نویدنو:17/04/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

در دفاع از جنبش مردم ایران برای حقوق و آزادی های دموکراتیک


نامه مردم 820
بیش ازسه هفته از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، که در جریان آن محمود احمدی نژاد، نامزد نیروهای تاریک اندیش و ضد مردمی، بر پایه مداخله گسترده و سازماندهی شده محافل امنیتی- نظامی درهمه مراحل انتخاباتی وتقلبات وسیع، برنده اعلام شد می گذرد. اعتراض به این تقلبات مفتضحانه، از سوی جنبش مردمی میهن ما در هفته های اخیر یکی از دامنه دار ترین کارزار های مبارزه ضد استبدادی در سه دهه اخیر بوده است. میلیون ها تن از شهروندان عادی شامل زحمتکشان، قشرهای میانه جامعه و هواداران دموکراسی و حقوق بشر در ایران به خیابان ها آمده اند و در تظاهرات آرام و صلح جویانه ای خواهان ابطال نتیجه انتخابات و برگزاری یک انتخابات سالم جدید شده اند. مردم در اکثر کشورهای جهان بر صفحه های تلویزیون های خود ناظر درگیری نابرابری، که در یکسوی آن مردم و در سوی دیگر نیروهای نظامی و شبه نظامی رژیم قرار دارند، بوده اند. در جریان آتش گشودن نیروهای نظامی- امنیتی رژیم حداقل 20 تن کشته و صدها تن زخمی شده اند. افزون بر این گزمگان رژیم در یکی از گسترده ترین عملیات سرکوبگرانه بیش از هزار تن از فعالان جنبش اعتراضی، چهره های برجسته کارزار انتخاباتی نامزدهای اصلاح طلب، فعالان جنبش دانشجویی و زنان و همچنین روزنامه نگاران هوادار جنبش اصلاحات را دستگیر و روانه شکنجه گاه ها کرده اند. شوهای تلویزونی قربانیان شکنجه، که در سال های دهه 1360 برای شماری از رهبران حزب ما و دیگر سازمان های سیاسی و دگر اندیش کشور سازمان دهی می شد تا بدین بهانه احزاب مترقی و مردمی میهن ما را سرکوب و غیر قانونی اعلام کنند، امروز برای برخی از رهبران جنبش اصلاح طلبی و حتی کسانی که زمانی به آنها عنوان نیروهای ”خودی“ اتلاق می شد سازمان دهی می گردد و یاد آور سرکوب خونین و فاجعه باری است که رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه در دهه 1360 بر میهن ما تحمیل کرد و سرانجام با قتل عام هزاران زندانی سیاسی و شماری از برجسته ترین متفکران، نویسندگان، رهبران و فعالان جنبش کارگری، افسران میهن دوست، فعالان جنبش زنان و دیگران فاجعه آفرید.
در هفته های اخیر جنبش اصیل مردمی و آزادیخواهانه مردم ایران و مبارزه قهرمانانه این جنبش برای پیشبرد امر اصلاحات دموکراتیک در مرکز توجه و حمایت افکار عمومی جهان قرار گرفته است. کمتر کسی را می توان یافت که صحنه های تقابل خشن نیروهای امنیتی- نظامی رژیم خونریز حاکم، در تهران و دیگر شهرهای کشور، با مردم دست خالی و پرامید را نبیند و از زنان، جوانان و زحمتکشانی که این چنین دلیرانه در مقابل سپاهیان تاریک اندیشی و جهل مقاومت می کنند، حمایت نکند.
واقعیت این است که رژیم ولایت فقیه و دولت برگمارده آن در چهار سال گذشته با اتحاذ سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی بخش بزرگی از استعدادهای انسانی و طبیعی ایران را به باد داده است. ایران غنی از منابع نفت و گاز در فقر، در بحران اقتصادی و اجتماعی، در فساد و فحشا دست و پا می زند. سیاست خارجی ماجراجویانه رژیم، ایران را در انزوای بین المللی بی سابقه ای قرار داده است و در شرایط کنونی توازن قوا در صحنه جهانی استقلال سیاسی و تمامیت ارضی میهن ما را توسط محافل جنگ طلب امپریالیستی با تهدید های جدی رو به رو کرده است.
روشن است که وضعیت مبارزه مردم ما و همچنین توجه جهانی به رویدادهای کشور ما آنچنان است که هیچ نیروی سیاسی یی نمی تواند در مقابل این وضعیت بی نظر بماند. یا باید در حمایت از مبارزه مردم در کنار آن قرار گرفت و یا در کنار رژیمی که به لحاظ سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک- اجتماعی و فرهنگی عقب مانده، ارتجاعی و ضدمردمی است. آنچه که در رابطه با صف بندی نیروهای سیاسی و اجتماعی در درون ایران می توان گفت این است که مواضع سیاسی همه نیرو های ترقی خواه، چپ و دموکرات و اصلاح طلب ایران در راستای دفاع از جنبش اصیل مردمی و در محکومیت سیاست های رژیم است. حتی نیروهای طرفدار رژیم زیر فشار واقعیت های گریزناپذیر تحولات و مشاهده اوج و وسعت جنبش مردمی چند پارچه شده اند و بخش هائی ازآن انتقادهای جدی ای را در رابطه با عملکرد دولت احمدی نژاد و ضرورت تغییر در مسیرحرکت جامعه را پذیرفته اند.
در صحنه بین المللی نیز اکثریت قاطع نیروهای ترقی خواه و دموکرات و از جمله احزاب کمونیست با اعلام حمایت از کارزار وسیع زنان، جوانان و مردم معترض و محکوم کردن سرکوب خونین جنبش اعتراضی در کناراین قیام مردمی قرار گرفته اند.
متاسفانه نمی توان بر این حقیقت چشم پوشی کرد که هستند نیروهای محدودی در سطح جهان که در ارزیابی های اولیه خود در تله محیلانه و ظریف رژیم حاکم افتاده اند، که مذبوحانه سعی دارد این مبارزه اصیل مردمی در راستای صلح، دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی را به مثابه تظاهر تحریکات خارجی و برون مرزی جلوه دهد. کوشش برخی عناصر و نیروها در ابراز تردید به محتوی اصیل جنبش مردمی و تحت تاثیر محافل برون مرزی بودن شعار ها و خواسته های قیام با شکوه مردم ایران متاسفانه قبل از هر چیزریشه در درک جزمی و غیر منعطف نیروهائی دارد که درک دقیق و همه جانبه ای از امپریالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی ندارند. این حقیقت را نیز نمی توان از دید دورنگاه داشت که چنین موضع گیری هائی قبل از اینکه بار معرفتی داشته باشد، انعکاس بی اطلاعی این نیروها، و درک سطحی آنان از محتوی مبارزات و شعار های دروغین و پوپولیستی رژیم فقاهتی حاکم است. همچنین این مسئله نیز حائز اهمیت است که رژیم درماه های اخیر در این راستا سرمایه گذاری همه جانبه کرده است. تاسیس شبکه تلویزیونی بین المللی ”پرس تی. وی.“ که در برنامه های آن برخی از چهره های جنبش صلح و چپ به کار گرفته شده اند، فعالیت سایت های اینترنتی مشخصی که با پوشش کاذب چپ و زیر پرچم عدالت خواهی دروغین به مشاطه گری چهره کریه رژیم دیکتاتوری برخاسته اند، تماس های هدفمند سفارتخانه های رژیم با احزاب چپ و کمونیست جهان، سرمایه گذاری کاسبگرانه روی روابط تجاری- اقتصادی- دیپلماتیک رژیم با برخی کشورهای آمریکای لاتین و سعی به بسیج برخی از دولت ها در جنبش چپ به واسطه گری برای کندکردن لبه تیز انتقادات جنبش چپ در رابطه با سیاست های رژیم تئوکراتیک از این زمره اند.
سران رژیم همچنین در رابطه با تحولات اخیر توانسته اند که با بهره گیری از اهرم های اقتصادی و دیپلماتیک خود در چند کشور جهان مانع عکس العمل جدی نیروهای سیاسی مشخصی در رابطه با تحولات کشور شوند.
یکی از جوانبی که در هفته های اخیر به صورت برجسته ای مشخص گردید میزان تاثیر چنین روابطی در موضع گیری کشورهائی است که در تحلیل نهایی در چارچوب محدود منافع ملی خود عمل می کنند. ایران به دلایل گوناگون، اما غیر ایدئولوژیک، و از جمله قراردادهای تجاری- اقتصادی روابط نزدیکی با برخی از کشورهای آمریکای لاتین و به ویژه ونزوئلا دارد. اکثر این کشورها به دلیل سیاست های مستقل و مترقی خود مورد تهدید آمریکا و متحدان آنان قرار دارند و لذا طبیعی است که برای ایجاد شکاف در حلقه محاصره امپریالیستی در سطح جهان به دنبال متحدانی باشند. علاوه بر این ونزوئلا در پیمان بین المللی اوپک مواضع مشابهی با ایران دارد. لذا این طبیعی است که از دیدگاه روابط بین دولتی، ونزوئلا و یا کشورهائی نظیر آن در آمریکای لاتین ابراز کننده نظریات مثبتی در قبال رژیم حاکم باشند. برای نیروهای مترقی جهان و ایران مقاومت این کشورها در مقابل توطئه های امپریالیستی مبارزه ای ارزشمند و قابل دفاع است ولی صرف مبارزه ملی و ضد امپریالیستی این کشورها دلیلی برای پذیرش مواضع دیپلماتیک متضاد و بده بستان های این کشور با رژیمی مستبد و تاریک اندیشی همچمون رژیم ولایت فقیه، از سوی ما و دیگر نیروهای مترقی جهان نیست. نیروهای ترقیخواه ایران و دموکرات ایران نمی توانند نگرانی و عدم خشنودی خود از موضع گیری های محافل رسمی چندین کشور و به ویژه دولت جمهوری بولیواری ونزوئلا در رابطه با حمایت از مواضع رژیم و مقابله آشکار با جنبش مردمی ابراز ننمایند. این کشورها بر پایه مناسبات تجاری و دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی متاسفانه چشم بر واقعیت های تحولات اخیر ایران بسته و عملاٌ در مقابل جنبش مردمی ایران قرار گرفته اند. ما ضمن توجه به دشواری های ونزوئلا برای حفظ خود در مقابل تهاجمات امپریالیسم و تصمیم سیاسی این کشور برای داشتن روابط اقتصادی- تجاری با رژیِم حاکم در ایران و رئیس جمهور ارتجاعی آن، به رهبران دولت ونزوئلا توصیه می کنیم که از برداشت های سطحی و نادرست از ماهیت تحولات کنونی ایران و دگرگونه جلوه دادن آن و زیر علامت سئوال بردن اصالت جنبش مردمی میهن مان پرهیز کنند.
رژیم حاکم بر ایران (و دولت کارگزار آن به ریاست آقای محمود احمدی نژاد)، نه توانی برای ایفای نقش در صحنه مبارزه ضد امپریالیستی دارند و نه سیاست های آن در چنین راستائی است. درگیری ها و مشاجرات بین امپریالیسم آمریکا و متحدان آن در اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی ایران در چارچوب تقسیم حیطه نفوذ در خاورمیانه است. جمهوری اسلامی ایران امروز به مثابه کشور قدرتمندی در منطقه برای خود امتیازات و حیطه نفوذ ویژه ای قائل است. جمهوری اسلامی ایران آنجا که دخالت های امپریالیسم در خاورمیانه را به نفع خود می داند، رسماٌ و وسیعاٌ با امپریالیسم آمریکا و متحدان آن همکاری کرده و می کند. همکاری کلیدی و بسیار تعیین کننده جمهوری اسلامی در جریان تهاجم نظامی ایالات متحده عراق و افغانستان و اشغال این دو کشورمثال های آموزنده ای در این زمینه است. سران جمهوری اسلامی تصدیق کرده اند که در جریان حمله نظامی ایالات متحده به افغانستان در سال 2001 با نیروهای آمریکائی و متحدان آن وسیعاٌ همکاری کرده اند و از جمله به هواپیما های جنگنده آمریکا اجازه پرواز در حریم فضایی ایران برای حملات غافلگیرانه به مراکز استراتژیک افغانستان را داده اند. همچنین در جریان تدارک حمله نظامی به عراق در سال های 2002 و 2003 نیروهای وابسته به آمریکا و از جمله ”کنگره ملی عراق“ به رهبری احمد چلبی با اطلاع و حمایت مالی ایالات متحده از طریق خاک ایران در مرزهای غربی کشور عمل می کرده اند. نمایندگان رسمی رژیم در کنفرانس امنیتی مونیخ، در فوریه 2009، علناٌ و رسماٌ خطاب به ”خاویر سولانا“، مسئول سیاست خارجی و دفاعی اتحادیه اروپا و ”جوزف بایدن“، معاون رئیس جمهور آمریکا و ”رابرت گیت“، وزیر دفاع این کشور اعلام کرد در صورتیکه منافع جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود، ایران حاضر است که برای ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان ایفای نقش و با طرح های امپریالیستی همکاری بکند.
عیار ”ضدیت“ رژِیم ولایت فقیه با امپریالیسم از همان قماش نیروهائی نظیر ”بن لادن“ ارتجاعی، صدام حسین دیکتاتور فاشیست و عمر بشیر، رئیس جمهور سودان است که میزان تبعیت و تعاملشان با امپریالیسم بستگی به منافع زودگذرشان دارد. این حقیقتی است که چنین نیروهائی صرفنظر از مشکلات مقطعی با برخی طرح های امپریالیستی، در رابطه با اهریمنانه ترین طرح های امپریالیسم بر ضد منافع خلق ها، هم آهنگ و متحد با شیطان عمل کرده اند.
از نظر سیاست های اقتصادی و اجتماعی نیز عملکرد رژِیم حاکم در ایران هیچ نزدیکی با مبارزات اصیل ضدامپریالیستی ندارد. به گواه تمامی داده های اقتصادی دولت جمهوری اسلامی به صورت پیگیری یک نسخه تمام عیار صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را دنبال کرده و می کند. و امروز نیروهای حاکم در میهن ما از نظر طبقاتی نیروهای وابسته به کلان سرمایه داری تجاری و سرمایه داری بوروکراتیک رشد یافته در دستگاه عمیقاً فاسد دولتی هستند. بیکاری نزدیک به 20 درصد نیروی کار، تورم 25 درصدی، زندگی میلیون ها ایرانی زیر خط فقر که حتی بر اساس اعترافات سخنگویان رژیم تا حد 15 میلیون نفر می باشد، در کنار فساد و فحشاء گسترده در جامعه نتیجه منطقی سیاست های رژیم بوده است. خصوصی سازی های پردامنه، حرکت به سمت حذف اصل 44 قانون اساسی، به دستور ولی فقیه، که از دست آوردهای انقلاب مردمی بهمن 1357 بود و حمله وحشیانه به نهاد های سندیکائی و تشکل های کارگری، دستبرد به حقوق و شرایط کاری کارگران و زحمتکشان در راستای اصلی سیاست های رژیم فقاهتی قرار دارد. سران و فعالان جنبش سندیکائی در زندان ها تحت شکنجه و داغ و درفش قرار دارند. فعالیت نیروهای چپ راستین و کمونیست ها غیر قانونی و مورد سرکوبگرانه ترین فشارها قرار دارد. آیا هیچ نیروی واقعی ضدامپریالیست می تواند چنین مشخصه هائی ارتجاعی و ضدمردمی داشته باشد؟ ما به آن پاسخ منفی می دهیم. باید با درک بغرنجی های طبیعی تحولات حاضر در ایران و حذر از نتیجه گیری های خام و ساده اندیشانه، به صورت یکپارچه در کنار و همدوش نیروهای چپ، دموکرات، ترقی خواه و کمونیست های ایران پرچم حمایت از جنبش مردم ایران، جنبشی که وسیع ترین اقشار و طبقات مردم ایران در آن شرکت دارند، را بر افراشته نگاه داشت. حمایت بخش های وسیع نیروهای مترقی، چپ و جنبش کارگری و کمونیستی جهان از مبارزات مردم ایران: کارگران، زنان دانشجویان و جوانان، نویسندگان، نیروهای ملی و مذهبی و خصوصا نیروهای جنبش کارگری- کمونیستی ایران، تجلی نیرومندی از مبارزه جهانی ضدامپریالیستی و انترناسیونالیستی جنبش کمونیستی- کارگری جهان است.

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

                            


Free Web Counters & Statistics