|
||
نویدنو:23/12/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
نه، به مشروعیت حکومت!
بیانیه مجاهدین انقلاب درباره انتخابات مجلس هشتم: روح سعید امامی برفراز انتخابات حمایت بيش از 200 هنرمند از فهرست ائتلاف اصلاح طلبانعيسي سحرخيز اعتراض به انتخابات غير آزاد مشاركت، تنها در حوزههايي كه امكان رقابت موثر وجود دارد تحریم ، شرکت و یا اعتراض سفید؟ مسعود آذری *************
نه، به مشروعیت حکومت!
اخبار روز
برای اتخاذ رفتار صحیح نسبت به انتخابات مجلس هشتم و اساسا موضوع انتخابات
در حکومت اسلامی، قبل از هر چیز لازم است با افکاری که اصلاح طلبان دولتی
پیرامون «انتخابات» در جمهوری اسلامی به وسعت در سطح جامعه پراکنده اند،
وداع کرد و به ارزیابی مستقل، بی طرفانه و واقعی از جایگاه «انتخابات» در
این حکومت دست یافت.
بیانیه مجاهدین انقلاب درباره انتخابات مجلس هشتم: شوراي نگهبان با مهندسي تركيب داوطلبان ، عملا رقابت در دو سوم كرسي ها را منتفي كرد
روح سعید امامی برفراز انتخابات
امروز:
حمایت بيش از 200 هنرمند از فهرست ائتلاف اصلاح طلبانهمراهی هنرمندان با یاران خاتمی
انتخابات مجلس هشتم، فرصتی سرنوشت ساز است که علیرغم همه ی رنج ها و
نارضایتی ها می توان از آن حداقل مسیری برای تحول در مدیریت فرهنگی،
اجتماعی و سیاسی کشور ساخت.
همراه
شو عزیز : بازیگران : هدیه تهرانی- لیلا حاتمی- مهناز افشار- هانیه توسلی - پانته آ بهرام- باران کوثری- مریم بوبانی- بهاره رهنما - فرزانه کابلی - پگاه آهنگرانی - بهناز جعفری- الناز شاکردوست - آهو خردمند - ستاره اسکندری- لاله اسکندری- نیوشا ضیغمی- بهنوش بختیاری- ریما رامین فر- لادن طباطبایی- طناز طباطبایی- لیلی رشیدی- نازنین احمدی - مریم معترف- نگار فروزنده - ستاره پسیانی - زهره حمیدی - شهین نجف زاده - شهره سلطانی- الهام حمیدی- خزر معصومی - سوسن پرور- شراره رخام - شقایق دهقان- الیزابت امینی- شهرزاد عبدالمجید- صبا کمالی حمید فرخ نژاد - حبیب رضایی - علی مصفا - حامد بهداد- بابک حمیدیان - صابر ابر- حبیب دهقان نسب – حسن جوهرچی - برزو ارجمند - سعید پیردوست- ساعد هدایتی - کاوه سماک
عيسي سحرخيز آخرين مطلب در مورد انتخابات با عنوان " سراشيبي تند عدم مشاركت در انتخابات"، هنوز روي سايت ها منتشر نشده بود كه پيامدهايش در ايميل ها و تلفن هاي كوتاه و بلند چهره نمود، و طعنه و پرسش هاي حاشيه اي اش نمودار كه "زرنگي كرده اي"، "به نعل و به ميخ" زده اي و آخرش نگفته اي كه مي خواهي در انتخابات شركت كني، يا شركت نكني و تحريم! در اين ميان، دوستان گوناگون، در دو سر طيف اصلاح طلبان، هر كدام در تلاش بودند كه وزنه ي اردوگاه خود را به گونه اي سنگين تر كنند. گروهي كه تحريم ديروز را امروز با زباني جديد تبليغ مي كنند ، در ميان بحث هاي جدي و شوخي، حرفشان اين بود كه " بزن توي برجك طرف" يا " جان بكن و حرف حسابت را بزن". بگو كه نبايد در انتخابات شركت كرد. طرفداران مشاركت منتقدانه و معترضانه نيز بر انشقاق درون جريان اقتدارگرا و ضرورت استفاده از فرصت هاي حداقلي به دست آمده، تاكيد داشتند، و اهميت "عملگرائي و پراگماتيسم" در برابر پيروي از "آرمانگرائي و ايده آليسم" در سياست. بحث "عملگرائي در برابر آرمانگرائي" در جريان سياست ورزي كه با طرفداران عدم مشاركت در انتخابات مطرح مي شد، آنان خود را از آن تبار مي خواندند. تازه، استدلال هم مي كردند كه تحريم انتخابات ، در شرايط كنوني جامعه ايران كه ديگر چيزي از شعارهاي انقلاب نمانده و دموكراسي و انتخابات آزاد و سو استفاده حاكميت از شركت مردم در انتخابات اظهر من الشمس است، عين عملگرائي و تن دادن به واقعيت ها است. بحث آرمانگرايي با طرفداران مشاركت حداقلي و منتقدانه كه به ميان مي آمد، آنان نيز دليل مي آوردند كه مبارزه با برنامه هاي اقتدارگرايان در جهت جلوگيري از يك دست كردن هر چه بيشتر حاكميت و تشويقي مردم به مشاركت گسترده در انتخابات، به خصوص در تهران و حوزه هايي كه حداقلي از رقابت وجود دارد، چيزي نيست جز پيگيري آرمان ها، و بخشي از اهداف ناتمام يا به يغما رفته؛ هرچند كه انتخابات به عنوان يكي از اركان دموكراسي چون شير بي يال و دم اشكم شده باشد. در اين ميان، مباحثه با دوستي كه صحبت سياست با او چندان خشكي مرسوم و مالوف را ندارد و از گروه دوم است، ما را كشاند به اين نقطه كه تصميم گيري در اين وضعيت پيچيده و شرايط خطير، براي نسل ما چون بازي عشق است و سياست كه گويا اكثرا ما در زندگي هر دو را باخته ايم، در نرد ميان عقل و احساس، منطق و عاطفه، عمل و آرمان. او در ترغيب من به گرفتن طرف شركت كنندگان در انتخابات فرمايشي و نرفتن به سمت تحريم، چنين استدلال مي كرد: بله! کاملاً درست می گویی که "سياست هم درست مانند عشق است؛ دعوا ميان عقل و احساس،" با این تفاوت که در عشق، عقل راهزن است و اینجا احساس. آنجا را که به راهزن دادی! اینجا را مراقب باش باز به راهزن ندهی، وقتي غرولند می کنی: من كه مانند بسياي از دوستان هنوز نتوانسته ام تكليف خودم را با راي دادن يا ندادن و حتي اعلام علني براي عدم مشاركت روشن كنم". تحریم کنندگان این بار مورد ستایش بیشتری قرار خواهند گرفت، اما مراقب باش که تو در این دام نیافتی. بله، دشوار است فحش خورها را كشيدن پاي صندوق. "انسان، دشواری وظیفه است". اين نوشته و جمع بندي درمورد وظيفه ي ما در روز 24 اسفند، رفتن يا نرفتن به پاي صندوق هاي راي، حاصل مباحث هفته اي است كه گذشت. در ميانه ي مباحث بوديم كه سيد محمد خاتمي هم غيرمستقيم وارد اين چالش هاي سياسي خودماني شد؛ شخصيتي كه با تمام انتقادهايي كه به او و دوران زمامداري وارد است، چه بخواهيم و چه نخواهيم از معدود تك چهره هايي است كه براي آينده مي توان به او دل بست. خاتمي اگر به حرف اخيرش در ضرورت برهم زدن "نقشه اقتدارگرايان" و انحصارطلبان و مستبدان پايبند باشد، هنوز هم مي تواند گره از بن بست سياسي ايران بگشايد؛ با نامزد شدن در انتخابات رياست جمهوري آينده. او در همايش محذوفان در انتخابات مجلس هشتم، كه بيش از 90 درصد از 909 نامزدهاي تحول خواه و اصلاح طلب ثبت نام كرده را تشكيل مي دادند، حرف حقي را در چارچوب مباحث فوق بيان كرد: "نقشه ای وجود دارد که باید آن را برهم زد. ما باید این بازی را به هم بزنیم به هر صورتی که میسر است. بر این اساس با همه وجود در انتخابات مظلومانه اما با نشاط شرکت می کنیم. خیلی ها نقشه های بزرگی کشیده اند که با حضور مردم در انتخابات خنثی می شود".
ظاهرا در كارزار انتخابات مجلس هشتم، چون بسياري موارد گذشته، باز پيروزي با عقل بوده است در چالش با عشق، و منطق با عاطفه. نمي دانم درست است اگر بگويم همچنين در چالش عمل با آرمان، يا نه؟ چون، در اينجا به نوعي عمل و آرمان نيز بر هم انطباق يافته اند. نگاهي به جداول مقايسه اي ليست انتخاباتي احزاب و گروه هاي سياسي نيز مي تواند خود عامل تشويق كننده اي باشد. و البته، نيم نگاهي به اين موضوع نيز كه بايد اين كارزار را تا انتها رفت، و در كنار "آزادي" و "رقابت واقعي" در انتخابات كه به هيچ وجه ميسر نشد، "سلامت" انتخابات را نيز بار ديگر آزمود؛ جايي كه مشخص خواهد شد كه ميزان تقلب و راي سازي در اين انتخابات چه ميزان خواهد بود و واكنش هاي احتمالي در برابر آن كدام؟ و اين نكته نيز روشن كه آيا باز در فرداي انتخابات باز احزاب و گروه هاي سياسي به بيانيه اي اعتراضي بسنده خواهند كرد و چهره هاي شاخص، بدون اقدامي عملي براي مدتي، تنها روي درهم خواهند كشيد، چهره برخواهند افروخت، عمامه به زمين خواهند زد و به خدا پناه خواهند برد، يا نه فكري به حال انتخابات رياست جمهوري آينده نيز خواهند كرد و آينده اصلاحات و اصلاح طبان و تحول خواهان؟! پيش از نگاه انداختن به وضعيت و تركيب نامزدهاي انتخاباتي تهران، توجه به اين نكته نيز حائز اهميت است كه جمعي از نامزدهايي كه اكنون نامشان را در ليست هاي انتخاباتي مشاهده مي كنيم، همان هايي هستند كه نه به ميل خود، بلكه با اصرار و پيروي از خط مشي "ثبت نام گسترده، ليست هاي چند لايه" ثبت نام كرده و به اين مرحله رسيده اند. اينان همان حدود يكصد نامزد اصلاح طلبي هستند كه از صافي هاي رد صلاحيت فله اي وزارت كشور و شوراي نگهبان عبور كرده و اكنون در حوزه هاي رقابتي نادر شهرستان ها و همچنين تهران امكان رقابت با اقتدارگرايان را يافته اند. آنان حق دارند كه از اصلاح طبان و تحول خواهان انتظار داشته باشند در اين شرايط كه فرصت و امكان چنداني براي جلب حمايت مردم ندارند، بي حامي و تنهايشان نگذارند. وضعيت نبايد به گونه اي پيش برود كه در اندك حوزه هايي كه نامزدهاي اصلاح طلب امكان شكستن سلطه ي اقتدارگرايان و حضور در مجلس را دارند، فردا، نامزدهاي امروز، اين حرف حق را مطرح كنند كه اگر شما به كمك ما آماده بوديد، ميدان به ديگران واگذاشته نمي شد؛ دست كم در مجلس هشتم راي مثبتي به مصوبات ضد حقوق اساسي ملت يا در تضاد با منافع ملي و مصالح كشور كه به آنها معترضيد، افزوده نمي شد! اما در حوزه ي تهران كه نقش اساسي در تركيب كمي و كيفي مجلس و هيات رئيسه آن را دارد و به تنهايي بيش از ده درصد كرسي هاي مجلس را شكل مي دهد، وضع با تمام رد صلاحيت ها، جلوه ديگري يافته است. در پايتخت، دو جريان سياسي با حدود يكصد نامزد براي كسب 30 كرسي در برابر يكديگر صف آرايي كرده اند. در واقع، يك صف آرايي نابرابر كه در آن داور مسابقه، رهبري و هدايت يك جريان را شخصا به عهده گرفته و از پيش فرمان قلع و قمع رقيب را صادر كرده است. به اين دليل است كه در دو ليست اصلي و يك دو ليست حاشيه اي اصلاح طلبان يا محافظه كاران نزديك به آنان، تنها تك چهره هاي شاخص امكان حضور نيمه رقابتي يافته اند، و اكثر نامزدها براي مردم ناشناس و كمتر شناخته شده اند و طبيعتا فاقد قدرت رقابت. اما آن سوي جبهه، با تمام قواي خود، از جمله هيات رئيسه مجلس هفتم حاضر يراق است و ابر و باد و مه و خورشيد و فلك هم براي پيروزي شان، از جمله رهبر و رسانه ي ملي، حي و حاضر. اما با اين وجود، تضاد و تفرقه را مي توان در دو ليست اصلي ارائه شده از سوي اقتدارگرايان ملاحظه و مشاهده كرد؛ وجود 9 نامزد مشترك در ميان دو ليست، آن هم اغلب از چهره هاي غيرشاخص، بيانگر اين اختلاف نظرها و اختلاف رويكردها است، از جمله در مورد چگونگي حمايت از احمدي نژاد و دولت او. در مقابل، اصلاح طلبان با وجود اختلاف هاي ريشه دار كه تا مرز به پنجه كشيدن به روي يكديگر- به خصوص از جانب سران يك حزب خاص- رسيده است، به لطف رد صلاحيت هاي فله اي، در ليست هاي انتخاباتي خود، به رغم ميل باطني، مجبور به استفاده از 16 نامزد مشترك شده اند كه به طور طبيعي بخت آنان را براي پيروزي در انتخابات بالا مي برد. با توجه به موارد فوق و مجموعه مباحثي كه در نوشته ي پيشين در چارچوب ضرورت حضور در انتخابات در حوزه هاي خاص شهرستان و تهران مطرح شده است، در اين شرايط سخت، در اين بحران، و در اين برهه ي سرنوشت ساز، شايد راحت ترين و دهان پر كن ترين انتخاب "عدم مشاركت" و "تحريم انتخابات" مجلس هشتم و تبليغ در خصوص آن باشد، اما چه كسي تضمين مي دهد كه بهترين انتخاب هم همين است؟ آيا اين تنها ملت و ميهن دوستان ايران هستند كه براي انتخابات 24 اسفند با چنين تصميم گيري دشوار و موردي بديع مواجه شده اند؟ آيا شهروندان ديگر كشورها در انتخابات خود در برابر چنين دو راهي يا حتي چند راهي دشواري قرار نگرفته اند؟ به عنوان مثال، آنگاه كه در انتخاب رياست جمهوري پيشين فرانسه، قاطبه ي مردم وقتي شبح فاشيزم را در يك قدمي خود ديدند، يك پارچه به پا نخواستند؟ آيا رهبران احزاب، اختلاف ها و رقابت هاي سياسي را كنار نگذاشتند و عزم خود را جزم نكردند تا مانع ورود لوپوئن نماينده ي راست افراطي به كاخ رياست جمهوري فرانسه شوند؟ مسلما آن ها مي توانستند برنامه اي ديگر را سامان دهند، اما چرا اين كار را نكردند، و راهي خاص در تضاد با منافع حزبي و گروهي را برگزيدند؟ راهي بديع تا بي سابقه ترين انتخابات را بعد از جنگ جهاني دوم فرانسه شكل دهند و ژاك شيراك نماينده ي راستگرايان را با 83 درصد آرا در برابر 17 درصد فاشيست ها راهي كاخ اليزه كنند؟ چرا جاي دور مي رويم. در همين ايران چه شد كه در انتخابات رياست جمهوري گذشته، بسياري كه سال ها بود با صندوق هاي راي قهر كرده بودند، وقتي دريافتند كه مي خواهند احمدي نژاد را به آنان غالب كنند، با تمام نقدهايي كه به هاشمي رفسنجاني و عملكرد وي داشتند، به ناچار روي برگه هاي راي نام او را نوشتند تا از فاجعه اي كه در راه بود، جلوگيري كنند؟ هرچند كه در ميان تشتت و ناباوري، حزب پادگاني كار خود را كرد و با اجزاي يك برنامه چند لايه، نام آني را كه مي خواست از صندوق ها بيرون آمد، اما آن گروه راي دهنده ي مانده در اقلبت اكنون در برابر وجدان خود شرمنده نيستند و در مقابل آنان كه مي پرسند: " اين مرد، نشانه و نماد ايران و تاريخ و تمدن اين كشور باستاني است؟"، چندان خجل و شرمسار نيستند. دست كم اين حرف را دارند كه برنند: "ما به او راي نداديم، آنان كه در خانه نشستند يا تنور بر سياست تحريم دميدند، راه را براي ورودش به كاخ رياست جمهوري هموار كردند، ما بي گناهيم". آيا در انتخابات تهران، احمدي نژادهاي ديگر، از آن نوع كه از سعيد امامي ها و قتل هاي زنجيره اي دفاع مي كنند، را نمي توان در هر دو ليست اقتدارگرايان مشاهده كرد؟ چهره هايي با پيشينه ي خاص و عملكردي آن چناني كه ورودشان به مجلس نشانه اي خفقان بيشتر، بحران فزاينده تر و اوج گرفتن صداي طبل جنگ است. كاش مي شد كه نمايندگان واقعي مردم پا به خانه ي ملت بگذارند. كاش مي شد كه همگي در زمان حضور در مجلس نمايندگان از اقتدار و صلابت لازم و از استقلال راي كامل براي ايستادن در برابر حكم هاي حكومتي برخوردار باشند، اما حال كه اين چنين نيست، آيا بايد گذاشت تك كرسي هاي مدرس ها و مصدق ها و... را نيز دشمنان منافع ملت و مصالح كشور اشغال كنند؟ يك صندلي كمتر در اختيار اقتدارگرايان، فردا روزي كه آگاه نيستيم چه حوادث داخلي و بين المللي در راه است، آيا نمي تواند بازي را - اگر شده با نطقي افشاگرانه - بر هم زند و سرنوشت كشور را اندكي عوض كند؟ بر اين اساس است كه با تمام انتقادهايي كه بر روند برگزاري انتخابات مجلس هشتم داريم و آن را در بسياري از حوزه ها "ناسالم، ناعادلانه، غيررقابتي، غيرآزاد" ارزيابي مي كنيم، چاره اي جز اين نيز نداريم كه در اندك حوزه هايي كه امكان شكستن سلطه ي اقتدارگرايان و فرستادن نمايندگان واقعي ملت وجود دارد، به وظيفه ي ملي و قانوني خود عمل كنيم. در تهران، پايتخت ايران نيز، هر چند كه تمام چهره هاي شاخص و راي آور جريان هاي مستقل، اصلاح طلب و تحول خواه با تيغ رد صلاحيت از دور رقابت محروم شده اند، اما چاره باز تحريم و عدم مشاركت نيست. متاسفانه، تلخ ترين و سخت ترين گزينه مشاركت فعال معترضانه و راي دادن با اكراه به يك ليست از چند گزينه ي موسوم به "اصلاح طلبان" است. اين اقدام بايد از يك سو با هدف جلوگيري كردن از ورود اصلاح طلبان بدلي، مجيزگو و تواب، و از سوي ديگر به منظور سد كردن راه ورود هرچه كمتر نامزدهاي اقتدارگرايان كه در ميان آنان چهره هاي ضد ملي كم نيستند، صورت گيرد. بر اين اساس است كه در ميان گزينه هاي موجود چاره اي جز برگزيدن كم مسئله ترين ليست انتخاباتي و نوشتن 30 نام در تهران نداريم. به خصوص، پيروزي ياران و پيروان خاتمي در اين انتخابات، با هدف تشكيل اقليتي هر چند اندك، اما به حول و قوه ي خداوند قوي، مقتدر و مستقل، به منظور "نجات كشور" از دست "بحران سازان" و "جنگ افروزان" مي تواند هموار ساختن راه براي ورود پرنشاط سيد محمد خاتمي به مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري آينده باشد. بايد اميدوار بود كه در انتخابات مجلس هشتم، در چالش "عقل" و "احساس" ، اين عقل باشد كه در روز 24 اسفند 1386 ير احساس اكثر ايرانيان، به ويژه جوانان و دلسرد شدگان از روند انقلاب و اصلاحات، حكمراني كند.
اعتراض به انتخابات غير آزاد مشاركت، تنها در حوزههايي كه امكان رقابت موثر وجود دارد
" اگر ما مجلس آزاد مستقلي نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد دير يا زود جمهوري اسلامي مانند سلف خود مشروطيت سلطنتي، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعي استبداد و نظام طاغوتي متكي به استيلاي خارجي خواهد شد. هميشه و در همه جاي دنيا استبداد از روزي شروع شده است که يک شاه، يک خاندان، يک طبقه و حتي يک مکتب خواسته است، ولو با حسن نيت و به قصد خدمت، خود را يگانه مالک، يگانه مسوول و يگانه مأمور بر سايرين تصور و بر جامعه تحميل نموده، وقعي به رضايت و رأي مردم ننهند. در حالي که مجلسهاي شوراي واقعي و آزاديهاي اجتماعي آخرين و بلکه يگانه سنگرهاي استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملتها هستند"
(برگرفته از نطق پيش از دستور شادروان مهندس بازرگان در مجلس اول، به تاريخ20/5/1362)
همميهنان عزيز انتخابات مجلس هشتم شوراي اسلامي در شرايطي پيش روي ملت و فعالان عرصهي سياست ايران قرار دارد كه جريان حاكم با رد گستردهي صلاحيت نامزدهاي نمايندگي، عملا انتخاباتی غیرآزاد و غیر رقابتی را به نمایش گذاشته است. رد صلاحيت نزديك به 2200 نفر از كانديداهاي مستقل و وابسته به احزاب سياسي اصلاحطلب، حاوي پيامي روشن از سوي جريان حاكم بود، مبني بر آن كه ارادهي اين جريان در راستاي تعطيل جنبش اصلاحطلبي و مطالبات آزاديخواهانهي ملت شريف ايران قرار گرفته است.
نكتهي قابل تامل در رد گسترده صلاحيتها آن است که صلاحیت قريب به اتفاق نامزدهاي شاخص و داراي سوابق روشن، از جمله برخي از وزيران پيشين، نمايندگان مجلس، استانداران ونيز نامزدهاي حزب جبههي مشاركت ايران اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و نهضت آزادي ايران رد شده است. این خود نشان از برنامه از پيش طراحي شده اي دارد كه نه تنها با نهضت آزادي ايران، به مثابهي يك حزب، بلكه با اصل تحزب و جنبش ملي آزادي خواهي ايران، سر دشمني دارد و اين بار به پشتوانهي قدرت مبتني بر مثلث نظامي- مالي - امنيتي بدون هرگونه تعارفي، به حذف رقيبان پرداخته است.
عملكرد نهضت آزادي ايران پس از انقلاب اسلامي نشان از آن دارد كه راهبرد اصلي اين حزب برای حضور در عرصه هاي انتخابات، « تقویت فرآیند دموکراسی » بوده و از اين رو همواره عرصه انتخابات را فرصتی برای پیگیری این راهبرد قلمداد کرده است. اين حزب ديرپا، با تكيه بر مشي مبارزهي اصلاحطلبانه، قانوني و علني، همواره تا حد امکان در عرصهي انتخابات حضور داشته و تا آنجا که ظرفیت دموکراتیک نظام سیاسی و رفتار حاكميت اجازه داده است، این حضور را به « مشارکت در انتخابات » نزدیک کرده است. متاسفانه، در انتخابات پيش رو، این ظرفیت دموکراتیک نسبت به گذشته چنان کاهش يافته است که در تحلیل اولیه امکان هرگونه مشارکت اثر بخش از احزاب دموکراسیخواه سلب شده است.
نهضت آزادی ایران حضور و مشاركت در انتخابات گوناگون را حق خود و آحاد ملت ايران بر ميشمارد و در عمل نيز علاقهمنديش به برخورداري از اين حق را بارها نشان داده است. از همين رو، حضورش را درعرصه انتخابات كنوني با نام نویسی نامزد ها رسمیت بخشید و تعدادي از اعضای این حزب در تهران و شهرستانها برای شرکت در انتخابات ثبت نام كردند. البته بديهي است كه نهضت آزادی ایران، همچون سایر گروههای سیاسی، شناخت روشني از رفتار شورای نگهبان داشته و رد گسترده صلاحیتها را دور از انتظار نمیدانست. اما، این شناخت دلیلی برای خودداري از نام نويسي براي انتخابات نبوده است. نهضت آزادي ايران هیچگاه داوطلبانه حقوقش را ترک نکرده است و چنين باور دارد و میداند که پذیرش ظلم از اعمال ظلم بدتر است.
حال، با نگاهی به فرایند پيموده شده در انتخابات كنوني، متوجه می شویم که رفتار حکومت در رد گسترده و بیسابقهي صلاحیت نامزدهاي اصلاحطلبان و سپس تایید صلاحیت معدودي از چهرههاي كمتر شناخته شده و غير حزبي کاملا برنامهریزی شده بوده و با اهداف سیاسی خاصي صورت پذيرفته است. متاسفانه، برخلاف کشورهای دموکراتیک، که انتخابات را فرصتی برای بسط دموکراسی و تقویت همبستگی ملی میپندارند، تماميتخواهان حاكم در جمهوری اسلامی ايران انتخابات را به عنوان فرصتی برای سرکوب و حذف مخالفان و منتقدان تلقی میکنند. به اين نكته بايد توجه داشت كه حاكميت تماميتخواه، گروههای اصلاحطلب را در وضعیتی قرار داده است که گزينش هر يك از تاکتیکهای شرکت يا عدم شرکت، صدمات سیاسی و اجتماعی گوناگونی را متوجه این احزاب خواهد كرد. این تنها بخشی از برنامه چند وجهی برای حذف بنیادین اصلاحطلبان از عرصه سیاسی است. درنتیجه، در انتخابات پیش رو، تنها در نظر گرفتن موارد غیررقابتی و غیرآزاد بودن انتخابات در سنجش میزان تقویت فرآیند دموکراسی مفید نيست و بسیاری از « ملاحظات عملی » نیز باید از سوی گروههای سیاسی مورد توجه قرار گيرد. تمام این ملاحظات نظری و عملی دررويارويي با برنامه امنیتی و چند وجهی حاكمان تماميتخواه باعث شده است که برخی از گروههای اصلاحطلب با قرار گرفتن در وضعیت «نه شرکت ، نه عدم شرکت» در واقع یک تاکتیک میانه به عنوان « مشارکت محدود » را انتخاب كنند. از نظر این گروهها این گزينه تنها راه گذار از شرايط دشوار كنوني بوده است.
فعالان سیاسی باید در نظر داشته باشند که این انتخابات به همان اندازه چند لايه و پیچیده است که انتخابات پيشين ریاست جمهوری چنین بود. در واقع، انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی روی دیگر سکه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری است.
به موجب اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، مفاد اعلاميهي جهاني حقوق بشر و تعهداتي كه نظام جمهوري اسلامي در عرصهي بينالمللي پذيرفته است، " مشاركت در انتخابات گوناگون و تلاش براي دستيابي به قدرت سياسي "1 نه تنها از جمله حقوق سياسي و شهروندي آحاد ملت و احزاب و گروههاي سياسي است كه بخشي از حقوق انساني افراد محسوب ميشود. سلب اين حقوق از ملت در حكم نقض آزاديها و حاكميت ملت است كه در نهايت به تضعيف حاكميت ملي و استقلال سرزمين ايران منجر خواهد شد. از اين رو، يادآور می شويم كه جمهوري اسلامي نظامي برآمده از انقلاب اصيل و مردمي 1357 است وفقدان دو آرمان آزادي و استقلال آن را در معرض استحاله و بيهويتي قرار خواهد داد و هشدار ميدهيم كه تماميتخواهي بزرگترين ضربه را بر اين پيكره وارد خواهد كرد.
در حال حاضر، به لحاظ سنجش معیارهای انتخابات آزاد، سالم، رقابتی و عادلانه، نهضت آزادی ایران انتخابات دوره هشتم مجلس را تاسفبار ارزیابی ميكند. در شرايطي كه امكان عرضه ي ليستهاي كامل براي اصلاحطلبان دربيشتر حوزهها وجود ندارد و مجموعهي گزارشها، بيانگر آن است كه سرنوشت نزديك به دويست كرسي مجلس از پيش تعيين شده است، در حدود شصت حوزه نيز رقابت اصلي بين افرادي از جريان محافظه كارخواهد بود و در برخي از حوزهها صلاحیت چند نامزد اصلاح طلب با هدف شکستن آراي آنان به وسيله خودشان تایید شده است، تنها نمايندگاني به حال مجلس و ملت ايران مفيد خواهند بود كه به سوگندي كه ياد خواهند كرد، پايبند بوده، منش و روشي چون شهيد مدرس، دكتر مصدق و مهندس بازرگان در مجالس پيشين را برگزينند. مشي و عملكرد نمايندگاني نظير زندهياد احمد بورقاني و حجت الاسلام والمسلمين حسين انصاري راد در مجلس ششم آتش اين اميد را پايدار ميدارد كه اگرچه مصدقها، مدرسها و بازرگانها از دنيا رفتهاند، روش اين بزرگان، كه مبتني بر شهامت و تقواي سياسي بود، همچنان در جامعهي ما وجود دارد و مورد انتظار مردم است.
نهضت آزادی ایران، از آنجا که همواره معتقد به فعالیت جمعی و مشارکتی کلیه اصلاح طلبان و دموکراسی خواهان بوده، هرگونه تقابل، خود محوری و تکروی را مایهي شکست جنبش دموکراسیخواهی میداند، با وجود مشاهده گزارش موارد پرشمار نقض آزادی و سلامت انتخابات و غير رقابتی بودن انتخابات مجلس هشتم در بيشتر حوزهها و با توجه به این که به دلیل رد صلاحیت گستردهي اعضای این حزب و عموم اصلاحطلبان پيشرو امکان مشاركت و فعالیت انتخاباتی مؤثر از سوی ایشان در سراسر کشور ممکن ومقدور نيست، به مردم عزیز ایران پیشنهاد میکند كه به منظور اعتراض به انتخابات فرمايشي، تنها در حوزههايي كه امكان رقابت مؤثر وجود داشته باشد به نامزدهايي رای دهند که میتوانند با پيروي از روش و منش مدرسها، مصدقها، بازرگانها و سحابیها، شجاعانه به دفاع از حق حاکمیت ملی و حاکمیت ملت ایران پرداخته، آزادی مردمان را به مال و مقام ناچیز دنیا نفروشند.
نهضت آزادي ايران، ضمن تصريح اين كه انتخابات مجلس هشتم از معيارهاي انتخابات آزاد، سالم و رقابتي فاصلهي چشمگيري دارد، يادآور ميشود كه تشكيل مجلسي كه حاصل اين انتخابات باشد ، علاوه بر آن كه نشان از كوتاهي شوراي نگهبان در انجام وظايف قانونيآن و عزم اين نهاد در نقض و محدود ساختن هرچه بيشتر حاكميت ملت دارد، نشانگر هژموني و غلبهي بينش " تماميتخواهي " است.
نهضت آزادي ايران تنها مشاركت در انتخابات حوزههايي را كه در آنها امكان رقابت مؤثر وجود دارد براي استمرار فرآيند دمكراسي مفيد ميداند و در آستانهي سال نو از خداوند عليم و حكيم براي هم ميهنان عزيز صبر و تلاش بيش از پيش در راستاي تحقق حقوق اساسي ملت ايران آرزو ميكند. والعاقبه للمتقين.
نهضت آزادي ايران
يکشنبه 18 اسفند 1386 تحریم ، شرکت و یا اعتراض سفید؟
به برگزاری انتخابات دور هشتم مجلس دو هفته ای باقی نمانده و اکثر نیروهای سیاسی همچون گذشته یا مسئله تحریم ، شرکت و یا شرکت مشروط را در حوزه هایی که کاندیداهایی برای رای دادن باقی مانده است را تجویز می کنند. دلائل و استدل ت مربوط به هر گروه و دسته و حزبی هم مبنی بر تحریم ، همان لیست تکراری مشروعیت ندادن به رژیم ، عدم برگزاری انتخابات آزاد ، موانع ساختاری رژیم حقیقی و حقوقی، تجربه دوران هشت ساله اصلاح طلبان بویژه در مجلس ششم و ..... مواردی از این دست هست. سئوال اولیه من برای ایندسته از بازیگران سیاسی این هست که شما با این سیاست تکراری چه دستاوردهای عملی تاکنون برای به عقب راندن نیروهای اقتدار گر و محافظه کار در شطرنج سیاسی میدان مبارزاتی کسب کردید؟ سئوال بعدی این هست ؛ شما آگاهانه مجلس هشتم رو دو دستی در اختیار اصولگرایان قرار میدهید، قدم بعدی تان با توجه به اتخاذ چنین سیاستی چه خواهد بود؟ من ابتدا دلائل شرکت در انتخابات رو ، تاکید کنم هر انتخابات دموکراتیک و یا غیر دموکراتیک رو خدمت شما عرض میکنم : نيروی سياسی دموکرات هيچ اهرمی بدون حمايت و مشارکت توده ای جهت پيشبرد آماج های خود در اختيار ندارد و شالوده اساسی نیروی سیاسی دموکرات در سه وجه پذیرش پلورالیسم سیاسی، اعتقاد به ادواری بودن قدرت سیاسی و التزام عملی به انتخابات آزاد هست. اين نيرو در عين حال همواره و در هر شرايط سياسی ـ اجتماعی می بايست در جهت آگاه سازی و گسترش فرهنگ دموکراسی شهروندانش قدم بردارد. شرکت در انتخابات، حتی با وجود صافی شورای نگهبان در رد فله ای و نبود آزادی انتخابات در راستای تامين چنين هدفی ست. حتی اگر کانديد اهای مورد نظر و " صالحی" هم وجود نداشت آنگاه به شرکت در انتخابات و دادن رای سفيد به نشانه اعتراض می توان بسنده کرد. مضمون پیام اعتراض سفید در حقیقت نشان دادن حق اعتراض در قدم اول و بیانگر حضور ، اعلام رسمی و قابل شمارش رای دهندگان مبنی بر عدم وجود انتخابات آزاد هست. چنين سياستی اعتقاد بنيادين نيروی دموکرات به اصل وفاداری به انتخاب و احترام به آرا مردم در هر شرايط سياسی ـ اجتماعی را ملحوظ می دارد، و وفاداری و عهد به ميثاق به ارزشهايی چون حکومت قانون، شکيبايی، تحمل مخالف، حتی در دوران محدوديت آزاديهای سياسی را در عمل نشان می دهد. این روش قابلیت جذب میلیونها ایرانی خاموش و ناراضی را در دل خود داشته و می تواند بد یل قدرتمندی در مقابله با خواست رژیم مبنی بر شرکت گسترده در انتخابات باشد. احزاب دموکرات باید از طريق کنش هاى سياسى خردورزانه خود بکوشند تا با دیدن ضعفهای رقیب سیاسی ؛ از آنجمله اصرار و جدیت آنها مبنی بر شرکت گسترده مردم در انتخابات و تبدیل همین اهرم به ضد خود ؛ به تغییر آرایش سیاسی به نفع نیروهای آزادیخواه جامعه ، بسوى جامعه انسانى ترى گام بردارند واین تنها و تنها با آگاهی تدریجی ملت و استفاده هنرمندانه از موقعیتهای ویژه نظیر انتخابات میسر هست و یکی از قویترین اهرمهای فشار اجتماعی و جنبش مدنی پیوند و هماهنگی آن با امر انتخابات و تصرف ستاد نمایندگی ملت است و نه واگذاری آن. به قولی نیروی سیاسی اپوزیسیون آزادیخواه صرفا وظیفه اش درانتظار نشستن برای فراهم شدن فرصت های سیاسی نیست ، بلکه ساختن و مهیا کردن فرصت سیاسی هنر راهبران هست. نگاهی به چگونگی فرارویی دموکراسی و نهادینه شدن آن در اروپا میتوان به سادگی به اثبات این نظریه پرداخت. برخا ادعا میشود که شرکت در انتخابات معياری برای مشروعيت بخشيدن به نظام است و لذا باید همواره آنرا تحريم نمود.
بايد به اين دسته از دوستان گفت که درجه وعمق شرکت شهروندان در هر انتخاباتی ، فازغ از انتخابات در جمهوری اسلامی و يا انتخابات در روسیه و یا سوئد، نمايانگر ميزان سنجش اعتماد و تحرک پذيری مردم نسبت به موضوع انتخاب است و نه بيشتر. مقوله مشروعیت به معنای پذیرش اتوریته حکومت کنندگان توسط شهروندان است و بس! و از این زاویه حتی نظام های دیکتاتور هم مشروعیت دارند. شما قبل از آنکه مشروعیت جمهوری اسلامی را به زیر سئوال ببرید، می باید اتوریته آن را بشکنید! لذا در مقام اپوزیسیون آزدیخواه وظیفه اولیه شکستن قدرت قانونی و مشروع نظام با سازوکارهای امروزی و در دسترس می باشد. سیاست تحریم بسیار بسیار نادر و در شرایط استثنایی از آنجمله داشتن اطلاعات لازم و واقعی در رابطه با زوال و یا فروپاشی قطعی رژیم قابل بررسی هست و نه نسخه پیچیده شده در تمامی انتخابات. نگاهی گذرا به فضای قبل از انتخابات دور هفتم مجلس و مقایسه آن با رفتار انتخاباتی مردم حاوی دروس بیشماری هست که متاسفانه مورد توجه تحریمیان قرار نمی گیرد. فراموش نکرده ایم که بخش مهمی از اصلاح طلبان نظیر حزب مشارکت اسلامی ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت به خاطر نبود شرایط برگزاری انتخابات آزاد همگام با بخش اعظم اپوزیسیون آزادی خواه خارج کشور، مردم را برای عدم شرکت در انتخابات، فرا خوانده بودند. اما نتیجه عملی آن این شد که حاکمیت بیش از پنجاه درصد حائزین شرایط ، یعنی بیش از 23 میلیون را به پای صندوق ها رای کشاند و مجلس در تصرف اقتدار گرایان قرار گرفت. در آندوره نیز دخالت شورای نگهبان و یورش محافظه کاران چه به شکل قانونی و غیر قانونی در پروسه انتخابات دخالت داشت؛ اما هیچکدام از اینها دلیل پیروزی اقتدارگرایان نبود. هم اینگونه یادآوری انتخابات ریاست جمهوری در سال 76، اکثر نیروهای سیاسی داخل و خارج، مردم را برای تحریم فرا خوانده و بر این تصور و گمان بودند که کسی در انتخابات شرکت نمی کند و قطعا ناطق نوری، کاندید ولی فقیه از صندوق پیروز در خواهد آمد. اما مردم برخلاف تمامی پیش بینی ها به گسترده ترین شکل در انتخابات شرکت کردند و حماسه دوم خرداد آفریده شد. آیا براستی دوستانی که در آن زمان فرمان تحریم میراندند و همچنان نیز بر آن پایبندی و دلگرمی دارند ، به قدرت رای مردم و تاثیر آن در چگونگی توازن قوای سیاسی توجهی دارند؟ و یا به نتایج نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نگاهی گذرا داشته باشیم. در دور اول مجموع آرا آقایان معین، کروبی ، مهرعلیزاده و رفسنجانی حدود 16 میلیون و میزان سهم محافظه کاران با حضور احمدی نژاد، قالیباف و لاریجانی قریب 12 میلیون بود. و انتظار می رفت که آقای رفسنجانی با حداقل سه میلیون رای بیش از رقیب خود برنده دور دوم انتخابات باشند، اما چنین نشد! ارائه مجدد ارقام فوق در اینجا شکافتن دلائل تغییر 3 میلیون رای نیست بلکه نشان دادن چگونگی توزیع آرا در بین دو اردوگاه متفاوت از یکدیگر در آندوره از انتخابات ریاست جمهوری و صف بندی و حضور مجددشان در مبارزات انتخاباتی ایندوره از مجلس است. طبق داده های آماری در مورد نتایج انتخابات دور نهم ریاست جمهوری ، جمع افراد راضی و خیلی راضی از نظام مجموعه 38 درصدی را به خود اختصاص می دادند، که معمولا در انتخابات شرکت می کنند. افراد بینابینی 28 درصد و افراد ناراضی و خیلی ناراضی هم 32 درصد بود. همچنین طبق نظر سنجی های موازی در آندوره حداقل 20 درصد مردم در انتخابات شرکت نمی کنند. اگر مبنا را همین اعداد بر شرایط امروزی قرار دهیم، میتوان انتظار داشت که اگر حتی نیمی از گروه بینابینی تصمیم به شرکت در انتخابات داشته باشند « همان اتفاقی که عملا در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری صورت پذیرفت » بیش از 50 درصد شرکت کننده در انتخابات خواهند بود. بعبارت دیگر کسانی که تئوری تحریم را طرح و پی می گیرند به دلیل عدم توجه به چنین توزیعی از شرایط رای دهندگان عملا تاثیری در نتیجه انتخابات نداشته و بازی رو پیش از انتخابات واگذار می کنند. اما اینکه اعتراض سفید با توجه به راه دراز و دشواری که در پذیرش آن توسط اپوزیسیون آزادیخواه داخل و خارج از کشور دارد؛ نهال نو رسیده ایست که می تواند حداقل نگاهی نوین را به چگونگی بداعت روشهای گوناگون و متنوع مبارزاتی بگشاید. فراموش نکنیم که در دور انتخابات نهم ریاست جمهوری نرخ آرا سفید در شهرهای بزرگ حدود ۱۱ درصد، در شهرهای با جمعیت نیم میلیون حدود ۹ درصد و در شهرهای متوسط حدود ۵ درصد بود. اگر از تحلیل گر سیاسی بودن خسته و فرسوده شده ایم و می خواهیم اقدامی جدی که نماینگر بازیگر بودن ما در صحنه سیاسی باشد؛ این گوی و این میدان!
|
||
|