نویدنو:4/1/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

نگاهی به برنامه انکار، نفی و تخریب حزب:

علل و ریشه ها

نامه مردم 812
برگزاری موفقیت آمیز پلنوم (وسیع) کمیته مرکزی در آذر ماه سال جاری و انتشار اسناد و مصوبات آن از جمله سند مهم پلنوم حزب در باره وحدت و دشواری هایی که حزب ما در این سال ها با آن دست به گریبان بوده است بارتاب گسترده یی در داخل و خارج از کشور داشت.

پیام های حمایت از سند مهم حزب، از داخل و خارج از کشور و تأکید بر بجا بودن انتشار این سند در لحظات حساس کنونی و در شرایط باز تشدید فعالیت های امنیتی رژیم بر ضد نیروهای مترقی، خصوصا حزب ما، نشانگر آگاهی و هوشیاری اکثریت قاطع رفقای حزبی در ایران و جهان است.
این سند در بیست و ششمین سالگرد یورش گزمگان رژیم ولایت فقیه بر ضد حزب که با یاری و مساعدت سرویس های امنیتی کشورهای امپریالیستی و وابسته به امپریالیسم چون پاکستان و ترکیه صورت گرفت، بار دیگر هوشیاری و عزم جزم همه توده ای ها در دفاع از حقانیت راه و آرمان و تاریخ حزب توده ایران را به نمایش گذاشت. در کنار این حمایت های گسترده، حملات تبلیغاتی از سوی محافل معدودی که در تمامی این سال ها نقش مهمی را در سازمان دهی کارزار تبلیغاتی بر ضد حزب توده ایران بر عهده داشته اند جای تعجب ندارد، اما خشم این محافل از موضوعات مهمی که در این سند مطرح شده است و تلاش برای سرهم بندی کردن جوابی به منطق مطرح شده در سند پرده از نیات و قصد این محافل بر می دارد و مسایل دیگری را طرح می کند که پاسخ کوتاهی به آنها لازم است.
یکی از ترفندهای اخیر مخالفان سیاست حزب ما در قبال سند پلنوم وسیع در باره وحدت و دشواری هایی که ما با آن روبرو بوده ایم، این ادعا است که گویا سند ”درباره وحدت...“ حاوی اتهامات پرسش برانگیز بسیاری است“. به عنوان نمونه نشریه ضد حزبی ”راه توده“ در شماره 208، دوشنبه 21 دی ماه 87 در مطلبی با نام، ”قطع نامه اجلاس شورای سردبیری راه توده“ درخصوص اسناد پلنوم وسیع و خصوصا سند ”درباره وحدت و دشواری های...“ می نویسد: ”سکوتی که پیرامون قطعنامه اخیر نامه مردم (توجه کنید حزب نه، نامه مردم) در میان طیف توده ای های خارج از کشور وجود دارد و به ویژه در باره اتهامات مستقیم و غیر مستقیمی که به توده ای های زندانی جان سالم بدر برده وارد شده هرچند که بازتاب شرایط خارج از کشور است، اما به هیچوجه به معنای موافقت اکثریت قریب به اتفاق توده ای ها با اینگونه اتهامات سخیف نیست. ما یقین داریم که این سکوت بزودی و پیش از هر جا در داخل ایران خواهد شکست.“
تلاش سردمدار نشریه ضد توده ای ”راه توده“ تنزل سند مصوب پلنوم (وسیع) حزب و محتوی تاریخی آن به ”مشتی اتهامات سخیف مستقیم و غیر مستقیم به توده ای های زندانی جان سالم بدر برده“ است و جا انداختن این نظر که میان این سند و دیدگاه رسمی حزب با اسناد و مواضع قبلی تفاوت های فاحشی وجود دارد. این تلاش برای متضاد دانستن تزهای سند مهم پلنوم (وسیع) حزب با دیگر مواضع حزب در سال های اخیر از سوی محافل ضد توده ای دیگر نیز دنبال شده است. به عنوان نمونه چند نفر از طرد شدگان از صفوف حزب، که پایگاه اینترنتی ”مهر“ را اداره می کنند، در مطلبی با عنوان ”در باره وحدت یا برضد وحدت؟“ نوشته اند: ”لبه تیز اتهامات مندرج در سند در باره وحدت... متوجه رفقای معینی از رهبری سابق حزب است که پس از تحمل سال ها شکنجه، از دست جلادان جان به در بردند و رژیم به هر دلیل نتوانست یا به صلاح خود ندید که آن ها را به جوخه اعدام بسپارد. سند بدون این که نامی از این رفقا ببرد، با دادن آدرس های مشخص، هویت آن ها را روشن می کند و موجی از اتهامات را نثار آنان می سازد.“ در ادامه این مطلب و با هدف رد سند و اثبات این ادعا که سند چیزی نیست جز ادعاها و اتهامات پرسش برانگیز برضد عده ای معین و در عین حال مغایر با سیاست ها و موضعگیری های قبلی حزب، به مصاحبه رفیق خاوری با نامه مردم به تاریخ 15 تیرماه 1372 اشاره می گردد. اما نویسندگان و افراد مذکور تعمدا آن بخش مصاحبه را که به مساله اعترافات و برخورد با وضعیت توده ای های در بند مربوط می شود، گزینشی نقل کرده و بخشی از آن را حذف کرده اند. رفیق خاوری در این مصاحبه پس از تاکید بر اعمال شکنجه و اعترافاتی که با ”کابل، داغ و درفش و همه گونه ابزار شکنجه روحی و جسمی به دست آمده“ با روشنی موضع رسمی حزب توده ایران را چنین اعلام می دارد: ”البته، ما مدعی نبوده و نیستیم که در این آزمون سخت، جمع یک پارچه ای از قهرمانان را به تاریخ عرضه داشتیم. در کنار کسانی، که بهر تقدیر، تاب ضربات شلاق و کابل های سیمی... را نیاوردند، بودند کسانی و کم هم نبودند، که این آرزوی پلید دژخیمان را ناکام کردند و هم آنانند که بر تارک افتخار آمیز حزب توده ای ما می درخشند و گواه جاودانی بر این حقیقتند که امر خلق، انسان دوستی و عدالت خواهی برای حزب توده ایران امری گذرا و حسابگرانه نبوده و نیست.“ (متن مصاحبه رفیق خاوری، نامه مردم، شماره 405- درسال هشتم، تیرماه 1372)
سانسور این سخنان برای اثبات یک ادعای دروغین از سوی این افراد میزان پایبندی آنها را به فرهنگ سیاسی و حفظ امانت در بازگویی اسناد حزب نشان می دهد. سند پلنوم (وسیع) حزب ما نه تنها تمامی زندانیان سیاسی آزاد شده را متهم نکرده است بلکه با دقت و توجه خاصی تنها به توطئه های رژیم برای استفاده از تعداد بسیار معدودی از رهبران سابق حزب به منظور حزب سازی و مقابله با سیاست های حزب توده ایران اشاره می کند.
بحث مسایل مطروحه در سند پلنوم، صحبت و موضع گیری امروز حزب نیست که کسانی خود را بر آشفته نشان می دهند و طرح آن را بی حرمتی به افتخارات گذشته حزب می شمارند، بلکه مواضعی است که حزب ما در طول سال های دشوار کنونی، و به رغم همه فشارهای مخالفان حزب دنبال کرده و می کند.
بخش دیگری از تلاش های مخالفان حزب متوجه ایجاد سردرگمی در زمینه های برنامه های حساب شده رژیم در جریان کشتار وحشیانه هزاران زندانی سیاسی، در جریان فاجعه ملی، از جمله کشتار صدها تن از رهبران، کادرها، اعضاء و هواداران حزب ما بوده است. به عنوان نمونه نشریه ضد توده ای ”راه توده ”، به توصیه صریح نویسنده مقاله ”برای پیش برد انقلاب مبارزه کنیم“ به قلم ا.ک می نویسد: ”روش به کار گرفته در اعدام زندانیان که بیشتر به یک ”قرعه کشی“ مرگ شبیه بود، اساسا نشان می دهد که برای ارتجاع مسئله این نبود که چه کسی کمتر مبارز است، یا چه کسی بیشتر مخالف رژیم است و چه کسی نیست! ارتجاع نمی توانست وقت خود را برای اینگونه مسایل تلف کند. مسئله اساسی عبارت بود از کم کردن تعداد زندانیان، عبارت بود از گرفتن هر چه بیشتر قربانی در کمترین زمان ممکن و اما برای ارتجاع حجتیه شریک دیگر این جنایت هولناک، مسئله تنها در یک انتقام جوئی تاریخی و محروم کردن توده ها از رهبران و همراهان انقلابی خلاصه نمی شد، بلکه در عین حال نکته اساسی عبارت بود از دائمی کردن تفرقه در میان نیروهای انقلابی درون و بیرون حاکمیت جمهوری اسلامی.“
تلاش ها و توصیه های جنایتکاران و مزدوران رژیم را، که این فاجعه عظیم را به میهن ما تحمیل کردند، می توان در القاء این نظر گمراه کننده، از طریق نشریه ”راه توده“ دید که در این ضیافت خون به چون و چرای آن فکر نکنید، رژیم خون می خواسته است و خون ریخته است، حال برایش چه فرق می کند، رژیم عجله داشته است و وقت برای تشخیص میزان مخالفت قربانیان نداشته است. تمامی گزارش های مستند موجود، از زندان ها و از جمله محاکمات چند دقیقه ای گروه سه نفری مرگ رژیم، که حتی در خاطرات آیت الله منتظری نیز به آنها اشاره شده است، بر روندی سازمان یافته برای پاک کردن زندان ها از زندانیان ”سر موضع“ حکایت می کند و نه ”قرعه کشی مرگ“.
به زعم مخالفان و طرد شدگان از صفوف حزب اگر کسانی استدلال بی پایه و در عین حال اهانت آمیز حضرات در زمینه ”قرعه کشی مرگ“ را نسیت به فهم و شعور خود نپذیرند و در آن شک کنند، به او بر چسب اهانت به تاریخ و افتخارات حزب زده می شود. نه آقایان! توده ای ها افتخارات حزب خود را به خوبی می شناسند، سند پلنوم ارزیابی جدیدی از این واقعیت دردناک را ارائه نداده است و کسانی آن را پیراهن عثمان کرده اند و با تحریک احساسات رفقای توده ای سعی در منحرف ساختن ذهن آنان از پرداختن به محتوای مرکزی سند دارند.
نکته محوری سند مصوب پلنوم وسیع ”در باره وحدت و دشواری های...“ افشای تلاش بی وقفه رژیم و ارگان های امنیتی آن برای محو و نابودی حزب به طرق و اشکال گوناگون است. در سند به روشنی اشاره می شود: ”پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده ایران، ضمن هشدار باش نسبت به توطئه های گوناگون ارگان های امنیتی رژیم که وحدت و یکپارچگی حزب توده ایران، و اتحاد عمل و نزدیکی نیروهای ملی و آزادیخواه میهن را هدف قرار داده است از همه رفقای توده ای در داخل و خارج از کشور می خواهد که با هوشیاری و دقت به مقابله با برنامه های ارتجاع حاکم بپردازند. حزب ما امروز بیش از هر زمان دیگری به تقویت صفوف خود و تلاش واحد توده ای ها برای گسترش مبارزه برضد رژیم ولایت فقیه نیازمند است....“
چه اشخاص و محافلی منافع خود را در تقابل با این خواست روشن مندرج در سند می بینند، و حساب شده می کوشند، محتوی دقیق سند فوق را تحریف کرده و به سطح اتهامات سوال برانگیز تقلیل دهند؟
بعلاوه در سند مصوب پلنوم وسیع به صراحت یادآوری شده: ”در کنار این پدیده ها ما در سال گذشته با فراخوان های گوناگونی برای ”وحدت حزب“ رو به رو بوده ایم. ویژگی این فراخوان ها نفی کامل وجود حزب توده ایران و کمیته مرکزی منتخب آن و جا انداختن این نظر است که پدیده ای به نام حزب توده ایران وجود خارجی ندارد و تنها ”طیف های گوناگون توده ای“ با نظرات سیاسی مختلف حول نشریات و پایگاه های اینترنتی معینی وجود دارند و راه ”وحدت حزب توده ایران“ از طریق مذاکرات این گروه ها و طیف های رنگارنگ می گذرد. بدیهی است که پیام وحدتی که در آن عملا وجود حزب توده ایران و کمیته مرکزی منتخب کنگره های سوم، چهارم و پنجم حزب توده ایران، به کلی نفی شده است و تاریخ حزب توده ایران با یورش رژیم جنایتکار ولایت فقیه در بهمن ماه 1361، پایان یافته تلقی می شود، را نمی توان از سردلسوزی و با هدف دستیابی به وحدت حزب ارزیابی کرد.“
مخالفان و دشمنان حزب ما با پنهان شدن در زیر عبارت کلی و ساختگی ”متهم ساختن رهبران گذشته حزب“ و ”نوشته های سخیف و نوشته های پلنومی“ می کوشند چهره و نیات واقعی خود را همانگونه که سند ”درباره وحدت و دشواری ها...“ با دقت بیان داشته، یعنی نفی و انکار وجود حزب، پنهان دارند و به فعالیت های تخریبی ادامه دهند. در این زمینه مواضع نشریه ضد حزبی ”راه توده“ برضد حزب و عطش سیری ناپذیر خصومت رژیم نسبت به حزب همگرائی واضحی نشان می دهد.
رژیم که ضربه های سال های 61 و 62 و شوهای تلویزیونی و اعدام ها را برای نابودی کامل حزب کافی می دید در بهمن ماه 1370 با آنچه که انتظارش را نداشت روبرو شد. کنگره سوم حزب پس از 43 سال وقفه صلای رزم حزب کارگران و زحمتکشان میهن را در فضای سرکوب، ارعاب و خفقان حاکم طنین افکن ساخت. حال چرا در آن موقع این کنگره باب طبع نویسنده مقاله ”برای پیش برد انقلاب مبارزه کنیم“ نبوده است و یا نشریه ضد توده ای ”راه توده“ از آن به زشتی نام می برد جای سوال جدی است! آنجا که می نویسد: ”آنها تصور کرده اند برای حزب توده ایران با برگزاری یک کنگره در خارج از کشور شناسنامه تازه ای صادر کرده اند می توانند نام مولود خود را هر اسمی دوست دارند بگذارند، اما قطعا خون حزب در رگ های این مولود جاری نیست...“ اولا نام این ”مولود“ همان نام و شهرت غرور آمیز تاریخی آن است که در مهرماه 1320 در یکی از لحظات بحرانی تاریخ میهن ما سازمانی از توده ها برای توده ها را در سینه تاریخ به ثبت رسانید. استعمار و ارتجاع از آن تاریخ تاکنون بی وقفه در فکر و ذکر نابودی این ”مولود“ بوده اند. تنها سخت جانی این مولود و استواری پیوندش با توده های زحمت و کار توانست آن را در زیر رگبار ضربات مهیب طوفان های مهلک مرداد 1332 و یورش گزمگان رژیم ”ولایت فقیه“ حفظ کند و جان سالم بدر برد. اعلام آمادگی این ”مولود“ در کنگره سوم پس از 43سال از کنگره دوم آن برای ادامه مبارزه نمی توانست خواب خوش استعمار و ارتجاع را برای نابودی حزب به کابوس تبدیل نکند.
برگزاری کنگره سوم حزب بسیاری از برنامه های ارگان های امنیتی رژیم که نابودی کامل حزب را دنبال می کردند عقیم گذاشت و همین مقطع تاریخی را باید آغاز شکل نوینی از جنگ تبلیغاتی-روانی برضد حزب برای به تسلیم کشاندن و مسخ آن به شمار آورد. شدت حملات علیه حزب بالا گرفت و نویسنده مقاله ”برای پیشبرد انقلاب مبارزه کنیم“ از خانه تحت نظارت امنیتی ـ اطلاعاتی رژیم در باره کنگره سوم حزب همان نظر و خواستی را مطرح می سازد که از او می خواهند: ”اگر عدم تشکیل کنگره حزب طی چندین دهه و برخلاف اساسنامه حزب به معنی نفی ضرورت کنگره است، از وضع کنونی هم می توان نتیجه گرفت که حزب می تواند محل بحث و اختلاف نظر میان اعضاء باشد. برای بن بست کنونی چاره ای بیندیشیم و برون رفت از آن را در کنار گذاشتن هویت سازماندهی انقلابی خود نجوئیم.”
این ابهام سازی تعمدی برخورد نسبت به کنگره سوم و حکم محکومیت حزب را که گویا ”هویت سازماندهی انقلابی“ خود را کنار گذاشته است می توان دغدغه دفاع از هویت حزب تلقی کرد؟ رژیم و مخالفان رنگارنگ حزب آن چنان شرایط دشواری را بر سر راه فعالیت و موجودیت حزب ایجاد کرده بودند که حزب نمی توانست به حیات خود ادامه دهد مگر آنکه با رای نمایندگان خود در کنگره رسمیت و مشروعیت و صلاحیت خود را برای تداوم به حیات حزب تائید و تاکید کند. ”راه توده“ ادعا می کند که این نشست ها را کسانی با میل خود پر می کردند و خالی می کردند. از این ”مدعی“ باید پرسید که نشست های پلنوم 18 و 19 و کنفرانس ملی و همه نشست های پس از یورش به حزب که آقایان ”از جمله مدعیان امروز“ در آن حضور داشتند نشست هایی تاریخی محسوب می شد و کنگره سوم چون بدون حضور مدعیان از نوع ”راه توده“ برگزار گردید مولودی فرمایشی و نامشروع بوده است که خون حزب در رگ های آن جاری نیست.
حال ارتباط ارگانیک نفی کنگره سوم توسط نویسنده مقاله ”برای پیشبرد انقلاب مبارزه کنیم“ و ”راه توده“ با دیدگاه وزارت اطلاعات رژیم را پی می گیریم.
درکتاب 1200 صفحه ای وزارت اطلاعات به پلنوم هجدهم، کنفرانس ملی و دیگر نشست های حزب اشاره شده، ولی تشکیل کنگره سوم و فعالیت حزب پس از این کنگره به بوته فراموشی سپرده شده است. به زعم آنان، حزب تا پیش از کنگره ”کج دار و مریز“ به فعالیت ادامه داد و با حمایت اردوگاه سوسیالیستی حیات خود را تداوم بخشید، ولی پس از آن ”نابود“ شد. این دقیقا همان سیاست و موضع ”راه توده“ و دیگر وازدگان و طرد شدگان از صفوف حزب طبقه کارگر است.
وزارت اطلاعات در کتاب ”از شکل گیری تا فروپاشی (1320-1368)“ صفحه 1004 می نویسد: ”دیدیم که علی رغم امکانات گسترده ای که حزب کمونیست و کا-گ-ب اتحادشوری برای تجدید سازمان و بقاء حزب منحله توده درسال 1362 فراهم آورد، بقایای این جریان تحت تاثیر شکست مدهش خود در مصاف با انقلاب اسلامی به سرعت فرو ریختند و سیر محتوم به سوی تلاشی و زوال را طی کردند... بدینسان در سال 1368 و با توجه به سرعت و عمق تحولاتی که در جهان مارکسیسم می گذارد، می توانیم با اطمینان از زوال نهایی مارکسیسم ایرانی سخن بگوییم....“
سپس در ادامه افزوده می شود: ”در سال 1371، زمزمه هایی به گوش می رسد و در طرح های جدید رهبری حزب توده برای احیاء آن سخن می رود...“ آنچه در کتاب به آن اشاره می گردد، طرح برگزاری کنگره سوم و تقویت و قوام فعالیت حزب با برگزاری عالی ترین ارگان آن است.
در خصوص جو آن سال ها و مقدمات برگزاری کنگره سوم و مواضع و اصول سازماندهی حزب نکات جالبی در کتاب فوق وجود دارد که باید به آن اشاره نمود تا عیار مدعیان ”وحدت حزب“ و نیز جریان ضد حزبی ”راه توده“ نمایان گردد.
در صفحه 1007 کتاب مزبور با به اصطلاح تحلیل اوضاع حزب و مسایل و مشکلات آن در خصوص کنگره سوم نوشته شده: ”در چنین فضای سیاسی فرهنگی (منظور فضای فکری ان سال ها است) اگر ”کنگره سوم“ حزب توده یا مجمع مشابهی تشکیل شود و واقعا به یک انقلاب در ساختار حزب توده دست بزند، تنها با طرح شعارهای افراطی (خوب توجه کنید شعارهای افراطی مثلا طرد رژیم ولایت فقیه) ضد انقلاب اسلامی از سویی و انتقاد عمیق از وابستگی حزب توده در طول تاریخ آن به ”سرویس های فراملیتی کمینترنی“ و نقد شدید سیاست های شوروی در ایران از سوی دیگر می تواند تمایلات ناراضیان را ارضا کند... پروسترویکای حزب توده اگر با نگاه به درون کشور همراه باشد و مشی همگامی با سیاست خارجی مسکو را بپوید و امید مایوسانه به قانونیت در ایران را آشکار تر کند مجبور است در برنامه و استراتژی خود عقب نشینی های بنیادی کند....“
در ادامه با مثال زدن از وضعیت حزب کمونیست ترکیه، در صفحه 1008 خاطر نشان می گردد: ”حزب منحله توده اگر بخواهد خود را با این تحولات جدید بین المللی هم خوان کند باید سیاستی با مضمون مشابه احزاب کمونیست ایتالیا و ترکیه در پیش گیرد که به معنای تایید نظام جمهوری اسلامی ایران و تلاش برای کسب قانونیت در داخل کشور است.“
اگر این خط فکری را که در کتاب 1200 صفحه ای وزارت اطلاعات به روشنی هر چه تمامتر مورد تاکید قرار گرفته، دنبال کنیم و به بررسی نتایج آن بپردازیم، نکات جالب و قابل توجهی به دست می آید که از لابه لای آنها می توان ماهیت واقعی نظرات ”راه توده“ را تشخیص داد.
در همین مقطع با برگزاری کنگره سوم حزب و تلاش بی وقفه همه توده ای ها و با پایداری دلیرانه، از ماهیت طبقاتی و جهان بینی مارکسیستی-لنینیستی دفاع و فصل نوینی در تاریخ پر افتخار حزب گشوده شد. درست در همین دوره زمانی و به علت همین دستاورد تاریخی، مرحله تازه جنگ روانی-تبلیغاتی ارگان های امنیتی رژیم آغاز گردید که تا به امروز به اشکال مختلف ادامه داشته است. نشر خاطرات و انتشار نامه ا.ک از درون خانه های امنیتی و با نظارت کامل و تایید ارگان های اطلاعاتی و انتشار نشریه ”راه توده“ آغاز این مرحله قلمداد می گردد که مضمون آن برخلاف برخی ظاهر سازی های فریبنده، چیزی نیست جز تلاش برای نفی سیاست های اصولی حزب بویژه شعار طرد رژیم ولایت فقیه با هدف تایید نظام جمهوری اسلامی! زیر سئوال بردن سیاست مبارزاتی حزب به منظور حمایت از رژیم جمهوری اسلامی زیر پوشش نبرد که برکه و خانمان برانداز نامیدن شعار اصولی طرد رژیم ولایت فقیه، اگر برای به تسلیم واداشتن حزب و کسب اجازه ”قانونیت یافتن در داخل کشور و تایید نظام نیست“، چه نام دیگری می توان برآن نهاد؟ بی دلیل نبود که ا.ک در نامه خود توده ای ها را به جدایی از سیاست حزب فرا می خواند و مشی تسلیم طلبانه را زیر عنوان فریبنده ”برای پیش برد انقلاب مبارزه کنیم“ طرح می ساخت که هم اکنون توسط ”راه توده“ دنبال می شود و فاقد اعتبار در میان احزاب و نیروهای میهن دوست، ملی و ترقی خواه میهن ما است.
نامه ”ا.ک“ و انتشار ”راه توده“ بخشی از یورش دستگاه های امنیتی رژیم ولایت فقیه به شمار می آید که هدف آن تا به امروز بی اعتبار ساختن سیاست های حزب، نفی و انکار موجودیت آن است.
بی دلیل نبود ”ا.ک“ در نامه خود نوشته بود: ”حزب ما از سال های 62-63 با انتخاب شعار سرنگونی و بعدا طرد رژیم ولایت فقیه، اساسا خود را از عرصه های اصلی مبارزه اجتماعی خارج ساخت، مرکز اصلی مبارزه، در تمام دوران پس از انقلاب تا به امروز بر روی مبارزه طبقاتی و نبرد که برکه متمرکز بوده است و این نبرد همچنان ادامه دارد... انقلاب بهمن هنوز دچار شکست قطعی نگردیده و شعار طرد رژیم ولایت فقیه نادرست است.“ و سپس نتیجه می گیرد: ”با وجود همه اینها و مخالفت های بسیار جدی و اصولی که نسبت به روش های اقتصادی داخلی و سیاست خارجی هاشمی رفسنجانی داریم و بیان می کنیم، وی و همکارانش به طور کلی در جبهه ارتجاع مورد نظر ما قرار نمی گیرند، بنابراین هر جا که آنها در مسیر مبارزه با این جبهه گام بردارند، باید در مقابل تهاجمات ارتجاع مورد حمایت قرار گیرند....“ (نامه ”ا.ک“ به نقل از آرشیو نشریه ”راه توده“) با چنین دید و نظری، توطئه کشاندن حزب ما به موضع راست و تسلیم طلبانه شکل گرفت. همه تلاش ها و هیاهوی زیر پوشش وحدت ”طیف توده ای ها“ برای غلبه چنین نظر راست روانه و غیر کارگری به حزب و رهبری آن بوده و هست. بنابر این جمهوری اسلامی به خوبی از میزان و ژرفای نفوذ معنوی حزب در جامعه آگاه است. سیاست های سال های اخیر حزب ما با برخی نارسایی که بخشی از آن نتیجه فشارارگان های امنیتی و صرف انرژی حزب برای خنثی سازی این توطئه ها است، جای خود را در میان توده های وسیع مردم بویژه زحمتکشان گشوده و از سوی دیگر نیروهای ملی، مترقی و آزادیخواه نیز به آن واکنش های مثبت نشان می دهند. این واقعیت رژیم را وادار ساخته بر تلاش های تخریبی بر ضد حزب بیافزاید، که در ماه های اخیر شاهد برخی از این گونه اقدامات بوده ایم. در ادامه این تلاش ها، سیاست های حزب ما در این سال ها از سوی جریانات ضد توده ای نظیر راه توده ”دعوای با رژیم به دلیل سرکوب حزب“ معرفی می گردد، در حالیکه مبارزه و مخالفت حزب ما با رژیم نه فقط به دلیل سرکوب حزب و اعدام صدها رزمنده قهرمان توده ای، بلکه به علت خیانت سران رژیم به آرمان های مردمی انقلاب بهمن است. تمام اینگونه تبلیغات با هدف تضعیف حزب و مانع تراشی در راه فعالیت های موثر و روشنگرانه آن و کاستن از میزان تاثیر سیاست حزب ما در داخل کشور و حوادث جاری صورت می پذیرد، است. نشریه ”راه توده“ در این باره و علیه حزب در شماره 208 خود از جمله می نویسد: ”مرور نوشته های سخیف و اتهامی اخیر نشریه نامه مردم.... در باره این نوشته های پلنومی، آنچه مربوط به دیدگاه های ضد و نقیض سیاسی آن در ارتباط با ایران است... آنها را ارزیابی هایی بی ارتباط و یا کم ارتباط با واقعیات روز جامعه تشخیص داد.” پرسش اینجا است، اگر مواضع حزب بی ارتباط با واقعیت جامعه ایران است، این همه تلاش و صفحه سیاه کردن ”راه توده“ برای رد نظرات رسمی و معتبر حزب به چه معنا است؟ مواضعی که مخاطبی ندارد و با واقعیت جامعه همخوان نیست، چرا باید مرتب و بی وقفه مورد حمله قراربگیرد؟ و بخش قابل توجهی از محتویات ”راه توده“ را به خود اختصاص دهد؟
علاوه بر این یکی از شگردهای جدید ”راه توده“ تبلیغ کتاب های وزارت اطلاعات علیه حزب و فداییان خلق است، علاقه وافر گرداننده ی ”راه توده“ به این نوع کتاب ها به نوبه خود جالب و افشاگرانه است. ”راه توده“ در چند نوبت و به دفعات در نقش مبلغ سینه چاک کتاب 1200 صفحه ای وزارت اطلاعات برضد حزب و نیز کتاب ”چریک های فدایی خلق“ بر ضد فداییان خلق ظاهر شده است و مهمتر اینکه برای اثبات مدعیات خود از جمله در یادمانده نگاری ها بر اساس اعترافات و اطلاعات امنیتی که به صورت هفته ای منتشر می گردد، به این کتاب به عنوان یک مرجع اشاره می کند. نشریه ”راه توده“ شماره 210، دوشنبه 7 بهمن ماه 1387 در مطلبی با عنوان ”سخنان تاریخی شادروان جوانشیر در حسینیه زندان اوین“ به تبلیغ این کتاب پرداخته و می نویسد: ”از جمله کتاب هایی که در سال های اصلاحات در ایران منتشر شده، یکی هم کتاب ”حزب توده از آغاز تا فروپاشی“ است که اخیرا عبدالله شهبازی در وب سایت خویش نوشت که این کتاب نیز از مجموعه نوشته های منتشر شده اوست... این کتاب که بالغ بر 1200 صفحه است، یا وسیع در ایران فروش رفته و یا حکومت خود آن را جمع کرده است (خوب به جملات توجه کنید) زیرا تلاش های سه ماهه اخیر برای تهیه مجدد آن به نتیجه نرسیده است. کتاب را اگر یک تیم سه یا چهار نفره روی آن کار کرده و سنگ و کلوخ های آن را جدا کنند، آنچه باقی می ماند یکی از بهترین کتاب هایی می شود که می تواند الگوی بازسازی مجدد حزب توده ایران در شرایط مناسب برای فعالیت علنی برای نسلی است که سال های بعد از انقلاب 57 و یا دهه 30 را نه دیده و نه به یاد دارد....“
”راه توده“ به این ترتیب، این کتاب را با حذف به قول خودش ”سنگ و کلوخ ها“ از بهترین کتاب ها معرفی می کند. اما نباید فراموش کرد که ”راه توده“ در شماره 181 خود به تاریخ دوشنبه 27 خرداد ماه 1387 در مطلبی با نام ”دو کتاب، خاطرات لاهرودی، شاهکارشهبازی“، در باره این کتاب نوشته بود: ”مستندات این کتاب چنان هوایی و غیر قابل قبول است که خود شهبازی نیز پس از انتشار کتاب مذکور، در سایت خودش نوشت از این کتاب خویش راضی نیست. زیرا مستندات آن قابل اعتنا نیست!!“ این شگردی شناخته شده محسوب می شود و استناد به سخنان فردی چون شهبازی نیز کاملا جعل و دروغ است. عبدالله شهبازی در معرفی کتاب و فعالیت های خود برخلاف دروغ پردازی ”راه توده“، در سایت خود به تاریخ سه شنبه 24 اردیبهشت ماه چنین می نگارد: ”من بنیان گذار نامدارترین و موثرترین موسسه پژوهشی وزارت اطلاعات، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، بودم و بیش از یک دهه گرداننده آن... تعلق من به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روشن است... برای افزایش دانش ایشان و کارمندشان (منظور روح الله حسینیان است) مطالعه کتب تالیف، یا ویراستاری خود را توصیه می کنم که جدی ترین ماخذ نگاشته شده پس از انقلاب به شمار می رود، کژراهه احسان طبری، خاطرات ایرج اسکندری، خاطرات نورالدین کیانوری (سه رهبر اصلی حزب توده که هر سه کتاب ویراسته من است) و نیز جزوه 1200 صفحه ای که در هفته های اخیر توسط موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی با نام حزب توده، از شکل گیری تا فروپاشی منتشره شده، همان گونه که پیش تر گفتم این جزوه (کتاب 1200 صفحه ای) قریب دو دهه در دانشکده اطلاعات تدریس می شد ولی به دلیل نیاز به اصلاح و برای انتشار.... وقت کافی برای ویرایش و باز نویسی آن را نیافتم و به همان شکل ابتدایی، با درخواست من بدون ذکر نام مولف، منتشر شده است.“
این جملات را با نوع تبلیغات ”راه توده“ درکنار هم قرار دهید و مقایسه کنید، آیا جز این است که ”راه توده“ با جعل، دروغ پردازی و خبرسازی به تبلیغ محصول وزارت اطلاعات آگاهانه مشغول است و در این راه به هیچ اصول اخلاقی پایبند نیست و سخنان شکنجه شدگان در حسینیه اوین را که همگان از ماهیت اینگونه شوها با خبرند، به عنوان سخنان تاریخی جا می زند. اینچنین جعلیاتی ادامه همان سیاست انکار، نفی و تخریب حزب و حتی بد نام ساختن رفقایی که تسلیم رژیم نشدند و جلادان به دلایل کاملا روشن ”صلاح دیدند“، آنان را در دادگاه های تفتیش عقاید چند دقیقه ای در سال 1367 محکوم به اعدام کنند.
سیاست انکار، نفی و تخریب حزب، برنامه ای چند وجهی و پیچیده است که در اشکال متنوع و متناسب با زمان مشخص اجرا شده و می شود. در این میان شگفت آور رفتار و عمل مدعیانی است که خود را مدافع وحدت صفوف حزب معرفی می سازند، اما درست خلاف تمام اصول شناخته شده و موازین احزاب کارگری و کمونیستی، با نادیده انگاشتن اساسنامه حزب و ارگان های صلاحیت دار حزبی، دم از سازماندهی بحث برای نزدیکی ”طیف های توده ای“ می زنند.
اگر خود را پایبند به اصول و موازین زندگی حزبی و از جمله سانترالیسم دمکراتیک می دانیم، چرا و به چه دلیل موجودیت حزب انکار و فعالیت دلیرانه حزب در اوضاعی بس نامساعد، زیر نام ”طیف های توده ای“ نفی می گردد؟
خطاب به همه مدعیان راه اندازی بحث و مبلغان انکار حزب زیر پوشش ”طیف های توده ای“ تاکید می کنیم، حزب اینبار نیز اجازه نخواهد داد بنیان های سازمانی و نیز سیاسی و ایدئولوژیک آن دستخوش نوسان های لحظه ای گردد. قانونیت تصمیمات حزب که همگی در مراجع و ارگان های صلاحیت دار مانند کنگره های سوم، چهارم و پنجم و پلنوم های وسیع و عادی مورد بحث، بررسی و تصویب قرار گرفته، بیانگر اراده اعضای حزب بوده و خدشه ناپذیر است. آنچه سبب تقویت صفوف حزب و ارتقاء نقش آن در مبارزات میهن ما می گردد پایبندی به ایدئولوژی خط مشی اساسنامه و برنامه حزب است. پذیرش این واقعیت به معنای خط بطلان بر نظریه ضد حزبی و دشمن ساخته نفی موجودیت حزب و تبلیغ طیف های توده ای است. به این ترتیب با مراجعه به نوشته ها و تبلیغات جریانات ضد توده ای چون ”راه توده“ و به ویژه عکس العمل آن در برابر برگزاری موفقیت آمیز پلنوم وسیع اخیر و تاثیر بسیار مثبت سند مصوبه پلنوم، ”در باره وحدت و دشواری ها...“ می توان علت حملات رو به گسترش برضد حزب توده ایران را دید و به ارزیابی آن نشست. علل و ریشه این حملات که بدون تردید در آینده افزایش خواهد یافت بر محور برنامه انکار، نفی و تخریب حزب قرار دارد. نمی توان خود را توده ای نامید و علیه این سیاست موضع روشن و قاطع نداشت.
در پایان ضروری است که به نامه ای که آقای فریبرز بقایی به دفتر ”نامه مردم“ ارسال کرده است و عکس العمل ”راه توده“ به آن اشاره کنیم. آقای بقایی در نامه ای با عنوان ”به سر دبیر نامه مردم“ که در سایت اینترنتی ”بنیاد فرهنگی دکتر فریبرز بقایی برای روشنگری“ منتشر شده است ضمن قبول این مسئله که نقل قول ارائه شده از سوی سند پلنوم وسیع کمیته مرکزی از راه آزادی دقیق است و از نظر ”حقوقی“ کار نادرستی صورت نگرفته است، این عمل حزب را محکوم و غیر قابل دفاع می داند زیرا به گفته او ”آنچه حمید احمدی در این مقاله به گفته من استناد می کند واقعیت ندارد...“ آقای بقایی خوب می داند که حمید احمدی در همان مقاله اشاره می کند که ”من این حرف ها را از بقایی روی نوار دارم“!!
ما در عین حال تمامی پایگاه اینترنتی آقای بقایی را برای تکذیب نامه ای در این زمینه و با نامه مشابه آنچه به سر دبیر نامه مردم ارسال شده به بابک امیر خسروی، به عنوان سردبیر راه آزادی و یا به بنیاد حمید احمدی گشتیم و چنین تکذیب نامه ای را نیافتیم تنها نامه تشکر و قدردانی از خدمات بنیاد حمید احمدی را پیدا کردیم. برای ما روشن نیست که چرا آقای بقایی در تمامی این سالها چنین نکذیب نامه ای را منتشر نکرده است و یا چه مسئله یی سبب شده است که پس از پر کردن ساعت ها نوار مصاحبه با آقای احمدی، و قدردانی از زحمات امروز او را به دروغ گویی متهم می کند. حتی توضیحات امروزین آقای بقایی در زمینه این پول با بخش هایی از نواری که در سایت خود او نیز موجود است نیز در تناقض است. اشاره سند پلنوم کمیته مرکزی حزب ما به این مقاله تنها به عنوان مشتی از خروار بوده و هست. ناراحتی دیگر آقای بقایی اشاره سند پلنوم کمیته مرکزی حزب ما به آزادی او توسط رژیم است. بدیهی است که اشاره سند پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب ما نه به همه زندانیان سیاسی آزاد شده، از جمله شماری از زندانیان سیاسی قهرمان زن که از بندهای رژیم رستند، بلکه معدودی از رهبری حزب از جمله فریبرز بقایی است. همان طور که سند پلنوم اشاره می کند در تمامی این سال ها انبوهی از گزارشات مختلف از بازماندگان شهدا و همچنین شمار زیادی از رفقای قهرمان توده ای، پیش از اعدامشان، به دست حزب رسیده است که تصویر روشنی از عملکرد شماری از اعضای رهبری وقت حزب به دست می دهد. بی شک این اسناد مهم تاریخی در زمان مناسب انتشار پیدا خواهند کرد (همان طور که ما بخش هایی از این گزارش ها را در جلد دوم کتاب شهدای توده ای استفاد کردیم) و حقایق تلخ این دوران دشوار را از قهرمانی های بی مانندی همچون رحمان هاتفی ها، کی منش ها، حجری ها، سیمین فردین ها، نیک آئین ها، شناسایی ها، معلم ها, علوی ها، حسین پور ها، و صدها تن دیگر و در کنار آن ضعف ها و حتی خیانت معدود کسانی بیش از پبش روشن خواهند کرد.

 


 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics