کمتر است، زيرا اگر آن آش در قالب نيت کمک به فقرا ارزش و اعتباري پيدا کند، اين قبيل غيبگوييهاي ادعايي، آشکارا خلاف سنت الهي براي عدمدخالت صريح در ميانه رخدادها و سپردن آنها به علل و عوامل مادي ـ جز در شرايط سخت و با تأييد انبيا ـ و آيات قرآن و اظهارات ائمه عليهم السلام است. ميدانيم که غيب، تنها در انحصار خداست و با ادلهاي که براي امامت معصوم داريم، خداي متعال آنچه را که مصلحت بداند، در اختيار معصوم قرار ميدهد. اما جز آنان، چه کسي ميتواند مدعي ارتباط اينچنيني باشد؟ با چه استدلالي؟ بر اساس کدام قاعده ديني؟ اگر قرار باشد کساني از برخي کليات و قصههاي نقل شده که معمولا هم پايهاي از صحت ندارد، استفاده کرده و چنين ادعاهايي داشته باشند، مردم با چه استدلالي ادعاهاي آنان را اثبات شده بدانند؟ اخيرا گفته ميشود که «اسرائيل به زودي نابود خواهد شد». اين آرزوي هر مسلماني است و نابودي اسرائيل هم البته بر اساس عملکرد اين رژيم ستمپيشه و سنن الهي قطعي است، اما اظهار اين نظر که اسرائيل مثلا امسال يا چند ماه يا يک سال ديگر حتما از بين ميرود و اظهار آن بر اساس منابع «غيبگويانه»، امري است که نيازمند نوعي شم نبوتي و امامتي است. آيا کساني که اين قبيل اظهارنظرها را ميکنند، راهي به غيب دارند؟ با چه استدلالي ادعاي خود را ثابت ميکنند؟ افرادي که در اين زمينه به آنان اعتماد ميشود تا چه حد شايسته اعتمادند؟بر فرض که کسي از مدعيان عرفان اظهارنظري از اين قبيل بکند، آيا ميتوان سرنوشت مملکتي را به دست اين قبيل ادعاهاي غيبگونه سپرد؟ کدام مسوولي مجاز است بر اساس اينگونه ادعاها اظهار نظر کند و اگر بر فرض مسوولاني تاکيد دارند که احتمال حمله آمريکا وجود دارد، و بايد براي آن برنامهريزي کرد، اينان به صرف تکيه بر منابع آنچناني و ادعاهاي غيبگونه، برنامهريزي براي چنين شرايطي را کنار گذاشته و اقدامي نکنند يا اگر اقدامي ميکنند، آن را جدي نگيرند و فقط به خواندن سه «قلهوالله» توصيه کنند؟ البته هيچکس در تاثير سوره مبارکه «اخلاص» ترديد ندارد، اما مروري به سيره نبوي نشان ميدهد حضرتش که سرور کائنات هم بود، مبناي کار سياسي و مبارزاتي خود را عليه دشمن روي «غيب» نميگذاشتند و با برنامهريزي دقيق به جنگ ميپرداختند. نمونه آن نبرد احد بود که تخلف اصحاب از توصيه دقيق و کارشناسانه ايشان، سبب شهادت جمعي از اصحاب شد و سرنوشت جنگي را که مسلمانان پيروز قطعي آن بودند، تغيير داد. اکنون پرسش ما اين است: آيا مردم، راضياند امور کشور بر اساس اين قبيل ادعاهاي بي دليل و شخصي اداره شود، يا آن که قرار بوده با عالمان و اهل تجربه مملکت مشورت شود؟ به نظر ميرسد سکوت شگفتي در محافل مختلف و مسوول درباره اين قبيل رفتارها وجود دارد، سکوتي که آثار منفي آن دير يا زود در مملکت ظاهر خواهد شد.
البته از اين بابت
خوشوقتايم که بسياري از مسوولان، اين قبيل امور را جدي نميگيرند و
اميدواريم با درايت کافي تصميم گيري کنند.
|
||
|