نویدنو:14/07/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

توضیح نویدنو: دیدگاهی که نویسنده مقاله رسیده حاضر مطرح می کند ، در ذات خود چیزی جز ناباوری به چپ وایجاد توهم نسبت به ماهیت مدعیان مبارزه ضد امپریالیستی در حاکمیت ایران را بازتاب نمی دهد.نمی توان ماهیت ماشین دولتی ضد مردمی را که خود در بر انگیختن وضعیت کنونی با تکیه بر رفتارهای ماجراجویانه وبر خلاف منافع اصیل مردم ایران نقش اساسی داشته است نادیده انگاشت . نمی توان از دل یک نیروی عمیقا ارتجاعی برای تحقق مبارزات ضد امپریالیستی چپ ایران متحد تراشید. مبارزه ضد امپریالیستی از مبارزه برای تامین منافع زحمتکشان ، از مبارزه برای تامین عدالت اجتماعی جدا نیست. نباید فریب ادعاهای فریبنده عدالت محوری ومبارزه با امپریالیسم را خورد.متحدین وافعی چپ ایران در میان صفوف متحد مردم ایران قرار دارد. برای تامین وحدت ویکپارچگی این نیروی اصیل وانقلابی باید سد تمام توهم هارا شکست وبا تحلیلی علمی وطبقاتی از ماهیت نیروهای عمل کننده، ارتجاع حاکم را به تمامی افشا کرد. قدرت چپ در حقانیت راهی است که بازتاب دهنده آمال میلیونی زحمتکشان با تکیه بر شناخت واقعی از نیروهای عمل کننده است . دوستان عزیز بیایید با شناخت علمی وواقعی از پویه تحول جامعه وتلاش در راستای ایجاد جبهه ای متشکل از تمام نیروهای راستین ضد دیکتاتوری وضد امپریالیست ، به توهم دیگری برای توانمندسازی ارتجاع پایان دهیم . فراموش نکنیم که مرزهای اتحاد، اسلام وچپ نیست بلکه ارتجاع وانقلاب است .

دیالکتیک اتحاد و مبارزه

 شاهین درویش

مطلب رسیده

چپ دشمن شماره یک خود را امپریالیسم جهانی و در درجه اول امپریالیسم آمریکا می داند. این امری داوطلبانه و دلبخواه نیست بلکه از واقعیتی عینی و طبقاتی سرچشمه میگیرد.

نیروی چپ واقعی به صورت سنتی و تاریخی درگیر مبارزه ضد امپریالیستی بوده است و این ناشی از این مسئله است که پیگیرترین مبارزان راه استقلال و تمامیت ارضی و جدی ترین حامیان جنبشهای رهائی بخش ملت های تحت ستم از زیر سلطه استعمار، استعمار نو و امپریالیسم در طول تاریخ چپ ها بوده اند.

مبارزه ضد امپریالیستی چپ تنها یک سو ندارد و اینکه میگوئیم دشمن شماره یک چپ امپریالیسم به سرکردگی امپریالیسم آمریکاست، جریانی دو سویه و متقابل است. امپریالیسم آمریکا و حامیان ریز و درشت آن هم چپ را دشمن شماره یک خود به حساب می آورند. شما کافی است حتی به دور افتاده ترین روستایی در هر یک از نقاط جهان بروید و به هر دلیلی یکی از هواداران امپریالیسم آمریکا در آنجا حضور داشته باشد و متوجه شود که شما افکار چپ دارید. شک نداشته باشید که او بلافاصله دشمن شماره یک خود را تشخیص می دهد و به انواع و اقسام طرق مختلف دشمنی خود را با شما آشکار می سازد.

از این منظر متحدان چپ نیز در درجه اول کسانی هستند که با امپریالیسم و به خصوص امپریالیسم آمریکا سر ستیز دارند و امپریالیسم نیز آنان را دشمن جدی خود به حساب می آورد. این نیز امری سلیقه ای و دلبخواه نیست بلکه امری عینی و طبقاتی است. یعنی چپ به دلیل وجود دشمن مشترک در امر مبارزه حیاتی روزمره خود به ناچار و در بعضی موارد چه بسا علیرغم سلیقه و میل خود در کنار دیگرانی قرار می گیرد که از بسیاری از جهات به خصوص از لحاظ فلسفی با او اختلاف نظر های جدی دارند.

اینکه آن دیگران با چپ چه برخوردی دارند و می کنند، چندان مورد بحث فعلی ما نیست گرچه به هر حال شیوه برخورد آنان در کیفیت روابط چپ با آنان تاثیر گذار است. اما چپ به واسطه آگاهی و احساس مسئولیت تاریخی خود باید نحوه برخورد و چگونگی روابط خود با دگر اندیشانی که در گذرگاههای حساس تاریخی به لحاظ عینی و در برخورد با دشمن مشترک در کنار چپ قرار می گیرند را به شکلی علمی و دقیق تنظیم کند و در مبارزه و زندگی روزمره خود به کار ببندد.

دوستان بیایید با خود رو راست باشیم و چند واقعیت را در نظر بگیریم. اول اینکه حداقل در جامعه ایران و منطقه خاورمیانه، چپ پرچمدار اصلی مبارزه ضد امپریالیستی نیست. کاملاً درست است که چپ در تمام طول تاریخ خود سر سخت ترین و آشتی ناپذیر ترین مبارز ضد امپریالیستی بوده و اکنون هم هست یا باید باشد. ولی تحولات جهانی در دهه های اخیر و به خصوص فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و بحران های ایدئولوژیک پس از آن، نیروی چپ را بسیار تحلیل برد و اینک حداقل از لحاظ کمی ما نیروی قابل توجهی  برای آنکه پرچمدار مبارزه ضد امپریالیستی باشیم را تشکیل نمی دهیم. در کشور ما ایران علاوه بر موارد ذکر شده باید ضربات جبران ناپذیری را که در اثر سرکوب و کشتار برجسته ترین و نخبه ترین کادرهای چپ، به این نیرو وارد آمده است را نیز افزون ساخت.

حال با توجه به موارد مذکور چه باید کرد؟ آیا باید مبارزه ضد امپریالیستی را تعطیل شده تلقی نمود و دست از آن شست؟ یا باید به واقعیت های تاریخی و عینی با دقت نگریست و بر اساس نتایج علمی به دست آمده مسیر حرکت و مبارزه را با دقت و به صورت عینی تنظیم نمود؟

مسئله دوم اینست که در شرایط کنونی پرچمدار مبارزات ضد امپریالیستی در ایران و منطقه کسانی هستند که نه از نظر ظاهر و نه از نظر مکتبی و مرامی شبیه ما نیستند. اینان مسلمانان انقلابی هستند. رفقا بیایید انصاف داشته باشیم. در جهان کنونی چه کسانی بیشترین افشاگری ها را در مورد امپریالیسم می کنند و بیشترین مقاومت را در برابر آن سازمان می دهند؟ مگر نه اینست که اگر ما نیروی کمی قابل توجهی در اختیار داشتیم وظیفه اصلی مان همین می بود؟

علاوه بر این به نظر نگارنده در تمام طول تاریخ کشورمان هیچوقت شرایط تا بدین سطح مناسب برای اتحاد عملی چپ و مسلمانان انقلابی فراهم نبوده است. دعوت از فرزندان چه گوارا انقلابی بزرگ آمریکای لاتین برای حضور و سخنرانی در تهران، روابط نزدیک و دوستانه با دولت های چپ و انقلابی آمریکای لاتین و بسیاری از علائم دیگر حاکی از آنست که ضرورت برخی همکاری ها با چپ از جانب گروهی از نیروهای مذهبی حتی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی ایران احساس می شود. اینکه اینگونه همکاری ها آیا شکل بگیرد یا نه و اینکه سرنوشت آن ها چه خواهد شد تا حدود زیادی از جمله به نحوه برخورد ما بستگی دارد.

کاملاً درست است که نحوه نگرش مسلمانان انقلابی به خصوص گروهی که هم اکنون در حاکمیت قرار دارند نسبت به مبارزه ضد امپریالیستی با نحوه نگرش ما به این مبارزه از زمین تا آسمان فرق دارد. ولی مگر قرار است که این نگرش ها کاملاً یکسان باشد تا زمینه واقعی و عینی مبارزه و همکاری در مقابل دشمن مشترک فراهم گردد؟ اگر منتظر چنین امری باشیم تا ابد باید دست روی دست بگذاریم و بنشینیم.

این هم کاملاً درست است که شریفترین و برجسته ترین یاران ما به دست عوامل جمهوری اسلامی قتل عام شده اند. علاوه بر آن کارگران زحمتکش میهن ما از ابتدایی ترین حقوق حقه خود ازجمله قانون کار حامی آنان، حق داشتن سندیکاهای آزاد و مستقل و غیره محروم هستند. بسیاری از کارگران ماههاست حقوق دریافت نکرده اند و وقتی این کارگران نجیب از سر ناچاری دست به اعتراض و اعتصاب میزنند، با سرکوب و دستگیری مواجه می شوند. زنان، دانشجویان، جوانان و روشنفکران همواره در معرض شدیدترین سرکوبها و نقض حقوق حقه خود بوده اند.

حال ما با این تناقض ها چه باید بکنیم؟ این تصور که ما حتماً و به صورت مطلق باید از میان مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه در راه حقوق دمکراتیک یک شق را انتخاب کنیم، ناشی از عادت به تفکر غیر دیالکتیکی است. دیالکتیک شیوه نگرش و عمل بر اساس در نظر گرفتن وحدت اضداد است. در اینگونه موارد شیوه عمل ما باید بر اساس دیالکتیک اتحاد و مبارزه قرارگیرد. یعنی با حفظ استقلال ایدئولوژیک و سازمانی و مبارزه با جنبه های غیر دمکراتیک و در راه دستیابی به حقوق ستمکشان جامعه، می توانیم و باید در مبارزه ضد امپریالیستی با آنان که در این مسیر با ما همسو می گردند همکاری و اتحاد داشته باشیم.

مبازه چپ یک مبارزه احساساتی و عکس العملی صرف نیست. مبارزه چپ یک مبارزه بر اساس اصول علمی با استفاده از نگرش دیالکتیکی و استفاده از تمام تجارب تاریخی و تحلیل عینی مشخص از شرایط مشخص و به کارگیری اصول دیالکتیک، و در نظر گیری تناسب نیروها حین مبارزه طبقاتی در عرصه تفکر و عمل است.

اینکه این یا آن شق از مبارزه در این یا آن لحظه تارخی برجسته گردد بستگی کامل به وضعیت توازن نیروها از یک طرف و تحولات ملی و جهانی از سوی دیگر دارد. در لحظاتی که خطر تهاجم نظامی یا مداخله غیر نظامی امپریالیسم شدت می گیرد، مسلم است که جنبه ضد امپریالیستی مبارزه باید برجسته تر گردد. پلنوم های شانزدهم و هفدهم کمیته مرکزی حزب توده ایران و همچنین تحلیل های سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در آستانه و پس از انشعاب از این نظر الگویی شایان توجه در اختیار ما قرار می دهند.

دوستان و رفقا هم اینک میهن ما علیرغم تمام مشکلاتی که دارد و همه ما به انحا مختلف با این مشکلات درگیریم، در معرض خطر جدی مداخله یا تهاجم نظامی امپریالیسم قرار دارد. لحظه خطیری است. در این لحظات تاریخی باید کوشا باشیم تمام توجه و نیرو را متوجه دفع این خطر سازیم. باید از هرگونه امکان عملی و بسیج و تدارک نیرو و همکاری با سایر نیرو ها برای مقابله با دشمن مشترک استفاده کرد.

 

 

تهران

شاهین درویش

13/07/86

 

shahindarvish@yahoo.com

http://chapedemocrat.blogspot.com

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics