نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

گزارش کامل از مراسم نکوداشت "بهرام بيضايي"

نویدنو:08/10/1385

گزارش کامل از مراسم نکوداشت "بهرام بيضايي"

تهيه و تنظيم گزارش : مريم آموسا ( خبرنگار گروه فرهنگ و هنرایلنا )
همزمان با سالروز تولد " بهرام بيضايي " نويسنده و كارگردان تئاتر مراسمي با حضور تعداد زيادي از هنرمندان و علاقه مندان وي از سوي مجله فرهنگي و ادبي بخارا در محل تالار بتهون و تالار ناصري خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
بهروز غريب پور - مدير عامل خانه هنرمندان ايران :
به مردي كه به تئاتر اعتماد به نفس داد ، افتخار مي كنم

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر ايلنا در ابتداي اين مراسم كه توسط فرهنگي و ادبي بخارا برگزار شده بود ، بهروز غريب پور - مدير عامل خانه هنرمندان در تجليل از مقام هنري بيضايي گفت : من با خاطره اي از بهرام بيضايي كه يادشان در ميان ما رفت , سخنان ام را شروع مي‌‏كنم در سال 1347 كه خيلي از شما هنوز به دنيا نيامده بوديد ما ارادت خالصانه اي نسبت به بيضاي داشتيم ، البته بيشتر از امروز نبوده در آن زمان من سرپرست گروه تاتر شاو كردستان بودم و در همان زمان بود بيضايي قرار بود در كردستان حضور داشته باشد .
وي تصريح كرد : در آن زمان جمعيت در سالن موج مي زد اما انگار صبح همان روز بيضايي با مدير كل ظاهرا بي ادبي روبرو شده بود و سنندج را ترك كرده بود ما به اميد اينكه ايشان در اين مراسم حضور خواهند داشت از سال 4 تا 10 شب منتظر ايشان بوديم اما ايشان تشريف نياوردند , امروز اين خاطره را گرفتم كه بگويم كه حداقل زمان ، بيضايي را عوض نكرده است .
مدير عامل خانه هنرمندان افزود‌‏: در آن زمان كه من جواني جاهل بودم ، با خودم گفتم كه نويسنده و كارگردان چشم سبزي ما را به مسخره گرفته است ،‌‏يك زمان و مكاني فرا مي رسد كه من متلكم را به او بگويم ؛ اما سال 47 كجا و امروز كجا ؟ اين يعني آرزو بر جوانان عيب نيست .
مدير عامل خانه هنرمندان افزود : بسيار متاسفم كه در آن روزها بيضايي را نديدم ، بيضايي مثل تخت جمشيد است و كسي نمي تواند به آن آسيبي برساند ؛ او مانند يك بناي معماري است كه نمي توان ستون هايش را حذف كرد ، بيضايي بناي تاريخي و معماري خاك ايران است كه با عشق زاده شده است .
غريب پور گفت : من امروز صاحب تاليفاتي هستم كه شايد بسياري از تاليفات ام مورد قبول بيضايي نباشد ، اما بيضايي چراغ راه من و امثال من است و من امروز افتخار مي كنم كه ميزبان ايشان هستم او هميشه چراغ راه ما بوده است .
وي افزود : بيضايي هم عصر با هنرمنداني چون ساعدي بيژن مفيد است اما به گونه اي ديگر در تاريخ تاتر ايران موثر است ؛ او به تئاتر ايران اعتماد به نفس داد و با كارهايي كه كرد همه ما را عاشق خود كرده اگر حمايت هاي بيضايي نبود من امروز به اين شكل علاقمند به تاتر عروسكي نبودم و امروز مفتخرم كه سايه ايشان بر سر من و هنر ما است.
غريب پور در پايان سخنان‌‏اش با اشاره به جمعيتي كه در مراسم بيضايي شركت كرده اند گفت‌‏: هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق, و بيضايي نمونه بزرگ عشق است ومن از اينكه در مقابل ايشان احساس شاگردي حسن خوبي دارم .
" علي دهباشي "- مدير مسوول مجله بخارا :
قلم بيضايي در طول اين سالها با تمام بدخواهي ها مبارزه كرده است

" علي دهباشي "- مدير مسوول مجله بخارا هم در اين مراسم گفت : امشب براي مجله بخارا و دوستداران فرهنگ, ادبيات و هنر ايران شبي خجسته و به يادماندني است .
وي تصريح كرد : از بيضايي و همسرشان سپاسگذاريم كه پذيرفتند اين شب را در كنار دوستداران شان بگذارنند ؛ اين در حالي است كه امكان حضور در اين جمع در منزل ايشان نبود ، بنابراين آقاي بيضايي دعوت ما را پذيرفتند‌‏, در هر حال خلوت و جمع فاميلي استادمان را امشب بر هم زديم اين كاش همه به هم زدن ها در همين حدود بود .
مدير مسوول مجله بخارا در ادامه با بيان اين مطلب كه آقاي بيضايي ما امشب قصد بررسي آثار و يا تجليل از شما را نداريم ، گفت‌‏: تقدير و تجليل از هنرمندي چون بيضايي آن با برگزاري مراسم در يك شب و دو شب به جايي نمي رسد ، زيرا يك دهه و حتي يك ماه زمان لازم است تا به وسعت و پهناي كارهاي بيضايي پي برد ؛ كارهاي شما چنان گسترده است كه فرصت مرور را حتي از ما مي گيرد چه رسد به بحث و نقد .
وي افزود : همه مي دانند كه شما از مجالس تجليل و از اين قبيل مراسم ها گريزان هستيد و يادم مي‌‏آيد در يكي از اين جلسات گفتيد , بزرگترين لطفي كه به من مي كنيد اين است كه به يادم نياوريد كه بهرام بيضايي هستم پس آنچه را كه امشب از زبان دوستان, همكاران و دانشجويان خود خواهيد شنيد جاي حق شناسي است كه جامعه فرهنگي و هنري ايران از زبان اين عزيزان نسبت به شما بازگو مي‌‏كند .
دهباشي با خطاب قرار دادن دوباره بيضايي گفت‌‏: پنجاه و يك سال از نگارش نسخه اول " آرش‌‏", به قلم شما مي گذرد اين قلم در طول اين نيم قرن علي رغم انواع بدخواهي ها همچنان نوشته است و شهادت داده است ؛ شما از محدود هنرمنداني هستيد كه با جنبش فكري عصر خود آميخته‌‏ايد .
مدير مجله بخارا افزود : شما معتقديد كه فرهنگ ما در همه باورهايش , تاريخش , سوابق‌‏اش و آنچه كه مانع رشد و باعث ايستايي و توقف‌‏اش شده است نياز مند باز انديشي است ؛ همه ما ناچاريم همه چيز را از نو بينديشيم و همه چيز را از نو با تعقل و ادراك امروزي ارزيابي كنيم و تعريف‌‏هاي گذشته را ببينيم و از صافي خرد و آزمون بگذرانيم و در قالب يك دانش , بينش و خرد امروزي سازمان دهي كنيم ؛ اين تفكرشان از عمق شناخت شما از زبان , فرهنگ و تمدن اين مملكت دارد .
دهباشي با بيان اين مطلب كه تداوم و حضور زنده و پويا در اين سرزمين براي هنرمندان ور وشنفكران كمتر اتفاق مي افتد و عمر فروغ و درخشندگي آنها كوتاه است , يادآور شد‌‏: بيضايي توانسته است در طول اين نيم قرن همواره پابرجا همزمان با مقتضيات تاريخي و زمانه خود حركت كنيد و سخنم با كلام فروتنانه خودتان به پايان مي برم كه گفته‌‏ايد:"من فقط فيلم نمي سازم من هر كاري انجام مي دهم تا بتوانم خودم را بيان كنم اگر نتوانم فيلم بسازم ، تئاتر كار مي كنم ، اگر امكان كار تئاتر نباشد, مي نويسم و اگر نتوانم اين كار را بكنم كتاب مي خوانم يا در س مي دهم يا با خودم موسيقي زمزمه مي كنم به هر حال در هر زماني كاري را انجام مي دهم منظورم از تمام اين ها شكل دادن به انديشه هايم است و اگر بخت ياري كند انتقال انديشه ام به شما و همين طور گرفتن انديشه از شما " .
بعد از صحبتهاي " دهباشي " فيلم مروري بر آثارسينمايي بيضايي كه توسط "وارژ كريم مسيحي ", " شهروز توكل" و با همكاري سامان خادم" بر اي حاضران در اين مراسم پخش شد .
در اين فيلم بخش هايي از فيلم هاي " عمو سبيليو "," رگبار" ," سفر "," مرگ يزدگرد "," كلاغ "," چريكه تارا "‌‏," باشو غريبه كوچك "," شايد وقتي ديگر مسافران" ," گفت و گو با باد" و" سگ كشي" پخش شد .
- مژده شمسايي :
اشتباه كردم ، عاشق شدم ؛ اما خوشحالم

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ايلنا در ادامه مراسم " شب بهرام بيضايي " ، مژده شمسايي ( همسر بهرام بيضايي ) با اشاره به سالگرد وقوع زلزله بم و ابراز همدردي با خانواده هايي كه جان خود را در اين حادثه از دست دادند ، گفت : 5 دي ماه را نمي‌‏توانم از ياد ببرم ياد دوستان و هم وطناني كه در حادثه زلزله بم جان باختند و براي بازماندگان بم آرزوي آسايش , سلامت , آرامش مي كنم.
وي تصريح كرد‌‏: امروز 5 دي ماه سالروز تولد بهرام بيضايي كسي كه سالهاي عمرش را در راه فرهنگ سرزمين وقف كرده است او موهايش را در اين راه سفيد كرده است من اول تولد ايشان را به دوستداران اين فرهنگ پس از آن به نيلوفر , نگار و نياسا و به خود ايشان تبريك مي گويم .
شمسايي با بيان اين مطلب كه من نمي‌‏خواهم راجع به كارهاي بيضايي صحبت كنم من نسبت به همه كارهاي بهرام بيضايي احساس عاطفه دارم و اين مانع اين مي شود كه اظهار نظرم بدون جانبداري باشد ، بنابراين راجع به خودشان هم نمي توانم چيزي بگويم چرا كه چيزي جز تعريف و تمجيد و ستايش نخواهد بود مي دانم كه ايشان اذيت مي شوند و من دوست ندارم ايشان را اذيت كنم .
وي افزود‌‏: هر انساني در طول زندگي اشتباهاتي بكند من , نيز اين اشتباه را كردم و عاشق ايشان شدم و از اين اتفاق بسيار خوشحال هستم .
اين بازيگر سينما و تئاتر در ادامه بخش‌‏هايي از متن نمايش نامه منتشرنشده " با نام " سهراب كشي مويه تهمينه" را براي حاضران خواند گفت‌‏: اين متن را بيضايي همين ديشب به اتمام رساند, و اميدوارم كه هر چه زودتر شاهد اجراي اين كار توسط خود ايشان باشيم .
آيدين آغداشلو :
بهرام بيضايي آبروي ما و نسل ما است

آيدين آغداشلو - مدرس و هنرمند برجسته عرصه هنر نقاشي نيز كه به عنوان يكي ديگر از سخنرانان در اين مراسم حضور يافته بود با بيان اين مطلب كه من پيش از آوردن به اين مراسم هيچ صحبتي از قبل آماده نكرده ام و به اين قصد به اين مجلس آمده ام كه مقابل بهرام بيضايي بياستيم و شگفتي و تحسين و ستايش ام را نثارش كنم گفت‌‏: بي هيچ تمهيدي بهرام بيضايي آبروي ما و نسل ما است ؛ من به نيابت از نسل خودم و بزرگان شان كه ميان آنها پرورده شده ام , نهايت احترام و ستايش خود را نثارش مي كنم و مقابل اش سر تعظيم خم مي كنم و اميدوارم سالهاي سال شاهد حضور بي مانند شگفت انگيزش باشم .
وي تصريح كرد : تصوير بيضايي در ذهن من جواني است كه راه شگفت و دراز شايستگي را به هوشمندي طي كرده است و لحظه‌‏اي چشم‌‏اش را باز مي كند و مي‌‏بيند بر سر چهار راه بزنگاه تاريخي ايستاده است ، اين چهار راه ، گذشته را به حال و شرق و را به غرب متصل مي‌‏كند.
آغداشلو گفت : من به غير از بيضايي كسي را نمي‌‏شناسم كه در اين چهار راه ايستاده باشد و چنين نيرومندانه و بالنده جايگاه خودش و معناي دورانش و تمامي آن چيزي كه تاريخ گذشته ما را حامل باشد و بار امانت را تا به امروز و در نهايت شايستگي حمل كند .
اين نقاش برجسته با بيان اين مطلب كه من در نسل خودم چنين فردي به غير از بيضايي سراغ ندارم گفت : اميدوارم كه دانسته باشد از اينكه در جوار و همراه او زندگي مي كنيم شكرگزار هستيم و به او قوت قلب و نيرو بدهيم و سعي كنيم بداند كه تنها نيست و ما نيز بدانيم كه تنها نيستم .
آغداشلو ادامه داد : نگاه بهرام بيضايي يك نگاه تاريخي است و بايد همين جا به جامعيت او اشاره كنم كه هر كس در حد خودش با وجعي از او آشنا شده است من كه مدعي وجود مختلفي هستيم همچنان در مقابل او سر تعظيم فرود مي آورم ميزان دانش آو درباره اساطير جهاني و شرق بي حد و حصر است و شناختي كه در اين راه مي گذارد همواره و هميشگي است .
وي با اشاره به تسلط بي حد و حصر بيضايي به زبان فارسي گفت‌‏: بيضايي يكي از كساني است كه زبان فارسي را زنده نگه داشته است زبان فارسي به خاطر لغاتي كه از سوي فرهنگستان ها وضع مي شود ماندگار نمي شود ، بلك زبان فارسي را بهرام بيضايي ها با حفظ معنا زنده نگه مي دارند ،‌‏يكي از نمونه هاي فاخر متن‌‏هاي او متني بود كه توسط مژده شمسايي براي ما خوانده شد , بيضايي در اين نوشته قصد اين را ندارد كه ادعاي بيهقي وار نوشتن را در بياورد اين متن نمونه زنده روح و استعداد بي نظير انساني است كه به شايستگي با زبان فارسي آشنا است .
آغداشلو در بخش ديگري از صحبتهاي خود گفت ‌‏: من از بيضايي خاطره‌‏هاي بسياري دارم من همواره سعي كرده ام كه كارهايي كه او از من مي خواست را با جان و دل انجام بدهم ، يكبار او به دنبال تصوير يك رقص آييني در ميان نگارگري‌‏هاي ايراني مي‌‏گشت تمام نشاني‌‏ها را به من مي داد و من با اينكه براي پيدا كردن آن خودم را هلاك كردم نتوانستم آن را پيدا كنم و شرمنده مي شدم .
وي افزو‌‏د : من تا كنون بسياري از طرح جلدهاي كتاب او نقاشي كرده ام و به نظر خودم نقاشي‌‏هايي كه براي او كشيده ام , بهترين آثار من در دوره هاي زندگي ام است ؛ او همه طر‌ح‌‏ها و نقاشي‌‏هايي كه برايش كشيده بودم پسنديد و از ميان آنها تنها يك طرح را نپسنديد , كه آن را به من پس داد و من به خاطر نوع گزينش ايشان , شكر گزارشان هستم , چرا كه تعارف و دوستي هيچ نقشي در انتخاب‌‏هاي او ندارد .
وي با اشاره به مهمترين اثر بيضايي( مرگ يزدگرد) گفت‌‏: اين نمايش يكي از بهترين نمايش هاي تاريخ ادبيات نمايشي است نگاه تاريخي او منجر به اين نكته مي شود كه ما هم هستيم چيزي كه تاريخ به صراحت جواب آن را نمي‌‏دهد اگر من در يك فرصت كوتاه بخواهم تكه اي شگفت‌‏انگيز از آثار او را مثال بزنم بايد اشاره به فيلم مسافران او بكنم صحنه‌‏اي كه تمام حاضران در دايره نشسته اند و عذر تك تك آنها را مي خواهند اين صحنه ما را به ياد صحنه دايره تاتر قرن 16 انگلستان , صحنه گرد تعزيه و تخته حوضي مي اندازد.
آغداشلو ادامه داد: براي ما بسيار اسباب تاسف است كه هنرمنداني چون او كه كوشا و سرشار از معنا و فكر هستند در دوره هايي اجازه كار نداشته باشد و اين تناقضي بسيار غم انگيز است كه بهرام بيضايي در دوره اي كه اوج شكوفايي آثار و تفكر او است ، امكان كار كردن نداشته باشد‌‏, البته او دستاوردهاي او در طول تاريخ تداوم پيدا خواهد كرد اگر آثار او در دهه‌‏هاي اخير مقايسه كنيم شاهد دل شكستگي و دل تنگي و دادخواهي او خواهيم بود و من مطمئن هستم كه بهرام بيضايي يكي از درخشان‌‏ترين هنرمندان دوران ما است .
" آغداشلو " در پايان گفت‌‏: آنچه كه مي خواهم در پايان سخنان ام بگويم تنها يك كلمه است كه افشين سردار شريف و نجيب ايراني كه زماني كه مي خواستند او را بر سر دار ببرند گفت‌‏: اين كلمه بسيار كوتاه و پر معنا است افشين در آخرين لحظه نگاهي به اطراف كرد و گفت‌‏: آسان است يعني اين نيز بگذرد .
- بابك احمدي( نويسنده ، مترجم ، منتقد و مدرس ) :
دو نسل از روشنفكران ايراني به بهرام بيضايي مديون هستند

بابك احمدي نويسنده و مدرس دانشگاه نيز در ادامه اين مراسم با تجليل از مقام هنري بيضايي گفت : او براي ما بسيار زجر كشيده است و من نمي دانم آيا ما توانسته‌‏ايم قدر او را بدانيم هميشه در جشن تولد رسم است كه ما به فردي كه تولدش است هديه بدهيم اما امشب نيز او پيشقدم شد و به ما هديه داد .
وي با اشاره به نگاه " سنكا "- فيلسوف رومي گفت‌‏: سنكا معتقد است كه دو كار بسيار آسان است ؛ يكي اين كه پشت سر مردم بر بدگويي كنيم و ديگر اينكه مقابل روي فردي خوب او را بگويم , من با همه عشقي كه به سنكا دارم معتقدم زماني كه مقابل كسي خوبي او را بگوييم ، گاه ممكن است اغراق كنيم و گاه اين كار چاپلوسي محسوب مي شود اما امروز من و شما هر چه كه از خوبي‌‏هاي" بيضايي "در اين جمع بگويم باز كم گفته ايم .
اين منتقد با بيان اين مطلب كه دو نسل از روشنفكران ايراني عميقا نسبت به بهرام بيضايي مديون هستند ، گفت‌‏: من اينجا مي‌‏خواهم يادي از بزرگان هنر ايران فرخ غفاري بكنم كه هفته پيش در پاريس از ميان ما رفت ، من هرگز در زندگي افتخار ديدن او را نداشتم اما او سهم بزرگي در فرهنگ ما داشت چرا افرادي مثل او كه سهم بزرگي در فرهنگ ما دارند بايد در انزوا و دور از وطن و كساني كه يك عمر براي آنها زحمت كشيده باشند به خاك سپرده شد .
وي افزود : همچنين سال گذشته يكي ديگر از فرهنگ پژوهان ايراني شاهرخ مسكوب در همين شرايط در گذشت , مسكوب در مقدمه رستم و اسفنديار مي گويد بيش از يك هزار سال از زندگي تلخ فردوسي مي گذرد و در تاريخ فلسفه پرورما رنجي كه بر او رفته است مانند ندارد و جهان شگف انگيز شاهنامه بر هيچ‌‏كس پوشيده نيست و رنج‌‏هايي كه بر بيضايي هم رفته است مانند ندارد ما بسيار خوشحاليم كه امروز بيضايي در ميان ما هست .
اين نويسنده و مترجم ادامه داد‌‏: بهرام بيضايي سهم بزرگي در فرهنگ ما دارد او در دهه چهل با نوشتن مرگ يزد گام بزرگي در ادبيات نمايش و تاتر ايران برداشت ؛ در آن دوران كه تئاتر سنگلج ما چندان نوآور نبوده , در عرصه سينما هم دست به كارهاي بزرگي زده است و من به شخصه براي تك تك فيلم‌‏هايي كه او ساخته احترام قائل هستم و به نظر من فيلم هاي او در آن دوران از مهمترين اتفاقات آن سال بوده اند .
احمدي با بيان اين مطلب كه من به وجه دوم كارهاي بيضايي يعني فعاليتهاي سينماي او را بسيار مي شناسم و دوست دارم گفت‌‏: بيضايي در عرصه نوآوري هاي زباني نيز كارهاي بزرگي كرده است ؛ او پژوهشگر بزرگي است تحقيات بسيار ارزنده اي در حوزه نمايش ايران كرده است و اثر او يكي از ارزنده تحقيقات در اين زمينه است او همچنين سالهاي اخير فعاليت‌‏هاي ارزنده اي در حوزه شاهنامه كرده است و افكار او براي ما بسيار نويدبخش است .
وي ادامه داد : بيضايي از اولين كتابي كه منتشر كرده تا كنون همواره در اين حوزه پيشرو بوده است و با اينكه در اين راه آسيب‌‏هاي بسياري ديده است او هرگز لحظه‌‏اي از كار خود دست نكشيده است و همواره مخالفت خود را با شرايط نشان داده است اما بعدها به اين نتيجه رسيد كه يكي از مهمترين و بزرگترين مشكلات ما نحوه زندگي مان است .
بابك احمدي گفت ‌‏: بيضايي از ما خواست كه نحوه زندگي‌‏مان را تغيير بدهيم ؛ او آموزگار بزرگي است كه تئاتر آينده ما مديون اوست او شاگردان بسياري تحويل جامعه كه هر يك سهمي در اعتلاي فرهنگ اين جامعه داشته اند او يكي از بزرگترين هنرمندان زنده ما است كه خود من در مقابل ايشان سر تعظيم فرود مي آورم .
وي با اشاره به نمايش نامه بيضايي كه توسط مژده شمسايي خوانده است گفت: اشاره بيضايي در اين متن به فردوسي بود كه زبان فارسي ما را با همه ناملايمات زنده نگه داشت و من در اين جمال مي خواهم بيضايي را با فردوسي قياس كنم و من فكر مي كنم اين بزرگترين ستايشي است كه از او مي توانم بكنم .
اين نويسنده تاكيد كرد : بيضايي به ما آموخت كه به فرهنگ احترام بگذاريم ؛ من زماني كه اولين كتاب ام را نوشتم و قرار شد كه آيدين طرح روي جلد آن را بكشد با حسن نيت به من گفت كه راه روشنفكري پر خطر است و البته من در اين راه ناسزاهاي بسياري شنيدم اما آنچه كه من كشيدم يك هزارم آنچه كه نيما يا بهرام بيضايي كشيد نيست.
محمود دولت آبادي :
بيضايي يكي از مهمترين اركان درام نويسي در ايران است كه هيچگاه فرو نمي ريزد

به گزارش ايلنا ، محمود دولت آبادي - نويسنده برجسته نيز كه در اين مراسم بزرگداشت حضور داشت ، متني را براي اين مراسم اماده كرده بود ، كه در اين مراسم توسط " اصغر همت " - بازيگر براي حاضران قرائت شد .
دولت آبادي در اين متن آورده است :
همين دو سه چندي پيش درباره‌‏ي اكبر رادي يكي ديگر از نمايشنامه نويسان مهم كشور گفت: تئاتر نوين ايران كه طي قريب نيم قرن بار آمده بود , با انقلاب فرو ريخت , اما اكبر رادي فرو نريخت و تاب آ‌‏ورد , همين عبارت را درباره‌‏ي بهرام بيضايي ركن ديگر درام نويس ايران , هم مي توان با اطمينان گفت‌‏: و افزود : كه بهرام بيضايي در هر مجال اندك, حتي به كفايت يك نفس, به صحنه در آمد و آنچه مقدور بود و توانست انجام داد .
و هر گاه صحنه ي تئاتر از او دريغ نشد , در عرصه سينما به تلاش خود ادامه داد‌‏ و چون اين يكي هم نشد , كتاب نوشت درباره ريشه‌‏‌‏هاي شخصيت‌‏هاي افسانه‌‏اي در فرهنگ و ادبيات ايران و اين عجب نيست , زيرا بهرام بيضايي پيش از آن كه تئاتر و هنر نمايش را پيشه اصلي كار خود كند به تحقيق و پژوهشي دامنه دارد در ريشه هاي نمايش در ايران پرداخته و امكانات همان نيمه ناقص باقي مانده هاي نمايشداره هاي پراكنده ايران را شناخته و بهره هاي لازم از آن ها بر گرفته بود.
چنانچه مي دانيم ادامه چنان كوشش هايي او را كشانيد به سمت و سوي پژوهش در ريشه‌‏هاي تئاتر شرق و عمدتا چين و ژاپن كه نظر اين بود كه بر تولد برشت هم در يافتن شيوه هاي نوشتن و اجراي آثار خود , نگاهي ژرف به تئاتر شرق مي داشته بوده است.
بنابراين بهرام بيضايي دقيقا در هنگامي سخن نو در تئاتر ايران به ميان آورد كه هنگامه تئاتر و نمايش هاي رئاليستي بود كه مصطلح به شيوه استانيسلاوسكي بود ؛ شيوه اي كه در شناخت و پرورش نقش , تا رسيدن به خودباوري بازيگر صحنه بسيار موثر بود و آن شيوه با پيدايي شاهين سركيسيان در خانه كوچكش , و اسكويي‌‏ها ( با نومهين و آقاي مصطفي اسكويي) در عنوان تئاتر آناهيتا , فراگير شده بود و شيوه اي پيشرفته بود در شگردي‌‏ها خودش , و تئاتر تجربي را پشت سر مي گذاشت و هنوز هم در نمايش جدي و به مفهوم كلاسيك آن , شيوه اي است الزامي و موثر براي اجراهايي متناسب با متوني از سوفوكلس تا آرتورميلر .
در چنان شكفتن و شكوفايي بود كه بهرام بيضايي جوان پديد شد با شيوه اي شيوه هايي متفاوت كه نخست اصول سه گانه ي ارسطويي را كنار مي گذاشت و سپس آن چه را كه در اصطلاح رئاليسم ناميده مي شد زيرا با گمان بيضايي , رئاليسم فضاي تنگ و محدودي بود كه ا فسانه ها و اساطير فرهنگي ما در آن جاي نمي‌‏گرفتند و بيضايي بي‌‏آن كه داعيه‌‏اي طرح كند مي كوشيد تماشاگهي را پي افكند كه بتوان از آن به عنوان تئاتر ملي ياد كرد.
و جالب است بياورم كه بعد از نوشين كه بيم زده , نظر به تئاتر ملي داشت , اشاره دادم به تئاتر فردوسي كه نوشين نامگذاري كرد به رغم خشك انديشان , حزب توده نخستين شخصيتي كه طرح ضروري " تئاتر ملي " را به ميان آورده بود‌‏, شاهين سركيسيان بود كه از پدري بلغاري و مادري ايراني ارمني بزاده بود عنوان گروه هنر ملي كه با سرپرستي عباسي جوانمرد اداره مي شد هم بي گمان ريشه در انديشه هاي شاهين سركيسيان داشت كه جوانمرد با ديگراني چون او چندي از محضر آن ايراني آرمن بهره مند شده بود.
اكنون اما ...
در آغازه‌‏ي دهه چهل جواني به عرصه تئاتر در آمد كه او نه فقط سرگذشت تئاتر معاصر را مرور مشاهده كرده بود‌‏, بلكه انباشتي از خرده پراكنده‌‏هاي نمايشي قديم ايران فراهم آورده و مدون ارايه داده بود , همچنين جستجويي ژرف داشته بود در قصه ها و افسانه ها و حكايات و اساطير ايران .
در حقيقت آنچه همچون يك ضرورت به گفتگو در آمده بود يعني وجود تئاتر ملي در بهرام بيضايي تجلي پژوهمند و اگانه يافته بود بدين معنا كه او در همه ابعاد يك نمايش , به گونه‌‏اي كه از خود ما باشد جستجو كرده , انديشيده و نشاني‌‏هايش را داده بود كه مي‌‏توان چنين دسته بندي كرد‌‏:
الف : منابع موضوعي كه نشاني‌‏اش را در افسانه ها و تاريخ و اساطير مي توان گرفت .
ب: شگردهايي اجرايي كه مي توان از آن به مثل رهايي نمايش از قيدهاي وحدت مكان و وحدت زمان ارسطويي ياد كرد , گيرم بماند وحدت موضوع كه اين هم گرچه ايجابي است , اما در شيوه تئاتر بيضايي مي توان از كنار آن هم گذشت .
پ : اما زبان . زبان نمايش در آثار بهرام بيضايي سنخيتي با زبان نمايش ، از آن مايه كه تا كنون شناخته ايم كناره مي گيرد و مقيد نمي ماند.
در حقيقت زبان نمايش هم پيرو مضمون خود , بيننده و خواننده را مي كشاند سوي ادبيات زلال و روان عصر طلايي رويش و شكوفايي زبان دري , يا حسب نياز اثر به فضاي لحن هزار و يك شب و افسانه هاي بيدپاي و آنچنان ها .
اگر وجه نمادين در اثار بيضايي را همچون يكم اصل ننگريم , او سه عنصر عمده در نمايش را تغيير داده است با جانشيني اصول تازه ي مبتني بر دانش پيشينيان , يعني موضوع شيوه اجرايي و زبان .
همين چندي پيش به مناسبت يادمان" سيد محمد علي جمالزاده" ، اشاره اي داشتم به انحطاط زبان از قرون بعد از سعدي تا آستانه مشروطيت و پديد آمدن زبان مردم در ادبيات داستاني و نمايشي ايران, و اين كه زبان به ضرورت تحول اجتماعي بار ديگر با وجود نويسندگاني چون دهخدا و جمالزاده و سپس هدايت و ديگر معاصران جان تازه گرفت و توان گفت ، زبان زنده و نوشته ، اما نگفتم جنبه هايي از همان زبان كه در آغازه هاي قرن تازه و نوشده بود, نيم قرن بعد فرسوده ولهيده شد , طوري كه از بسياري استعمال بجا و بيجا ذهن را خسته مي كرد و دل را مي زند .
مثلا كار به جايي كشيده بود كه بجاي ديوار , نوشته مي شد ديفال , اين خود افزون بود بر شكستن و خرد كردن كلمات تا يعني همانجور نوشته بشود كه در لفظ گفته مي شود.
اين خود به معناي اين بود كه عصاره زبان- به اصلاح- عاميانه كشيده است و ديگر ظرفيت قابل قبول ندارد.
در چنان مقطعي بود كه اديبان دانشور ما به تدريج از بي رمق شدگي چنان زباني فاصله گرفتند تا ظرفيت هاي تازه اي بجويند.
اينجا بايد به ياد بياورم شخصيت هايي چون شاهرخ مسكوب , ابراهيم گلستان‌‏, محمود اعتماد زاده (به آذين) و كم و بيش جلال آل احمد را كه نقب‌‏هايي زده و مسيرهايي جسته بودند به ادبيات عصر طلايي زبان دري - پارسي , از رودكي تا سعدي ، آن ها شايد در ميانسالي به چنان نتيجه اي ضروري رسيده بودند؛ اما بهرام بيضايي در جوانسالي ادبيات كهن ايران را دريافته بود بي آن كه از دستكنده‌‏هاي فرسوده شده زبان عامه ناچار از گذر بوده باشد.
شايد در آغاز دهه چهل كه بيضايي نمايشنامه " ديوان بلخ " را در گروه هنر ملي روخواني كرد. صرف نظر از شگردهاي اجرايي كه او نو آورده بود ، من شيفته زبان و بيان نمايشنامه شده بودم از شوق در خود نمي گنجيدم.
در باور من يك سعدي ديگر در زبان فارسي متولد شده بود , اما نه لزوما به آن پيچ‌‏ها كه در نثر سعدي هست , بل كسي كه زبان نياكان را امروزي كرده است آن هم براي صحنه , براي نمايش . بله ، چنين بود در نظر من و در پايان روخواني به او گفتم و تبريك گفتم پديد آمدن هنرمندي نو انديش كهن شناس را اكنون در كجاست ؟
بهرام بيضايي كجاست ؟ ايا او را مي شناسيم‌‏؟
هزار سالي است كه او را نديده ام تا بگويم " زن " هاي آثارت دارند شبيه هم مي شوند ! نه ؛ او نيست من هم نيستم از اين فرت هزار ساله و مانده در تنهاترين تنهايي تاريخ كه حتي عياران تنها را هم به ستوه مي آورد ايا او , اينجا در ميان جمع هست ؟! سلام مرا به او برسانيد!
- مهدي هاشمي- بازيگر :
... او هرآنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياكان خويش است

مهدي هاشمي بازيگر تئاتر و سينما كه تاكنون در جندين پروژه سينمايي و تئاتري با بيضايي همكاري داشته است با تقدير از برگزاري چنين مراسمي گفت : به خودمان تبريك مي گويم كه بهرام بيضايي 68 سال پيش متولد شدند و من خوشحالم كه در دو اثر ايشان بازي كردم و اين شادي ابدي ته ذهنم باقي مي ماند ، بيضايي يكي از هنرمنداني است كه هر چند قرن يكبار متولد مي شود .
اين بازيگر تصريح كرد: هر چند كه بيضايي از بيرون حماسي به نظر مي رسد , حتي شايد در عكس‌‏ها و فيلم‌‏ها و مطبوعات خيلي خشن هم به نظر مي رسد اما من مي خواهم از جنبه ديگري از شخصيت او صحبت كنم از جنبه چاپليني شخصيت او كه چقدر پر از لطايف است البته اين لطايف به معناي لطيفه هاي يك رشتي يا يك ترك گفت ،‌‏ نيست .
هاشمي افزود : بيضايي هر سخني كه مي گويد بسيار لطيف و طنز آميز و گزنده است اما طنز او نمي گزد او مثل چاپلين كه به خودش مي تازد گاه به خود مي تازد زماني كه من براي اولين بار بندار بيدخش را زبان وي شنديم بسيار تحت تاثير آن قرار گرفتم .
وي با اشاره به آخرين تمرين نمايشي كه قرار بود درجشنواره تاتر فجر اجرا شود ( اشاره به نمايش كارنامه بندار بيدخش ) گفت : بيضايي وقتي اقبال مردم را براي ديدن اين تاتر ديد , اشاره كرد كه ما هنوز تمرين مان تمام نشده و بازيگران آمادگي لازم را ندارند ؛ اما در نهايت ما اين تئاتر را روي صحنه برديم در اولين اجرا كه طرف مقابل من پرويز پور حسيني بود سه قسمت را جا انداختم و پرويز گيچ شد وقتي نمايش تمام شد وبيرون آمديم او به بيضايي گفت : كه مهدي سه قسمت را جا انداخت و حواس مرا پرت كرد ؛بيضايي در پاسخ گفت : اي كاش توهم جا مي انداختي كه تماشاگراني كه چيزي از اين متن سنگين نمي فهمند حداقل كمتر زجر مي كشيدند .
هاشمي در ادامه گفت :شب بعد به دليل ازدحام تماشاگران هفت قسمت را از يادم رفت ؛ مي دانستم كه پرويز از دست‌‏ام عصباني است و اين بار حتما بيضايي مرا دعوا مي كند بيرون كه آمديم پرويز داد و بيداد كرد كه من ديگر با مهدي بازي نمي كنم بيضايي در پاسخ گفت نكن من همين را مي خواهم اينطوري حداقل مديرها هم از دست ما راحت مي شوند .
هاشمي بعد از ذكر اين خاطره متني را كه براي اين مراسم آماده كرده بود را براي حاضران قرائت كرد .
در اين متن امده است :
هربرگ و هر درخت رسولي است از عدم ؛ يعني كه باغ هاي مصفا مبارك است ، چه برسد به استاد كه تولد ايشان بسياري از تولدهاي ديگر را هم مبارك كرده است ،همه آنهايي كه با ايشان همراه بودند و بخت اين را داشتند كه در شعاع اين فر ايزدي قرار گيرند و روشن شوند .
اما رنج بزرگ پارسي بودن و فرزند فردوسي پاكزاد بودن نگذاشته او از زاده شدن براي خود بهره اي ببرد و از بوستان زندگي نفس بكشد ؛ خيلي زود كمان در كفش نهادند با بار امانتي سنگين , تا جان مايه همه تاريخ بلا ديده اين سرزمين را در تيرش رها كند .
مي گويند انسان كه به درجات بالا رسيد نام هاي متعدد به خود مي گيرد ؛ پس او هم آرش است ، هم بهرام ، هم سياوش است و هم سهراب , هم تهمتن است و هم تهمينه و هم گردآفريد و هر آنكه هست و هرآنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياكان خويش است .
- بهرام بيضايي :
از بخشي از جامعه خشمگين هستم اما ...

بهرام بيضايي نيز در ادامه اين مراسم با تقدير از برگزاري چنين مراسمي ، گفت‌‏: خيلي سخت است كه آدم شايسته اين همه لطف باشد بدون اينكه لحظه‌‏اي تشكر كرده باشم , من از تمام كساني كه بيرون در راه پله ها اين مدت طولاني سرپا ايستاده اند تشكر مي كنم من از آيدين عزيز , مهدي هاشمي , علي دهباشي , بابك احمدي, طبيعا ا‌‏ز مژده كه متني را كه ديشب من تحريرش را به پايان رساندن و او حتي فرصت يكبار نگاه كردن اش را نداشت را براي ما خواند .
وي تصريح كرد : من اينجا از غريب پور هم تشكر مي كنم اما داستاني كه من در سنندج چندين ساعت افرادي را منتظر نگه داشته ام را اصلا به ياد نمي آورم ؛ البته يادم مي آيد كه در سنندج با مدير كل حرف ام شد او به ساعدي بي احترامي كرد زيرا او او سانسوري جداي از سانسور دولتي در سنندج اعمال مي كرد .
نويسنده نمايش نامه آرش افزود : اين مدير درآن زمان با اجراي نمايش نامه اي كه از ساعدي در به تهران روي صحنه رفته بود موافق نبود ؛ او اجازه نمي داد اين نمايش به همان شكل در سنندج روي صحنه برود و معتقد بود كه اينجا سنندج با تهران با تهران فرق مي كند ، به همين منظور دعواي من با او موجب شد كه مذاكره ام را با او ترك كنم و بروم و همين جا من از تمام كساني كه آن روز منتظر من بودند عذر مي خواهم .
بيضايي در بخش ديگري از صحبتهاي خود با بيان اين مطلب كه من تا كنون دهها فيلم نساخته ام ،‌‏گفت‌‏: من در تمام دوران زندگي خودم ، 9 فيلم بلند و 3 فيلم كوتاه ساخته ام اما به اندازه دهها فيلم براي ساخت , اين فيلم ها دويده ام ؛ من درباره هر چيزي تاتر , سينما , هر چيزي كه كار كرده ام فقط براي آن بود كه من مي خواستم بيشتر بشناسم و بفهمم و اين روند تا به امروز هم طول كشيده است اما هنوز مطمئن نيستم كه چيزي فهميده باشم .
بيضايي با اشاره به اين مطلب كه در آن دوران از ناشري كه براي اولين باركتاب " نمايش در ايران" را چاپ كرد تشكر مي كنم ، گفت‌‏: در آن سالها كسي چنين كتاب‌‏هايي را چاپ نمي كرد اما من با حقوق بسيار كم اين كتاب را چاپ كردم و بعد خودم اين كتاب ها را به كتاب فروشي هاي بردم تا شايد پس از مدتي كسي يك جلد يا دو جلد از اين كتاب را بخرد.
وي افزود‌‏: تا به امروز من يادداشت هاي بسياري بر اين كتاب اضافه كرده ام البته بارها پيش آمده به دليل مشكلاتي كه هميشه وجود دارد اين يادداشت از بين رفته , اما من دوباره به كار خودم ادامه داده ام و ا ميدواريم روزي تاريخ نمايش واقعي ايران چاپ شود .
بيضايي با اشاره به كساني كه موجب شده اند من صحنه را ترك كنم ؛ گفت : متاسفانه در حال حاضر اين افراد مشاوران فرهنگي ايران در كشورهاي مختلف هستند ؛راستي اين افراد از كدام فرهنگ مي خواهند حمايت كنند و آن را ارج بنهند و به ديگران معرفي كنند .
وي با شااره به سخنان مهدي هاشمي گفت‌‏: مهدي هاشمي در طول دو شب اجرا او سه صحنه را از ياد برد من از اين اتفاق خوشحال شدم گفتم كه اگر اين اتفاق ادامه پيدا كند مديران و خانه نمايش از دست من راحت مي شوند .
بيضايي ادامه داد : من در اين مجلس از هر چيزي كه رنگ گله گذاريها به خودش بگيرد ، گذشتم ؛ اما مي خوابم از همه كساني كه مي توانستند در جمع خانواده شان باشند تشكر كنم اگر چه من از بخشي از جامعه خشمگين هستم ، اما در بخش ديگر جامعه ريشه دارم .
وي در پايان سخنا‌ن‌‏اش گفت‌‏: هم نسلان من مانند دولت آبادي , بابك بيات , فرخ غفاري و كساني ديگر بسيار خوب كار كرده اند و من اميدوارم كه نسل هاي بعدي ما بهتر از كار كنند و از تجربيات آموزنده آنها استفاده كنيم بنابراين من غير از سپاسگذاري چيز ديگري ندارم كه در اين شب بگويم .
پايان پيام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics