نویدنو:23/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

انقلاب فرهنگی دوم

زمزمه انقلاب فرهنگی دوم بعنوان آبشخور سرکوب های گسترده تر محیط های دانشگاهی ساز شده است .نویدنو برای اطلاع بیشتر از فضای موجود به انعکاس دیدگاه های مختلف می پردازد.

**************

بیانیه تحليلي نهضت آزادي ايران پيرامون وقايع اخير دانشگاهها و تلاشهاي اقتدارگرايان براي تكرار تجربه انقلاب فرهنگی 

از دوم خرداد 76 تا كنون، دانشگاه‌هاي ايران دوره‌های  گوناگوني را تجربه کرده اند. در این دوره‌های زمانی، هر بار كه جنبش دانشجویی سر برآورده و درصف اول مبارزات آزادی‌خواهانه ملت ایران قرار گرفته‌است، آماج حملات شديد اقتدارگرایان واقع ‌شده‌است .

اگرچه این‌گونه يورش‌ها به بهاي مهاجرت بسیاری از نخبگان دانشگاهی یا دیگر هزینه های سنگين اجتماعی تمام شده است، خوشبختانه به علت سيال بودن جنبش دانشجویی و نوزایی پيوسته آن، جنبش از
 پا نيفتاده‌است، به‌گونه‌اي كه حتی یورشهای سهمگيني مانند آنچه در تیرماه 78 رخ داد، با آن ‌‌كه در کوتاه مدت باعث رکود فعالیتهای دانشجویی شد، دانشگاه در کمتر از دوسال، با ترمیم زخمهایی که بر پیکرش وارد شده بود، توانست جایگاه مهمش در مبارزات آزادیخواهانه را بازیابد.

البته بايد به اين نكته اشاره شود كه انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌ها تا زماني كه  در خدمت قدرت قرار داشتند
 يا با آن مقابله نمي‌‌كردند از امكانات بسياري بهره مند بودند، اما هنگامي كه خواستند مستقل عمل كنند
 دچار مشكلات فراوان و سر كوب شدند.

در دوسال اخیر، يعني پس از تغییر دولت و به قدرت رسیدن آقای احمدی‌نژاد دانشگاه ناچار بوده‌است كه
 بار نهادهای مدنی تعطیل یا محدود شده به‌وسيله حاکمیت، مانند مطبوعات، را نیز بر دوش بکشد. در مقابل، دولت نهم  نیز از آغاز دستیابی به قدرت، با آگاهی کامل از میزان اثر‌گذاری دانشگاه بر جامعه ایران، تلاش‌های مستمری برای مهار كردن و به تسليم كشاندن دانشگاهها داشته است.

بازنشسته كردن يا ا‌خراج استادان با سابقه، به بهانه های گوناگون، جلوگيري از فعالیت انجمن‌های اسلامی
به روش‌هاي غيرقانوني، از جمله با تخریب دفاتر آن‌ها، بازداشت مکرر فعالان جنبش دانشجویی، توقیف نشریات دانشجویی و  تقویت مادی و معنوی نهادهای وابسته به حاکمیت تنها بخشی از فعالیت‌های اقتدارگرایان برای تسلط بر دانشگاه‌ها بوده است.

سیر رخداد‌هاي اخیر نشان می دهد که گویا اقتدارگرایان پس از مشاهده عدم موفقیت این پروژه تصميم
 گرفته اند كه با تعطیل دانشگاه‌ها به بهانه های پوچ، تجربه انقلاب فرهنگی سال 60 را، كه از نظر آنان موفقيت‌آميز بوده‌است، تکرار کنند. اقتدارگرایان می پندارند كه تکرار فرآيند‌هايي مانند جنگ و انقلاب فرهنگی، ادامه حاکمیت قشری بر جمهوری اسلامی را برای ربع قرن آینده تضمین خواهد كرد.

در سوي مقابل اقتدارگرايان، گروه‌هايی كه در ظاهر اولترا چپ هستند، شادمانه تلاش مي‌كنند كه،
 با به‌كارگيري و گسترش فضای رادیکال پديد آمده، عملا اقتدارگرایان را در اجرای پروژه مورد نظرشان
 کمک كنند چرا که آنان بر این باورند كه تکرار تجربه‌هاي جنگ و انقلاب فرهنگی این‌بار نتایج متفاوتی به بار خواهدآورد و جمهوری اسلامی ايران در صورت پاي گذاشتن در این بحران‌ها مطمئنا از آن پیروز بیرون نخواهد آمد.

نهضت آزادی ایران به دانشجویان عزيز و علاقه‌مند به منافع ملي  و خردگرایان باقیمانده در حاکمیت هشدار می دهد که دو جریان ياد شده اگرچه در شعار و تظاهرات علیه یکدیگر مواضع شدید و رادیکال
 می گیرند، در عمل اتحاد استراتژیک دارند و هريك از آن دو تلاش دارد كه در بحران آفرینی ، بر ديگري پيشي بگيرد.

نهضت آزادی ایران به خردگرایان باقیمانده در حاکمیت خيرخواهانه توصيه می کند كه به پيامدهاي بحرانی که عملکرد اقتدارگرایان یا متحدان استراتژیکشان برای کشور پديد خواهد آورد بیشتر بیاندیشند و نه تنها برای حفظ این سر زمین اهورایی از خطر، بلكه دست كم برای بقای خودشان از ادامه این بازی خطرناک جلوگیری كنند.

مسائلی که اقتدارگرایان ادعا مي‌كنند كه در دانشگاه صنعتي امیرکبیر یا دانشگاه تهران رخ داده‌است، از سوی دانشجویان و استادان تکذیب شده‌است. در صورتی که اراده ای برای پيشگيري از تکرار حوادث ناگوار وجود داشته‌باشد، بهترین راه پيشگيري بررسي دقیق مساله، یافتن مقصران واقعی و محاکمه و مجازات قانونی آنان است.

در این راستا، ضرورت دارد كه مسئولان قوه قضائیه  با اعمال صریح و سریع قانون اجازه ندهند كه عده‌اي به بهانه بروز تخلفی احتمالی، با راه اندازی گروه‌های فشار، درخواست‌های غیر منطقی و مخالف
 منافع ملی‌شان را مطرح و براي به كرسي نشاندن آن‌ها آشوب بيافرينند و نيز به كاركنان دستگاههای اجرایی اصل تفکیک قوا را، که از مصرحات قانون اساسی جمهوری اسلامی است، یادآور شوند تا آنان به پشتوانه تظاهرات گروههای فشار یا بیانیه‌هاي نهادهای مختلف احکام غلیظ و شدید اخراج و... را پيش از هرگونه رسیدگی قانونی و اثبات تخلف يا جرم از تریبونهاي رسمی اعلام نکنند. جگونه است كه پيش از رسيدگي قانوني و منصفانه به اتهام عليه يك استاد برجسته سالمند و محبوب او را به طور ضربتي و اهانت‌آميز
 بر كنار و اخراج مي‌كنند و اعتراض‌ها و تذكرات را ناديده ‌مي‌گيرند؟  

اگر قانون از سوی مخالفان و منتقدان ناديده ‌گرفته‌شود، از آنجا كه در موضع ضعف قرار دارند و در صورت تخلف از قانون مجبور به پرداخت هزینه آن می شوند، تاثیر چندان زیادی بر امنیت عمومی کشور
 برجا نخواهد گذاشت. اما هنگامي که برخی از حاکمان قانون را بی اهمیت پنداشته، نظرات شخصی و
 فرقه‌ای شان را جایگزین قانون کنند و نهادهای متولی و پاسدار قانون نیز نخواهند و یا نتوانند از این قانون‌شكني‌ها جلوگیری کنند، تجربه‌هاي تلخی چون قتلهای زنجیره‌اي، فاجعه كوی دانشگاه و... تكرار
 خواهد شد و  به‌مصداق قانون " الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم " به پايه‌هاي نظام آسيب جدي وارد خواهد كرد.           

 من آن‌چه شرط بلاغ است با تو مي‌گويم             تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال

 

.اتهام"ناموسی" و تدارک برای سرکوب بيشتر دانشگاه ها

مهر
افرادی درصددند با فراخوان عناصر افراطی و تندرو در دانشگاهها در روزهای هفته آينده پروژه تشنج در دانشگاهها را تشديد کنند که مسوولان مربوطه با دقت رفتار اين عناصر و ارتباط و برنامه های آنان را زير نظر دارند.
يکی مقام آگاه در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به حوادث دانشگاه رازی کرمانشاه افزود : با توجه به اظهارات مدير حراست دانشگاه رازی کرمانشاه مبنی بر رفتارهای مشکوک يکی از پرسنل قراردادی انتظامات اين دانشگاه و کشف روابط ناسالم وی با يکی از دختران دانشجو، اين موضوع توسط حراست پيگيری و به نتيجه رسيد و در نتيجه پرسنل خاطی بازداشت شد و مورد بازجويی قرار گرفت. پرسنل خاطی از پرسنل قراردادی انتظامات دانشگاه رازی کرمانشاه بوده است.

وی اضافه کرد : علی رغم دقت و مراقبت حراست دانشگاه در جلوگيری از ايجاد فضای مسموم و هتک آبروی افراد و دفاع از دانشگاه و دانشگاهيان در پيگيري، کشف و برخورد قاطع و سريع با متخلف و متخلفان، حاميان جريان رخ داده شده در دانشگاه اميرکبير با زدن اتهام ناروا به دنبال راه اندازی پروژه ديگری در موازات با قائله دانشگاه اميرکبير هستند.

اين مقام مسئول گفت : اين افراد درصددند با فراخوان عناصر افراطی و تندرو در دانشگاهها و دامن زدن به شايعات و بهره برداری از فضای مسموم ايجاد شده پيرامون دانشگاه رازی با ايجاد فضای متشنج و ملتهب در دانشگاههای سراسر کشور در روزهای هفته آينده موضوع هتاکی و حرمت شکنی نشريات دانشجويی را که موجب جريحه دار شدن احساسات پاک دانشجويان مسلمان و فرهيخته ملت انقلابی ايران شده است ،ا تحت الشعاع قرار داده و پروژه تشنج در دانشگاهها را تشديد کنند.

وی گفت : انتظار می رود دانشگاهيان فرهيخته و فهيم فريب اين خط توطئه و تشنج را نخورده و مطمئن باشند موضوع به شکلی جدی و قاطع پيگيری و نتايج آن اعلام می شود. نبايد اجازه دهيم فضای روانی کنونی دانشگاهها روند پيگيری اين موضوعات را منحرف و مخدوش سازد.

 

 نامه مهرانگير کار به هاجر سلیمی نمین  

اخيرا خواندم دانشجويي که برخورد نورالدين زرين کلک با وي منجر به اخراج اين استاد از دانشگاه شده، هاجر سليمي نمين دختر عباس سليمي نمين روزنامه نگار محافظه کار است. به عهده خود مي دانم براي تو، هاجر سليمي نمين، نامه اي بنويسم و قدري از ريشه هاي تاريخي آنچه در کلاس درس استاد نورالدين زرين کلک اتفاق افتاده و دارد دستمايه هوچي ها مي شود سخن بگويم.

ابتدا تأکيد دارم بر اينکه رفتار استاد (چنانچه همانگونه باشد که در خبرها آمده است) قابل نقد است. آقاي زرين کلک حق نداشته به حجاب تو بي احترامي کند. اين رفتار با موازين اخلاقي ناظر بر روابط استاد و دانشجو در تعارض است. نوعي تجاوز به حريم خصوصي و شخصي است که قابل نقد است. اما نقد با هوچي گري سياسي فرق دارد. هوچي ها حق ندارند حجاب يک دانشجوي پاکدل را بهانه کنند و به بهانه آن قيصريه را به آتش بکشند.

حجاب تو محترم است. زيرا مؤمنانه آن را انتخاب کرده اي. بي حجابي زناني هم که بر پايه سليقه شخصي آن را انتخاب مي کنند محترم است. احدي حق ندارد زني را به جرم داشتن حجاب يا بي حجابي مورد اهانت قرار دهد. احدي حق ندارد از زني که شيوه زندگي اش مضربه حال کسي نيست سلب حيثيت کند. احدي حق ندارد زني را به اتهام بي حجابي يا با حجابي تحقير کند. اما ضمناً به موهاي سپيد استادت نگاه کن. پيشنيه هنري اش را مطالعه کن. رفتاري که در يک لحظه خشم از او سر زده چه بسا بازتاب 28 سال خون دل خوردن، رنج کشيدن و تحمل توهين و افترا از سوي متظاهرين به انقلابيگري و اسلام خواهي بوده است. اين شکل از رفتارهاي البته غيرقابل دفاع، واکنشي است به رفتار تندرو هايي که سالهاست با پول مردم و امکاناتي که در اختيار گرفته اند، شرف، ناموس و حيثيت روشنفکري، نويسندگان، هنرمندان و اساتيد دانشگاه را لجن مال مي کنند.

در اين ماجرا فرصتي پيش آمد تا برايت يک قصه تاريخي نقل کنم. قصد و نيت نصيحت ندارم، بلکه هدف روشنگري را دنبال مي کنم.

هاجر خانم، من زن 62 ساله اي هستم که پيش از انقلاب بي حجاب بودم و بعد از انقلاب البته با حجاب شدم. پيش از انقلاب روزنامه نويس بودم، دانشگاه رفته و پروانه وکالت دادگستري گرفته بودم. تندروها يک جرم نابخشودني در کارنامه ام پيدا کرده اند و فهميده اند پا در رکاب سخت کوش انقلاب اسلامي نبوده ام. با اين وصف به آراء مردم احترام مي گذاشتم و دوست داشتم در هر شرايطي ايران بمانم و قيود جديد را بپذيرم. ماندم. مقنعه و مانتو شلوار گشاد و بلند پوشيدم. مقنعه را تا روي دماغم مي کشيدم و همه روزه به دادگستري مي رفتم و به استناد احکام فقهي و قوانين اسلامي از موکلين دفاع مي کردم. ويزاي اقامت دائم آمريکا توي جيبم بود. اما دوست نداشتم از ايران بروم. حضور در سرزمينم، حتي در شرايط سخت جنگ و بحران را ترجيح مي دادم. جنگ ايران و عراق تمام شد. من هم پا به سن گذاشته بودم. ديگر بار در ميانسالي از صفر شروع کردم و به حوزه هاي مطبوعاتي جمهوري اسلامي راه يافتم.

من و خانواده ام زندگي بسيار ساده اي داشتيم. همراه با شوهر و دو دخترم که يکي متولد 1354 و يکي متولد 1363 است زندگي مي کرديم. معمولاً آپارتماني در اجاره مان بود و همواره زير بمباران قلمي و کلامي تندروهاي مطبوعاتي به سر مي برديم. زماني که در دهه 70 در يکي از آپارتمان هاي قديمي عباس آباد خيابان پاکستان کوچه هشتم زندگي ساده و خانوادگي را سامان مي دادم، ماهنامه صبح به بهانه "نامه رسيده" تمام تهمت هاي اخلاقي ممکن را بر من روا داشت. ماهنامه صبح را آقاي مهدي نصيري، دوست پدرت منتشر مي کرد. نوشته بودند من خانه فحشا داير کرده ام و در شمال شهر تهران خانه اي مانند قصر خريده ام و در آنجا از مردان خبرنگار خارجي پذيرايي مي کنم. همچنين نوشته بودند براي ديپلمات هاي خارجي وسايل لهو و لعب از جمله زن تدارک مي بينم! و بسياري تهمت هاي و بي حرمتي هاي ديگر.

دنبال مطلب را گرفتم سر از کيهان هوايي در آوردم. نامه از کيهان هوايي نقل شده بود که در آن روزگاري به سردبيري پدرت آقاي عباس سليمي نمين منتشر مي شد. روزنامه ها را برداشتم و با خود به نهادي به نام حقوق بشر اسلامي که زير نظر اقاي ضيايي فر ايجاد شده بود بردم. مسوولين ترسيدند با من همکاري کنند و با پدر بزرگوارت و همکارانش شاخ به شاخ بشوند. نامه را برداشتم و توسط يک دوست به آقاي افتخار جهرمي رئيس انتصابي کانون وکلاي دادگستري رساندم و از ايشان که قاعدتاً وظيفه داشت از شئون وکلاي دادگستري جمهوري اسلامي دفاع کند خواستم درباره من به دقت تحقييق کنند و چنانچه پدر شما درست گفته باشد پروانه وکالتم را لغو کنند. توضيح دادم که ادامه اعتبار پروانه وکالت من مي تواند وهن کانون وکلا باشد. با اين اوصاف آقاي افتخارجهرمي جرأت نکرد با پدر بزرگوارت و همکارانشان شاخ به شاخ بشود. گفته بود بهتر است با اين جماعت در نيفتيم. کار را ادامه دادم. رفتم سراغ خانم شهلا شرکت سردبير ماهنامه زنان که در هر شماره آن مقاله اي داشتم. ايشان در حضور من با پدرت تلفني تماس گرفت. از آن طرف گوشي صدا پدر به گوش مي رسيد که مي گفتند ما اين کارها را مي کنيم تا شما زنان محجبه و انقلابي از نيروهاي غير خودي استفاده نکنيد. خانم شرکت در پاسخ گفتند: چه کنيم که نيروي توانمند خودي نداريم!

بنابراين، دفتر تهمت، افترا و هتک حيثيت يک مادر زحمتکش، يک وکيل دادگستري جمهوري اسلامي، يک زن پنجاه و چند ساله، و يک روزنامه نويس و نويسنده که در چارچوب قوانين و مجوزهاي کشوري فعاليت مي کرد، توسط پدر شما و همکارانشان گشوده شد. تظاهراتي هم اتفاق نيفتاد. غيرت مردانه اي هم به خروش نيامد. چرا؟ چون در دايره خويشاوندي ها، فرد تندرو شاخصي مانند پدر بزرگوار شما و رفيق و همراهشان مهدي نصيري وجود نداشت. فقط دخترهايم چند شب تا صبح نتوانستند بخوابند. مي ترسيدند عوامل مرتبط با پدرتان بيايند و من را ببرند.

نسل شما موظف است نه تنها رفتار اساتيد هنرمند، بلکه عملکرد پدران خود را ريشه يابي و نقد کند. چرا بايد کار انقلاب به اينجا کشيده باشد؟ تو قرباني قلم هتاک پدر و همکارانش هستي. نسل هاي تو نيز چنين اند. شالوده اهانت به زنان توانمند را که در ايران بعد از انقلاب از "حق" سخن گفته اند امثال پدر بزرگوارت پايه ريزي کرده اند. تو قرباني کساني هستي که سرزمين ايران را به سهولت به چنگ آوردند و ظرفيت و استعداد نداشتند تا آن را با حفظ احترام نسبت به مردم براي خود حفظ کنند.

به خاطر داشته باش تهمت هاي قلمي و هتاکي و فحاشي نسل اول انقلاب، بسياري دل ها را شکسته، بسياري از بي خانمان کرده و براي مثال دختران من را عمري رنج داده و ترسانده است. مي داني سرانجام آن تهمت هاي قلمي چه بوده است؟ پدر سالمند دخترانم را به استناد همان دروغ هاي شاخدار زير شکنجه بردند. از او عليه خودش، دوستانش، همسرش و ... اقرار گرفتند. اقاريري متناسب با تهمت هايي که پدر شما و همکارانش بر ما روا مي داشتند. تحقيقات قضايي بر پايه آن اراجيف انجام شده است.

هاجر خانم عزيز، راستي که دنياي عجيبي است. چرا قرعه به نام تو افتاد؟ چرا تو سوژه رنج نامه من شدي؟ تو که گناهي نکرده اي. اما نام خودت و پدرت مثل نيشتر بر زخم هاي من و دخترانم فرو رفت. جراحات بيرون آمد. از خود بي خود شديم و من به آنها قول دادم برايت بنويسم که خشت کج را معمار کج انديش نهاده است. پدر بزرگوارت و همکاران او چيزي به نام آبرو و حيثيت براي اهل هنر و عمل اين کشور باقي نگذاشته اند. اينک تو را بهانه کرده اند و مي خواهند زير پوشش طرفداري از تو جمع بزرگي از اساتيد فرهيخته دانشگاه و دانشجويان غيور ايراني را تار و مار کنند.

اي کاش آنقدر در خود توانايي سراغ داشته باشي که مغلوب شان نشوي. شريک معصيتشان نشوي. همدردي آنها را باور نکن. کساني که به جمع بزرگ ايرانيان درس خوانده رحم نکرده اند، دربند حقوق تو نيستند. مي خواهند از وسط معرکه براي خود کلاه تازه اي بدوزند. تو فقط يک دوست در جهان داري. آن هم هاجر است. به قلب پاک خودت اقتدا کن

 

رجايي:«انقلاب فرهنگي دوم» هياهو براي هيچ است

 

يك فعال ملي- مذهبي گفت: «انقلاب فرهنگي دوم» يك هزينه بي‌‏فايده براي حاكميت است كه هيچ دستاوردي نخواهد داشت.

عليرضا رجايي در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ايلنا"، تصريح كرد: «انقلاب فرهنگي دوم» به معناي حذف دانشجو است چون ديگر جريان سياسي رقيبي در دانشگاه‌‏ها نيست و هر چه هست، جريان خودجوش دانشجويي است، از اين رو «انقلاب فرهنگي دوم» هيچ نتيجه‌‏اي ندارد چراكه باز دانشجويان بازمي‌‏گردند و همين وضعيت تكرار مي‌‏شود، مگر آنكه همانند طالبان بگويند اصلا دانشگاه نمي‌‏خواهيم.
اين استاد دانشگاه با اشاره به انگيزه‌‏هاي طراحان بحث «انقلاب فرهنگي دوم»، گفت: همانطور كه مطرح شد در حال حاضر رقبايي در دانشگاه براي حاكميت وجود ندارد لذا طرح اين مباحث احتمالا يك ترفند تبليغاتي است تا به دنبال آن، برخي از نتايج بعد از دوم خرداد در دانشگاه‌‏ها حذف شود.
رجايي گفت: «انقلاب فرهنگي دوم» براي اولين بار در زمان وزارت دكتر معين مطرح شد كه هدف آن بركناري ايشان و معاونان آقاي معين همچون دكتر خانيكي و ظريفيان بود اما در حال حاضر اين جريان نيز بركنار شده است.
وي تصريح كرد: از اين رو اين مباحث هياهو براي هيچ است و در مجموع حذف رقباي حاكميت از دانشگاه و «انقلاب فرهنگي دوم» به ضرر حاكميت است.
رجايي با اشاره به فضاي فرهنگي- اجتماعي انقلاب فرهنگي، گفت: انقلاب فرهنگي در گذشته در فضاي ويژه‌‏اي در كشور صورت گرفت كه متاثر از انقلاب سال 57 بود كه دامنه آن عميقا به دانشگاه‌‏ها تسري پيدا كرد اما در حال حاضر فضاي اجتماعي ايران چين اقتضايي را ندارد و براي تصفيه‌‏هاي سياسي نيز مابه‌‏ازايي وجود دارد.
وي با بيان اينكه دانشگاه‌‏ها هم‌‏اكنون پايگاه گروه‌‏هاي سياسي نيستند، گفت: انقلاب فرهنگي منازعه‌‏اي بود كه يك طرف آن جناح راست درون حاكميت بود و طرف ديگر آن بخش عمده‌‏اي از جريان‌‏هاي سياسي كشور، حال بايد پرسيد «انقلاب فرهنگي دوم» حذف چه جرياني است؟
اين فعال ملي- مذهبي «انقلاب فرهنگي دوم» را بي‌‏نتيجه دانست و تاكيد كرد: «انقلاب فرهنگي دوم» يك هزينه بي‌‏فايده براي حاكميت است كه هيچ دستاوردي نخواهد داشت، اين بحث تاريخ مصرف دارد و مربوط به رقابت‌‏هاي انتخاباتي است.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics