نویدنو:04/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

مطبوعات جناح راست و دوم خرداد؛ کیهان:كمتر كسي علاقه به يادآوري دوم خرداد دارد

 

امروز:كيهان، سياست روز و جام‌جم، تنها روزنامه‌هاي جناح راست هستند كه در ارتباط با دوم خرداد، يادداشت‌هايي به شكل انتقادي به چاپ رسانده‌اند. كيهان با عنوان قصه آن روز، نوشت: دوم خرداد اكنون حادثه‌اي مربوط به گذشته است و كمتر كسي علاقه به يادآوري آن دارد. مدعيان و ميراث‌خواران آن هم حتي بيشتر مايلند اصلاح‌طلب ناميده شوند تا دوم خردادي. از دوم خرداد فقط يك سيدمحمد خاتمي مانده كه او را هم ظاهرا دوستانش بيشتر به عنوان يك شيخ ريش سفيد مي‌پسندند تا رجلي سياسي كه بايد حرفش را شنيد و خطش را خواند. به اين ترتيب، آنچه امروز ما به عنوان ميراث دوم خرداد در اختيار داريم بسيار مبهم، كلي و پراكنده در طيفي وسيع از مفاهيم، استراتژي‌ها و البته افراد است كه به هيچ‌وجه نمي‌توان نوعي انسجام دروني يا نظم خاص در آن سراغ گرفت... دوم خرداد به يك معنا مجموعه‌اي از تناقض‌هاست... اين تناقض آنجا هويدا شد كه اصلاح‌طلبان خواستند مجموعه‌اي از معاني متناقض را كه از مدينه‌النبي شروع و به جامعه باز ختم مي‌شد بر يك مفهوم واحد يعني جامعه مدني بار كنند. آنچه در عمل و به عنوان پروژه‌اي براي عرفي‌سازي عرصه عمومي تعقيب مي‌شد، البته با جامعه باز پوپري نسبت بيشتري داشت تا جامعه‌اي كه در آن نشاني از ارزش‌هاي ديني بتوان يافت. شايد بسياري از دوم خردادي‌ها وقتي مي‌گفتند كه قصد در افتادن با دين را ندارند دروغ هم نمي‌گفتند، مشكل فقط اين بود كه به قول شيخي از شيوخ اصلاح‌طلب دين آقايان حداكثر از آنچه دكتر شريعتي مي‌گفت فراتر نمي‌رفت... در دو سال اول پس از دوم خرداد به سادگي مي‌شد ديد كه يك پروژه‌براندازانه صريح در كار است. اين پروژه را همان كساني پيش مي‌بردند كه روز اول بي‌پرده گفتند خاتمي مرد اين كار نبود و ما او را از پشت ميز كتابخانه ملي تا ساختمان پاستور كشانديم و البته همكاراني هم در اين سوي آن سوي مرزها مددكار آنها بودند. در آن دو سال ضريب امنيت ملي به شدت افت كرد و جمع بزرگي از آنها كه در سال‌هاي پس از انقلاب به دليل سوابق تاريك و منزجركننده خود جرات آفتابي شدن پيش چشم خلايق را نداشتند، يكباره و در مواردي با احترامات فائقه دولتي از بام و برزن سر برآوردند و نداي آزادي و كثرت‌گرايي و تساهل سر دادند. در كنار اين سر و صداها اتفاق‌هاي مهمي نيز در حال تكوين بود. به بهانه قتل‌هاي زنجيره‌اي وزارت اطلاعات را يعني همان نهادي كه بايد جلو اين پروژه‌براندازي مي‌ايستاد به ميانه بحراني عميق پرتاب كردند. با سوژه تعرض به دانشجويان در 18 تير حساب خود را با نيروي انتظامي صاف كردند و پس از اين دو هم هيچ نهاد انقلابي نماند كه از تيرهاي زهرآلود طعن و تهمت جماعت مدعي درامان باشد، از صدا و سيما و شوراي نگهبان بگيريد تا سپاه و كيهان.
كمي بعدتر، عاقل‌ترها در ميان مسافران قطار اصلاحات، دستشان آمد كه ظرفيت كافي براي درافتادن با شجره طيبه‌اي كه به خون پاك هزاران شهيد رشد كرده و تناور شده است را ندارند... حالا اصلاح‌طلبان مي‌گويند ايام جاهليت به سر آمده و اكنون به جاي بلندپروازي به پروژه‌هاي كاملا مشخص مي‌انديشند. از جمله مي‌گويند هدف آتي فقط شركت در يك انتخابات آزاد و عادلانه است و پيش‌بيني مي‌كنند پيروزي‌شان ردخور ندارد. اين هم از آن شلوغ‌بازي‌هاي معروف اصلاح‌طلبانه است... مرثيه‌اي براي دوم خرداد، عنوان سرمقاله سياست روز كه نوشته است: امروز سالگرد دوم خرداد است، روزي كه اگرچه نماد تمام عيار بلوغ سياسي ملت ايران به شمار مي‌آيد، اما سمبل يك آرزوي بر باد رفته و امر استحاله شده است. جناحي كه منتسب است به اين عنوان، در مسيري گام برداشت و برمي‌دارد كه سنخيتي با ذات كنش سياسي ـ اخلاقي ايرانيان در دوم خرداد ندارد. در ادامه نوشت: سوم تير را مي‌توان در امتداد دوم خرداد به حساب آورد. اگر دوم خرداد براي آزادي بود، سوم تير براي عدالت نضج گرفت. كدام منصفي را مي‌توان يافت از تلازم معنايي و معرفتي ميان عدالت و آزادي گذر كند؟
سوم تير نفي پراگماتيزمي بود كه دوم خرداد را به مسلخ ناكامي سپرد و ذات آن را به حاشيه تاريخ سياست وطن اسلامي سنجاق كرد. اما بلاشك، باز هم آن پراگماتيزم وجود دارد و خطرات منبعث از آن مي‌تواند «سه تير» را هم به سرنوشت «دوم خرداد» دچار كند، پس حاملان اصول‌گرايي انقلابي و آموزه‌هاي امام(ره) هنوز هم بايد استوار قد علم كنند و طعن طاعنان را با التزام به اصول پاسخ دهند، اين چنين است كه ماهيت مطلقا روشنفكرانه اصول‌گرايي انقلابي آشكار مي‌شود.
جام‌جم نيز در يادداشتي نوشت: خاتمي با شعار توسعه سياسي و تفوق آن بر توسعه‌هاي ديگر به ميدان آمد. منظور وي از توسعه سياسي و تقدم آن، پالايش عرصه سياسي، اعطاي آزادي‌هاي بيشتر سياسي به مردم، شفاف‌سازي صحنه سياست از پنهان‌كاري‌ها و فساد سياسي و تقويت سازمان‌هاي مردمي و غيردولتي بود. اما اتفاقي كه در سال‌هاي بعد در صحنه عمل افتاد، حوادث ديگري را رقم زد. كساني كه بر قوه مجريه تسلط يافته و نام طيف سياسي خود را دوم خرداد نهادند، به سرعت تمامي مديران رقيب را از صحنه مديريت كشور حذف كرده و به اين نيز اكتفا نكردند. فشار تبليغاتي و ژورناليستي فراوان براي تسخير و يا منفعل كردن نهادهاي قانوني ديگر نظام نيز اقدام بعدي اين جريان بود به راه انداختن فضاهاي مجازي و بازي ديو و دلبر و ايجاد تنش‌هاي شديد اجتماعي و سياسي در سطوح مطبوعات و دانشگاه‌ها از سوي فعالان مربوط كه بسياري در درون قوه مجريه نيز مسووليت داشتند، فضاي جامعه را به سرعت ملتهب كرد.
از سوي ديگر، دستگاه ايدئولوژي‌سازي جريان مذكور نيز وارد ميدان شد. طرح موضوعاتي از قبيل مشروعيت و مقبوليت، عدم اجتماع دين با مقوله مردم‌سالاري و ناتواني دينداران از اداره اجتماع، آغاز اين حركت بود. به تدريج به دليل آن‌كه بسياري از مقولات ياد شده با آموزه‌هاي ديني و به خصوص ديدگاه تشيع، همخواني نداشت و پاسخ‌هاي محكمي در رد استدلالات اين جريان روشنفكري از سوي معتقدان به مباني ديني مطرح شد.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics