|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
اصلاحطلبان در آستانه "آغازی ديگر"، تحليل محمد رضا تاجيک از انتخابات ۲۴ آذر |
||
نویدنو:22/10/1385 |
||
اصلاحطلبان در آستانه "آغازی ديگر"،تحليل محمد رضا تاجيک از انتخابات ۲۴ آذر
آفتاب:
دکتر «محمد رضا تاجيک» مشاور رييسجمهوری و رييس مرکز بررسیهای استراتژيک
نهاد رياستجمهوری در دوران خاتمی، در پاسخ به پرسشهای «صوفی جلالوندی»
خبرنگار سياسی آفتاب درباره تحليل نتايج انتخابات
۲۴
آذر، مقالهای را در اختيار آفتاب قرار داد. پرسشهای ارسالی آفتاب بر دو
محور تحليل نتايج انتخابات اخير بويژه انتخابات شوراها و نيز چشمانداز
حرکت آينده اصلاحطلبان با توجه به پيروزی نسبی اين جناح سياسی در انتخابات
اخير بود.دکتر تاجيک در مقاله ارسالی خود تاکيد کرده که با نتايج بدست آمده
در اين انتخابات، اصلاحطلبان در آستانه «آغازی ديگر» قرار گرفتهاند و
«مهمترين و استراتژيکترين اقتضای اين مرحله از عمل سياسی، احيای جنبش
اصلاحات است» و « اصلاحطلبان در اين مرحله بايد کاری را انجام هند که از
يک نقطه نظر حرفهای، اقتضای منطقی و طبيعی و بديهی اين مرحله جديد عمل
سياسی (که در آغاز قرار دارند) است».متن مقاله دکتر تاجيک را در پی
میخوانيد: اما در محدوده حوصله و مجالی که پرسشهای شما برای من فراهم میسازند، بايد بگويم که نتايج اين انتخابات به وضوح نشان میدهد که پيروزی گروهی خاص در انتخابات رياست جمهوری، ناشی از قدرت پشت گفتمان، از يکسو، قرار گرفتن آنان در زنجيره همگونی اصولگرايان (در مرحله نهايی)، از سوی ديگر، تصويری که از سياستها و برنامههای معطوف به زندگی معيشتی و روزمره مردم ارائه کردند، از جانب سوم، و تشتت ميان اصلاحطلبان و بالمال، سردگمی بسياری از مردم در مورد کانديد آنان و نيز، نااميدی و رويگردانی مردم از آلترناتيوهای موجود انتخاباتی (و از اينرو، تبيدل به «تنها بازی در شهر» شدن وی) از جانب چهارم، بود. علت شکست آنان در انتخابات اخير، دقيقا به علت دگرگونه و واژگونه شدن همين عوامل بود. چنانچه بخواهم از ورود به مباحث پيچيده در اين عرصه پرهيز نمايم و با بيانی ملموس و کمی با شما سخن بگويم، میتوانم شما را به تامل درباره آنچه دادههای آماری به دست آمده از انتخابات اخير به ما میگويند، دعوت نمايم.
در نگاه
نخست، پيام اين دادهها برای ما عبارتند از: ۲ـ پايين آمدن آستانه (دوره) تحمل مردم، نشان از جدی فرض گرفتن پاداشهای وعده داده شده در قبال کنش مشارکتی خود، از يکسو، و نااميدی نسبت به اخذ پاداش مناسب در قبال کنش خود، از سوی ديگر، دارد. ۳ـ کاهش کاملا محسوس و معنادار رای به جريان عوامگرا در استانها، نشان از رفتاری غيرپوپوليستی و عقلانی از سوی اکثريت مردم دارد. ۴ـ در اقليت قرار گرفتن «خودی»هايی که بر سر قدرت هستند، نشان از فربه شدن «ناخودی»های درونی آنان در اثر کنش «دگرسازی و طرد» گروه حاکم دارد. ۵ـ رای قابل ملاحظه به چهرههای مستقل، نشان از تمايل و گرايش تغيير خواهی و بهبود طلبی اکثريت آحاد جامعه دارد. ۶ـ تفاضل رای «رايحه خوش خدمت» نسبت به رای اصولگرايان، نشان از آن دارای که گروه نخست، فاقد خاستگاه و پايگاه اجتماعی جدی در جامعه بوده و هست و پيروزی آنان در انتخابات رياست جمهوری مرهون حمايت پايگاههای اجتماعی سنتی اصولگرايان بوده است. ۷ـ عدم اقبال مطلق به ليست «رايحه خوشخدمت» در استانهايی نظير اردبيل (استانی که مديريت آقای احمدینژاد را تجربه کرده است)؛ بوشهر (که سياست انرژی اتمی دولت فعلی را ملموستر و محسوستر از ساير استانها تجربه کرده است)؛ ايلام، چهارمحال بختياری، سيستانو بلوچستان؛ کردستان؛ کرمانشاه و گلستان (که بيش از ساير استانها سياستهای اقتصادی معطوف به زندگی روزمره و معيشتی و قومی و اقليتی دولت فعلی را تجربه کردهاند) نشان از ارزيابی و ذهنيت منفی مردم اين استانها از موارد مذکور دارد.
در نگاه
دوم، پيامهای زير را از اين آمار و ارقام مذکور دريافت میکنيم: ۲ـ پايين آمدن آستانه تحمل مردم، از يکسو، نشان از محصور و مقهور نشدن آنان در فضای عوام زده گروه حاکم، از سوی ديگر، نشان از تقويت مشارکت تدبيری آنان در مقابل مشارکت تکليفی دارد. اين تغيير و تحول رفتاری در مردم ايران (خصوصا در مردم استانها و شهرستانها) به نوبه خود نشان از عقيم بودن تئوریهای پوپوليستی در تحليل و تبيين رفتار آنان است. ۳ـ پايين بودن رای گروه حاکم در استانها و شهرستانها (به رغم انجام ۲۳ سفر و انبوه سخنرانیها و تجمعات و تبليغات) نشان از نزديک شدن فضای ذهنی مردم به فضای عينیشان دارد. به بيان ديگر، اين رفتار حکايت از آن دارد که ديگر به راحتی نمیتوان فضای ذهنی مردم را با شعارها و سخنرانیهای ايدئولوژيک و آتشين اشغال کرد، زيرا مردم به طور فرآيندهای در مسير «باور به چيزی که میبينند» قرار گرفتهاند. ۴ـ اقبال نسبی مردم به اصلاحطلبان به رغم انفعال آنان بعد از ناکامی در انتخابات رياست جمهوری و عدم تلاش جدی آنان برای مديريت شرايط در آستانه انتخابات، نشان از زنده بودن اصلاحات در ميان بسياری از آحاد جامعه دارد. و رای افزونتر آنان در بسياری از استانها نسبت به رقبای خود، از يک سو، و نسبت به رای تهران خود، از سوی ديگر، نشان از نوعی رابطه معکوس ميان حضور بازيگران مطرح (ستاره) اصلاحطلب و مقبوليت جريان اصلاحطلبی دارد. اين واقعيت، همچنين حکايت از نارسايی و ناکارآمدی استراتژی مرکزگرايی(کلان شهرگرايی) اصلاحطلبان دارد. ۵ـ نتايج انتخابات اخير، حکايت از آن دارد که در جامعه امروز ما، نه «ساختار سياسی» امکان تصلب و بستارمندی کامل را دارد، و نه عامليت (بازيگران سياسی و آحاد جامعه) امکان نقش آفرينی کامل را دارد. لذا هيچ تحليل بدون لحاظ کردن استلزامات ساختار سياسی نمیتواند انعکاس دهنده تمامی واقعيتهای انتخاباتی جامعه ايران باشد، و متقابلا، هيچ تحليلی بدون در نظر گرفتن ويژگیها و شناسههای عاملان اجتماعی(مردم) نمیتواند نتايج غيرقابل پيشبينی رفتار جمعی مردم ايران را توضيح دهد.
تخمين و
تدبير آينده بیترديد، درک اقتضانات نظری و عملی اين «مرحله» گام نخست برای ورود به بحث پيرامون تئوری و عمل، گفتمان و پادگفتمان، استراتژی و تاکتيک، گسست و پيوست، بايد و نبايد، قدرت و مقاومت، در چارچوب جنبش اصلاحی در شرايط کنونی میباشد. به ديگر سخن، صرفا در پرتو اين «درک» است که نيروهای اصلاحطلب میتوانند به پيرايش و آرايش خود همت گمارده؛ گامی به پيش در جهت تحقق اهداف و آرمانهای اصلاحی خود برداشته و مسير را برای بازسازی و احيای شکوت و شکوه و عظمت از دست رفته خود هموار سازند. چنانچه اين ايده را از فرزانهای بپذيريم که «اين موقعيت است و نه فقط يک هسته کوچک که در لحظهای معين قيام میکند؛ تحولی را میآفريند و تاريخ را ورق میزند» آنگاه بايد بپذيريم که اين «موقعيت» يک بار ديگر بر وفق مراد اصلاحطلبان، دست اندرکار ايجاد تغيير و تحولی ديگر شده است. بنابراين، اصلاحطلبان در اين مرحله بايد کاری را انجام هند که از يک نقطه نظر حرفهای، اقتضای منطقی و طبيعی و بديهی اين مرحله جديد عمل سياسی (که در آغاز قرار دارند) است.
با اين
تمهيد نظری کوتاه، اجازه بدهيد به برخی از اين مقتضيات اشاره نمايم: ۲- از مقتضيات ديگر اين مرحله، مقدم و مرجع دانستن منافع و مصالح جنبش اصلاحات بر منافع و مصالح حاملان و عاملان آن است. در اين مرحله به هيچ اصلاحطلبی که عزت و شان و منزلت خود را مرهون و مديون جنبش اصلاحات است، نبايد اجازه داد که با چپرویها و راسترویها و فراز و فرودهای کودکانه خود به جنبش جفا کنند. به بيان ديگر، اقتضای عمل سياسی در اين مرحله، جاری شدنکنشها و واکنشها اصلاحطلبان در «کادر ضابطه» است.
۳-
سومين
اقتضای اين دوران، تدوين «پروژه»ای راهبردی برای مديريت «پروسه» «از
انتخابات تا انتخابات» است. چنانچه از بن سابق اين آموزه را بپذيريم که
«تنها نبردی را میبازيم که رهايش میکنيم» آنگاه بايد بدانيم رها کردن اين
رقابت و بازی سياسی در اين مرحله، به معای باختن آن است. به بيان ديگر، در
اين مرحله، ضرورت مديريت لحظه به لحظه زمان ومکان و فضای بعد از انتخابات،
بايد دلمشغولی اصلی و جدی هر اصلاحطلبی باشد. زيرا بیترديد، فردای
اصلاحطلبان در گرو اراده امروز آنان است. به بيان ديگر، اصلاحطلبان صرفا
در پرتو مديريت ايام و شرايط بعد از انتخابات است که میتوانند آيندهای
بهتر برای خود تصوير و تثبيت نمايند. ۵- اقتضای سوم، هوشياری نسبت به اقدامات سلبی و ايجابی رقبای ناکام در اين مرحله است. کاملا قابل پيش بينی است که رقبای ناکام برای ترميم نارسايیهای خود و تخريب رسايیهای اصلاحطلبان، يکسری اقدامات ايجابی و سلبی را در دستور کار جدی خود قرار دهند. بنابراين، از هم اکنون بايد تمهيد و تدبيری برای مواجهه و مقابله اصولی و منطقی و بهنگام با اين اقدامات انديشيد. ۶- ضرورت بعدی در اين مرحله، تلاش برای بازسازی چهره و وجه دينی خود و بازيابی پايگاههای اجتماعی از دست رفته است. با دستمايه قرار دادن دادههای کمی اين انتخابات، بايد از جغرافيای انسانی و اجتماعی خود تصويری واقعی حاصل نمائيم و به ترميم و تهديد نقاط ضعف خود همت گماريم. انتخابات اخير، همچنين در گستره موثری «نقشه راه» اصلاحطلبان را فراهم آورده است. تاملی گذرا بر نتايج اين انتخابات در استانهای مختلف، تصويری از وضعيت کنونی اصلاحطلبان و رقبای آن ارائه میکند که میتواند در ترسيم مسير و افق حرکتی آنان در آينده بسيار موثر واقع شود.
|
||
Free Web Counters & Statistics |