نویدنو:31/01/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

اسلامگرایی افراطی و متحدین چپ آن

نقدی پیرامون مباحث تند اخیر در سایت نوید نو

نوشته ی احمد سپیداری

 

با تشدید فضای خصمانه و افزایش خطر جنگ، موضعگیری نیروهای چپ در رابطه با رویارویی جنگ طلبانه ی آمریکا و جمهوری اسلامی وارد عرصه ی تازه ای شده و همه مجبور شده اند مواضع خود را را در این باره هر چه روشن تر کنند. سوال مطرح شده آن است که چپ باید در کجای جبهه این رو در رویی بایستد؟ جبهه ی جمهوری اسلامی، جبهه ی آمریکا یا هیچکدام؟

در این میان، تکلیف آنانی که خود را درجبهه ی آمریکا قرارداده اند و تصور می کنند اشغال کشور توسط آمریکا، درست همانند عراق، قطعی ست و آن ها باید خود را برای آنسوی واقعیت ها آماده کنند، روشن است، اما دو گروه دیگر مطرح شده به شدت در گیر مباحثی شده اند که بهتر است نکات چندی را در آن روشن کرد. مهم تر از همه اینکه آیا موضع مستقل دیگری جز قرار گرفتن در یکی از این دو جبهه واقعا وجود دارد؟

به نظر می رسد بسیاری از دوستان درست بدین دلیل به این سوی جبهه – یعنی جبهه دولتی - کشیده شده اند که برای این سوال پاسخی جز نه را نمی توانند متصور شوند. اگر از مباحث مستقیم مربوط به جمهوری اسلامی قدری فاصله بگیریم و همین بحث را در کشورهای خاورمیانه و جهان پی بگیریم، شاید قدری حب و بغض ها را ساده تر کنار بگذاریم و بجای فاکت بازی های لنینی برای اثبات نظراتی که هنوز برای خودمان هم کاملا روشن نیست، و یا پرونده سازی از میان پاراگراف های برگزیده، به طرح نقاط افتراق و درس آموزی از سیر تحولاتی بپردازیم که استراتژی های آینده چپ را می تواند به قول شاعر بزرگ احمد شاملو "مفهومی از وطن دهد."

ما در این زمینه با دو مشی یا استراتژی در برخورد با اسلامگرایان افراطی روبرو هستیم. از یک سو، دوستان چپ ما در لبنان دوش به دوش و هم جبهه با حزب الله لبنان که نزدیک ترین متحد – اگر نگوئیم دست پرورده ی – جمهوری اسلامی ست، مشغول مبارزه با آمریکا، اسرائیل و لیبرال های حاکم بر کشور خود هستند. و از سوی دیگر رفقای چپ ما در عراق با شرکت در دولت حاکم بر کشور در جبهه ی مخالف افراطیون آمریکا ستیز قرار گرفته اند. برخی این تفاوت را به تاکتیک هایی نسبت می دهند که احزاب چپ متناسب با تعادل نیروها در این دو کشور اتخاذ کرده اند، ولی موضعگیری های حد اقل دو تن از رهبران برجسته ی احزاب کمونیست جهان، یعنی روسیه و آمریکا نشانگر آن است که تفاوت دیدگاه مهمی نیز در این زمینه مشهود است. زیوگانف رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه د ر آخرین تحلیل های خود، هر چند تنها به یک اشاره، اسلامگرایی افراطی را ضد امپریالیست دانسته و سام وب رهبر حزب کمونیست آمریکا در یکی از تحلیل های اخیرش از سیر رویدادهای خاورمیانه، اسلامگرایان افراطی را نیرویی ارتجاعی شناخت که ستیز نظامی اش علیه آمریکا آب به آسیاب بوش و ارتجاعی ترین بخش سرمایه داری جهانی می ریزد[1].

جالب اینجاست که هر دوی این بزرگان چپ خود تحلیل های بسیار روشن و صریحی از روند های جهانی سازی و تغییرات جهانی و لزوم تصحیح استراتژی ها و تاکتیک های در برابر آن داده اند و به هیچوجه نمی توان یکی را به چپ سنتی و یکی را به چپ نو نیز منتسب نمود. اینکه تهمت بزنیم و یکی را منتسب به راست بنامیم و یکی را چپ که برخی از این منتقدین براحتی انجام می دهند، هم کار را ساده نمی کند، چرا که تحلیل های قبل تر هر دوی این شخصیت ها درست برعکس بود. زیوگانف در مقاله ی مفصل خود در باره جهانی شدن، جهانی شدن بن بست یا گریزگاه،[2] نظراتی را ادائه می داد که از مواضع سام وب در باره جهانی سازی نیز- با تفسیر این دوستان – راست تر باید قلمداد شود.

به کشور خود باز گردیم. در برنامه های رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی در طی هفته موسوم به دهه ی فجر امسال موضوعی شگفت انگیز به چشم می خورد که بی سابقه بود. تجلیل از مبارزان چپ در دوره شاهنشاهی – اگر چه تحریف شده – با شدت و بسامدی که نشاندهنده غیر اتفاقی بودن آن است، برای همه این سوال را مطرح کرد که موضوع چیست؟ شاید پاسخ موضوع در آن زمان خیلی روشن نبود و امروز هم با اینکه پیگیری می شود، فراموش شده باشد. اما حقیقت آن است که تجربه ی لبنان و دیگر کشور های منطقه باید به رهبران سیاسی جمهوری اسلامی هشدار داده باشد که ظرفیتی برای جذب برخی از چپ ها بعنوان متحدین اسلامگرایی افراطی در رودررویی با آمریکا وجود دارد که می توان بر روی آن کار کرد و این یک واقعیت است.

اگر ضدیت بحق با تجاوزگری های هیئت حاکمه ی آمریکا به رهبری بوش و متحدین اروپایی آن برای ما آنقدر عمده شود که باعث شود دیگر وظایف خود را در جنبش آزادیخواهانه و صلح کنار بگذاریم و آماده ی جنگ رو در رو با آمریکا به هر شکل و به هر نحو شویم، شاید ما را به همین نقطه برساند. به عبارت دیگر اینکه، پاشنه ی آشیل این دیدگاه همان عدم درک چند وجهی بودن جبهه ی مبارزه و ساده کردن آن تنها به یک مبارزه آن هم مبارزه با آمریکاست. چرا باید با بکارگیری ناشیانه ی شیوه ی اصلی  و فرعی کردن تضاد ها به همان راهی برویم که تجربه نشان داد مسلخ ماست؟ شاید تحلیل اینکه مخالفت اسلامگرایان افراطی با آمریکا ریشه در چه چیز هایی دارد و براستی تا چه حد ضد امپریالیستی ست، برای کسانی که کیسه ی آن به تنشان نخورده است و فراتر از مرزهای آن قرار دارند، قدری دشوار باشد، اما برای ما که با پوست و گوشت و استخوان آن را درک کرده ایم، دیگر چرا؟

تجربه نشان داده که تمامیت خواهی و ضدیت جنون آمیز این افراطیون با نیروهای مترقی و ضد امپریالیست جایی را برای چنین استراتژی ها و یا حتی تاکتیک هایی باقی نمی گذارد. کافی ست حزب الله در لبنان یا عراق حاکم شود تا تاریخ تکرار گردد. تفاوت در آن خواهد بود که پس از شکنجه و کشتار فجیع مبارزان چپ، این بار به عربی بگویند: "خدایا این قربانی را از ما بپذیر!"  قهرمان فیلم "بادی بر فراز مرغزار" به کارگردانی کن لوچ سینماگر چپ ایرلندی در پاسخ به برادرش برای توضیح علت ادامه ی مبارزه  می گوید: این مهم نیست که ما با چه چیزی مخالفیم، مهم آن است که بدانیم چرا مخالفیم." آیا اسلامگرایان افراطی براستی مخالف امپریالیسم و سرمایه داری جهانی اند؟ و اگر هم جوابمان به این پرسش مثبت است، مشخص سازیم چه مشابهتی بین مخالفت کمونیست ها و چپ ها با امپریالیسم با مواضع آن ها وجود دارد.

آن ها برای ایجاد یک امپراطوری بزرگ اسلامی  با یک رژیم عقب مانده ی ضد دمکراتیک سرمایه داری– بر سرمایه داری بودنش که شکی نداریم، داریم؟ -  کارشان به تضاد با امپراطوری های جهانی کشیده است. آیا مخالفت ما با آمریکا هم به همین دلیل است؟ آیا مثلا یک امپراطوری اسلامی خاورمیانه ای که به شیوه خلافت اداره می شود و سیطره ی خود را در دود و آتش جنگ های خانمانسوز منطقه ای گسترش می دهد، می تواند مطلوب ما باشد، چون ضد آمریکایی ست؟ اگر هر که به هر شکل ضد آمریکایی ست مورد تحسین ما واقع می شود، پس نباید برادران ضد امپریالیست القاعده ای خود را هم فراموش کنیم، چرا که به ظاهر انقلابی تر از دیگران مشغول این مبارزه اند.

بیائید روشن کنیم. آیا ما می توانیم با القاعده در یک جبهه قرار گیریم؟ اگر نه، چرا؟ مرزها در کجاست؟

--------------------------

[1]  هر دو مقاله در سایت نوید نو وجود دارد

[2]  جهانی شدن بیم یا امید – گنادی زوگانف -  برگردان خسرو باقری –  نشر فروغ مهرگان –  صفحات 21 تا 23

 


 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics