نویدنو:28/12/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

باردیگر خاتمی -2-5

 

آرمین : خاتمی با انصراف خود به سمبل و نماد التزام به اخلاق در تاریخ سیاسی ایران تبدیل شد

نامه «فاطمه رجبی» به «میرحسین موسوی»

شریعتمداری :ريسک هاى دوگانه

مصاحبه با عباس عبدي

مزروعی: خاتمی پیروز انتخابات

اکبراعلمی: تاملی پیرامون همزمانی اعلام کاندیداتوری دو نامزد ریاست جمهوری!؟

طلایی نیک: با انصراف خاتمی احتمال توافق اصولگرایان روی موسوی کاهش می یابد

چرا کار احمدی نژاد تمام شده است؟

 

آرمین : خاتمی با انصراف خود به سمبل و نماد التزام به اخلاق در تاریخ سیاسی ایران تبدیل شد

امروز: اعلام انصراف آقای خاتمی از عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری را باید رخدادی ناگوار و نامطلوب تلقی کرد که بی شک آثار آن محدود به انتخابات و حوزه سیاست نخواهد ماند.
محسن آرمین سخنگوی مجاهدین انقلاب با بیان این مطلب تاکید کردآقای خاتمی در مقایسه با کاندیداهای موجود از محبوبیت و پایگاه اجتماعی بسیار گسترده تری برخوردار بودند و آنچنان که استقبال پرشور و عجیب مردمی در سفر اخیر ایشان به سه استان فارس وبوشهر و کهگیلویه و بویر احمد نشان داد ادامه این حضور می توانست در سطح ملی موجی در ابعاد دوم خرداد ایجاد کند آنچنان که هرگونه نگرانی ناشی از عدم رقابت عادلانه و سالم را منتفی ساخته، انتخابات ریاست جمهوری آینده را به نقطه پایانی بر روند نامبارک کنونی و آغاز دوره ای جدید برای کاهش بحران ها و نجات کشور تبدیل کند. از این رو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایرا ن تأسف عمیق خود را از انصراف آقای خاتمی از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری آینده اعلام می دارد.
وی افزود: انتظار عمومی از کاندیداهای اصلاح طلب و مستقل آن بود که با درک شرایط حساس کنونی حضور خود در انتخابات را به گونه ای مدیریت می کردند که بیشترین منفعت را برای کشور و جامعه تضمین می کرد.

سخنگوی مجاهدین انقلاب در ادمه تاکید کرد: اگرچه معتقدیم جامعه از ادامه حضور آقای خاتمی استقبال می کرد و این حضور ایشان را با هیچ محذور اخلاقی مواجه نمی ساخت، اما در عین حال تردید نمی توان کرد خاتمی با این اقدام به سمبل و نماد التزام به اخلاق در تاریخ سیاسی ایران تبدیل شد و ثابت کرد می توان سیاست ورزید و دروغ نگفت، می توان رقابت کرد و خلاف عهد و پیمان عمل نکرد، می توان برای کسب قدرت تلاش کرد اما بی نیازی و نیک نیازی پیشه کرد، می توان به هنگام احساس نیاز کشور متعهدانه و شجاعانه خطر کرد و در عین حال بر قدرت طلبی و منفعت پرستی نقاب احساس تکلیف شرعی نزد. این خصوصیات دقیقاً همان چیزهایی است که خلاء آن را در فرهنگ سیاسی کشور به شدت احساس می کنیم و جامعه ما امروز در سطح قدرت رسمی بدان سخت نیازمند است. به هر حال خاتمی از میان دو گزینه نجات اخلاق و فرهنگ سیاسی و نجات کشور از انحطاط اولی را انتخاب کرد و با این انتخاب البته به عنوان یک ظرفیت ارزشمند ملی خود را برای آینده ای که نیاز به او محتمل خواهد بود حفظ نمود.

آرمین در بخش دیگر گفت وگوی خود افزود سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از آقای خاتمی انتظار دارد که انصراف از حضور در عرصه رقابت انتخاباتی را به معنای انصراف از حضور در فعالیت های انتخابات ریاست جمهوری ندانند و به عنوان نماینده جریان اصلاح طلب و شخصیتی محبوب مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم به فعالیت های خود از جمله سفرهای استانی، آگاه سازی جامعه نسبت به شرایط موجود و کمک به هموار سازی راه تغییر، همچنان ادامه دهند.

وی در پایان گفت:سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن ابراز تأسف مجدد از انصراف نامزد انتخاباتی مطلوب و اصلح خود اعلام می دارد که در حال بررسی شرایط و تحولات سیاسی پس از کناره گیری آقای خاتمی از عرصه رقابت انتخاباتی است و پس از تکمیل بررسی ها مواضع و دیدگاه های انتخاباتی جدید خود را اعلام خواهد نمود.

 

نامه «فاطمه رجبی» به «میرحسین موسوی»

جناب آقاي ميرحسين موسوي

سلام عليكم

اول.

وقتي كتاب «امريكا شيطان بزرگ» از تأليفات خود را برايتان فرستادم، نوشتم: «تقديم به نخست‌وزير محبوب دوران طلايي امام». بنابراين شما را به عنوان مسؤول محبوبي در آن دوران قبول دارم كه يكي از مجريان «برنامه‌ها، تصميمات و رهنمودهاي حضرت خميني (رضوان الله تعالي عليه)» بوديد.

دوم.

وقتي يكي از نشريات مدافع ارزش‌هاي اسلامي در سال‌هاي پاياني اصلاح‌طلبي مطلبي عليه شما نوشت، با مديرمسؤول تماس گرفتم و اعتراض كردم. گفت: ممكن است در انتخابات وارد بشود. گفتم: در اين بي‌داد براندازانه اصلاح‌طلبي، موسوي غنيمت است. گفت: اما يكي از بستگانش (نام برد) داراي فلان عقايد است و زمينه تاخت و تاز پيدا مي‌كند. روشن بود كه من نه اهل «قصاص قبل از جنايتم» و «نه از زمره مافياگرانم كه كسي را به گناه ديگري بي‌آبرو كنم و مجازات». در نتيجه نپذيرفتم. علاوه بر آن كه در آن دوران سياه حكومت محمد خاتمي، و انفعال و ذليلي راست‌هاي ناراست و عدم قبول آنها، به هر حال شما را غنيمت مي‌دانستم. اين دانش به گذشته بر مي‌گذشت و به شناخت شما در دهه اول!

سوم.

اين روزها پس از گذشت دو دهه سكوت و پنهاني، شما فعال شده‌ايد! فعالي پر از ابهام و مسأله‌برانگيز! فعالي كه هر روز نامش به عنوان نامزد رياست‌جمهوري دهم بر سر زبان است، و تصويرش كنار محمد خاتمي، يا سيدحسن خميني آن هم در جلسات پرمفسده مشاركتي‌ها، كارگزاراني‌ها و به طور كلي اصلاح‌طلبان بيگانه‌پرست و اسلام‌ستيز منتشر مي‌شود.

مي‌خواستم بنا به ارادتي كه به دليل نخست‌وزيريتان به شما داشتم، پرسش‌هايي را مطرح كنم، از آن جمله:

1. ورود يا فعال‌شدنتان به دليل كدام كمبود نيرو، يا كدام شرايط حاد براي اسلام و انقلاب است؟ بگوييد تا ما هم مطلع شويم.

2. آيا حضورتان در كنار عناصر نامشروع و نامقبول، اعلان عقيده، روش و برنامه‌اي سياسي است؟

3. آيا بيرون آمدنتان از پناهنگاه و تصويري‌شدن (هنوز خيلي صوتي نشديد) سياسي‌ در بدترين جلسات سياسي پيامي دارد؟

4. آيا نامزدي شما براي رضاي خداست؟ يا در مسير تشكيل دولت وحدت ملي ناطق‌نوري و لاريجاني و كرباسچي؟ يا ايجاد دولت نجات ملي محمد خاتمي؟

5. آيا راست‌هاي ناراست همان غيرمقبولان مطرود ملت كه در انتخابات نهم، همه و همه بيش از 5/1 ميليون رأي نداشتند، پشتوانه فعال‌شدن و خروجتان از خفا شده‌اند، يا توصيه‌ها و توطئه‌هاي مافياگران قدرت و ثروت از اصلاح‌طلبي برانداز؟ شايد هم مثلث لاريجاني، قالي‌باف و رضايي مشوق حضور و ورودتان گرديده است؟

6. آيا مدافع اقتصاد اسلامي تبيين‌شده از سوي امام خميني - كه درود خدا بر او باد - هستيد، يا سرمايه‌خواري مافياگرانه را پذيرا شده‌ايد؟

7. با «عدالت» و «اسلام علوي عليه‌السلام» چه ميانه‌اي داريد؟ امام عصر عجل‌الله تعالي فرجه الشريف و ظهور را چگونه مي‌بينيد؟

8. امريكا را شيطان بزرگ و اسرائيل را غده سرطاني مي‌شناسيد؟ يا با حقوق بشر امريكايي و دموكراسي خداستيز و عوام‌فريب و ضدمردمي به صحنه آمده‌ايد؟

9. با فمينيسم و ابزارسازي از جوانان و آزادي‌هاي مورد قبول 16‌ساله در عرصه قدرت و ثروت چه ارتباطي داريد؟ خويشاوند‌سالاري، تبعيض‌گرايي، خانواده‌سالاري، آقازادگي و چپاول اموال و انفال توسط آقازاده‌ها و مديران لايق و باتجربه 16ساله، يا 27ساله مورد قبولتان است؟

10. آيا اسلام مرفهين بي‌درد، عافيت‌طلبان، اشرافيت و سرمايه‌داري يا همان اسلام امريكايي را روي‌گردانيد؟ آيا اسلام پابرهنه‌ها، مستضعفان، انقلابيون، جهادگران و شهادت‌طلبان را راه و رسم كارساز در برابر دنياي پيشرفته و متمدن امريكا و اسرائيل مي‌دانيد يا خير؟

11. ولايت مطلقه فقيه يا همان اساس مشروعيت نظام و قانون‌ اساسي را چه‌قدر باور داريد؟ روحانيت و مرجعيت اين پاسداران شريعت را چگونه؟

12. به طور كلي عامل بقا، اعتلا و استمرار نظام اسلامي را در ديپلماسي مقتدرانه عليه سلطه‌گران و جهانخواران مي‌دانيد يا تسليم و ذلت، آيا انفعال و عقب‌نشيني و تعظيم در برابر زورگويي‌هاي امريكا و انگليس يا فرانسه و اسرائيل را «اعتمادسازي»، «تشنج‌زدايي»، «بيرون‌آمدن از انزوا» دانسته، نه تنها «تعطيل كامل هسته‌اي» بلكه «جاسوسي و به مخاطره‌افكندن كشور و ملت» را اقدامي «سنجيده»، «غيرشتابزده»، «مدبرانه»،‌ «خردمندانه» و ... مي‌پسنديد؟ و به اين گونه مديران لايق و باتجربه فخر مي‌فروشيد؟

13. باز هم مي‌گويم، با انتظار و ظهور، عدالت‌گستري جهاني و وجود ذي‌جود منجي عالم و دكترين مهدويت عجل‌الله تعالي فرجه الشريف در حاكميت چقدر موافقيد؟ واژگان خرافه، جمود، تحجر و ... كه در اطلاعيه غيرقانوني و خارج از مسؤوليت و غيرمعمول شما در فاصله 27 خرداد تا سوم تير 1384 تصريح شد، حول اين باور مي‌چرخد، يا «هيأت‌هاي عزاداري سيدالشهدا» يا «گفتمان مبتني بر آموزه‌هاي اصيل انقلاب و اسلام» را شامل مي‌شود؟

14. تمدن و پيشرفت، علم و فن‌آوري و اقتصاد و سياست در ديدگاه شما، در دايره اسلام و تشيع قابل‌قبول است، يا به ژاپن و كره جنوبي، امريكا و اروپا محدود مي‌شود؟

15. دگرانديشان و تجديدنظرطلبان، وابستگان به بيگانه، غارتگران بيت‌المال، فاسدان و منحرفان عقيدتي و عملي در طول سه‌دهه پس از حاكميت نظام اسلامي، حلقه مديران دائمي، ويژه‌خواهان و امتيازطلبان، رانت‌خواران و احزاب - اين يادگاران سياست اموي - را چگونه مي‌نگريد، و در دولت شما چه جايگاهي دارند؟

16. با رانت‌خواري و آقازادگي و بهره‌مندي از پست‌ها و مقام‌ها چه ميانه‌اي داشته‌ايد؟ صريح‌تر بگويم؛ در طول مدت سكوت و نظاره‌گري يا رضايت‌دادن به همه آنچه گفته شد، همسر و فرزندانتان و دامادهايتان از «رانت علمي»، «رانت مدرك»، «رانت استخدام»، «رانت پست»، «رانت سفرهاي خارجي» و ... سود نجسته‌اند؟! خودتان چه‌طور؟!

پرسش‌ها بسيار است و بي‌پاسخ! اصول ديپلماسي حكم مي‌كند كه؛ سياستمدار ناپاسخ‌گو باشد و نه حتي اجازه درخواست پرسش را بدهد. محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني نمونه‌ها و الگوهاي بسيار خوب و كارآمد در اين زمينه‌اند. ملت نوكر و رعيت و فرمانبر است، و «ارباب» و «حاكم» بايد زمام امور را در دست داشته باشد! پرسش‌گري آنجا آزاد است كه دين را به بازي بگيرد و مذهب را لگدمال كند. به عبارت ديگر تروريسم ايماني آزاد است تا باورهاي الهي مردم را نشانه رود. آنچه در 16 سال شاهد آن بوديم. اما چرا پرسش‌ها را در نوشته‌هايم ادامه نمي‌دهم، بلكه از درخواست پاسخ نيز صرفنظر مي‌كنم؟ شايد مي‌پنداريد از «ماجراي ميتينگ 15خرداد سال 85 هاشمي رفسنجاني» درس عبرت گرفته و وحشت دارم! اما تخريب متمدنانه و اصلاح‌طلبانه و آزادي‌خواهانه راست ناراست و چپ منحرف در اين چهارسال ترور انديشه و شخصيت مرا محقق كرد و مانده است «ترور فيزيكي». خداوند سبحان را سپاس كه ناكام ماند. قلم و بيان اين‌جانب ماند و فوج عظيم ملتي كه آن را «فرياد اعتراض ملي» عليه «مافياي قدرت و ثروت» يا همان «اژدهاي هفت‌سري» مي‌داند كه در هر لباس و نام براي حفظ قدرت و ثروت به يغمابرده‌اش، با هر وسيله‌اي به سركوب «بيدارباش‌»ها مي‌پردازد.

حال چند نكته:

الف. گفته مي‌شود شما مورد تأييد هاشمي رفسنجاني هستيد و مي‌نويسند: «او از شما حمايت مي‌كند». همين يك نكته كافي است تا مشروعيت و مقبوليت شما زير سؤال رفته، به عنوان «مهره‌اي در دست هاشمي» معرفي شويد. شايد هم كسي شناخته شويد كه هاشمي او را در آستين خود براي روز مبادا نگه داشته است. علاوه بر اين ممكن نيست فردي خارج از حلقه‌هاي خاص، وارد عرصه انتخابات شود و مورد حمايت يا تأييد هاشمي قرار بگيرد. يك نمونه «محمد خاتمي» بود كه هر چند «هاشمي» را «عالي‌جناب سرخ‌پوش» كرد، اما تا كنون همچنان مورد حمايت و تاييد ويژه است.

ب. محمد خاتمي كه خود به «عدم مشروعيت خويش» اذعان دارد و آن را «قطعي» مي‌داند، در تلاش است كه شما را به صحنه بياورد. اين برگ هم با كمال عذرخواهي، عدم مشروعيت شما را صحه مي‌گذارد. كسي كه خود غيرمشروع است و از طرفي حمايت و تأييد امريكا و امريكاپرستان را دارد، حامي و مؤيدي نيست كه ملت مسلمان را به پاي صندوق‌ها بكشاند.

ج. افرادي چون سيدحسن خميني منهاي وابستگي به حضرت امام، جايگاه ديگري در بين مردم ندارند. علاوه بر آن كه در جهت‌گيري سياسي هم‌سو با هاشمي و خاتمي و حضور در جلسات اين طيف آنها را پرمسأله كرده است. ارادت و اعتقاد و عشق الهي مردم به امام پايان‌نايافتني است، ولي خانواده‌سالاري به شدت مورد اعتراض و طرد ملت واقع گرديده است. اضافه بايد كرد خاطرات هاشمي رفسنجاني را در «اميدها و دلواپسي‌»هايش كه به طور مكرر «همراه‌بردن‌ سيدحسن خميني به سفرهاي خارجي در كنار فرزندانش» را تصريح مي‌كند. خرج بيت‌المال مسلمين، وجود شرايط خطير جنگ، حضور هزاران جوان يا نوجوان هم‌سن سيدحسن خميني در آن دوران در جبهه‌ها به كنار، اين خاطره‌گويي از «علاقه و عواطف و نوعي ارتباط فراتر از معمول هاشمي و سيدحسن خميني» رازگشايي مي‌كند. بنابراين نواده امام نه تنها عامل تأييد شما يا خاتمي يا هاشمي و... نخواهد شد، بلكه خود مي‌تواند سؤالاتي را پيرامون نامزد مورد تاييد او ايجاد كند.

د. روشن است كه بي‌داد 16 ساله در كشتن عدالت، ستيز با اسلام، پايمال‌كردن اصول و ارزش‌هاي انقلاب، خميني‌شكني، مردم‌ستيزي، غارت‌گري، و... را نديديد و نشنيديد! كجا بوديد؟ به اندازه يك شهروند دردمند يا مسلمان متعهد و يا انقلابي ارزشمدار از شما انتظار بود تا فريادي بكشيد، حضوري بيابيد، يا حتي ناله‌اي بي‌حاصل سر دهيد. اين نشد. اينك در حاكميت گفتمان عدالت و انتظارگرايي، و خيزش مردم عليه مافياگران و گفتمان دين‌ستيز، و اقتدار سلطه‌ستيزانه، «فعال شده‌ايد و حساس»! اين «تضاد»‌ را مردم نخواهند پذيرفت، و شما پيش خداوند پاسخ‌گو هستيد. اگر چه «مردم» را به «هيچ» انگاريد.

هـ. اطلاعيه غيرمسؤولانه و تخريب‌گرانه شما عليه احمدي‌نژاد در انتخابات نهم، آشكارا حمايت از هاشمي رفسنجاني بود كه از آن روزها شديدا مورد اقبال اصلاح‌طلبي برانداز، حريم‌شكنان و شريعت‌سوزان و بيگانگان و دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است. اين اطلاعيه، امروز پاسخ گرفته و شما را وارد عرصه قدرت و سياست كرده است، پس از نزديك به دو دهه سكوت و پنهاني! حال محرز گرديده كه اولا شما هم مانند شيفتگان قدرت مادام‌العمر، ورود احمدي‌نژاد به منطقه ممنوعه قدرت و ثروت را جايز نمي‌دانيد و به ادب كردن او و هر كس ديگر كه خيال ورود به اين منطقه را دارد و خارج از مافيا است پرداخته‌ايد. ثانيا سلطه‌ستيزي و اقتدار و عظمت نظام اسلامي را در ديپلماسي خارجي پيروز احمدي‌نژاد برنتابيده، و علي‌رغم حمايت و تأييد مقام معظم رهبري، استقبال و پشتيباني مردم، و بالندگي جهان اسلام، با آن از سر معارضه برخاسته‌ايد. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شما را به دليل ورود غيرقانوني و غيرمسؤولانه با صدور اطلاعيه به نفع هاشمي، «بازنده اصلي انتخابات نهم» ناميدم و آن را در كتاب «احمدي‌نژاد معجزه هزاره سوم» ثبت كردم. حال گويا اين «بازندگي» عبرت‌آموز نشد، يا اهداف درازمدت مورد نظر است.

و. استقبال مسيح مهاجري اين كارگزار بي‌چون و چراي هاشمي رفسنجاني از حضور شما ذكر چند نكته را ضروري مي‌كند. يكي آنكه شما دقيقا مورد تاييد همه‌جانبه هاشمي هستيد، يا مأمور اجراي برنامه‌هاي ويرانگر فرهنگي، سياسي، اقتصادي او، ديگر آن كه «مسيح مهاجري» كسي است كه «بي‌پروا» استقبال خارجيان از رياست آيت الله هاشمي؟! بر مجلس خبرگان را تيتر كرد و در آن تأييدات امريكايي انگليسي‌ها و... را در اين رياست ثبت نمود. و او همان كسي است كه پيشنهاد عطاء الله مهاجراني در شكست قانون اساسي براي مادام‌العمر كردن هاشمي را تأييد و حمايت كرد، بالاخره او كسي است كه در خاطرات هاشمي رفسنجاني، بارها همراه شما و فرزند شهيد بهشتي عليه افراط‌گري‌ها در حزب جمهوري اسلامي به شكايت نزد هاشمي آمده است. پس امروز ما با «ميرحسين موسوي نخست‌وزير دوران طلايي امام» مواجه نيستيم، بلكه حزب انحلال‌يافته جمهوري با رياست هاشمي رفسنجاني و گستره‌اي از طيف‌هاي مشاركتي، كارگزاراني، سازمان نامشروع مجاهدين و هر ناراست و غيرصادقي به ميدان آمده است. پناه بايد برد به خداوند از دسيسه‌هايي كه «افراد» را «ابزار» مي‌كند.

ز. با اين وجود بياييد. بمانيد و به صندوق‌هاي دموكراسي چشم بدوزيد. يا همانگونه كه اعتقاد دارم «هر كه پولش بيش، رأيش بيشتر» مي‌شود و شما با منابع هنگفت مالي مافياگران پيروز خواهيد شد، همانگونه كه «ريچارد نيكسون»، «اين دموكراسي را داراي تواني مي‌داند كه اسلام‌گرايان از آن بيرون نخواهند آمد»، و به همين دليل من انتخابات نهم و پيروزي احمدي‌نژاد را كه مافياي قدرت و ثروت را در هم شكست و نامزدهاي راست و ناراست را با هزينه‌هاي هنگفت مالي، و محتواي دين‌ستيز تبليغاتي از صحنه به در كرد، «معجزه هزاره سوم» ناميدم. يا آنكه حاميان شما از مثلث‌هاي نامقبول اصول‌گرايان اصلاح‌طلب، تا شخصيت‌هاي استيجاري يا همان نان‌خورها از پرتو پدران «آقازاده‌ها» و ستون‌هاي متزلزل ساخته شده براي نظام، بار ديگر با آراي مردم از عرصه قدرت اخراج مي‌شوند.

به هر حال وعده الهي آن است كه خدا با مستضعفان است و زمين به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتي به اندازه چهارسال دولت احمدي‌نژاد، به اندازه طليعه‌اي در زمانه انتظار.

نظرات:

دزفول : شما كه قبل از فعال شدن مهندس اينقدر به ايشان ارادت داشتيد و بعد از فعال شدن ايشان به يكباره نظر خود رزا عوض كرده ايد يا از ثبات فكري و شخصيتي مناسبي برخودار نيستيد و يا اينكه ايشان را همانطور كه خاموش باشد بيشتر مي پسنديد .

امیر : من پیشنهاد می کنم خانم رجبی به عنوان مسئول دفتر خدا در کره ارض وقت ملاقاتی برای آقای موسوی از خداوند بگیرند تا اگر چنان چه خدلوند هم (علاوه بر خانم رجبی) رضایتی بر کاندیداتوری آقای موسوی ندارند تکلیف خلق ا... روشن شود. سئوالات دهشتناک و بی معناست. خانم رجبی بر اساس این نوشته ها قلب زمین یا نماینده خدا در ارض است. البته هر کسی می تواند انتقاد کند ولی خوب برخی از این انتقادها گریه آور هم هستد. به سوگ معرفت سوزی باید نشست و در وداع اندیشه حکیمانه باید گریست. من مهندس را پس از این سالیان سکوت اکنون همطراز این شعر می دانم یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک اما نمی توان همه آن حرف ها را گفت و در برابر این سخن ها هم باید نشست و نظاره کرد و هیچ نگفت ...

علی149 : در جایی دیگر نوشتم:سناریو انحصار طلب با این خانم شروع میشود .!میبایست از چند چیز ترسید یکیش.........

مهدی احدی : این متن را برای تحلیل حال این خانم محترم به یک روانپزشک تحویل دهید آنگاه در مورد شخصیت او حرفهایی را می گوید که دیگر از این خانمی که چند سالی است بهشت را در سیطره خود یافته کلامی چاپ نخواهید کرد .

احمد : با سلام خدمت خانم رجبی گاهی بهترین جواب سکوت است شما (خانم رجبی) آنچنان تند می روی که قبول حرفهایتان بسیار مشکل می گردد مگر شما قطار انرژی هسته ای ایران هستی آرام تر ...

علی جانباز شیمیایی : حافظا علم و ادب ورز که در محفل ما هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

جوادی : واقعا برای تو و طرز تفکرت متاسفم.حقیقتا این نوع نامه نگاری و اهانت به بزرگان ووابستگان امام نهایت گستاخی است.بنده از ارادتمندان دکتر احمدی نزاد هستم ولی با این طرز تفکر نزدیکانش دارم تجدید نظرمی کنم ما بچه رزمنده ها این روش را قبول نداشته و محکوم می کنیم.

کیوان : ای کاش دیگر شهروندان نیزبه همین اندازه مجال و آزادی سخن گفتن داشتند. بگذریم که حرفهای این خانم افراطی رنگ هجو و هزل دارد و سکوت تنها پاسخ ارزشمند به آن باری عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

فرهنگ : همانها که هجمه های تبلیغاتیشان را برعلیه سیدمظلوم خاتمی بکار میبردند اینک با انصراف او هرچه فریاد دارند برسر موسوی عزیز خواهند زد. بر ما ملت است که در روز انتخابات جواب دندان شکنی به اینها که با بی ادبی تمام خود را مادر و پدر مطلق ملت میدانند بدهیم. هیچ ابایی هم ندارند که از هاشمی گرفته تا خاندان امام همه را تخریب کنند. محور عدالتشان هم احمدی نژادی است که همه خزانه ملت را به نام وامهای زودبازده به جیب کارخانه داران مرفه ریخت و آنان نیز اینک هزینه های انتخاباتی احمدی نژاد را میدهند. جالب اینجاست که وامها را هم برنمی گردانند.

حسین : یکی از دلایلی که نا امیدی را در چهره اصول گرایان متمایل به احمدی نژاد نقش بسته طرفدارانی بی منطق و چشم بسته و متحجری چون شما است خانم رجبی. شما با این طرز فکر اندک امیدی را که برای احمدی نژاد متصور بودیم را نیز از بین می برید. پس بهتر است برای انتخاباتی رقابتی و سالم دیگر قلم متحجر و حمایت های کور کورانه خود را که بی تردید دلیلی به جز لطف دولت نهم به شما و همسر 5 شغله تان نداشته و ندارد به کار نبندید.

مصطفی کریمی : سر کار خانم رجبی سلام علیکم 1-تا جاییکه من نوشته شما را خواندم،مطالب همه از سرعصبانیتی بیش نبود،از چه، ندانستم،برادرانه توصیه میکنم شما را به صبوری و سعه صدر 2-خانم رجبی آقای میر حسین موسوی به گفته خودشان برای ادای تکلیف آمده اند،با کسی که قصد خیر دارد اینگونه صحبت کردن،جفای به راستی و نیکی است. 3-در جایی از نامه خود اشاره به دوست مدیر مسئول روزنامه ای کردیدکه هدف خود از تخریب آقای موسوی را احتمال کاندیداتوری ایشان اعلام کردند،خانم رجبی بدانید هر جا تخریبی هست ،نیتی شوم نیز در ورای آن باید جستجو کرد 4-در انتها خودم و شما را به اخلاق نبوی توصیه میکنم تا راهگشای زندگیمان شود انشاء الله

بوشهر : با سلام خدمت سرکار برآشفته پریشان روزگار آنچه که از عریضه هتاک مدارانه استنباط میگردد نه آن خلوص قابل ستایش است و بخت برای نخست وزیر محبوب دوران نبرد و نه این هتک بی حصر موجب خوار و ذلالت است که آنچه بر حق است عنایت حضرت دوست میباشد که به آن بزرگوار و بزرگ منش استقامت و پایداری بخشیده عنایت نمائید و کمی به خود آیید که هر چه از عزت دفاع است با نام گرانقدر نخست وزیر مقاوم عجین و با آنچه در این 4 سال به بار نشسته و شاهد افتتاح آنیم به دستان مبارک هاشمی آغاز و تداومش با خاتمی بزرگ بوده که ایران و ایرانی به آن میبالد و می نازد و جنابش چون املا ننوشته باشند غلطی نیز نیافته و خود را مبرا از عیوب پبدا و پنهان دانسته و همه را با شمشیر قلع و قمع فرموده اند امید است این مادر مهربان فرزندان و لرادران خویش را از سر عطوفت ببخشاید

سعید : خانم رجبی هرآنچه سیاهی است را می بیند در حالی که دنیای اطراف ما سیاه نیست. پس باید در درست کار کردن آن چشم ها تردید کرد. آن متعصب که امروز فریاد وا اسلاما برمی دارد تا پیش از رسیدن بستگانش به قدرت کجا بود؟

حميد : لابد اگر ميرحسين در انتخابات فعال نميشد براي شما همان قدر ارزشمند بود حالا با فعال شدن در عرصه اتخابات به خود اجازه مي دهيد به هتاكي و اهانت و حتي موهوم بافي عليه سيد حسن خميني بپردازيد؟ از چه مي هراسيد؟ اگر ميرحسين از خاموشي دست بردارد براي شما نگران كننده خواهد بود؟

رحیمی : ارومیه : بالاخره نفهمیدیم این هاشمی رفسنجانی مورد نظر کیست؟ مجلس خبرگانی که رهبر کشف می کند ولی آمریکایی بودن هاشمی را به اندازه خانم رجبی کشف نمی کند . حالا پیدا کنید .....

حميد موثقيان : با سلام - ظاهرا با حضور جناب آقاي مهندس مير حسين موسوي بزرگ پاسدار فهيم و فكور خط امام در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ، منافع مادي و معنوي سركار خانم فاطمه رجبي و همفكرانشان بخطر افتاده است . و نامه دور از ادب و نزاكت و توام با عصبانيت مرقوم فرموده اند خواهشمند است شخص سركار خانم رجبي مجددا باز خواني فرمايند و اشتباهات خود را متوجه شوند.

آرش : خانم فاطمه رجبی فاقد اخلاق سیاسی هستند, ادبیات ایشان یک ادبیات منتقدانه نیست. فکر می کنم بی احترامی به منتقد است که نوشته ی ایشان اینجا قرار گرفته. در جملات پایانی ایشان ترس از باخت به وضوح روشن است. اگر حریف ببرد با دوز و کلک و پول برده و اگر دولت احمدی نژاد ببرد مردم حریف را کنار زده اند. از لحاظ منطق سخن ایشان بسیار ضعیف و خالی از هرگونه استدلالی است.

مقداد : ببینید چه کسایی مملکت مارو بدست گرفتن.آیا بیش از وضع کنونی کشور چیز دیگه ای باید انتظار داشت؟؟این خانم یا واقعآ این قدر کج اندیش هست یا برای منافعش اینطوری صحبت میکنه. در هردو صورت حرفاش فقط میتونه مخالفای خودشو بیشتر کنه.

علي مهر : خانم فاطمه رجبي ، نويسنده خوبي مي شدند به خصوص در زمينه ي تخيلي ايشان به شدت زيبا در روياهاي خود پرواز مي كنند و تراوشات شستشو شده مغزي خود را با بازي با الفاظ بيان مي نمايند به راستي ايشا ن نديدند كه مردم چگونه در سفرهاي استاني از آقاي خاتمي طرفداري كردند اين استقبال در حالي بود كه تمامي كرسي هاي قدرت در دست ياران خانم رجبي بود وآن ها حتي به پوسترهاي ساده نيز رحم نكردند شايد هم آن سفر ها را سفرهاي ديگران مقايسه مي كنند ! ولي بايد يادآورشوم در سفرهاي خاتمي وام هاي بيست هزارتوماني ،دريافت عريضه به سبك سلطاني ، مصوبه هاي درباري خبري نبود آن ها براي خاتمي آمدند فقط براي او و طرز تفكرش .خانم رجبي واژه ي دموكراسي را به كار مي برند ! چطور ممكن است فراموش كرده باشند اين واژه اساسا از سوي مرشدان ايشان رد شده است ! در ضمن نگران توان مالي كانديداي مطلوبشان نباشند ، صندوق ارزي و موجودي اش نشان گر چگونگي مصرف سرمايه ملي در جهت تحقق اهداف بعضي مي باشد به هرحال ايشان در دنياي ديگري سير مي كنند و با فرشتگان خدا دم سازند ايشان به ادعاي خود سمبل نداي الهي هستند خداوند ايشان را از روياهاي پريشان در اما ن دارد .

بهنام : .... فاذا مروا باللغو مروا كراما

رحیم قاسم زاده : این خانم!!! گویا حقیقتا مشکل روانی دارد. جالبترین نکته این نامه اونجایی است که میگه مانده است ترور فیزیکی. توهم برش داشته. ترور فیزیکی زاییده همان تفکری است که در اندیشه تحجر در گفتار فحاشی و در عمل ترور را تجویز میکند. این موجودی که همگان او را با فحاشی می شناسند بهتر است از کاندیدای محبوب خود حمایت کند. مردم خودشان میدانند چه کنند. راستی یاد قضیه ربودن پرزیدنت در عراق افتادم. اصلا گویا زمین و زمان در برابر عدالت خواهی اینان دست به کار شده اند تا یکی را بربایند. یکی را ترور فیزیکی کنند......

حمید منصورفر : انتظار هم این بود که با انصراف اقای خاتمی،چون تنها فردی که در جبهه اصلاح طلبان امکان رای آوری دارد میرحسین موسوی هست ،نوک حمله تهمتچیان به سمت ایشان چرخیده شود. دیروز رجبی امروز کیهان وفردا ... دردو بر مردان راستین خمینی خاتمی و موسوی و کروبی

محمود محبي : زن به بي ادبي و گستاخي فلطمه رجبي نديديم.آقاي الهام كمي به ايشان ادب ياد دهند. از نظر ايشان هركس با احمدي نژاد باشد انقلابي و مومن است و هر كس با ايشان نباشد منافق است !!! احمدي نژادي كه به مملكت گند زده است .

شهره : به هر حال وعده الهي آن است كه خدا با مستضعفان است و زمين به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتي به اندازه چهارسال دولت احمدي‌نژاد، به اندازه طليعه‌اي در زمانه انتظار. خوبه فهمیده کار دکترش تمومه وهمین 4 سال در خدمت بوده!!

خودم : سلام. این سخنان کسی است که رهبر انقلاب به صورت پنهانی به او تذکر داده که از افراط گرایی بی عقلانه بپرهیزد اما این خانم انگار برخلاف زبان خویش به هیچ عنوان پیرو رهبری، امام (ره) ،قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی نیست.وی عملا در حال تبلیغ کیش خرافه پرستان حجتیه است و همانگونه که خود ابراز کرده است دوران معجزه هزاره سوم به پایان رسیده اما انگار لرزه بر تن او و هم فکرانش افتاده است که این گونه بی محابا لجام گسیخته و به لجن پراکنی از نوع غیر عاقلانه مشغول است.آری این خانم شاید حتی به قرآن کریم این تمام هستی انسان ها اعتقاد ندارد که اراده خداوند از آستین مردم بیرون می آید.البته با نظر و گوشه چشم ولی عصر (عج) به این ملت سرافراز. به امید پیروزی انسانیت بر نیرنگ و دروغ

رضا : تاسف آور است این خانم خود ابزار دست تندروترین گروهها شده است من نمیدانم نطر ایشان در مورد رهبری که گفتند هیچ کس برای من هاشمی نمیشود چیست

حامد : خانم سخنگو ، تا ردای پیامبری و بعضا" خدائی بر تن دارید از اینهمه پریشانگوئی چه باک. این همه تهمت و تشویش افکار فقط برای اینکه چهار سال دیگر کشور را بیشتر به قهقرا ببرید ؟ مگر در این 16 سال سیاه مورد نظر شما مقام رهبری حضور نداشتند ؟ سرکار خانم ما نیز فرزند انقلاب و شهید داده ایم ، لطفا" نعل وارونه نزنید.

تاکورشود آنکه نتواند دید...موسوی خاتمی دیگر است : باسلام وعرض ادب موسوی خاتمی دیگر است.. گر چه آقای خاتمی انصراف دادند ولی راه واندیشه ایشان را با حضور باصلابت وبا وقار جناب آقای موسوی ادامه خواهیم داد وبعنوان یک ایرانی وایثارگر وعضو خانواده شهدا تا آخرین لحظه با تمام وجود ازایشان حمایت خواهیم کرد. وازاین به بعد قاطعانه با گروه های افراطی که خود راقیم خانواده شهدا می دانند مقابله خواهیم نمود وخصوصا به هند جگر خوار هم اخطار می دهیم که موسوی خاتمی نیست مواظب باشید ؟

رضا : خانم رجبی اصلا در سطحی نیستند که توسط مهندس موسوی به نامه شان پاسخ داده شود

سعید : سلام اقا شما را به خدا یک نفر این سرکار علیه را به روانپزشک معرفی کنه شاید به حول و قوه الهی مشکلش حل بشه ! بد جوری زده به تیپ همه و از یک نفر هم که حوصله و ظرافت ادبی داره خواهش میکنم و تمنا میکنم زوایای این نامه را بیشتر تحلیل کنه تا بر همگان ثابت بشه ایشان چه افکار مسومی در سر دارند . البته از اینکه این نامه را منتشر کردید سپاسگزارم و در انتخاب خودم بیشتر مصمم شدم . هر ایرانی یک ستاد و هر نفر یک همراه

اميرحسين رضايي--- مشهد : هاشمي رفسنجاني بد است، سيد حسن خميني بد است، سيد محمد خاتمي بد است، علي لاريجاني بد است، ميرحسين موسوي بد است، قاليباف بد است، مسيح مهاجري بد است، اصلا هركه با احمدي نژاد خوب نيست، بد است. فاطمه رجبي همسر وزير دادگستري. احمدي نژاد، خوب است....

علي : امام هم از بني صدر حمايت مي كرد

رضا : اگر تعداد دوستان این خانوم از تعداد انگشتانش بیشتر باشه یا باید به مفهوم دوستی شک کرد یا به علم حساب!

فدایی انقلاب : اللهم شفع خانم رجبی

مهرداد از آباده : خانم رجبی حمایت انسان هتاک و بی ادبی مانند شما از دولت احمدی نژاد خود موید میزان مشروعیت دولت نهم است. آری من و دیگر مخالفان دولت نهم اگر تو خود را مسلمان میدانی و با این ادبیات سخیف که سراسر توهین .. تهمت و افترا به مخالفان فکریت است خود را مسلمان نمیدانیم زیرا الگوی ما مولا علی ع است و او خود روز قیامت دهان یاوه گویان و هتاکان را خواهد بست. این همه عقده از کجا در وجود تو و انثال تو جمع شده ؟؟؟؟ 4 سال کشور را در معرض یزرگترین آبروریزی تاریخ ایران قرار داده اید و دست از این افسارگیسختگی بر نمیدارید. وقتی تفراد هتاک و پستی مانند تو را میبینم که مدعی دفاع ازارزشهایید از این که خود را نیز چنین میدانستم احساس شرمندگی میکنم. 3 ماه دیگر ایران از وجود تو و حامیانت پاک خواهد شد.

بسیج مدرسه عشق است.میر حسین موسوی : من شاگرد مدرسه عشق جناب موسوی هستم هرگز یادمان نمی رود که آقای موسوی همیشه به جبهه می امدند ودرآن روزگاران خطاب به بسیجیان عرض کردند که بسیج مدرسه عشق است. حالا چه خبر شده که هندجگر خوار وقصاب محله منتقد ایشان شده اند.آیا انقلاب وجنگ وخانواده شهدا وایثارگران حتما باید مطیع شما ها باشند ...گذشت آنروز که در پستوخانه ها دستور صادر می کردید.امروز نسل جنگ ونسل جوان بیدارند وخود خوب می دانند چگونه تصمیم بگیرند ونیاز به قیم ندارند.

شوشتر : فکر نمی کنید در باره پیروز انتخابات غیب گویی کرده اید ؟!

محمد رضا محمدی : خوب پس ثابت شد باید از میر حسین موسوی هم حمایت کرد سید پشتیبانتیم تا آخرین لحظه اینها طاقت دیدن هیچ رقیبی برای احمدی نژاد را ندارند شاید از نظر اینها نباید انتخابات برگذلر شود یا به این صورت باشد احمدی نژاد آری یا نه آره ؟ رجبی این طوره ؟

حمید ورامینی : این افراد احمدی نژاد رو گذاشتند معیار (به جای این که حق معیار افراد باشد افراد شده اند معیار حق ) هر کس به ایشان انتقاد کند می گویند این فرد دیگه ارزش ندارد

زنجان : خانم رجبی جا دارد کمی بیاندیشد. چرا خودشان را در بین عوام و خواص چنین جلوه می دهند؟ ایا حضور ایشان در عرصه سیاست مشکلی را حل می کند ؟ گرچه می دانم خدا هیچ موجودی را بی دلیل نیافریده ولی بهتر است ایشان جای دیگری ایفای نقش کنند.

سید احمد جعفری : با سلام خدمت خانم رجبی متن شما را خواندم.دقیقا به یاد جمله آقای بوش افتادم که هر که با ما نیست بر علیه ماست.واقعا بسیار سعی کردم که برای بار دوم متن شما را بخوانم اما نشد.وشما چقدر گستاخانه به همه مسوولان کشور تاخته اید.من یکی از مظلومان همیشگی تاریخ بوده ام_ودیگر نمی خواهم باشم_ونام مستضعف را که بر پیشانی من حک شده شما برای اغراض سیاسی خود به یغما برده اید .برای شما یک پیشنهاد دارم.شما اگر با یک روانپزشک خوب مشاوره کنید جواب بسیاری از سووالات خود را خواهید گرفت.

امير : هر كسي حق دارد عقيده ي خاص خود را داشته باشد اما اين خانم به مخالفين خود هم اجازه ي سوال كردن مي دهد و اساسا ادبيات سر شار از توهين و ناسزاي ايشان چه ارتباطي با اسلام و مكتب علوي دارد. اميدوارم ايشان كمي از كرسي خد پيامبر بيني پايين بيايد و خود را حق مطلق نبيند

تهران : شماها یه چیزیتون میشه! آدم مگه به هرکسی تریبون میده! این خان کم امکانات دولتی نداره کم حمایت دولتی نداره ، خداقل مثل ما یه شوهر بیکار نداره ، شوهرش ماشاالل 7 شغله است

اهوازی : شما هم فعالید فعال پراز الهام

سلامتی : واقعاً حالم بهم خورد از این خزعبلات نویسنده کتاب احمدی نژاد معجزه هزاره سوم! آیا از نویسنده چنین کتاب کودک انگارانه ای چیزی غیر از این باید انتظار داشت. چرا ایشان از احمدی نژادی که شیفته اش هست چنین سئوالاتی را نمی کند.

گودرز علی بخشی : az in khanom beporsid ke mizan velayat sanji va eradat afrad ra be moghadasat cheguna andazagiri mikonad. ishan che khatari ehsas kardand in inguna zeja mizanad. aya tohmat narava be shakhsiyathaye dini va farzand emam az masadigh dindari ishan ast. tosiya mikonam ke ishan ghadri az khoda va ghiyamat betarsand. va haya va paki goftar ra sar lohaye sohbatushun bekonand. harchand ke be yave guyi adat kardand

حسن شمس : من واقعا نمی دانم تحجر و جمود و بدسگالی بیش از این مقدار قابل تصور هست؟ وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت بداعیه مثل هذه ... در حسرت یک نعره مستانه بمردم - ویران شود این شهر که میخانه ندارد

صبا راست قامت : براي آقاي الهام و همسر محترمه اش كه ادعاي مسلماني و دين مداري دارند و اينچنين هتاكانه با يك مسلمان برخورد مي كند بايد تاسف خورد و خون گريست.

علی از اصفهان : ایشان با چه روئی به خود اجازه میدهند هر چه از دهانشان در می آید به این و آن بگویند برای من مشخص نیست که ایشان سر پیازند و یا ته پیاز! به نظر من ایشان بعد از این بهتر است فکری به حال شغل آینده همسرشان بکنند...اوضاع اقتصادی هم که اصلاً جالب نیست.

امیر رضا قلیپور : بهترین پاسخ به ایشان روایت معروف شهید مطهری است که فرمود تا هنگامی که قطار ایستاده است کسی به سمت آن سنگ پرتاب نمی کند ولی به محض اینکه شروع به حرکت کرد مودر هجوم سنگ اندازان قرار میگیرد

کوروش درخشان : جناب آقای خاتمی باسلام. احتراما اگر شما و آقای میرحسین موسوی با هم اتفاق نظر دارید با عرض معذرت در اینصورت دچار بزرگترین اشتباه زندگی خود شده اید. شما و ایشان باید درکنارهم باقی بمانید و یار هم باشید بویژه در انتخابات. چون احتمال برخورد با هریک از شما از سوی جناح ها همچنین شورای نگهبان وجود دارد بنابراین اگرهم بخواهید به نفع یکدیگر کنار بروید اولا پس از تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان باشد ... دوما .... شما باید مانند اوباما و هیلاری کلینتون عمل نمایید و یار هم باشید مگر آنکه هب و بغضی در کار باشد یا منیت درکارتان باشد. خلاصه کلام اینکه ملت ایران هردوی شمارا درکنارهم میخواهند یعنی آزادی اندیشه و رفاه اقتصادی و نظم و....هردومدیریت هردوی شما را میخواهند....

سیاست اخلاقی : 1-من در جاهای گوناگونی از تاکید یکی از مقامات عالی رتبه نظام در بر حذر داشتن این خانم از بعضی گفتارهایش شنیده و دیده ام. 2-خانم رجبی سید حسن خمینی منهای ارتباطش با امام یک روحانی است و از نسل پیامبر و فاطمه زهرا-اگر حکم خلع لباسش را نمی دهید-شما چه هستید.نامه پدرتان در مورد شما را هنوز به یاد داریم . 3-هرچند خانم رجبی در حدی نیست که بخواهد از میر حسین سوال کند و جواب بخواهد چون قرار نیست هر کس از آن طرف بلند شد تحویلش بگیرند اما من چون به لطف الهی و خواست اوبه قرآن معتقدم و طبق فرمایش مولای متقیان قول را نگاه می کنم و نه قائل را ،از مهندس موسوی می خواهم در صورت صوابدید به سوالات 1،11 و 16 پاسخ گویند و مرز دقیق خود را با تندرو های جناح چپ مشخص سازند.در کر مانشاه بعضی از تندرو ها گویا جزءاعضای اصلی ستاد مهندس شده اند ما آنان را قبول نداریم نمی خواهیم نام آنان کنار میر حسین بیاید .لطفا مرز خود را مشخص کند. والسلام علی من اتبع الهدی

محمد : با سلام واقعا ادبیات این خانم شرم آور است.آیا ایشان در ایران زندگی مکند؟!گمان نکنم.شما اسکیزوفرنی را میدانید چیست؟

عبید : 1-ایشان امده اند تا بر اثر بی تدبیری رییس جمهور محبوب شما اقتصاد متلاشی شده ایران را سروسامان دهد تا بر اثر تورم زیاد و ورشکستکی اقتصادی مردم به شریعت محمدی و نظام بد بین نشوند 2-امده اند تا کرامت انسانی را ازادی حقیقی را به ملت هدیه کنند 3-امده اند تا حکومت هزار فامیل دولتی را ویران و حکومت مردمی برقرار کنند 4-امده اند تا وعده و وعید های گذشتگان را و مصوبه های 300 فقره استانی را شاید رونقی دهند هرچند که کلنگ های بیهده کارخانجات و بیمارستان های زیادی به زمین خورده شد که هیچکدام به مرز عمل نخواهد رسید این تعصب شما نسبت به دولت کنونی مقداری هم شبهه ناک است

مهراب : بزرگترین ضربه به حضرت علی را خوارج زندند همانهایی که چشمانشان کور بودو تنها تظاهر را میدیدند. این خانوم جز تظاهر چیزی نمی داند. همانهایی که علی را خارج از دین میدانستند امروز عاشقان به وطن و انتقلاب را خارج می دانند.این تاریخ است که تکرار می شود. و این ماییم که درس نمی گیریم

علي : تو اين شرايط روحي بد بعد از انصراف خاتمي با خواندن اين مطلب كلي خنديدم خدا خيرتان بدهد كه اين مطلب را كار كرديد

 

ريسک هاى دوگانه

حسین شریعتمداری

 

سرانجام آنچه قرار بود بعد از پایان تعطیلات نوروزی و یا، حداکثر در اوایل اردیبهشت ماه سال 88 اتفاق بیفتد و کیهان نیز پیشاپیش به عنوان یک احتمال جدی از آن خبر داده بود، چند هفته زودتر از موعد پیش بینی شده در حال وقوع است و سایت ها و افراد نزدیک به آقای سیدمحمد خاتمی با قید «احتمال قوی» از کناره گیری ایشان به نفع آقای موسوی خبر دادند. سایت یاری نیوز- ارگان ستاد انتخاباتی آقای خاتمی- ضمن اعلام این خبر که دیروز از سوی آقای خاتمی و در جمع هواداران ایشان مطرح  شده بود، طی یادداشتی به تحلیل ماجرا پرداخت. این سایت در تحلیل خود ضمن گلایه از مهندس موسوی که چرا با وجود خاتمی کاندیدا شده است! و اعتراض به کروبی که چرا حرمت اصلاح طلبان را پاس نداشته است! می نویسد؛ «اگر خاتمی حتی انصراف خود را اعلام کند این انصراف به منزله انصراف خاتمی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی نخواهد بود، چه آن که او در دو ماه آینده نقشی ماندگار را در اجماع اصلاح طلبان و تغییر وضع موجود ایفا خواهد کرد» و در باره علت انصراف آقای خاتمی، تاکید می کند «خاتمی با رعایت اخلاق و بزرگ منشی و پایمردی خود نجات ایران و اصلاحات را حتی بر انبوه درخواست های هواداران خود که به میلیون ها نفر می رسد(!!) ترجیح داده تا نام خود را در تاریخ ماندگارتر از پیش کند.»

اگرچه سایت یاری نیوز و سایر اصلاح طلبان اصرار دارند انصراف آقای خاتمی را «یک تصمیم» که طی دو سه روز اخیر اتخاذ شده است معرفی کنند ولی برخی از شواهد و قرائن موجود این احتمال را قوت می بخشند که تصمیم اخیر، یک برنامه از قبل طراحی شده است و آقای خاتمی از ابتدا برای کنار رفتن به میدان آمده بود. نگارنده اصرار ندارد که این برداشت را قطعی تلقی کند اما به هر حال، این هم یک احتمال است که با توجه به آنچه در پی خواهد آمد نباید نادیده گرفته شود.

1- آقای خاتمی برای کاندیداتوری خود دو دغدغه اصلی داشت که ایشان را آرام نمی گذاشت. اول؛ «ریسک سابقه» و دوم؛ «ریسک اطرافیان». این دو نگرانی آقای خاتمی از نوع نگرانی ها و دغدغه هایی نبود که با گذر ایام و یا چاره اندیشی این و آن برطرف شدنی باشد.

الف: «ریسک سابقه»، آقای خاتمی در سابقه خود دو دوره ریاست جمهوری با رأی بسیار بالا را دارد. این سابقه برای آقای خاتمی یک «سرمایه سیاسی» قابل توجه تلقی می شود. خاتمی با ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم باید روی این سرمایه ریسک می کرد و حال آن که نه فقط نسبت به نتیجه آن امید چندانی نداشت، بلکه شواهد موجود از یک رقابت «باخت- باخت» برای ایشان حکایت می کرد، از جمله این شواهد آن که مردم طی 6 سال گذشته به گونه ای چشمگیر و غیر قابل انکار از مدعیان اصلاحات رویگردان شده و در تمامی چند انتخابات انجام شده اخیر به اصولگرایان روی کرده اند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس هشتم، آقای خاتمی یک لیست 30 نفره برای تهران معرفی کرد و به تبلیغ گسترده آن پرداخت. اما در دور اول انتخابات هیچ یک از نامزدهای لیست خاتمی رأی نیاوردند و در دور دوم فقط یک نفر از آنها - آقای محجوب- موفق به کسب رأی شد که او نیز نامزد اختصاصی لیست آقای خاتمی نبود بلکه در چند لیست دیگر و از جمله لیست خانه کارگر- به عنوان دبیر کل خانه کارگر- حضور داشت. بدیهی است که آقای خاتمی از نتیجه چند انتخابات 6 سال اخیر و مخصوصاً از نتیجه انتخابات مجلس هشتم به این نظر قطعی رسیده باشد که دیگر از جایگاه قبلی در میان مردم برخوردار نیست. بنابراین احساس می کرد حضور ایشان به عنوان نامزد ریاست جمهوری دهم، فقط یک ریسک است و می تواند سرمایه سیاسی او یعنی سابقه دو دوره انتخابات با رأی بالا را برباد دهد. از سوی دیگر، احمدی نژاد با مشخصاتی نظیر یک استاد دانشگاه، یک بسیجی رزمنده، یک ساده زیست، یک فرد متعهد و پای بند به گفتمان امام و انقلاب، یک رئیس جمهور شجاع و مقاوم در برابر  باج خواهی دشمنان بیرونی و حامی واقعی و عملی مردم محروم و مستضعف و ده ها ویژگی برجسته  و ارزشمند دیگر، جایی برای رقابت مدعیان اصلاحات باقی نگذاشته، مدعیانی که طی 8 سال حاکمیت خود، نه فقط به این ارزش ها و نیازهای مردم توجهی نداشتند بلکه ایجاد آشوب، ساختارشکنی، سخره مردم محروم، وادادگی در برابر دشمنان بیرونی، فدا کردن منافع ملی به پای اهداف حزبی، اهانت به مقدسات و... شناخته شده ترین عملکرد آنها بود، دولت نهم شعارهای دهان پرکن اما خالی از محتوا و عمل اصلاح طلبان را در میدان عمل و با عملکرد مردم سالارانه خویش به چالش جدی کشیده و  از اعتبار انداخته است. بنابراین آقای خاتمی حق داشته و دارد که کاندیداتوری خود را یک «ریسک سابقه» تلقی کرده و سرمایه سیاسی خود را در این «ریسک» برباد رفته بداند.

ب: «ریسک اطرافیان»؛ بسیاری از اطرافیان آقای خاتمی و حامیان ایشان  برای انتخابات ریاست جمهوری دهم، دقیقاً همان کسانی بوده و هستند که بارها بی اعتقادی خود به آقای خاتمی را نه فقط در گفتار صریح، بلکه در عمل فریاد زده بودند. اظهارات صریحی نظیر آن که، خاتمی گورباچف است و باید جای خود را به یک «یلتسین» بدهد! خاتمی شبیه شاه سلطان حسین صفوی است که -با عرض پوزش- عرضه اداره کشور را ندارد! ما از ابتدا می دانستیم که خاتمی با ما - حزب مشارکت و سازمان مجاهدین- فرق دارد، او یک روحانی است و گروه خونش با اصلاح طلبان نمی خواند! خاتمی مرد شنا در استخر است و توان شنا کردن در دریا را ندارد! خاتمی- باز هم با عرض پوزش - اردک لنگ است و کاری از او ساخته نیست! باید خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده کرد! خاتمی آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات کوبید! و... این برخوردها با آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری ایشان تا آنجا پیش رفت که وی با صراحت و عصبانیت فریاد زد «از جبهه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد»! و چند روز قبل از اعلام نامزدی خود، طی سخنانی در دانشگاه تهران اذعان کرده بود که اطرافیان وی یکی از اصلی ترین دغدغه های او هستند!

با توجه به اندکی از بسیارها که درباره مواضع و عملکرد اطرافیان قبلی و کنونی آقای خاتمی گفته شد، بدیهی است که «ریسک اطرافیان» یکی دیگر از اصلی ترین دغدغه های خاتمی باشد. دغدغه های دوگانه یاد شده از همان ابتدا این احتمال را قوت می بخشید که آقای خاتمی تا پایان ماجرا در صحنه باقی نمی ماند. بنابراین، به سختی می توان تصمیم دیروز ایشان را، یک برنامه از قبل طراحی شده تلقی نکرد.

2- کیهان پیش از این احتمال داده بود که آقای مهندس موسوی نامزد نهایی جبهه اصلاحات و اعلام حضور آقای خاتمی با هدف زمینه سازی برای حضور ایشان صورت گرفته است. در این باره گفتنی است که اگر آقای مهندس موسوی با تابلوی جبهه اصلاحات به صحنه می آمد ناچار بود سوابق ناخوشایند مدعیان اصلاحات را با خود حمل کند که نتیجه  آن، خدشه دار کردن سوابق و خوشنامی خود در دوران نخست وزیری بود و اگر بدون تابلوی جبهه اصلاحات به صحنه می آمد، برای این سؤال پاسخی نداشت که چرا طی 8 سال حاکمیت مدعیان اصلاحات بر قوه مجریه و 4 سال حاکمیت آنان بر قوه مقننه و هجوم آشکار و بی پرده آنها به اسلام، انقلاب، امام و... سکوت کرده است؟! مدعیان اصلاحات، خط امام(ره) را شایسته موزه تاریخ می دانستند! می گفتند اصلی ترین مانع دموکراسی آن است که در ایران هنوز خدا زنده است! اسلام را برای 1400 سال قبل مناسب می دانستند! فرهنگ شهادت را خشونت طلبی معرفی می کردند! از سرمایه داران حمایت می کردند، امام حسین(ع) را قربانی خشونت جدش رسول خدا(ص) در صدر اسلام می دانستند، محرومان و مستضعفان را مسخره می کردند! تن دادن به باج خواهی آمریکا را «عقل گرایی» می نامیدند!... و آقای مهندس موسوی نه فقط در مقابل تمامی این اقدامات ناپسند مدعیان اصلاحات سکوت کرده بود، بلکه  به عنوان «مشاور ارشد» در کنار آقای خاتمی بود.

با توجه به نکته فوق، تنها راه برای آقای مهندس موسوی این بود که با تابلوی مشترک از «اصلاح طلبی و اصولگرایی» وارد صحنه شود. یعنی دقیقاً همان که ایشان به هنگام اعلام رسمی نامزدی خود بر آن تاکید ورزید.

3- برخی از شواهد دیگر نیز احتمال یاد شده را قوت می بخشد از جمله آن که مدعیان اصلاحات از یکسو به آراء هواداران خود برای مهندس موسوی نیاز دارند و از سوی دیگر به رأی- هرچند اندک- طرفداران اصولگرایی به ایشان امید بسته اند. اما مشکل اصلی آن است که سکوت مطلق مهندس موسوی در برابر ناراستی ها و مواضع و عملکرد ناپسند اصلاح طلبان جای چندانی برای حمایت اصولگرایان از ایشان باقی نگذاشته است و هواداران جبهه اصلاحات نیز شعارهای جدید ایشان را نمی پسندند. شاید دقیقا به همین علت و برای عبور از این عقبه  است که سایت های وابسته به اصلاح طلبان به یکباره با چرخشی نزدیک به 180 درجه، سعی می کنند موسوی را بیرون از جبهه اصلاح طلبان معرفی کنند!! چرا؟! احتمالاً با این هدف که توجه برخی از اصولگرایان به وی را جلب کنند!

و در این باره گفتنی های دیگری نیز هست.

 

گفتگو با سایت طرفداران آقای مهندس موسوی

مصاحبه با عباس عبدي

براي شروع لطفاً نظر خودتون را در مورد اعلام رسمي حضور و بيانيه آقاي موسوي بيان كنيد و بفرماييد كه از نظر شما حضور آقاي موسوي چه پيامد هايي مي تواند داشته باشد و آرايش نيروهاي سياسي و يا آرايش نيروهاي اجتماعي را چه تغييري مي تواند بدهد؟
حضور آقاي موسوي ابتداي راه است و بسياري از پرسشها هست كه بايد توضيح داد تا درك بهتري از ايشان پيدا شود، زيرا ايشان 20 سال از عرصه كنش سياسي دور بوده‌اند، البته ايشان به دليل ويژگي هاي شخصي ناظر بازي بودند ولي همانطور كه مي دانيد در عالم سياست ناظر بازي بودن با حضور در بازي خيلي متفاوت است. اما از نظر تاثير گذاري تصور مي كنم در آرايش سياسي نيروها خيلي تا ثير جدي نخواهد داشت.
به هر حال ايشان با يك گفتمان جديدي آمدند و يك سري مولفه ها مطرح مي كنند كه فرا جناحي است.
يك اعتراض من هم همين است كه ايجاد گفتمان جديد كار يك سياست مدار نيست زيرا رسالت سياستمدار فرق مي كند و كار رئيس جمهور توليد يك گفتمان نيست و اين خطايي است كه آقاي خاتمي هم با آن مواجه بود. البته نه بدين معني كه ما نياز به يك گفتمان جديد نداريم بلكه توليد گفتمان كار انديشمند است و بسط گفتمان كار نيروهاي واسطه، مثل روشنفكر و روزنامه نگار است و كار رئيس جمهور اجرا و پياده كردن گفتمان درحكومت است و اين سه تا نقش را نبايد با هم قاطي كرد. و از همه مهمتر آنكه وقتي كسي كه رئيس جمهورمي¬شود بايد يك گفتماني قبلاً وجود داشته باشد، و در حد خوبي هم بسط يافته باشد و بعد او بيايد آن را اجرا كند. بنابراين وقتي ما در مورد آقاي موسوي و يا هر كس ديگري صحبت مي كنيم بايد بگويد از چه گفتماني دفاع مي كند و اين گفتمان تا چه حد بسط پيدا كرده و او چگونه مي خواهد آن را اجرا كند. نكته ديگر اينكه همانطور كه آقاي موسوي گفتند تعارضي بين گفتمان اصلاح طلبي و اصول گرايي وجود ندارد و مثلاً چطور مي شود گفت اصلاح طلبان با جنايات غزه مشكل ندارند. اما مسئله اي كه هست اينست كه دو طرف درعمل سياسي به تعارض مي رسند و اگربه بيان سياسي بخواهم بگويم طرف مقابل اصلاحات براي آنكه از شر پاسخگويي به سياستهاي غلط خود را خلاص كند ، چيزهايي را به طرف ديگر يعني اصلاحات بار مي كند. وبراي همين مي گويم كه آقاي موسوي چون كنش فعال سياسي نداشته راحت مي تواند از جمع اين دو ديدگاه سخن بگويد و لي در مرحله اجرا نمي شود اين مسائل را چنان كه در ذهن است اجرا كرد و درعمل به تعارض با يكي از طرفين منجر خواهد شد.
اما حد اقل دو دليل عمده مي توان اقامه كرد كه چرا در كشور ما هميشه با تغيير رئيس جمهور فضاي جامعه تغيير مي كند و رئيس جمهور نماد يك گفتمان مي شود يكي آنكه در كشور ما جامعه مدني قدرت مند وجودندارد و نياز است از قدرت رياست جمهوري استفاده شود همانطور كه تجربه دولت نهم ثابت كرد نمي شود خارج از قدرت دست به اصلاح موثر زد و از سوي ديگر يكي از مشكلات اساسي امروز اين است كه در فضاي سياسي بي اعتمادي گسترده اي بوجود آمده و عملاً شاهد خصومت هستيم كه آقاي موسوي به دليل دوري خود از تقابل هاي سياسي از اين بي اعتمادي ها مصون مانده اند و مي توانند با رئيس جمهور شدن اعتماد را دوباره به فضاي سياسي برگردانند كه بدون رئيس جمهور شدن نمي شود؟
من با مطلب شما مخالف نيستم و مي پذيرم يك سري بي اعتمادي ها بوجود آمده و سخت است كه كاري براي آن كرد و شايد هم حضور آقاي موسوي از اين زاويه خيلي مثبت باشد اما حل مشكل سخت تر از آن است كه ابتدا به نظر مي آيد. چون چيزي كه انقدر پيچيده است و در طي بيش از 20 سال زمان بوجود آمده بايد توجه داشت راحت و با حضوريك نفر قابل حل نيست.
حالا از اين مساله بگذريم آقاي مهندس موسوي در سخنراني دانشگاه تهران خود يك جمله اي گفتند با اين مضمون كه ما انرژي هسته اي را حق مسلم خود مي دانيم ولي در تعامل با غرب از در خصومت و عناد وارد نمي شويم تحليل شما از اين مطلب چيست. و آيا اين گفتمان جديد نيست و يا در عمل به مشكل مي خوريم؟
اگر واقعيت اش را بخواهم بگوم من با ديدگاه آقاي موسوي در مورد هسته¬اي موافق نيستم، چون اين شوخي است كه ما انرژي هسته اي( به معناي غني سازي و نه نيروگاه هسته اي) را حق مسلم خود بدانيم و بعد با غرب هم مي خواهيم تعامل كنيم اين معني اش نيست كه از حقوق خودمان بگذريم. اما وقتي مي خواهيد با غرب تعامل كنيد يعني يك امر دوطرفه است و بايد اصل كنار اومدن رو پذيرفت و نمي شود گفت يك چيزي حق منه و تو هيچ حقي نداري چون اون طرف هم مي گويد يك چيزي حق منه و تو هيچ حقي نداري؛ وقتي در اين مملكت گفته مي شود اسرائيل بايد نابود شود و دركنارآن هم توجيه علمي و اقتصادي موثري براي غني سازي دراين مرحله ازكار ارائه نمي شود بنابراين طرف مقابل هم شك مي كند و بر اساس شك خود عمل مي كند حتي اگر ما به خود يقين داشته باشيم كه درصدد دستيابي به بمب نيستيم. اين به معني اين نيست كه ما از غرب بترسيم و عقب نشيني كنيم بلكه ديگر اسم تعامل را نمي شود بر روي آن گذاشت. در نتيجه اقاي موسوي چطور مي¬خواهد اين مسائل متناقض را با هم حل كند چون اون طرف هم بچه نيست و نمي پذيرد. البته دعواي اصلي ايران با آمريكا اين مسائل از جمله هسته اي نيست بلكه مساله اصلي اينست كه آيا نظام بين الملل را مي پذيريم يا نه كه البته پذيرش نظام بين الملل به اين معني نيست كه هركس پذيرفت مزدور غرب مي‌شود بلكه درچارچوب قواعد موجود كه تا حدي هم جا براي بازي دارد مي پذيرند كه منافع ملي خود راپيگيري كنند.
اما نظام ما بخاطر پسوند اسلامي اش و تاريخ و هويتي كه دارد نمي تواند نظام بين الملل را كامل بپذيرد.
اولاً در انقلاب شعاري براي تغيير نظام بين الملل وجود نداشت . شعار نه شرقي و نه غربي هم در آن زمان معناي روشن عدم تعهد را داشت. آنچه كه دراين رابطه بود استقلال خواهي است كه درحال حاضر هم بسياري ازكشورها درهمين چارچوب استقلال خود را حفظ ميكنند و اگر داعيه اي هم عليه آمريكا بود به دليل اقدامات آن بود و الان هم مي‌توان دربرابر اين اقدامات موضع داشت. دوم اين كه انقلاب در يك فضاي دوقطبي ميان شوروي و غرب بوجود آمد ولي امروز اين فضا شكسته و ديگر توازن قواي پيشين به هم خورده و نمي شود خيلي از كار ها را مطابق آن زمان انجام داد. نمونه اش رفتار فعلي روسها با ايران است كه درنظام دو قطبي قطعا چنين رفتاري را نمي كردند. براي نمونه در حال حاضر وقتي در برابر قطعنامه شوراي امنيت با هر 15 راي مي ايستي بايد توجه داشته باشي ديگر تعامل نمي توان داشت در حالي درنظام دو قطبي حتي نتوانستند در جريان گروگانگيري عليه ايران قطعنامه صادركنند.
حالا بحث را عوض كنيم، آقاي موسوي يك مساله جديد ديگر مطرح كرده اند كه بياييم با نگاه به گذشته به سمت آينده حركت كنيم و مسير توسعه را با تكيه بر هويت خود بپيماييم نظر شما در اين مورد چيست؟
ايشان در هنرشان هم همين منش را دارد و خوب هم هست. اين مشكلي است كه تمام دنيا هم داشته كه چه جوري هم ما تغيير كنيم و خود براي ورود به آينده آماده كنيم و در عين حال پيوستگي خود را با گذشته از دست ندهيم. اما هنر يك سياستمدار اصل بيان اين قضيه نيست مشكل اين است كه چگونه مي توان اين تعادل و موازنه را برقرار كرد كه اين هم تنها در عمل مي تواند خود را نشان دهد اما در مورد اعتماد به مردم اين هم درسته اما براي بازگشت به گذشته بايد يك مقدار دقيق تر به آن پرداخت. مثلاً ظلمي كه دارد به مردم فقير مي شود بي حد است و ما يك زماني فكر مي كرديم اين بخاطر ثروت مندان است اما در حال حاضر ريشه فقر را در اقتصاد و مديريت دولتي مي بينم. و لذا اگر ايشان ريشه را در اين ببيند بسيار خوب است و مي تواند تاثير گذار باشد.
يعني شما فكر مي كنيد آقاي مهندس موسوي امكان دارد بخواهند سياست هاي اقتصاد دولتي را اجرا كنند؟
نه فعلا اين احساس را ندارم ضمن اين كه اساساً در اين انتخابات به برنامه هاي افراد چندان كار ندارم چون در اين انتخابات مساله برنامه نيست بخصوص كه امتناع برنامه ريزي هم در كشورداريم؛ و در مورد آقاي موسوي يك نكته اينست كه ايشان زماني نخست وزير بودند و بايد كنش فعال سياسي مي‌داشتند زيرا معتقدم هر نيرويي بايد در عرصه فعال باشد كه اين هر هيچ استثنايي ندارد و تمام نيروها را شامل مي شود از مذهبي گرفته تا غير مذهبي و غيره چون كه شدن ما از طريق فعاليت كردن است. اما در مورد مهندس موسوي به دلايل ديگر هم مي بايست از فعاليت و حضور ايشان استقبال كرد يكي از دلائل آن به روز شدن و انطباق يافت با محيط و واقعيت از جمله در موضوع فوق است .
اما در اين انتخابات تمام فعالين سياسي اذعان دارند كه انتخابات بسيار مهمي است و بايد سعي كنيم اتحاد داشته باشيم.
بحث اولي كه من كردم فارغ از انتخابات است و پرسشم از آقاي موسوي هم اينست كه من تا قبل از 84 مي فهمم چرا ايشان نيامدند حتي در 84 را هم مي فهمم اما اين دفعه رو هم نمي فهمم چرا الآن؟ چون وضعيت موجود هيچ ربطي به الآن ندارد و تابستان يا پارسال هم مي شد فهميد اين وضعيت وجود دارد.
اما ايشان براي موثر بودن مي¬بايست همين الآن وارد عرصه مي شدند و زودتر از آن مي توانست حجم زيادي از تخريب ها را به دنبال داشته باشد.
به دليل ترس ازتخريب كه نبايد كنار نشست. حالا اين بحثي است كه به هر حال حل شدني نيست اما در مورد انتخابات و اين كه همه يكي بشوند من قبلاً هم گفتم در ميان نيروها آقاي موسوي پتانسيل اينكه چنين وحدتي را ايجاد كند بيشتر از بقيه دارد اما تحقق آن به خودشان برمي گرده و اين نيست كه بقيه بدوند دنبال وحدت به واسطه ايشان بلكه ايشان ظرفيتش را دارد و اين به خودش برمي¬گرده كه چقدر بتواند اين كار را انجام بده و مسيري رو بره كه اين اتفاق بيفته.
اما نكات مثبت آقاي مهندس موسوي به نظر من يك مورد اش اينست كه موسوي سابقه اش نشان مي دهد آدم با مرامي است و اين براي من مهمتر از هر چيز ديگري است اما اين رو هم مي دونم و بايد از همين جا بهشون بگويم با مرام بودن در دهه 60 خيلي سخت نبود شايد هم بي‌مرامي سخت بود!! اما در دهه 80 مرام داشتن فوقالعاده سخت است چون واقعاً اين جامعه از خيلي جهات فروپاشيده است و در چنين جامعه اي با مرام بودن خيلي سخته. در آن زمان وقتي كسي مي آمد با هات كار كنه شايد حقوقش رو نصف انتخاب مي كرد اما الآن هركي مي آيد براي خودش و 60 تا اعضاي خانواده اش مي خواهد چيزي رو بدست بياره.
براي من آقاي موسوي يك اهميت ديگري هم داره و آن اينست كه ايشان فارس نيست آقاي كروبي هم لر است ، من خودم فارس هستم ولي براي من خيلي مهمه رئيس جمهور فارس نباشه چون تا به حال تمام رئيس جمهور ها فارس بوده اند اقاي خامنه اي هم بيشتر مشهدي بودند و فارس محسوب مي شوند. براي من اين مساله خيلي مهم است و دليلي ندارد از مناطقي محدود تمام رئيس جمهور ها انتخاب شوند. اگرچنين شود معرف وجود نوعي تبعيض است چون بصورت احتمالي رخ دادن اين پديده احتمال بسيار اندكي دارد.
حالا با توجه به كانديداهايي كه اعلام حضور كردند از جمله آقايان خاتمي و كروبي و موسوي و از طرف مقابل هم آقاي احمدي نژاد و احتمالاً آقاي قاليباف و شايد آقاي ولايتي فكر مي كنيد آرايش نيروهاي سياسي در موقع انتخابات به چه شكلي خواهد بود؟
در باره آرايش نيروها زود است كه اظهارنظر دقيق شود چون هنوز چيزي قطعي نشده است. اما بيان نگاه خودم تا حدي به استباطم از اين وضع كمك خواهد كرد. در مورد آقاي خاتمي ابتدا بايد بگويم اولاً من بين آقاي خاتمي و ديگران انتخاب نمي كنم در مورد آقاي خاتمي ابتدا بحث مي كنم ؛ ايشان يا بايد باشد يا نه؛ اگربه اين نتيجه برسم كه بلي بايد باشد ديگر بحثي نمي ماند و قريب با اتفاق نيروهاي اصلاحات و توده عادي هم آن را برخواهند گزيد و آرايش نيروها هم روشن خواهد بود. اما اگر به اين نتيجه برسيم كه ايشان نبايد باشد، نيروها مي روند دنبال انتخاب كانديداي ديگر. بنابراين من به هيچ وجه در مقايسه با آقاي خاتمي كسي را انتخاب نمي كنم فقط در مورد ايشان آره يا نه مي گويم. كه حضور اقاي خاتمي را هم در شرايط حاضر به دلايل متعدد موثر نمي دانم. اما در عين حال اگر آقاي خاتمي در عرصه باشد به هيچ وجه در مقابلشان نمي ايستم و از كسي هم طرفداري نخواهم كرد و از اين حيث تصور مي‌كنم كه آرايش نيروها تا حدود زيادي متفرق خواهد بود البته با وزن بيشتر به سمت آقاي خاتمي . اما اگر آقاي خاتمي مطابق آنچه قبلاً گفتند كنار بكشند آقاي كروبي و موسوي بايد قطعاً به سمتي بروند كه يك نفرشان باشند .
چقدر فكر مي كنيد اين مساله اولاً خوب است و دوماً عملي كه خط كشي ها ي اصلاح طلب و اصول گرا تغيير كند و فضاي جديدي حاكم شود چون احتمالاً با حضور آقاي موسوي تغييرات اساسي بوجود خواهد آمد و شما اين تغييرات را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در مورد مفيد بودنش قبول است و اين را هم قبول دارم آقاي موسوي در اصولگرا ها هم حامي دارد و معتقدم اساساً فشار بدنه جوانان صادق اصولگراها براي امدن اقاي موسوي بيشتر از فشار اين طرف است كه اين هم از سرخوردگي آنان از وضع فعلي كشور و عملكرد دولت ناشي مي شود.
منظورم اين بود كه شايد چيزي به نام اصلاح طلب و اصول گرا از بين برود اين را چقدر محتمل مي بينيد؟
بگذاريد بگويم از نظر من چنين اتفاقي نمي افته علتش هم اينست كه فرض كنيم آقاي موسوي انتخاب شد اولين مساله اي كه با آن روبرو مي شود و نمي تواند حلش كند مساله آزادي است چون من با شناختي كه از اقاي موسوي دارم ايشان اصلاً نمي تونه طرفدار آزادي نباشه چون آدمي كه با مرام باشه نمي تونه اجازه بده خودش حرف بزنه ولي بقيه حرف نزنند وبنابراين موافقت ايشان با آزادي تبعاتي خواهد داشت كه نمي تونه از پس آنها بر بيايد و بنابراين اين دوگانگي دوباره باز توليد خواهد شد. وزن دو طرف بسيار سنگين تر از عاملي است كه بخواهد چنين هدفي را محقق كند.
به هرحال اميد وارم هرسه به وحدت برسند و از دل اين قضايا چيز خوبي بيرون بيايد

 

خاتمی پیروز انتخابات

علی مزروعی

جامعه سیاسی ایران در ماه های اخیر تجربه گرانبهایی را پشت سرگذاشت . از بحث آمدن یا نیامدن خاتمی تا آعلام نامزدی ایشان برای انتخابات و سرانجام بیانیه انصراف در روز 26 اسفند زمان چندانی طی نشد اما مواضع و دیدگاههای بسیاری از افراد و گروه ها شفاف و روشن شد که شاید اگر اینگونه عمل نمی شد هرگز چنین اتفاقی نمی افتاد و طبعا این یک تجربه سیاسی خوب برای افرادی است که می خواهند سیاست ورزی اصلاح طلبانه بکنند .

مطالعات و تجربه سیاسی برمن اثبات کرده است که در کشورهای جهان سوم ، که کشور ما نیز از زمره آنان محسوب می شود ، کمتر افراد سیاسی را می توان یافت که سرسالم از این عرصه بگور ببرند و در ایران معاصر برای اثبات این وضعیت مصادیق بسیار می توان عرضه کرد . اینکه در این رخداد مستمر چه نهاد یا فردی مقصر است جای بحث فراوان دارد اما اجمالا می توان به شکل گیری دور باطلی در ایران اشاره کرد که یک سر آن ( والبته سر اصلی و موثر) حکومت و حکومتگران و سر دیگر مخالفان و دگراندیشان و...بوده اند که در ایجاد استبداد و خشونت نقش داشته اند . اگر حکومتگران برای رسیدن به هدف ، که همان حفظ قدرت و حکومت با هر قیمت و بهایی بوده است ، استفاده از هر وسیله ای را مجاز می دانسته اند ، گروه های مبارز و مخالف و دگر اندیش هم کم و بیش در دام یک چنین قاعده ای گرفتار بوده اند و شاهد این مدعا هم بررسی شکل گیری گروه ها و سازمان های مبارز گذشته است .
راه رهایی ایران از دام استبداد و خشونت به هر نام و شکل و شیوه ای و دستیابی به آزادی و عدالت و مردمسالاری و...و در یک کلام حاکمیت قانون گذر از این قاعده وحشتناک هدف ، وسیله را توجیه می کند ، است و این امکان ندارد مگر اینکه سیاستمداران ما در هر رده ای به اصول اخلاقی چه در هدف و چه در روش پایبند و ملتزم شوند و به نظرم تحقق این امر در سایه تمسک به آموزه های دینی بسیار محتمل و ممکن است و تصور بنده در دورانی که برای پیروزی انقلاب اسلامی مبارزه می کردم جزاین نبود .
بدون اینکه بخواهم به راه های پیموده در سال های پس از انقلاب در انطباق با آموزه های دینی و به ویژه آموزه های اخلاقی اشاره و آنرا ارزیابی کنم خلاصه می گویم که متاسفانه هرچه ما از صدر انقلاب دور شده ایم به همان میزان نیز از پایبندی ما به آموزه های دینی و اخلاقی در اداره حکومت کاسته شده است و این آسیب و فاجعه ای بزرگ است که اگر برای ترمیم و جبران آن چاره ای نشود بر پایه آن حدیث که جز از اسلام اسمی باقی نمی ماند همان می شود که پس از رحلت رسول خدا بتدریج در جامعه اسلامی رخ داد .
حرکت اصلاحات که در سایه انتخاب آقای خاتمی در دوم خرداد 76 به ریاست جمهوری شکل گرفت تلاشی برای بازسازی اداره حکومت در انطباق با آموزه های دینی و اخلاقی و شعارهای انقلاب اسلامی بود و البته در این مسیر مخالفت ها و کارشکنی ها و بحران آفرینی ها اتفاق افتاد و سنگ های فتنه که از هر سو می بارید اما جالب اینکه در همین دوران سخت و دشوار خاتمی بدلیل کارهایی که شیوه رایج همه حکومتگران ایران بود و انجام نداد مورد شماتت و سرزنش والبته بزبان مدرن انتقاد برخی قرار گرفت که خود را اصلاح طلب تر از او می دانستند و شعار عبور از خاتمی و بعد تحریم انتخابات را ساز کردند و شد آنچه شد و سرانجام از طی این مسیر حاکمیت یکدست اقتدارگرایان درآمد و دوستان عبور کننده هم به خارج رفتند و...
تجربه حاکمیت یکدست اقتدارگرایان برای جامعه ما تجربه ای سخت گرانبها و پرهزینه بود و براحتی می توان دریافت که اکثریت جامعه خواستار بازگشت به اصلاحات و تغییر وضع موجود است و تراوشات این موج خاتمی را متقاعد ساخت که پا به میدان انتخابات بگذارد با این جمله که یا من یا آقای مهندس موسوی ، و در همین مدت اندک با سفر به استانهای فارس ، کهکیلویه و بویر احمد و بوشهر نشان داد که اقبال عمومی بسوی اوست اما همین رخداد باضافه آمدن اقای موسوی باعث شد که خاتمی در اندیشه فرو رود و از یکسو به انتظارات و توقعات و امکانات در دسترس و...و از سوی دیگر تعهد اخلاقی به پیشبرد اصلاحات و پیروزی در انتخابات و اینکه حاضر برای اینکار هر هزینه ای بپردازد باعث شد که تصمیم به انصراف بگیرد و راه را برای اجماع بین اصلاح طلبان روی یک نامزد باز نماید . به نظر من از هرمنظری به موضوع نگاه کنیم « خاتمی پیروزی انتخابات » است چراکه نشان داد او برای رسیدن به قدرت (هدف) استفاده از هر وسیله ای را (حتی اگر گفتن یک جمله باشد ) مجاز نمی داند و میزان صداقت و اخلاقی بودن خود و اینکه حاضر است هر هزینه ای را در این راه بپردازد . من با همه وجودم براین باورم که خاتمی نیاز جامعه دیروز و امروز ماست و تنها افرادی با ویژگی های شخصیتی او می توانند راهبر ما در پیمودن راه دشوار آزادی و... در این سرزمین باشند اما سوگمندانه باید بگویم که ساختار قدرت از یکطرف و یاران نایار از طرف دیگر باعث شدند که ایشان خود را ازصحنه انتخابات کنار کشد و...و به نظرم از امروز کار بر دو نامزد باقی مانده اصلاح طلب و همچنین اصلاح طلبان بسیار سخت و دشوار خواهد شد و نه تنها صحنه انتخابات که وضعیت درونی اصلاح طلبان و دونامزد به محک آزمون نهاده می شود و اینکه اینان بواقع چقدر حاضرند در ایم مسیر هزینه بدهند؟ به نظر می آید عمل آقای خاتمی نشان دادکه او بیش از پیش لیاقت و شایستگی رهبری جنبش اصلاح طلبی مردم ایران را دارد و بر اصلاح طلبان است که اورا رها نسازند و سازی ساز کنند تا اورا به صحنه باز گردانند و در این میان دو نامزد باقی مانده اصلاح طلب بیش از همه مسئولیت دارند و فردای انتخابات باید پاسخگوی عمل خود باشند .

تاملی پیرامون همزمانی اعلام کاندیداتوری دو نامزد ریاست جمهوری!؟

اکبراعلمی

بر کسی پوشیده نیست که آذربایجان و سایر استان های ترک زبان و همچنین مناطقی که در آنها اقلیت های قومی در اکثریت می باشند ،یک ظرفیت بالقوه بسیار بزرگ و تعیین کننده در نتایج انتخابات ریاست جمهوری محسوب می شود و حمایت آنان از یک کاندیدا و یا تحریم انتخابات از سوی آنها می تواند در سرنوشت انتخابات و مشروعیت آن بسیار تاثیر گذار باشد ،از اینرو همه کسانی که وارد میدان رقابت های انتخاباتی می شوند ،بدون استثناء در ایام انتخابات شیفته مردم آذربایجان و مناطق ترک نشین و کردنشین و سایر اقوام شریف ایرانی شده و تازه بیاد مطالبات قانونی آنان می افتند و لاجرم در طول ایام تبلیغات بازار موضوعاتی مانند اجرائی شدن دو اصل مهجور 15 و 19 قانون اساسی ،اداره فدراتیو کشور و توجه به حقوق اقلیت های قومی به موازات سایر شعارهای فریبنده مانند حقوق بشر و آزادی بیان و آزادی اندیشه و ...رونق چشمگیری می یابد و در مواردی هم برخی از نامزدها سعی می کنند تا با درست کردن شجره نامه های مختلف بفراخور حضورشان در هر منطقه ای خود را ترک ،کرد ،لر ،بلوچ ،عرب ،ترکمن ،قشقائی و ... نشان دهند تا بلکه از این طریق رای آن مناطق را از آن خود سازند! بنابراین اگر کاندیدائی به هر دلیلی قادر به بسیج پتانسیل بالقوه آذربایجانیان و ترک زبانان و اقوام مختلف ایرانی بنفع خود شود، یکی از مهمترین برگ برنده ها را در اختیار خواهد داشت.پرواضح است که تحریم انتخابات از سوی این جمعیت گسترده نیز بصورت معناداری می تواند مشروعیت سیاسی هیات حاکمه را تحت الشعاع خود قرار دهد و این مساله برای مسئولان امر حائز اهمیت بالائی است!

به همین سبب زمانی که در اواخر مهرماه سالجاری در جمع خبرنگاران حاضر در کنگره حزب اعتماد ملی از احتمال کاندیداتوری خود در دهمین انتخابات ریاست جمهوری سخن به میان آوردم ،دغدغه ها و تحرکاتی در ارکان قدرت و محافل سیاسی پدیدار شد! در آن ایام تنها کاندیداتوری آقایان خاتمی و کروبی در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده بود و کوچکترین خبری از احتمال نامزدی آقای موسوی در میان نبود.

حتی در 20 سال گذشته هم هرگاه افراد منسوب به چپ (اصلاح طلبان کنونی)با اصرار فراوان تلاش می کردند تا آقای میرحسین موسوی را به نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری ترغیب نمایند در هربار با مخالفت سرسختانه او مواجه می گشتند و در برخی از موارد آقای موسوی شرط حضور مجدد خود در قدرت را موکول به در اختیار گرفتن صدا و سیما و نیروی انتظامی می کرد. اما این بار برخلاف گذشته بدون آنکه برای او فرش قرمزی پهن شده باشد و از او برای نامزدی در انتخابات دعوت به عمل آید و یا خواسته اش مبنی بر دراختیار گرفتن صدا و سیما و نیروی انتظامی تامین شود ، در شرایطی مصرانه سکوت و انزوای 20 ساله اش را شکسته و وارد میدان رقابت ها شد که دو تن از یاران دیرین و دوستان شفیق اش هم پیش از او کاندیداتوری خود را بطور رسمی و جدی اعلام کرده و بر آن پافشاری می کردند!

مقارن با همان ایامی که خاتمی اعلام کرد که از میان او و یا میرحسین موسوی یکی کاندیدا خواهند شد بنده کم و بیش از پشت پرده مذاکرات ایندو و شکافی که میان آنها پدید آمده است آگاه بودم و یقین داشتم که خاتمی و موسوی هر دو برای ورود به میدان رقابت های ریاست جمهوری مصمّم هستند ،بنحویکه هیچیک حاضر نیست بنفع دیگری کنار برود. لذا زمانی که آقای خاتمی پیسدستی کرده و نامزدی خود را اعلام نمود ،این اقدام وی اسباب آزردگی خاطر میرحسین موسوی و حامیانش را فراهم ساخت.

در واقع طبق شواهد موجود موسوی برای اینکه از پرسش های مربوط به 20 سال سکوت در شرایط بحرانی کشور و برنامه های آتی خود و نسبت آن با شرایط کنونی و تفسیری که از اصل 44 صورت گرفته است در امان بماند ،ابتدا قصد داشت که نامزدی خود را در اردیبهشت ماه سال آینده اعلام نماید اما پیشدستی خاتمی در اعلام نامزدی خود موجب شد تا موسوی هم در تصمیم خود تجدید نظر کزده و اعلام نامزدی خود را به پیش اندازد.

با این وصف از دوستان بسیار نزدیک آقای موسوی کسب اطلاع کرده بودم که وی بنا دارد در این هفته طی مراسمی در یک اجتماع مردمی در تهران ورود خود به میدان رقابت ها را اعلام کند ،اما به محض اینکه بنده روز سه شنبه هفته گذشته (20 اسفند) طی یک کنفرانس مطبوعاتی در تبریز ،رسما کاندیداتوری خود را برای شرکت در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام کردم ،این بار نیز مهندس موسوی در یک اقدام غیر منتظره دیگر در فاصله کمتر از چند ساعت با صدور بیانیه ای که بنظر می رسید شتابزده تنظیم شده است از ورود خود به عرصه رقابت ها خبر داد و همچنانکه قابل پیش بینی بود متن بیانیه وی باعتبار شهرت ناشی از قدرت پیشین خود و فرهنگ و مناسبات حاکم بر رسانه های وطنی در صدر اخبار رسانه هائی واقع شد که بنحوی  به کلکسیون دائمی قدرت وابسته اند و در نتیجه کنفرانس مطبوعاتی اخیر بنده بصورت هدفدار و برنامه ریزی شده کاملا در حاشیه و غربت قرار گرفت و با وجود اینکه خبرنگار صدا و سیما هم در نشست مطبوعاتی مذکور حضور داشت ،همنوا با بی بی سی و خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی اخبار خود را تنها به اعلام کاندیداتوری میر حسین موسوی اختصاص داد بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به کنفرانس خبری مذکور نمایند و این در حالیست که یکروز قبل از اعلام رسمی نامزدی بنده در انتخابات ریاست جمهوری خبر فوری و مهم دو خبرگزاری جمهوری اسلامی و فارس به نشست مطبوعاتی ام در روز سه شنبه 20 اسفند اختصاص یافته بود!!

نکته جالب تر اینکه یکروز پیش از آنکه رسما خبر کاندیداتوری خود را اعلام نمایم ،یکی از کارشناسان وزارت اطلاعات که با نمایندگان مجلس ارتباط دارد و سال گذشته هم چندین ماه قبل از رد صلاحیت حقیر پیشاپیش از عزم بعضی از اشخاص حقیقی و حقوقی برای رد صلاحیتم در هشتمین دوره انتخابات محلس شورای اسلامی خبر داده بود بصورت غیر مترقبه ای طی چندین تماس پی در پی تلفنی یادی از حقیر کرده و جویای احوالم شد و آنگاه از من پرسید که آیا واقعا قصد نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری را  دارم که با پاسخ مثبت حقیر مواجه شد! اینکه چگونه می توان بین مفاد پاراگراف های این یادداشت و حلقه های حوادثی که در یک برهه خاص بصورت معناداری رخ داده است یک رابطه منطقی پیدا کرد را به اهل فن واگذار می شود! اما می توان استنباط کرد که ترجیحات و عزم  هیات حاکمه منحصرا معطوف به دست بدست شدن قدرت در میان اعضای دائمی کلکسیون قدرت و ترجیحا موسسین و اعضای اصلی حزب جمهوری اسلامی می باشد

 

طلایی نیک:

با انصراف خاتمی احتمال توافق اصولگرایان روی موسوی کاهش می یابد

دبیرکل حزب توسعه و عدالت در تشریح طرح دولت ائتلافی گفت: دولت ائتلافی برای ارتقا ظرفیت دولت دهم و متناسب با مقتضیات پیشرفت و سرعت توسعه ارایه شده زیرا با اتکا به یک حزب یا یک شخصیت و اطرافیان او نمی توان دولتی توانمند و متناسب با مطالبات ملی و مشکلات گسترده اقتصادی و اجتماعی در داخل و چالش های فراملی تشکیل داد.
رضا طلایی نیک افزود: فلسفه ایده طرح دولت ائتلافی برای هم افزایی و به کارگیری همه ظرفیت های ممکن در یک جریان هم گرا است. یکی از بزرگترین انتقاد ما به دولت نهم غفلت این دولت از همه ظرفیت ها اصولگرا و نخبگان و کم توجهی به ارتقا سطح مدیریت بوده است به همین دلیل ایده دولت ائتلافی بر برنامه محوری و عبور از سلیقه گرایی به جمع گرایی به جای فرد گرایی و تعهد جمعی توام با شاخص های کارآمدی اتکا خواهد داشت که این طرح در سه مدل قابل تحقق است.


وی در تشرح سه مدل طرح دولت ائتلافی اظهار داشت: نوع اول و مطلوب ترین مدل، سازماندهی اولیه دولت قبل از انتخابات بین نامزدهای همسو و نخبگان مرتبط با آنان است. یعنی چند نامزد مطرح و همفکر با ارایه برنامه های خود بین سایر نامزدها و نخبگان منتخب به رقابت برای تعیین نامزد نهایی می پردازند که پس از مشخص شدن کاندیدای نهایی از بین کاندیداهای همسو، با تشخیص نخبگان منتخب بر مبنای برنامه ریزی پذیرفته شده و تعهد متفابل بین نامزدها و سایر نخبگان در مشورت پذیری و سازماندهی دولت، این فرآیند قبل از انتخابات شفاف می شود.
وی افزود: نوع دوم طرح دولت ائتلافی در صورت دو مرحله ای شدن انتخابات است که احتمال آن در این دوره از انتخابات حتی بیش از انتخابات گذشته است. یعنی در مرحله اول و دوم و پس از راهیابی یکی از نامزدها که با جریان دولت ائتلافی هماهنگ باشد به طور طبیعی با پشتیبانی سایر نامزدهای مرحله اول، مقدمات دولت ائتلافی فراهم می شود.


طلای نیک اضافه کرد: نوع سوم مدل دولت ائتلافی در صورت عدم تفاهم و توافق بین نامزدهای همفکر و همگرا توسط نامزد منتخب مردم در مرحله دوم به شرط اعتقاد به دولت ائتلافی تشکیل می شود. یعنی ما برخی از نامزدها مانند آقای محسن رضایی که معتقد به دولت ائتلافی هستند در صورت عدم توافق سایر نامزدها برای وحدت روی ایشان پس از انتخابات با توجه به اعتقاد فرد به دولت ائتلافی این طرح محقق می شود.
طلایی نیک با اشاره به این نکته که به طور جدید و رسمی از همه نامزدهای اصولگرا برای مشارکت در دولت ائتلافی دعوت کردیم درباره تمایل احمدی نژاد نسبت به این طرح گفت: ایشان هنوز موضع شفافی درباره ائتلاف با سایر اصولگرایان و نامزدهای مطرح اتخاذ نکرده و ما منتظر موضع شفاف ایشان برای تعامل و ائتلاف با سایر اصولگرایان هستیم.


وی افزود: الگوی دولت ائتلافی برای کاهش چالش های درونی میان اصولگرایان از یکی سو و ارتقا ظرفیت تشکیل دولت است و در واقع در مدل دولت ائتلافی سهم خواهی پنهانی و معامله گری غیرمنطقی کنار گذاشته می شود در حالی که دولت نهم هنوز تصمیمی در این رابطه نگرفته و احتمال عدم موافقت با این طرح نیر وجود دارد.
طلایی نیک در رابطه با دیدگاه دولت ائتلافی نسبت به مهندس موسوی اظهار داشت: در صورت قطعی شدن هویت انتخاباتی آقای موسوی به عنوان نامزد نهایی اصلاح طلبان امکان ائتلاف ایشان با سایر نامزدهای اصولگرا وجود ندارد. آقای موسوی در صورت حفظ استقلال سیاسی و عدم انتصاب جناحی می تواند امکان تعامل با سایر نامزدهای مطرح در دولت ائتلافی را داشته باشد.
دبیرکل حزب توسعه و عدالت تاکید کرد: با کنار رفتن آقای خاتمی و منحصر شدن نامزد نهایی اصلاح طلبان، به طور طبیعی زمینه توافق بخشی از اصولگرایان روی آقای موسوی کاهش می یابد زیرا انتخاب ایشان به عنوان نامزد اصلاح طلبان موانع جدی برای تعامل با اصولگرایان به وجود می آورد.

 

چرا کار احمدی نژاد تمام شده است؟

جمهوریت: چه اتفاقی در جبهه اصلاح طلبان رخ داده است و آیا با کناره گیری خاتمی از عرصه رقابت ها کرسی ریاست جمهوری هم از دست اصلاح طلبان خارج شده است؟

این سوالی است که پاسخ به آن در قالب بررسی محتوای استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان قابل تحلیل و پاسخ است. همانطور که می دانیم استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان دو بخش داشت: ١- عدم ریاست جمهوری دوباره احمدی نژاد ٢- به کرسی نشاندن کاندیدای مورد حمایت جبهه اصلاحات. آنچه که تاکنون رخ داده این است که به احتمال قوی و بر اساس شواهه موجود بخش اول استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان محقق شده است. اینک محمود احمدی نژاد از جانب جریان اصلی اصولگرایان طرد شده است. بی اعتمادی اصولگرایان به احمدی نژاد تا آن حد است که مجلس مهم ترین برنامه اقتصادی او را حذف کرده است.

هیچ گروه یا جریان اصولگرایی به جز طیف تندرو و شبه نظامی حمایت خود را از انتخاب دوباره احمدی نژاد نه تنها اعلام نکرده بلکه بر انتخاب رئیس جمهور معتدل تاکید می کنند. به عبارت روشنتر همان بلایی که در اواخر دوره هفتم مجلس بر سر حداد عادل آمد، اینک مشابه همان اتفاق بر سر احمدی نژاد آمده است. در آن زمان علائم عزل حداد عادل از ریاست مجلس هویدا شد و حداد عادل برای بقای ریاست، نامه نگاری های تندی را با محمود احمدی نژاد آغاز کرد که البته نتیجه عکس داد چرا که حداد عادل متهم بود درطول چهار سال ریاست مجلس دربرابر زیاده خواهی های دولت احمدی نژاد کوتاه آمده است و اینک زمان رای گیری برای انتخاب رئیس جدید مجلس به اقدامات تبلیغاتی دست یازیده است. از همین رو بود که حداد عادل نتیجه را به علی لاریجانی باخت و از او ریاست مجلس کنار رفت.


اینک نیز محمود احمدی نژاد که ریاست دوباره خود را بر دولت از دست رفته می بیند به همان شیوه حداد عادل رو آورده است که البته تجربه حداد نشان می دهد که کار احمدی نژاد هم تمام شده است. چرا که احمدی نژاد در نامه تند خود به لاریجانی در شرایطی از پایبندی همگان به قانون اساسی دم می زند که خود در مظان اتهام قانون شکنی قرار دارد. نمونه آن گزارش دیوان محاسبات است که نشان می دهد احمدی نژاد و دولتش در اجرای بودجه ٨٦ حداقل ٢ هزار تخلف قانونی انجام داده اند. البته دست یازیدن احمدی نژاد به ٢٥٠ میلیارد دلار درآمد نفتی در موارد زیادی بدون اخذ مجوز از مجلس هم نمونه دیگری است که شدیداً وجهه احمدی نژاد را نزد افکار عمومی متزلزل کرده است. به همین دلایل عقلای راست و کسانی که تصمیم گیر اصلی هستند، به این نتیجه رسیده اند که احمدی نژاد را هم بر سرنوشت حداد عادل مبتلا کنند. که این موضوع را می توان از پاسخ عتاب آلود علی لاریجانی به محمود احمدی نژاد دید.

بنابراین تا اینجای کار یکی از اهداف اصلی اصلاح طلبان محقق شده و به نظر می رسد کار احمدی نژاد نه توسط مردم و اصلاح طلبان که پیشاپیش از سوی حامیان قدرتمندش تمام شده است و او لقب اولین رئیس جمهور یکدوره یی را به نام خود تمام خواهد کرد. اما ظاهراً اطمینان به همین مسئله- یعنی احمدی نژاد تمام شده – دعوا را در جناح اصلاح طلب و حتی اصولگرا تشدید کرده است. اینک جریانهای یاد شده که تا پیش از این به هر رئیس جمهوری غیر از احمدی نژاد قناعت می کردند، اما اکنون ولع و اشتهای آنان زیاد شده و برای رسیدن به هدف صددرصدی با یکدیگر به رقابت حتی و تنازع پرداخته اند. تنازعی که می تواند حتی ٥٠ درصد هدف محقق شده را هم تحت تاثیر قرار دهد و مصداق آن ضرب المثل مشهور شویم که از حول حلیم توی دیگ بیفتیم... و ظاهراً اطمینان خاتمی به چنین موضوعی بود که سرانجام باعث شد او علیرغم اینکه در صدر نظرسنجی ها قرار داشت، به نفع میرحسین موسوی از عرصه رقابت ها کنار رفت و به مهدی کروبی هم توصیه کرد به نفع میرحسین موسوی کناره گیری کند. اکنون همگان در انتظار تصمیم نهایی کروبی نشسته اند.


 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics