نویدنو:25/07/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

چگونه ارتش آمریکا می تواند در مقابل دستورحمله به ایران مقاومت کند

جرمی برچر,برندن اسمیت- برگردان: مهدی جلالی

 مجله نیشن, 09/10/2007.

گاه تاریخ و ضرورت های آن دوستی وهمراهی های عجیبی را موجب می شود. آلمان ها لنین را به روسیه فرستادند تا انقلاب را رهبری کند. رونالد ریگان که مخالف اتحادیه های کارگری بود برای جنبش همبستگی لهستان نقش پدرخوانده را بازی کرد.

برهمین منوال و البته برهمین گونه ضرورت ها رفتار بسیاری از رهبران جنبش صلح آمریکا از جمله دانیل السبرگ، سیندی شیهان و آن رایت قابل توضیح خواهد بود:

"توجه: با فرماندهان و همه مسئولین ارتش آمریکا همراه شوید تا ایران مورد حمله قرار نگیرد." این حرکت در پاسخ به هشدارهای فزاینده ای است که برای حمله به ایران از افرادی چون نرمن پادهرتز و جان بولتن و همچنین گزارش های هشدار دهنده ای است که در مورد وضعیت جنگی در واشنگتن توسط روزنامه نگارانی چون سیمور هرش در مجله نیویورکر و جو کلین در تایمز بگوش می رسد. اسکات هورتن وکیل بین المللی می گوید دیپلمات های اروپایی که در مجمع عمومی سازمان ملل گرد آمده بودند معتقد بودند با تقریب 70 درصد احتمال آماده شدن آمریکا برای حمله هوایی به ایران ظرف شش یا هشت ماه آینده وجود خواهد داشت.

این حرکت همچنین در پاسخ به ناتوانی کنگره از گذراندن قانونی است که حمله به ایران را منوط به تصویب کنگره نماید. راه حلی که توسط شاهین های سیاست آمریکا رئیس جمهور را به مقابله با نظامیان ایران تشویق می کند. مارسی وینوگراد مدیر نهاد دموکراتهای ترقی خواه در لوس آنجلس که گرد آوری امضا برای جلوگیری از حمله به ایران را شروع کرده است به مجله نیشن می گوید:

اگر ما فکر می کردیم که کنگره می تواند جلوی دولت بوش را دربه وجود آوردن خطر دیگری برای آمریکایی ها و بقیه دنیا بگیرد فقط روی آنها تمرکز می کردیم. اما اگر امروز به لاس وگاس برویم تا بر سر این که آیا کنگره می تواند جلوی بوش را بگیرد قمار کنیم گمان نمی کنم کسی حاضر بود روی ما شرط ببندد. سربازان ما که با مصیبت های جنگ از قبیل از دست دادن اعضای بدن، کوری و صدمه های مغزی آشنا هستند علاقه مند نیستند که جنگ را جذاب نشان دهند و یا گسترش کشتاری نظیر آنچه در عراق باعث از بین رفتن یک ملیون نفر و بیش از این تعداد در تبعید شد را ارزشمند قلمداد کنند.

مقاومت ارتش

چه چیزی می تواند از این عجیب تر باشد که گروهی صلح طلب به جلب حمایت برای امضا بپردازند تا ارتش جلوی جنگ را بگیرد؟ و تازه این اول راه است. در پاسخ به سوالی که در یک بحث اینترنتی در مورد احتمال حمله دولت بوش به ایران صورت گرفت دانا پریست گزارشگر اطلاعاتی واشنگتن پست پاسخ داد: "صادقانه من فکر می کنم که ارتش طغیان خواهد کرد و هیچ خلبانی وجود نخواهد داشت تا این ماموریت را انجام دهد.”

او البته گفت که اندکی اغراق می کند اما اضافه کرد که نظرش چندان اغراق آمیز هم نیست. البته دلایل دیگر زیادی نیز وجود دارد که نشانگر عدم وفاداری ارتش به این سیاست است. این مقاومت بیانگر آن است با وجود شایعات چندین ساله در مورد گرایش دولت بوش چنین حمله ای هنوز صورت نگرفته است. یکی از مشاوران پنتاگون بیش از یک سال پیش به هرش گفته بود در داخل این ساختمان جنگی درباره جنگ دارد اتفاق می افتد. هرش همچنین گزارش داده بود که ژنرال پیتر پیس چنی و بوش را وادار به حذف گزینه اتمی از نقشه های احتمالی حمله به ایران کرده است. مسئله ای که در پنتاگون به عنوان انقلاب آوریل شناخته شده بود. در ماه دسامبر به گفته جو کلین خبرنگار تایمز، بوش ملاقاتی با رئیس ستاد مشترک ارتش در اتاق امنی که به نام تانک شناخته می شود داشته است. به بوش گفته شده بود که "آمریکا می تواند یک حمله هوایی نابود کننده ضد دولت و ارتش ایران داشته باشد که در آن نیروی هوایی، ستاد فرماندهی و سایت های اتمی ایران را از بین ببرد". ولی ستاد مشترک به طور متفق القول با چنین راه حلی مخالفت کردند. هم به خاطر این که این راه ممکن است نتواند تمام سایت های اتمی ایران را منهدم سازد و هم این که ایران ممکن است به صورت ویران کننده ای در عراق به آمریکا جواب دهد.

در مقاله ای که توسط اینترپرس سرویس چاپ شده بود تاریخدان و تحلیلگر امنیت وسیاست های ملی کارث پورتر گزارش داده بود که آدمیرال ویلیام فالن که نامزد بوش برای فرماندهی مرکزی بود به وزارت دفاع یک پیغام با لحن تند داده بود که سومین ناو هواپیما بر را به خلیج فارس ببرند.

دریک تحلیل دیگری از اینتر پرس پورتر نقل قول می کند از کس دیگری که در یک ملاقات با فالن، وی گفته بود حمله به ایران زیر نظر من اتفاق نخواهد افتاد. او اضافه کرد: "شما می دانید من چه انتخاب هایی دارم. من یک ارتشی هستم .... تعدادی از ما هستند که دارند سعی می کنند که دیوانه ترین ها را در زیر یک پرچم بیاورند." مقامات ارتش که در منطقه هستند چندین بار ادعای دولت بوش را مبنی بر وجود سلاح های ایرانی در افغانستان و عراق را تکذیب کرده اند. پورتر می گوید زمانی که مقامات وزارت خارجه در ماه جون (ژوئن) ایران را متهم به دادن تجهیزات به طالبان در افغانستان کردند، فرمانده آمریکایی نیروهای ناتو دوباره این ادعا را منکر شد.

جدیدا مقامات بلند پایه ارتش هشدار داده اند که آمریکا آماده یک جنگ تازه نیست. ژنرال جرج کیسی فرمانده ارشد ارتش اخیرا درخواست کاملا غیر معمولی برای یک گزارش از"کمیته سرویس تسلیحاتی داخلی" کرده است که در آن وی متذکر شده است: "توان ما اکنون با روند برآورده کردن نیازهای جنگ فعلی تحلیل رفته است. و ما نمی توانیم به فوریت لازم نیروهای لازم را برای ضرورت های پیش رو آماده کنیم." هرچند این گفته می تواند به عنوان یک فراخوان برای سربازان و مهمات بیشتر تفسیر شود، درعین حال می تواند به عنوان یک اخطار در مقابل ماجراجویی های ایران نیز قلمداد گردد.

گزارش تیم شیپمن در روز 8 اکتبر در نشریه تلگراف می گوید که وزیر دفاع ربرت گیتس مسئولیت نیروهایی در دولت آمریکا را به عهده گرفته است که برضد حمله این کشور به ایران هستند. او با استناد به منابع پنتاگون می گوید که گیتس فعالیت های ملایم اما نافذی را برای تضعیف موضع دیک چنی آغاز کرده است. او افسران رده بالای ارتش را تشویق می کند تا درمورد بکارگیری غیر معمول نیروهای نظامی آمریکا به طور صادقانه نظر داده و در مورد مشکلات گشودن یک جبهه جنگ دیگر تذکر بدهند. شیپمن گزارش می دهد که گیتس با ایجاد یک اتحاد با مایک مک کنل مدیر اطلاعات ملی آمریکا و مایکل هیدن مدیر سیا تلاش می کند تا اطمینان حاصل کند که دفتر چنی تنها مجرای اصلی اطلاعات و برنامه ریزی برای بوش در مورد ایران نیست.

تمام نشانه دال بر این است که "جنگ در مورد جنگ" ادامه دارد. هرش جدیدا گزارش داده است که گروه موافق با حمله به ایران روش جدیدی را یافته که امیدوار است بیشتر مورد قبول عموم و نیز افسران پنتاگون واقع شود. این روش بجای بمباران گسترده برای تضعیف برنامه های هسته ای ایران و حمایت از تغییر رژیم، نوع دیگری از حمله شبیه جراحی موضعی را در مورد تجهیزات سپاه پیشنهاد می کند. این حمله به نام حمله متقابل برای آن چیزی خواهد بود که ژنرال پتریاس از آن تحت عنوان جنگ وکالتی ایران در عراق و ضد نیروهای ائتلاف یاد می کند. طبق گفته هرش تجدید نظر اخیر توجه ژنرال ها و آدمیرال های پنتاگون را جلب کرده است. ولی مقامات اسرائیلی نگران هستند که چنین برنامه ای ممکن است قابلیت های اتمی ایران را دست نخورده بگذارد.

تکیه بر اصول

تکیه بر مقاومت ارتش علیه جنگ در واقع برمبنای اصول صورت می گیرد. این نگرش معتقد است که جنگ پیشگیرانه ضد قوانین بین المللی و نیز طبق قوانین درونی آمریکا یک جرم تلقی می شود. چنین حمله ای ناقض اصل دو بند چهار منشور سازمان ملل است که تهدید و یا استفاده از زور را علیه تمامیت ارضی و یا استقلال سیاسی یک کشور دیگر منع می کند. از آنجا که ایران به آمریکا حمله نکرده است، حمله به آن کشور بدون اجازه شورای امنیت نقض قوانین بین المللی است. طبق قانون اساسی آمریکا و منشور سازمان ملل این قانون لازم الاجرا است. طبق قوانین ارتش آمریکا نیروهای مسلح محظورند تا از هرگونه دستوری که قوانین آمریکا و قانون اساسی آن را نقض کند سر باز زنند. همچنین طبق اصول تصویب شده در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ بعد از جنگ جهانی دوم تبعیت یک سرباز از دستورات غیرقانونی توجیه پذیر نیست.

اما دادخواست برای مقاومت ارتش دربرابر جنگ نگرانی های دیگری را پوشش می دهد که به طور واضحی افسران ارتش را واداشته تا مخالف جنگ با ایران باشند. چنین جنگی سربازان آمریکایی را در معرض خطر مستقیم نیروهای ایران و متحدان این کشور در عراق قرار می دهد و تخم تنفر را برای نسل ها خواهد کاشت. مانند حمله به عراق دشمنان بیشتری را به وجود خواهد آورد، تروریسم را ترویج خواهد داد و خانواده های آمریکایی را دچار ناامنی بیشتری می کند. دادخواست کنندگان تصدیق می کنند که برای سربازان ریسک وجود دارد. آنها می گویند که " اگر دادخواست ما را بپذیرید و از فرمان های غیرقانونی سرباز زنید آنها می توانند شما را به جرم خیانت محکوم تان کنند و شما را به زندان بیندازند."

اما این طیف از ارتش خود با آگاهی از این که می توانند به عنوان نقض اولین الحاقیه به قانون اساسی آمریکا ویا بقیه قسمت های قانون اساسی تحت موارد جاسوسی محکوم، زندانی و یا از داشتن پست های دولتی محکوم شوند، ریسک موجود را می شناسند. در زمان های عادی به ندرت اتقاق می افتد که فعالان صلح به هم پیمانان خود در ارتش رجوع کنند. در واقع آنها به درستی نگران بودند که مقامات ارتش بدون درنظر داشتن اوامر سیاست مداران مافوق خود عمل کنند. اما اکنون که مخالفت با جنگ در افکار عمومی نقش جدی دارد، یک نهاد مسئول مدنی میان نهاد نظامی و نهاد سیاست گزاری برای نظارت بر اختلافات موجود نیست.

همپیمانی ارتش و غیرنظامیان

آیا هیچ مبنایی برای همکاری ارتش با آن دسته از شهروندان که معتقدند حمله به ایران یک جرم و نیز یک خودکشی محسوب می شود وجود دارد؟ شاید. افسران می توانند با بیان حقایق در انظار ظاهر شوند و از کنگره بخواهند که برای آنها امکانی را مهیا کند تا نتایج واقعی حمله به ایران را برای عموم تشریح کنند. آنها می توانند درخواستی برای یک مناظره عمومی که توسط کاخ سفید دستکاری نشده است داشته باشند. آنها همچنین می توانند بازیگران دیگر را در مورد نتایج مطلع سازند: به وال استریت بگویند که این حمله بر قیمت سهام و نفت چه تاثیری خواهد گذاشت. و به ارتش و رهبران سیاسی اروپا تصویری از وضعیت تروریسم حاصل از این جنگ بدهند. درحال حاضر جنبش صلح گام هایی را برای همبستگی سربازان سابقی که درجنگ عراق شرکت کردند و اکنون مخالف آن هستند با افسران عالی رتبه ای که مخالف شکنجه هستند در مورد عراق برداشته است. قدم منطقی بعدی یک همبستگی ضمنی برای جلوگیری از حمله به ایران خواهد بود.

چنین روشی مسئله عدم کنترل غیرنظامی ها بر ارتش را به مسیر دیگری می اندازد. هدف کنترل غیرنظامیان بر ارتش هرچه باشد این خواهد بود که ارتش را درمعرض کنترل دیکتاتوری یک نفر که حماقت و بی مایگی خود را تاکنون نشان داده است قرار ندهد، بلکه ارتش باید در کنترل یک دولت دموکرات که نماینده یک جامعه آگاه باشد قرار داشته باشد. حال نقش جنبش صلح در این مسیر چیست؟ ما می توانیم از اظهار نظر سران ارتش پشتیبانی کنیم. – هیچ کسی از این جنبش مشروعیت بیشتری ندارد تا درمقابل اتهامات وارده توسط بوش مبنی بر تحریک ارتش توسط غیرنظامیان به ایستد. ما می توانیم موقعیتی را به وجود بیاوریم تا سران ارتش برای مان سخن بگویند. بسیاری از افسران ارتش تاکنون درمورد نابخردی ها در جنگ عراق اظهار نظر داشته اند. ما می توانیم از حوزه عمل خودمان در دانشگاه ها و انجمن ها برای دعوت آنان که با شدت بیشتری ضد جنگ با ایران حرف بزنند استفاده کنیم. ما می توانیم مقاومت ارتش را برای حمله به ایران تبلیغ کنیم. ما می توانیم قانون گذاران را تشویق کنیم تا از افسران ارتش طلب کمک کنند و پوشش بدهیم تا آنها بتوانند سخنانشان را بگویند. مارسی وینوگرد مبتکر دادخواست مذکور می گوید: "من دوست دارم ببینم که فعالین صلح و سربازان با یکدیگر بنشینند، نان خود را با هم تقسیم کنند، با هم تظاهرات راه بیندازند، با هم گواهی بدهند و یک اتحاد قوی را بوجود بیاورند تا جنگ بعدی را پیش از خون ریزی متوقف کنند."

رهبران جنبش صلح که به ارتش مراجعه کرده اند مجبور بوده اند که این فرض متعارف را که نیروهای نظامی درهمه حال دشمنان آنان هستند را بشکنند. همچنین این همبستگی غیر معمول می تواند برای یک حرکت غیر خشونت آمیز در مقابل اصرار دولت بوش به جنگ همیشگی یک شروع مناسب تلقی شود.■

مترجم : مهدی جلالی

منبع ما : ایران در جهان

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics