نویدنو:30/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

چشم انداز مذاکره با آمریکا

محسن امین زاده

امروز:همچنانکه یکسال قبل در مقاله ای نوشتم دلایل زیادی حکایت از آن دارد که مرحله حساسی در مسیر روابط ایران و آمریکا در پیش است. خوشبین ها به حل بحران و آغاز ارتباطات اولیه میان دوکشور می اندیشند و بدبین ها اوج گرفتن بحران و مراحل حادتری از مواجهه دو کشور را بسیار محتمل می دانند. اما هردو براین نظر اتفاق دارند که با توجه به همه عواملی که برروابط تاثیر می گذارند، ادامه وضع فعلی در روابط دوکشور ممکن نخواهد بود .
از آغاز کار دولت جدید درایران خوش بین ها پیش بینی می کردندکه با استقرار دولت های تندرو درایران و آمریکا و یک دست شدن حاکمیت درایران، زمینه یافتن راه حلی برای مهمترین مسئله سیاست خارجی ایران فراهم خواهد شد. استنباطشان این بود که دولت جدید با رابطه تنگاتنگی که با گروه های فشار مخالف رابطه با آمریکا دارد ، خواهد توانست آنان را برای تلطیف روابط با آمریکا باخود همراه کند. پیش بینی آن بود که ادبیات دولت جدید به اندازه کافی تند و رادیکال خواهد ماند اما همزمان دولت به سمت گفتگو با آمریکا خواهد رفت . آنان ماه هاست که منتظرند ببینند کی و در چه شرایطی تبلیغات رادیکال نسبت به آمریکا، به ایجاد زمینه گفتگو متمایل خواهد شد. هنگامیکه ایران در زمستان سال 1384 درپاسخ به درخواست سفیر آمریکا در عراق بی درنگ با مذاکره با آمریکا موافقت کرد؛ استنباطشان این بود که لحظه مورد انتظار فرا رسیده و قرار است درپس مذاکره با عراق خیلی مسائل دیگر هم رفع و رجوع شود . اما درهمان زمان هم تردید هایی در مورد فراهم بودن شرایط لازم برای مذاکره را مطرح می کردند. عده ای معتقدند بودند که هنوز شرایط سیاسی در ایران برای مذاکره فراهم نیست و زمانی ایران به مذاکره روی خواهد آورد که بتواند به دیگران نشان دهد که هیچ چاره ای جز مذاکره ندارد و شرایط باید آنقدر مشکل و بحرانی شود که حتی گروه های فشار بیگانه ستیز نیز به ضرورت قبول مذاکره با آمریکا برسند. آنان با همین استدلال فکر می کردند که اگر قبل از آغاز گفتگوهای جدی تر شورای امنیت سازمان ملل، شرایط مذاکره با آمریکا فراهم نشود؛ ایران در کنار مباحث شورای امنیت به گفتگو با آمریکا خواهد نشست .
خوشبین ها معتقدبودند که هرچند دردوکشور طبل جنگ به صدا درآمده اما درپس این سروصدا طرفین کارخودشان را انجام می دهند و بدبین ها هم معتقدبودند که شرایط داخلی آمریکا و ایران به شکلی است که طرفین به راه حل های سیاسی بسنده نخواهند کرد و این تغییر وضعیت نیازمند یک شوک واقعی است . آنان احتمال درگیری محدود و تحمیل فشاری سنگین به ایران از سوی آمریکا را جدی می دانستند و فکر می کردند که طبل جنگی که در دوکشور به صدا درآمده درشرایط عادی مانع تغییر موضع رادیکال هریک از دوطرف خواهد بود.
در یک سال گذشته پیش بینی خوش بین ها تحقق نیافت و عملا سالی بحرانی تر در روابط دو کشور دنبال شد. نگرانی ها تشدید شد و تردید های نسبت به بهبود شرایط افزون گردید. پرونده هسته ای ایران به دنبال تحقق یک اجماع جهانی علیه ایران به رهبری آمریکا، به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شد و ایران طی دو قطعنامه برای اولین بار به تحریم جهانی محکوم گردید. تهدیدات نظامی تشدید گردید و آرایش نظامی نیروهای آمریکایی درخلیج فارس احتمال برخورد نظامی میان ایران و آمریکا را جدی ترنمود. در تمامی این ایام بارها این سوال مطرح گردید که هدف آمریکا چیست ومی خواهد با ایران چه کند؟ اما درعمل نیز روشن شد که پاسخ به این سوال برای یافتن چشم انداز آینده کافی نیست . کلید بسیاری از مسائل دردست ایران است و برای یافتن این چشم انداز باید به این سوال نیز پاسخ گفت که ایران می خواهد چه کند؟ دولت ایران همچون دولت آمریکا، می تواند بحران ها را تشدید کند ، همچنانکه گاه در ماه های گذشته چنین کرده و یا بحران را کنترل کند همچنا نکه که درسال های گذشته چنین کرده است. تندروها در آمریکا و ایران در همه سال های گذشته و بخصوص در هشت سال دولت آقای خاتمی ، به عنوان نیروی درون حاکمیت و یا گروه فشار، حفظ و تداوم بحران روابط ایران و آمریکا را وظیفه خود دانسته و هرگز اجازه نداده اند که دولت اصلاحات و یا دیگرمعتقدان به این سیاست سرانجامی سودمند برای این بحران بیابند. آنان در تشدید فضای بحرانی به یکدیگر کمک کرده اند و به طرز عجیبی هرگاه که تندروهای یک طرف کم آورده اند، تندروهای طرف دیگر وارد کار شده ، به مدد آنها شتافته و باحرکتی غیر منتظره از فرونشستن شعله های بحران جلوگیری کرده اند. از حدود دو سال قبل برای اولین بار در دوطرف ماجرا، تندروها نشسته اند و مسئولیت اداره کشور را خود برعهده دارند و بنا براین انتظار می رفت که برای حفظ شرایط و موقعیت خود هم که شده از این تابوی ساخته شده فاصله بگیرند و به امتیازات حاصل از تعامل با آمریکا توجه نمایند.
اینکه آیا آنان همچنان در حادتر شدن شرایط به یکدیگر کمک خواهند کرد و یا این بار درکاهش بحران همراه یکدیگر خواهند شد سوالی است که پاسخ آن هنوز مبهم است.
سابقه شکل گیری بحران روابط ایران و آمریکا عمری بیش از جمهوری اسلامی ایران دارد و به پيشینه تاریخی روابط آمریکا با رژیم گذشته و حمایت های آمریکا از رژیم شاه و عناد این ابرقدرت نسبت به حرکتهای ملی و دینی درایران باز می گردد. ساقط کردن دولت ملی دکتر مصدق و کمک به رژیم شاه برای سرکوب مخالفانش، درصدر این مشکلات تاریخی قراردارد. بعد از انقلاب اسلامی هم مسئله اشغال سفارت آمریکا برای آمریکائیان تلخ بوده و همچنان درمورد آن در آمریکا سخن گفته می شود . مذاکرات پنهان مک فارلین با ایران و فاش شدن آن توسط ایرانیان و تحقیر دولت ریگان بخش دیگری از تحولات تاریخی بعد از انقلاب است که برای سالها راه مذاکره با آمریکا را بست . طبعا همه این سوابق تاریخی، جایگاه و اهمیت خود را دارند ولی برای روشن شدن بحران روابط امروز ایران و آمریکا تحلیل تاریخی کارساز نیست و باید به عوامل و پدیده هایی توجه کرد که وضعیت کنونی روابط ایران و آمریکا را ساخته اند. ایران تنها کشوری نیست که تاریخش آکنده از دخالت های بیگانه و از جمله آمریکاست و آمریکا تنها کشوری نیست که تاریخ آکنده از دخالت های بیگانه ایران نمایشگر توطئه ها و جنایات آنان است، کشورها در مسیر توسعه و پیشرفتشان درباره همه چیز از جمله رابطه با کشورهای مداخله گری مانند آمریکا تصمیم گرفته اند وبراساس منافع ملی خود عمل کرده اند وایران نیز علیرغم همه دل تنگی ها و دل مشغولی های تاریخی رابطه با کشورهایی را پذیرفته که دخالت ها و جنایاتشان در تاریخ ایران کمتر از آمریکا نبوده است . ایران اگر بنا بود پرونده کشورهای مختلف را درجنگ تحمیلی بگشاید شاید هیچ کشور موثری برای دوستی باقی نمی ماند اما چنین نکرد و با درک منافع ملی عملکرد بسیاری از کشورها در دوران جنگ را بایگانی نمود .
مسلما پدیده های تاریخی بی تاثیر نیستند اما مسائل امروز ایران و آمریکا خیلی بیش از آن که به تاریخ مربوط باشد به جهان بعد از جنگ سرد ، روابط کشورها در دوران جدید و تمایل دو کشور به داشتن دشمن خارجی مربوط است . روابط بحرانی کنونی ایران و آمریکا را باید در ذیل تحولات مهمی چون فروپاشی اتحاد شوروی ، عملکرد دولت کلینتون در آمریکا و دولت آقای خاتمی درایران ، حاکم شدن نومحافظه کاران در آمریکا وعملکرد آنهادرجهان ، عملیات تروریستی یازده سپتامبر سال 2001 میلادی ، تغییر دولت درایران و شیوه عمل دولت جدید ایران تعریف و تحلیل نمود.
با اظهارات آقای خاتمی درسال 1376 بار دیگر و پس از یک دوره شدیدا بحرانی درروابط دوکشور، فضای بسیار مثبتی برای کاهش مشکلات دوکشور بوجود آمد . با مواضع دولت جدید ایران دولت کلینتون که تندترین تدابیر قانونی را علیه ایران پس از انقلاب اسلامی اتخاذ کرده بود، به کلی منفعل شد و آمادگی خود را برای کاهش مشکلات دوکشور نشان داد. کمپانی ها و بازرگانان آمریکایی حتی منتظر تعیین تکلیف تحریم های اقتصادی دولت کلینتون نماندند و عازم ایران شدند تا زمینه های جدید همکاری را جستجو کنند اما حمله مسلحانه عده ای از تندروهای مخالف حل بحران روابط ایران و آمریکا به اتوبوس حامل هیئت بازرگانان آمریکایی در تهران ، به سرعت نشان داد که دست خاتمی برای حل بحران روابط با آمریکا بسته تر از آن است که انتظار می رفت . هیچکس بخاطر این اقدام مخرب مجازات نشد و سال ها بعد عاملان این حادثه مورد تمجید هم قرار گرفتند. گروه های فشار نشان دادند که اگر دولت در حل مشکلاتش با آمریکا سریعتر حرکت کند آنان قادرند بحران هایی را پدید آورند که همه سیاست خارجی دولت را به چالش بکشد و همه فرصت های دولت اصلاحات درصحنه بین المللی را مخدوش نماید.
در ماه مارس سال 2000 میلادی، خانم آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا در سخنرانی مشهورش در شورای روابط ایران و آمریکا محورهایی از مسائل مورد علاقه و زمینه های همکاری میان دوکشور را برشمرد . او به مواردی چون صلح و امنیت درخلیج فارس ، توسعه اقتصادی منطقه ، رژیم عراق ، رژیم طالبان و شرایط افغانستان ، مبارزه با مواد مخدر ، تلاش برای حل بحران آذربایجان و ارمنستان ، تلاش برای حفظ میراث فرهنگی و بناهای تاریخی ، همکاری درزمینه حفاظت محیط زیست ، و موارد بیشتری از این دست اشاره نمود. هرچند سخنرانی خانم آلبرایت مثبت ترین مطالب علنی یک مقام عالی رتبه آمریکا درباره ایران پس از انقلاب اسلامی بود و نوعی ابراز تاسف درباره رفتار آمریکا علیه دولت ملی مصدق نیز در آن درج شده بود، اما درعین حال این سخنرانی چندان نکته مثبت نداشت که به تنهایی منشا تحولی مهم در روابط دوکشور شود. دو طرف می توانستند آن را آغازی برای گشایش درهای بسته تلقی نمایند اما دراین حد هم این سخنرانی کارساز نشد. واکنش دولت ایران تا آن حد سرد بود که مشوق اقدامات بیشتری از این دست از سوی دولت کلینتون در آمریکا نشد. چیزی که بیل کلینتون و مادلن آلبرایت بعدها چند بار به آن اشاره کردند. درواکنش به ا ین سخنرانی توجه افکار نخبگان ایران بیشتر معطوف به اظهار تاسف آلبرایت درباره کودتای علیه مصدق درایران شد و درآن زمان کمتر به مسائل مشترک مورد تاکید خانم آلبرایت در سیاست خارجی دوکشور درمنطقه خاورمیانه توجه شد و عملا این جنبه اظهارات منجر به واکنش سریعی از سوی ایران نشد اما عملا درسال های پس از آن ایران با آمریکا برسر حداقل دومسئله اصلی تر مورد اشاره آلبرایت یعنی افغانستان و عراق البته غالبا غیر مستقیم همکاری نمود . درزمینه هایی چون بحران قره باغ ، مبارزه با مواد مخدر و حفظ میراث فرهنگی نیز همکاری هایی صورت گرفت. دولت خاتمی اجازه یافت که تا برسر افغانستان و عراق با آمریکا به گفتگو بنشیند و حتی با نوعی همکاری غیر مستقیم برسراین کشورها موافقت شد اما از مذاکره برسر رفع مشکلات توسعه ملی ایران و از جمله تحریم های ایران منع شدزیرا هیچکس درایران آمادگی نداشت که بزرگترین مشکل سیاست خارجی و حتی مهمترین مشکل روابط اقتصادی خارجی ایران در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و به دست دولت خاتمی حل شود.
اکنون یک سال پس از پیش بینی های خوشبینانه چشم انداز مذاکره میان ایران و آمریکا روشن تر و مثبت تر است. آمریکا تمایل خود را برای مذاکره با ایران برسر صرفا بحث عراق نشان داده و ایران نیز پس از فراز و نشیب هایی در رفتارش به مذاکره با آمریکا برسر عراق تن داده و از آن استقبال نموده است . ویژگی شرایط کنونی برای دو کشور را می توان چنین برشمرد
1- با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت براساس اجماع بین المللی و صدور قطعنامه های تحریم علیه ایران موضع ایران در صحنه بین المللی آسیب پذیرتر از گذشته است و تندروهای آمریکا کشاندن ایران به چنین صحنه را پیروزی بزرگی برای خودشان می دانند. به نظر می رسد که دلیل همین شرایط تندروها در واشنگتن شرایط را مناسبتر از سه سال قبل برای مذاکره با ایران می بینند.
2- خطر اجماع بین المللی بیش از خطر آمریکا برای ایران است. عدم تدبیردرست سیاسی این وضع را به ایران در سطح بین المللی تحمیل کرده و موقعیت جهانی ایران را تضعیف نموده است .
3- تحرکات تهدید آمیز آمریکا در خلیج فارس و آرایش جدید نیرونای نظامی آمریکادر منطقه، احتمال برخوردنظامی میان ایران و آمریکا را باردیگر پس از ده سال قوت بخشیده و برای جهانیان باور کردنی نموده است . نمایش های تهدید کننده آمریکا همزمان با دستگیری ملوانان انگلیسی این مسئله را تشدید نیز نموده است. چنین وضعی نیز به موقعیت بین المللی ایران آسیب رسانده است .
4- آمریکا در عراق و حتی در افغانستان دچار مشکلات جدی است . آمریکا از زمان همکاری ضمنی ایران و آمریکا در افغانستان ، به دلایل فراوانی توافق با ایران را به برخورد نظامی با ایران ترجیح داده است. دریک سال گذشته شرایط برای آمریکا درمنطقه نه تنها بهتر نشده بلکه سخت ترهم شده است . از این منظر نیاز آمریکا به گفتگو و تفاهم با ایران برسر مسائل عراق و افغانستان بیش از گذشته است .
5- دوستان ایران که در عراق و افغانستان با کمک آمریکا و اروپا و البته مردم کشورهایشان حکومت را بدست گرفته اند با مشکلات و بحران های بسیار زیادی مواجه هستند . اگر ایران و آمریکا تمامی همت خود را صرف حل بحران های این دوکشور نموده و باهم همراهی کنند احتمال کاهش مشکلات رهبران دوست ایران در این دو کشور وجود دارد اما اگر ایران در مسیر دیگری حرکت کنند خطر بازگشت افراط گرایی ارتجاعی به قدرت در این دوکشور بسیار جدی است. چیزی که می تواند موردسوءاستفاده دشمنان ایران و اسلام قرارگرفته و خطرات بسیاری رابرای منافع ملی و امنیت ملی ایران به همراه دارد.
با توجه به موارد فوق ، هرچند می توان با تاسف گفت که ایران فرصت های مهمی را از دست داده و در شرایط بسیار نامناسبتراز سه سال قبل به مذاکره با آمریکا تن داده است اما مسلما این وضع نیز نسبت به شرایط بحرانی تر آینده مناسبتر به نظر می رسد . طبعا همان گونه که پیش بینی می شد تندروها هم با توجه به شرایط بحرانی که در اثر سیاست های دوستانشان شکل گرفته توجیه خواهند شدکه چاره ای جز مذاکره وجود ندارد. ضمن استقبال از اتخاذ این سیاست و تجدیدنظر درسیاست های گذشته لازم است دست اندرکاران به دو نکته توجه نمایند.
1- شکستن تابوی مذاکره رسمی و علنی با آمریکا تحول مهمی است که برای دولت های قبلی ممنوع بود. این تحول را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که دیگرهرگز راه منطقی کسب منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران توسط هیچ تابویی از این دست و توسط هیچ گروه فشاری به بهانه حمایت از هیچ تابویی سد نشود.
2- درهرحال سرنوشت تاریخی مردم عراق در گرو همکاری ایران با جامعه بین المللی و بویژه آمریکا برای حل شرایط بحرانی عراق و آماده شدن شرایط برای خروج نیروهای خارجی از این کشور است. صرف نظر از همه جنبه های دیگر مسئله ، مذاکره ایران و آمریکا برسرمسائل عراق و حتی افغانستان ضروری و اجتناب ناپذیر است و از این منظر تصمیم دست اندرکاران سیاست خارجی در این زمینه را می توان به عنوان اولین تصمیم درست مهم ایران در صحنه بین المللی دراین دوره ، فاصله گرفتن از سیاست خارجی ماجراجویانه ،پس از 18 ماه بحران سازی و نزدیک شدن به سیاست اعتمادسازی تجربه شده در دولت های گذشته تایید نمود.
3- درصورت شکست راه حل های مبتنی برهمکاری میان ایران و جامعه بین المللی ،انتخاب بعدی آمریکا درعراق و افغانستان تن دادن به راه حل هایی است که منجربه بازگشت نسبی مخالفان دولت های کنونی دراین کشورها یعنی مخالفان ایران در این کشورها به قدرت می شود . از این منظر نیز شکست این مذاکرات می تواند بسیارخسارت بار باشد.
4- طبیعی است که هرکشوری در مواجهه با پدیده ها هزینه اشتباهات گذشته مسئولان خود را می پردازد. امروز شرایط مذاکره به اندازه سه سال قبل برای ایران فراهم نیست و انتظارات از مذاکره نمی تواند درحدگذشته باشد اما تجدید نظر انجام گرفته درهمین مرحله نیز ممکن است حداقل راه را برتشدید و گسترش بحران های پیش روی ایران ببندد. توان و اعتماد به نفس مذاکره کنندگان و فهم آنان از شرایط جهانی و کشور و پرهیز آنان از ماجراجویی های سیاسی طبعا برنتیجه کار تاثیر مستقیم خواهد داشت.
5- امروز بحث هسته ای ایران مهمترین چالش ایران در صحنه بین المللی است و بدون وجود این بحران ایران می توانست قدرتمندترین شرایط خود در دو قرن اخیر را تجربه کند . آمریکا این بحران را علیه ایران مدیریت کرده و بزرگترین و بی سابقه ترین اجماع جهانی را علیه یک دولت یعنی ایران در صحنه بین المللی سامان داده است . طبعا آمریکا بنا ندارد که از این رویه دست بردارد و اجماع جهانی علیه ایران را رها نماید بلکه درصدد است با حفظ آن روند علیه ایران، برسرمسائل بحرانی درعراق با ایران به گفتگو بنشیند. چنین سیاستی اگر با درک درست ایران همراه نباشد،خطرناک است و ممکن است منجر به شرایط حادتری برای ایران شود. ضرورت دارد که ایران از موقعیت منعطف ایجاد شده بهره گرفته و برای شکستن اجماع جهانی علیه کشور تدبیر مناسبی اتخاذ نماید.
6- طبعا مذاکره برسرهر مسئله ای با آمریکا فضای بین المللی علیه ایران را تلطیف می کند اما تصور اینکه زمان به نفع ایران است ودولت جمهوریخواه آمریکا به دلیل مشکلات داخلی و انتخابات آتی تنها در چند ماه آینده قادراست با ایران برخورد جدی داشته باشد ممکن است باعث اشتباه بزرگی در فهم استراتژیک شرایط باشد. زمان به نفع ایران نیست و دموکرات ها هم به رغم همه موضعگیری های ضد جنگشان ، ازتعیین تکلیف ایران حتی به قیمت برخورد با ایران ، قبل از پایان دولت جمهوریخواه و پیروزی احتمالی خودشان استقبال می کنند.
7- هرچند ظاهرا هدف جموریخواهان از مذاکره با ایران کاهش مشکلات درعراق است که امر مثبتی است، اما ممکن است این تنها هدف امریکا از مذاکره نباشد و اهداف موازی دیگری نیز دنبال شود. ممکن است قصد دولت تندرو آمریکا نشان دادن همه تلاشها برای یافتن راه های مسالمت آمیز و نوعی اتمام حجت برای توجیه افکار عمومی آمریکا و افکار عمومی بین المللی باشد. مفهوم این احتمال این است که اگر ایران از شرایط پیش آمده برای حل بحران بین المللی خود بهره برداری نکند و این مذاکرات بی سرانجام باشد، ایران به سرعت پس از این مذاکرات با بحران تشدید شده تری مواجه خواهدشد. آمریکا در سال 1383 معامله مشابهی را با اروپائیان دنبال کرد. مدعی شدکه ایران بهیچوجه به دنبال تفاهم نیست بلکه به دنبال وقت خریدن است. نهایتا توافق نمودکه اروپائیان مدت بیشتری به مذاکره با ایران ادامه دهند مشروط براینکه اگر این دوره بی نتیجه پایان پذیرد، آنان بپذیرند که حق با آمریکاست ، سیاست مماشات را رها کرده و باآمریکا علیه ایران همراه شوند. متاسفانه ایران به این ترفند آمریکا و اصرار مکرر اروپائیان برای جلوگیری از موفقیت آمریکا در این ترفند توجه نکرد و درنتیجه به دنبال طی دوره مورد نظر آمریکا ، نهایتا اروپائیان ناخواسته در کنار آمریکا برعلیه ایران قرار گرفتند.

* بخشی از این مقاله خلاصه ای است از آنچه دراردیبهشت ماه سال گذشته طی یک مقاله در ماهنامه نامه به تفصیل بیان گردید. سازگاری مطلب با تحولات امروز ، نشان می دهد که تصویر کلی همان تصویر یک سال قبل است ولی همچنانکه در ادامه مقاله بیان شده ، مشکلات برسر راه ایران برای موفقیت دراین فعالیت دیپلماتیک بسیار بیشتراز یک سال قبل است و فرصت های خیلی بیشتری دراین یک سال تخریب شده است .

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics