نویدنو:23/05/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

امپراطوري فاقد احساس[1]

رسانه ها جهاني سازي را به پيش نمي برند، بلكه اساسا بخش جدايي ناپذير آنند

كاترين انگر   [2] - برگردان : احمد جواهريان

 

درست از روز بعد از تظاهرات تاريخي مردم عليه سازمان تجارت جهاني كه با هدف تصميم گيري هاي جدي براي آينده اقتصادي جهان در هزاره پيش رو تشكيل جلسه داده بود، در ذهن تقريبا همه افرادي كه از جلوي دكه هاي روزنامه فروشي در شهر سياتل مي گذشتند يك واژه تكرار مي شد: دروغ.

گزارش هاي درج شده در صفحات روزنامه ها چنين احساسي را دامن زده بود. سرمقاله هاي منتشره پر از اظهارات خشمگينانه كساني بود كه متاسفانه افكار عمومي سياره ما را شكل مي دهند.

توماس فريدمن[3] نيويورك تايمز تظاهركنندگان مخالف جهاني سازي را ” به راه اندازان كشتي نوح بر روي زمين صاف“ و ” جوانان تازه به دوران رسيده اي ناميد كه سال هاي  1960 شان را آرزو مي كنند“.

آندرو مار[4] نويسنده روزنامه پرتيراژ آبزرور انگليس خواسته هاي آنان را چنين توصيف كرد:”مانيفست كمونيستي كه كريستوفر روبين[5] نوشته باشد“  و وال استريت ژورنال نيز با: ”ميخوارگان ابله دهكده جهاني كه در خيابل هاي واشنگتن ول شده اند“ خواندن تظاهر كنندگان عليه بانك جهاني، به جمع ديگر همكارانش پيوست. رسانه ها از همان آغاز نه بعنوان مدافع جهاني سازي، بلكه درست بخش جدايي ناپذير آن بوده اند. براي اغلب اين روزنامه نگاران نوليبراليسم نه يك ايدئولوژي اقتصادي با فرض هاي پايه اي قابل تغيير،  بلكه خود ”واقعيت“ است. اگر چه آن ها گاه و بي گاه مسائلي اقتصادي يا برخي قوانين شركتي را در اين يا آن زمينه مورد انتقاد قرار مي دهند، اما نقد نظام مند ساختار قدرت جهاني را قابل پذيرش نمي دانند و به تمسخر مي گيرند.

 مثلي است معروف كه مي گويد:” كاشف آب احتمالا ماهي نبوده است“. وقتي مديران عامل شركت ها، رهبران دولت ها و ديگر شخصيت هاي جهاني در”مجمع اقتصادي جهان“ در داووس سوئيس ملاقات كردند، حضور سلاطين رسانه اي تعجب كسي را برنيانگيخت. حدود 200 سرمقاله نويس، ناشر و نقد نويس برجسته راهبري كننده رسانه هاي جهان علاوه بر شركت در مجمع، خود نيز  نشست هاي مستقلي در پشت درهاي بسته داشتند. در ميان آن ها بيل الموت[6] از اكونوميست، ويل هاتون[7] از آبزرور، توماس فريدمان نيويورك تايمز، آلان ينتوب [8]  بي بي سي ديده مي شدند. البته روزنامه نگاران داوطلب در انجمن رسانه هاي مستقل داووس[9] كه در زير بارش يرف بيرون از سالن ازدحام كرده بودند تا از اجتماع مخالفين جهاني سازي گزارش تهيه كنند، مورد ضرب وشتم پلس قرار گرفتند و دوربين و تجهيزات بسياري از آن ها ضبط شد. بله اگر شما از گزارشگران نامطلوب وقايع اجتماعي نامطلوب باشيد، خبرنگار قلمداد نخواهيد شد، بلكه يك جنايتكاريد.

امروزه هيچ فعاليتي همچون شوهاي تلويزيوني نيست. وقتي از شركت هاي غارتگر سخن به ميان مي آيد ذهنمان به طرف شركت هاي غول پيكر نفتي مي رود كه مردم بومي را از سرزمينشان مي رانند تا آزادانه چاه نفت احداث كنند، يا شركت هاي بزرگ زراعي كه مزارع و باغ هاي خود را با انواع روش هاي مدرن سمپاشي مي كنند، يا كارخانه هاي ذوب آهن و معادن و جاده هايي كه در ميان سرزمين ها و منابع طبيعي دست نخورده گسترش مي يابد.

اما، استيلاگران جهاني قرن 21 ام غول هاي رسانه اي سرمايه داري فرهنگي مانند ديسني[10]، آ او ال - تايم وارنر[11]، سوني[12]، برتلزمان[13]، نيوز كورپوريشن[14]، وياكام[15] و ويوندي يونيورسال[16] اند. به گفته فرمانده ماركوس سخنگوي جنبش زاپاتيست هاي مكزيك، رسانه هاي جهاني دنياي كاذبي را آفريده اند كه در آن تنها تصوير مورد نظر آن ها براي فرايند جهاني سازي انعكاس داده مي شود(1). در يكي از ميزگرد هاي تلويزيوني سي ان ان گري لوين[17] مدير ارشد اجرايي آ او ال - تايم وارنر اعلام كرد كه رسانه هاي جهاني به صنعت حاكم بر اين قرن تبديل مي شوند و قدرتي بيش از حاكميت ها خواهند يافت. مردم آمريكا امروزه هزينه بيشتري براي تفريح و سرگرمي نسبت بهداشت و خريد لباس مي پردازند. همين مسئله در سطح جهان نيز ديده مي شود. مايكل جي ولف[18] از سخنگويان داووس و مشاور غول هاي رسانه اي مي گويد:”سرگرمي و نه اتومبيل يا  فولاد يا بازار هاي مالي است كه به سرعت به نيروي محركه جديد اقتصاد جهاني بدل مي شود“. مجتمع هاي صنايع نظامي را فراموش كنيد، اين مجتمع هاي سرگرمي هاي رسانه اي ست كه حرف اول را مي زنند.

كره زمين به سرعت با شبكه ي عظيمي از كابل ها و كانال هاي ماهواره اي احاطه مي شود و امروز ثروت واقعي را كلمه، ايده ، آگاهي، ترانه ، قصه، داده ها و فرهنگ تشكيل مي دهد. همانطور كه جرمي ريفكايند[19] مي گويد: شركت هاي رسانه اي يك صنعت استخراجي قلمداد مي شوند، بدين معني كه منابع فرهنگ محلي در سراسر جهان را استخراج و با بسته بندي دوباره بعنوان كالاي فرهنگي و وسائل سرگرمي ارائه مي كنند(2) .

اما اطلاعات و فرهنگ كالاهاي تجاري نيستند كه در بازار جهاني به راحتي خريد و فروش شوند. آزادي اطلاعات از اصول ابتدايي دمكراسي به حساب مي آيد. فرهنگ مجموعه رواياتي ست كه در باره ي خود مي گوئيم – مجموعه رواياتي كه مي گويد ما كه هستيم و چگونه جهان را تبيين مي كنيم.

معناي واقعي جهاني سازي را نه افراد حريصي بازتاب مي دهند كه مرتبا ارزش سهام هايشان را از پشت اينترنت هاي پر سرعت كنترل مي كنند و نه چوپاناني در گوبي[20] كه مي توانند برنامه ي تلويزيوني بي واچ[21] را تماشا كنند. معناي واقعي آن اعمال مطلق منطق سازمانگر و ضد فرهنگ بازار به همه گوشه و زواياي زندگي بشر و بر همه ي فرهنگ هاي روي زمين است. 

ريشه لاتيني واژه ي فرهنگ[22] به معني كشت زمين است. پخش[23] نيز در اساس اصطلاحي مربوط به كشاورزي و به معناي پاشيدن بذر بوده است. كشاورزي تجاري مدرن توليد زراعي عمومي بذر را با شكستن زنجيره طبيعي بازتوليد آن بوسيله بذرهاي بهبود يافته ژنتيكي(جي ام)  از صحنه خارج مي كند تا هر ساله خريداري شوند. همين امر در مورد فرهنگ در جريان است. موسسات رسانه اي در كشور هاي مختلف ارتباط بين جامعه، هدايتگران فرهنگ، فرهنگ عمومي و تجربه هاي موجود را مي گسلند تا توليد طبيعي فرهنگ ها را نابود كرده و با تبديل ما به مصرف كننده ي فرهنگ، روايت هاي خودمان را به خودمان بفروشند.

مجتمع هاي سرگرمي -  رسانه اي

وقتي بن باگديكيان[24] در سال 1982 مالكيت هاي رسانه اي را مورد مطالعه قرار داد، با 50 موسسه مصادف شد كه بازار را در دست داشتند. آن ها اكنون به كمتر از 10 رسيده اند. ممكن است چشم انداز رسانه اي هر كشوري تا حدي متفاوت به نظر رسد، اما ايجاد يك الگوي رسانه اي تجاري جهاني هدف نهايي سازمان تجارت جهاني، صندوق بين المللي پول و بانك جهاني است. جهاني سازي باعث شده رسانه هاي محلي از مكزيك گرفته تا هند با الگويي مشابه در حال همگرايي يا رقابت و يا بلعيده شدن بوسيله غول هاي جهاني باشند. براي نمونه، كانال دولتي دورداشان[25] هند به غارتگر رسانه اي استراليا كري پاكر[26] فروخته شد كه صاحب يكي از پر بيننده ترين مجموعه شبكه هاي تلويزيوني جهان است. در نتيجه خصوصي سازي، هم اكنون 99 درصد رسانه هاي مجارستان يعني اغلب 3000  موسسه ي رسانه اي اين كشور در دست تجار غربي قرار گرفته است(3). در حالي كه كنترل مستبدانه دولتي بر رسانه ها به درستي يورش به دمكراسي و حقوق بشر در كشورهاي مختلف جهان قلمداد مي شود، حاكميت رسانه هايي معدود بر مجموعه اطلاعات جهان را آزادي رسانه اي مي نامند. در فرهنگ اصطلاحات جهاني سازي آزادي به معني آزادي تجارت است و از آنجا كه اين آن ها هستند كه سرگرمي هاي ما را در دست مي گيرند و كنترلي نيز بر كار آن ها متصور نيست، فقدان وجود دمكراسي در بطن آن مستتر است. همانطور كه رمان نويس اروگوئه اي ادواردو گالينو[27] مي گويد: ” هيچگاه در تاريخ چنين جماعت عظيمي بوسيله چنين گروه كوچكي از ارتباط مستقل بازداشته نشده اند“. او وضعيت اخير را ” يك ديكتاتوري تك جهاني و تك تصويري و بسيار مخرب تر از تك حزبي“ مي داند(4).

ما در حال ساختن جهاني هستيم كه در آن انحصارات تجاري اندك و در حال ادغام تنها گوينده ي روايت ها مي شوند و بقيه ي ما بايد تنها شنونده و بيننده ي آن ها باشيم. ما شاهد بوجود آمدن يك امپراطوري جهاني با منطق بازار واحد هستيم. در چنين جهاني همه راه هاي شبكه ارتباطات جهاني به رم ختم مي شوند، و از اين كانال ها ايدئولوژي حاكمان جهان و كالاهايشان توامان انتقال مي يابد.

شبكه هاي كابل نوري به خانه ي ما تلفن، اينترنت و تلويزيون كابلي مي آورد. آزادسازي ارتباطات راه دور در سال 1997 آزاد راه هاي لازم را براي ورود  شركت هاي جهاني به همه مناطق جهان فراهم كرد و اين در نتيجه ادغام فعاليت ها در زمينه ي ارتباطات، رسانه و نرم افزار است. اما همانطور كه نوام چامسكي اشاره مي كند: ” تمركز ارتباطات در دست عده اي معدود دمكراسي را زير سئوال مي برد “(5).

وقتي هم ريش و هم قيچي در دستان كسي باشد، پيداست كه سرنوشت امور را رقم خواهد زد. آنتوني ريدل[28] در مصاحبه با خبرگزاري مستقل صداي روستا[29] اظهارات يك روس را بازگو مي كند كه به كنترل رسانه ها در شوروي انتقاد مي كند. او مي گويد همه سيم ها به يك سوئيچي وصل مي شد كه در دستان يك نفر بود. او مي توانست هر وقت ارده كند ارتباطي را قطع نمايد. آيا با همين شيوه ها مصادف نيستيم.

غولي وحشتناك

امروز شما مي توانيد خبر را از طريق تلفن دريافت كنيد، به مطالب روزنامه از طريق اينترنت گوش دهيد و تلويزيون را از طريق كامپيوتر ببينيد، همه اين ها از طريق يك شركت پخش مي شود. براي نمونه آ او ال- تايم وارنر با خدمات اطلاع رساني گوناگونش مي تواند به شما اخبار سي ان ان و مجله تايم را ارائه دهد. امكان رديابي كاركرد مشتريان به او اجازه مي دهد به ياد داشته باشد كه شما آلبوم مادونا را در ماه قبل به كامپيوتر خود انتقال داده ايد و در تقويم آن لاين شخصي خود يك يادآوري براي كنسرتي گذاشته ايد. اين در حالي ست كه شركت همكارش حساب هاي بانكي مراجعه شده از طريق كامپيوتر و سوابق پزشكي تان را به آرشيو خود منتقل كرده است. تصور كنيد با چه غول وحشتناكي مصادف شده ايم.

بانك هاي اطلاعاتي كه اطلاعات ميليون ها تن از مشتريان را نگه مي دارد سرمايه ي اصلي اين شركت هاست. به گفته ي مجله فورچون[30] ( يكي ديگر از مجلات شركت آ او ال- تايم وارنر): ”وقتي مشتري اسير شد، نگاهش به سازمان هاي تبليغاتي و شركاي تجاري فروخته مي شود“.

تعريف ” شركت رسانه اي“ در اين اقتصاد تا حدي با ابهام مواجه است. حدث زده مي شود آ او ال- تايم وارنر به زودي فروشگاه هاي زنجيره اي بين امللي وال مارت[31] را بخرد.  ويوندي كه مجموعه استديوهاي يونيورسال را اداره مي كند شركت هاي توليد آب فروخته شده در اثر خصوصي سازي هاي بانك جهاني را به تملك خود درآورده است. ديسني وارد بازار مسكن آمريكا شده و شهرك هاي فروخته شده ي دولتي در اثر خصوصي سازي ها را خريده و اداره آن ها را به دست گرفته است. رابرت مردوخ مالك موسسه نيوز از مايروسافت بيش از رقباي سنتيش در هراس است. نايك رقيب امروزي خود را ديسني مي داند و نه ري باك[32](6).

اين يك سرمايه داري اشباع شده است كه در آن همه ي وجوه زندگي بشري در اثر تجارت وابسته به رسانه ها مي شود.

نظم نوين اطلاعاتي جهاني

ظنز تلخي كه در اين فرايند مستتر است آنست كه هرچه اقتصاد جهاني تر مي شود ما كم تر و كم تر از طريق رسانه ها از يكديگر باخبر مي شويم. فشار فزاينده ي تجاري و كاهش هزينه ها باعث شده پوشش خبري جهان در  مدت 10 سال گذشته 50% كاهش يابد. از آغاز رقابت هاي ماهواره اي، تنها در يك كانال انگليسي به نام آي تي وي اين كاهش 80% گزارش شده است. در همين حال بينندگان تلويزيون در كشور هاي جنوب با هجوم برنامه هاي مبتذل غربي كه توليد هاي ملي و خلاقيت ها را نابود ساخته مواجه بوده اند.

تجارت به سويي مي رود كه تصوير ها آن را هدايت مي كنند. اولين گروه هايي كه با آزادسازي تجاري در هند وارد اين كشور شدند، شركت هاي رسانه اي و تبليغاتي جهاني بودند كه نخبگان جامعه را هدف قرار دادند. نگراني از يورش اطلاعاتي شمال به جنوب موضوع تازه اي نيست. در سال 1980 يونسكو مجموعه اي را با نام ”صداهاي مختلف، جهاني واحد“[33] انتشار داد. اين گزارش” نظم نوين اطلاعاتي جهان“ و ايجاد يك مركز خبرپراكني مستقل با مديريت جنوب را مورد بررسي قرار مي داد. آمريكا و انگليس با رهبري ريگان و تاچر بلافاصله در حركتي كه قدرت هاي سياسي پشت پرده ارتباطات جهاني را آشكار مي ساخت، يونسكو را با ادعاي حمله به ”آزادي سخن“ ترك گفتند و اين پيشنهاد بدون سر و صدا بايگاني شد.

امروزه، شركت بولي وود[34] با مجموعه پركار و پر هزينه اش به تنهايي بيش از هفت برابر دولت ايلات متحده فيلم توليد مي كند.اما با اين همه هنوز قدرت اقتصادي هاليوود را ندارد كه 85% فيلم هاي تماشا شده ي سراسرجهان توليد اوست. شايد تا به همين علت است كه شركت هاي فيلم سازي و انتشاراتي در كشورهاي در حال توسعه كاهش مي يابند.  95% فيلم هاي آمريكاي لاتين در آمريكا ساخته مي شود و آفريق كه تنها سالي 42 فيلم در آن ساخته مي شود، درصد بالاتري را وارد مي كند.

پايان جغرافي

كارشناس برجسته ي رسانه ها مايكل جي ولف توضيح مي دهد كه چگونه در چين، هند و كشورهاي اسلامي توسعه نيافته از نظر وسائل بصري كه در آن ها جهان كابلي گسترش نيافته، چه وقايعي پيگيرانه در حال انجام است تا اقتصاد سرگرمي قلمرو هاي تازه اي را فتح كند.

اگر جاده اي را كه نخلستان ها را پشت سر مي گذارد و از كنار كافه سنگ سخت[35] بگذريم كه شعار ” ما به سنگ اعتقاد داريم“ در جلوي آن به چشم مي خورد ، به يك شهر رسانه اي 500 جريبي بر مي خوريم كه از ميان صحرا سر مي كشد. در اين منطقه آزاد تجاري چند رسانه اي، شركت هاي بين المللي در حال تاسيس دفاتر مركزي خود هستند كه 100% از ماليات معاف است. در هند كاركنان مراكز تلفن كه از طريق اينترنت به مشتريان خود در غرب خدمات ارائه مي كنند در حال ديدن دوره هاي آموزشي اي اند تا بتوانند با لهجه آمريكايي صحبت كنند. هيچ نيازي نيست تماس گيرندگان بدانند دارتد با شخصي در حاشيه ي دهلي صحبت مي كنند و نه دالاس. دنياي جهاني شده تحت حاكميت يك اقتصاد بازار همه ي مناطق و فرهنگ ها را در مي نوردد و به قلمرو خود اضافه مي نمايد. اين آن چيزي نيست كه يونسكو از ”نظم اطلاعاتي بين المللي“ انتظار آن را داشت، بلكه جهاني كردن نظم اطلاعاتي قبلي ست كه همه چيز را از ريشه هاي جغرافيايي و فرهنگي خود جدا مي كند.

در اين چاچوب، برنامه ريزي براي رسانه اي كه از گسترش تنوع ديدگاه ها و فرهنگ ها – يعني همان چيزي كه هدف يك خبر رساني عمومي است- حمايت بنمايد، عملا به يك خطاي تاريخي تبديل مي شود.

برعكس همانطور كه گري لوين از شركت آ او ال- تايم دارنر اشاره مي كند: ” ما به تدريج نيازمند آن مي شويم كه شركت ها خود را بعنوان ايزار خدمات عمومي بازتعريف كنند.“ شركت هاي رسانه اي و از جمله بي بي سي هم اكنون مشغول تشكيل گروه هاي مشترك با سازمان تجارت جهاني براي ايجاد يك توافقنامه تجاري جهاني در جهت لغو آئيننامه هاي رسانه اي و خبررساني هاي عمومي اند. اين مذاكرات در جريان است و اطلاعاتي كه جسته و گريخته از مصوبات دروني سازمان تجارت جهاني به بيرون درز كرده گوياي آن است كه ”تضمين پلوراليسم و نظام رسانه اي مبتني بر اصول دمكراتيك و آزاد“ بعنوان وظايف يك دولت مورد پذيرش قرار گرفته است(7).

وزارت تجارت ايلات متحده نيز سناريو هاي خود را با پوشش هاي جديد براي سازمان تجارت جهاني آماده كرده است. هدف مقدم لغو محدوديت سرمايه گذاري خارجي در رسانه ها در استراليا و  و صنايع فيلم سازي برخوردار از سوبسيد اروپاست. هدف بعدي ممنوعيت تبليغ براي كودكان در سوئد و الزامات قانوني كانادا در مورد توليد بخشي از محصولات رسانه اي به صورت محلي ست. ادعا مي شود كه پلوراليسم رسانه اي و نيازهاي ويژه و تنوع فرهنگي را خود فن آوري ديجيتال و چند كاناله بودن رسانه هاي موجود تامين مي كند. گويا بازار همه نيازمندي هاي جامعه را پاسخ مي دهد - البته براي همه كساني كه هزينه اش را بتوانند بپردازند.

مبارزان رسانه اي

خوشبختانه فرهنگ و رسانه ها از جمله پر مجادله ترين بحث ها در سازمان تجارت جهاني ست. اگر كار اين كشمكش بالا بگيرد، ما فرصت آن را خواهيم داشت كه عليه دنيايي صداي اعتراض خود را بلند كنيم كه اورول[36] و هاكسلي[37] تصوير كرده اند. ما براي پاسخگويي به نياز هاي ارتباطي خود نه مي توانيم به دولت ها و نه به بازار تكيه كنيم. هم اكنون در مناطق مختلف جهان، افراد بسياري براي بيان روايت هاي خود از واقعيت ها و افشاي دروغپردازي ها و ايجاد اغتشاش فكري توسط رسانه ها و نيز شكستن انحصار ها به برنامه ريزي مشغول اند. ما پس از يك روز كار سخت و توانفرسا ديگر طعمه مناسبي براي برنامه هاي مبتذل تلوزيوني و اهداف تبليغاتي آن ها نيستيم.

مبارزات رسانه اي در حال گسترش است و به گردآورندگان فرهنگ در شمال نيز محدود نمي شود. وقتي همپالگي هاي  استرادا[38] رئيس جمهور فيليپين روزنامه ها را مجبور به توقف انتقاد از حكومت كردند، مردم با ارائه مدارك و شواهد براي اثبات سوء استفاده هاي انجام شده بر روي وب سايت شبكه اطلاعاتي چريك ها[39]، او را سرنگون كردند. با جهاني شدن شركت ها اين مقاومت ها نيز فراملي خواهد شد. مبارزان رسانه اي به ايجاد شبكه هاي بين المللي مانند ايندي مديا[40] و مديا چنل[41] پرداخته اند كه شبكه هاي گروه هاي ناظر بر رسانه ها و ان جي او هاي ارتباطات از آفريقا تا آمريكا را پوشش مي دهند. درست همانگونه كه مبارزان محيط زيست محصولات بهبود يافته ژنتيكي (جي ام) را هدف انتقادات و اقدامات خود قرار داده اند، افراد بسياري نيز به ايجاد كانال هاي بديلي دست زده اند كه رسانه هاي جريان اصلي را هدف قرار مي دهد. مبارزان برزيلي در مقابل دفاتر مركزي مجتمع هاي رسانه اي به خاطر بازتاب بسيار ضعيف مسائل اجتماعي دست به تظاهرات زده اند. در هند اتحاد ملي براي جنبشي مردمي فراخواني براي گزارش مصيبت هاي وارده به مردم زحمتكش در اثر جهاني سازي در سراسر جهان چه شمال و چه جنوب صادر كرده است.

در حالي كه تظاهر كنندگان در آمريكا از كميته ارتباطات فدرال درخواست آزاد كردن امواج براي خبررساني تشكل ها را مطرح ساخته اند، مديا ليبر[42] فرانسه ديواري از تلويزيون در مقابل وزارت فرهنگ و ارتباطات برافراشت و صداي اعتراض خود را به دست اندازي دولت و شركت ها به رسانه هاي مدافع منافع عمومي بلند كرد. در مونته ويديو[43] فعالان اجتماعي تلويزيون هاي كارتي را بعنوان سمبل ” فرهنگ مصرف“ به آتش كشيدند.

 اصلاحات رسانه اي نيز به مبارزه اي سياسي در استراليا، نيوزلند و آمريكا تبديل شده است. قانون ضد انحصار كه به تقسيم ميكروسافت منجر شد، بايد در اين زمينه با پشتيباني مردم بكار گرفته شود. همانگونه كه در سال هاي دهه ي شصت آگاهي پيرامون نابودي محيط زيست گسترش يافت، جنبشي نوپا براي حفاظت از تنوع فرهنگي و فضاي اطلاع رساني در حال گسترش است. چالش جهاني سازي بايد يونسكو را وادارد تا از عقب نشيني خود عبرت بگيرد و بحث پيرامون اين مهم را دوباره آغاز كند.

 در بيانيه فوق الذكر گفته شده بود كه: ” طبيعت در طي 100 ها مليون سال اشكال شگفت انگيزي از تنوع حيات را كه به هم تنديه و وابسته اند پديد آورده است. بقاي اكوسيستم طبيعت به بقاي تك تك اين انواع وابسته است. همين امر در مورد”اكوسيستم هاي فرهنگي“ صادق است كه از موزائيك هاي غني و پيچيده فرهنگ هاي مختلف تشكيل شده و به وجود تنوع براي بقا و انتقال ميراث ارزشمندش به نسل هاي آينده نيازمند است“(8).

ما به بازيافت روايت هامان نيازمنديم. بايد شبكه هاي متنوع فرهنگي مان را به هم اتصال دهيم و كانال هاي اطلاع رساني اي را ايجاد كنيم كه به ما در درك فرايند جهاني سازي كمك مي كند. ما بايد اين كار را انجام دهيم تا بتوانيم در كنار يكديگر آينده ي بديل مورد قبول خود را تصوير كنيم و عملي سازيم. 

 

(1) Subcomandante Marcos, Our Word is Our Weapon, Seven Stories, New York 2001.

(2) Jeremy Rifkind, The Age of Access, Penguin Putnam, New York 2000.

(3) Communications Law in Transition Newsletter, Programme in Comparative Media Law and Policy, University of Oxford, 6 December 2000.

(4) Eduardo Galeano, Upside Down, Metropolitan Books, New York 2001.

(5) Noam Chomksy, `The Passion for Free Markets: Exporting American values through the new World Trade Organization', Z Magazine, http://www.zmag.org

(6) Naomi Klein, No Logo, Flamingo, London, 2000.

(7) Hurray Dobbin, `Trading away the public interest', Financial Post, Canada, 26 June 2000.

(8) UNESCO, `Culture, trade and globalisation', http://www.unescorg/culture/industries/trade

 

[1] Empires of the senseless (New Internationalist, April, 2001).

[2] Katharine Ainger

[3] Thomas Friedman

[4] Andrew Marr

[5] Christopher Robin

[6] Bill Emmot

[7] Will Hutton

[8] Alan Yentob

[9] Davos Independent Media Centre

[10] Disney

[11] AOL Time Warner

[12] Sony

[13] Bertelsmann

[14] News Corporation

[15] Viacom   

[16] Vivendi Universal

[17] Gerry Levin

[18] Michael J Wolf

[19]Jeremy Rifkind

[20] Gobi

[21] Baywatch

[22] culture

[23] broadcast

[24] Ben Bagdikian

[25] Doordarshan

[26] Kerry Packer

[27] Eduardo Galeano

[28] Anthony Riddle

[29] Village Voice

[30] Fortune

[31] WalMart

[32] Reebok

[33] Many Voices, One World

[34] Bollywood

[35] Hard Rock Cafe

[36] Orwell

[37] Huxley

[38] Estrada

 [39] Guerrilla Information Network

[40] Indymedia

[41] MediaChannel

[42] MediaLibre

[43] Montevideo

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics