نویدنو:08/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

از بين بردن کمونيسم مشکل است

نويسنده: باب گولند- برگردان: ع. سهند

 

منبع: گاردين (ارگان حزب کمونيست استراليا، ۱٨ آوريل ٢۰۰٧)

اگر بنا را بر گفته راستگرايانی قرار دهيم، که خيلی دوست دارند اعلام کنند «کمونيسم مرده است»، آنوقت حق داريم بپرسيم چرا اتحاديه اروپا اين همه به خودش زحمت می‌دهد آن را بکشد. هفته‌ای نيست که بدون حرکت بخشی از جامعه اروپا برای «افشا کردن»؛ «از بين بردن»، «غلبه کردن بر»، «ريشه‌کن کردن» نفوذ کمونيسم سپری نشود.

 

به يک آلمانی که مربی تيم اسکی روی يخ فرانسه است، به خاطر مشارکت وی در جنبش ملی سراسری در جمهوری دمکرايتک آلمان برای دفاع از کشور (و مردم آن) در مقابل توطئه‌های دستگاه‌های جاسوسی آمريکا، انگلستان و (در آن موقع) آلمان غربی، در رسانه‌ها تهمت «جاسوس سابق سازمان امنيت آلمان دمکراتيک» زده می‌شود. اطلاعاتی که برای حمله به وی از منابع رسمی دولت آلمان آمده است- دولتی که بسيار مايل است در آمادگی تيم فرانسوی کارشکنی نموده و تنور کمونيسم‌ستيزی را گرم نگه دارد- مطمئناً چيزی به جز غيبت کينه‌توزانه نيست.

يک اسقف لهستانی در ميان خشم جنون‌آميز با دقت هدايت‌شده‌ای، به خاطر کمک به تأمين امنيت کشورش موقعی که لهستان سوسياليستی در محاصره امپرياليسم قرار داشت، مجبور شد از مقام خود کناره‌گيری کند.

 

در جمهوری چک، آن‌هايی که مسؤول «انقلاب مخملی» بودند، پایبندی واقعی‌شان به دمکراسی را با سعی برای نابود کردن حزب کمونيست نشان می‌دهند. چون حزب کمونيست بسيار بزرگ است و تعداد چشم‌گيری نماينده در مجلس دارد، مقامات چک در عوض، با استفاده از قانونی که در اصل برای جلوگيری از احيای فاشيسم وضع شده است، جنبش جوانان حزب را غيرقانونی اعلام کردند.

 

در جمهوری‌های بالتيک هواداری از سوسياليسم غيرقانونی است، اما ستودن همدستان دشمن زمان جنگ و رهبران نازی رسماً تأييد می‌شود.

 

در لهستان، کارزار ضد کمونيستی اکنون شامل اقداماتی برای اجحاف به لهستانی‌هايی می‌شود که عليه فاشيست‌های فرانکو و هيتلر، طی جنگ داخلی اسپانيا (۱٩٣٨ - ۱٩٣۶) در بريگاد بين‌المللی قهرمانانه جنگيدند. همين طور، در لهستان قانون جديدی می‌خواهد صدها هزار شهروند لهستانی را به همان دليلی که حزب کمونيست يونان در نامه به سفير لهستان به آن اشاره کرده است، مجازات نمايد: «ما می‌دانيم آن‌ها عليه فاشيسم، برای صلح، ترقی اجتماعی و ساختمان سوسياليسم جنگيدند.»

 

در سراسر جامعه اروپا، به ويژه در ميان کشورهايی که جديداً به عضويت پذيرفته شده اند يا تقاضای عضويت کرده اند، کارزار عليه «خطر کمونيسم» با شدت در جريان است. مرتباً خواست «به رسميت شناخته شدن جنايات کمونيسم»، يعنی پذيرش تبليغات ضدکمونيستی به عنوان «حقيقت تاريخی» مطرح می‌شود.

 

با اين وجود، همانطور که حزب کمونيست يونان يادآور شده است، حقيقت تاريخی که از اين دوباره‌نويسان تاريخ بسيار فاصله دارد «هميشه منبع الهام برای نسل جوان و کارگران خواهد بود. هيچ تصميم دولتی، هيچ اقدام تحريک‌آميز و تروريسم دولتی نمی‌تواند آن را پنهان يا تحريف کند، حتا اگر آن تصميمات و اقدامات با رضايت اتحاديه اروپا و ديگر سازمان‌های امپرياليستی باشد».

رهبران امپرياليستی اتحاديه اروپا به نحو فزاينده‌ای مستأصل می‌شوند: اروپای شرقی بعد از کمونيسم، آنطور که امپرياليست‌ها تصور کرده بودند، پيشرفت نمی‌کند. اين درست است که جمهوری‌های بالتيک و هم‌چنين لهستان، اسلواکی و کرواسی به درجات مختلف در صدد در پيش گرفتن فاشيسم مذهبی بر آمدند، اما در ديگر کشورهای منطقه سعی در ممنوع کردن کمونيسم و حتا نمادهای کمونيستی با موفقيت پس زده شده است.

 

«انقلاب‌های» رنگی گوناگون (همه نوع رنگ به غير از سرخ، که از روی مدل موفق ضدانقلاب «مخملی» که چکسلواکی را نابود کرد، نسخه‌برداری شده اند) در حال پاشيده شدن هستند. در اوکرائين، پشتيبانی از «انقلاب نارنجی» با دقت طراحی و به اجرا گذاشته شده‌ای که پرزيدنت «يوشچنکو» طرفدار آمريکا را سر کار آورد، روياروی با توهم‌زدايی و خشم عمومی، بخار شده است. اکنون تظاهرات در بيرون پارلمان خواهان استيضاح رييس‌جمهور شده و از نخست‌وزير طرفدار روسيه حمايت می‌کنند.

 

در رومانی، ديگر «انقلاب نارنجی» نيز از نفس افتاده است. ائتلاف بين دو حزب بورژوايی (حزب دمکرات و حزب ليبرال ملی) که در سال ٢۰۰۴ با کمک خارجی به قدرت رسيد، با تلخی به هم ريخت و «کالين پوپسکيو تاريشنو» (رهبر حزب ليبرال ملی) حذف تمام وزرای حزب دمکرات را از دولت اعلام کرد. عضويت کشور در اتحاديه اروپا موجب پافشاری جامعه اروپا بر اين شده است که رومانی «اصلاحات ساختاری کليدی را عملی نمايد». اين «اصلاحات» به طور احتناب‌ناپذيری بر اشتغال، سطح زندگی و تأمين اجتماعی تأثير خواهند گذاشت.

امپرياليسم سعی دارد در پشتيبانی از «اصلاحات ساختاری» مورد نظر اتحاديه اروپا، فشار وارد نمايد و دلالان سرمايه‌گذاری در «استاندارد و بورس» شرايط سرمايه‌گذاری در رومانی را به بهانه نگرانی پيرامون «ثبات» کشور، از «مثبت» به «خنثا» تقليل دادند. در اينجا نيز حرکت‌هايی برای استيضاح «ترايان باسشکو» رييس‌جمهور (رهبر پيشين حزب دمکرات) وجود دارد.

اعضای شرقی اتحاديه اروپا برای کسب سود و ثبات سياسی  بيش‌تر خواهان عضويت در آن سازمان اند. عضويت آن‌ها در اتحاديه اروپا در واقع می‌تواند برای آن‌ها (يا حداقل برای سرمايه‌داران بزرگ آن‌ها) سود بيش‌تری به همراه داشته باشد، اما در حالی که رژيم‌های آن‌ها به دنبال کردن سياست‌های ضد مردمی خود ادامه می‌دهند، روشن است که آن‌ها به عبث منتظر هر گونه ثباتی هستند.

 

مادام که آن‌ها به سياست‌های ضد مردمی خود ادامه می‌دهند، کمونيست‌ها در پيشاپيش مبارزات مردمی عليه آن‌ها قرار خواهند داشت. حتا اگر تمام کمونيست‌ها را هم نابود کنند، فراز و نشيب‌های زندگی در نظام سرمايه‌داری بدين معنی است که ناگزير مبارزان جديدی، با همان اهداف و مطالبات، بر خواهند خاست.

 

http://www.cpa.org.au/garchve07/1315cult.html

تارنگاشت عدالت

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics