نویدنو:04/01/1386                                                                   صفحه قابل چاپ است

بر باد رفته...

نگاهی به کارنامه دستگاه دیپلماسی حاکمیت یکدست در سال 85؛

 

عصرنو:اگر تبلیغات وشعارهای نامزدهای جریان ضد اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری نهم را مورد مداقه قرار دهیم در خواهیم یافت هرچند که هر کدام از آنها در مورد مسائل مختلف اقتصادی،سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...شعارها ونظرات متفاوت و بعضا متعارضی داشتند، اما همگی درباره سیاست خارجی ونحوه تعامل با جهان خارج، با حمله به نقطه قوت خاتمی واصلاح طلبان یعنی سیاست خارجی مبتنی براعتمادسازی وتنش زدایی با جهان، مواضعی یکسان اتخاذ می کردند. گویی همگی از منبعی واحد خط می گرفتند...
یکی سیاست خاتمی ودولتش را مرعوبانه می نامید...دیگری برای درهای غلطانیکه بیگانگان به ازای چند عدد آبنبات از کف اصلاحاتیان به یغما برده بودند مرثیه می سرایید...یکی دیگر وعده برخورد شجاعانه با ایادی استکبار جهانی در
N.P.T را به توده ها می داد... ونامزدی هم تنها نسخه شفابخش کشور را در اتخاذ سیاست تهاجمی وفعال جستجو می کرد...
با اعلام نتایج انتخابات سوم تیر وتکیه محمود احمدی نژاد بر مسند ریاست قوه مجریه این شعارها تندتر وتند تر شد وانتقاد از سیاست های دولت های پیشین لحنی گزنده تر یافت...
بسیاری بر این باور بودند که با فرونشستن گرد و غبار تبلیغات انتخابات و تسلط حاکمان تازه کار بر امور این گونه موضعگیری های شعار گونه آرام آرام رنگ خواهد باخت اما در عمل شاهدیم که پس از گذشت یک سال ونیم از شروع به کار حاکمان فعلی، به رغم برخی مواضع معتدل تاکتیکی و کوتاه مدت، هر روز بر آتش تهیه این گونه تبلیغات افزوده می شود...
هم اکنون که واپسین روزهای سال هشتاد وپنج را سپری می کنیم ودر هنگامه ای که حدود یک سال ونیم از کامل شدن پروژه یکدست سازی حاکمیت می گذرد به نظر می رسد که فرصت مناسبی به دست آمده باشد تا کارنامه یکساله حاکمان فعلی در بخش سیاست خارجی را به صورت هرچند گذرا به ارزیابی بنشینیم و ببینیم سیاست فعالانه وغیرمرعوبانه! دست اندرکاران قطار دیپلماسی حاکمیت یکدست چه دستاورد ها وپیامدهایی را به همراه داشته است.
برای آغاز بد نیست که به روش های نوین اتخاذ شده از سوی حاکمان فعلی بپردازیم...
آمریکا دیگر گرگ نیست!
شاید بسیاری از خوانندگان گرامی به یاد داشته باشند که تا چند سال پیش سخن گفتن درباره امکان رابطه با آمریکا ذنبی لایغفر به شمار می آمد واعلام می شد که بیان کنندگان این گونه سخنان از الفبای سیاست یاغیرت بهره ای نبرده اند واصولا رابطه با آمریکا رابطه گرگ ومیش است... و بحث تا آنجا بالا گرفت که بخش هایی از قوه قضائیه هرگونه اظهار نظر درباره ضرورت برقراری رابطه با آمریکا راجرم دانستند!...
این موضعگیری های تند و واهمه از پیامدهای آن باعث شد بسیاری از فرصت های به دست آمده در دوره اصلاحات برای گفتگویی برابر،مقتدرانه وعزتمند با طرف آمریکایی از دست برود...
اما در سال 85 تحولی بی سابقه در سیاست خارجی کشور به وجود آمد ودست اندرکاران رخصت یافتند به رئیس جمهور آمریکا نامه بنویسند وهرچه مناسب می دانند بر زبان جاری کنند.
ابتکارات سیاست خارجی به همین مورد محدود نماند بلکه می توان با اطمینان بیان داشت اکثر قریب به اتفاق مسولین ایرانی به گونه ای از مذاکره با آمریکا سخن گفتند... هر چند که این رویداد تا همین جا نیز مثبت وقابل تقدیر است اما با ید اذعان داشت این اتفاق که می توانست به رویدادی تاریخی بدل شود به دلیل شرایط بین المللی،شیوه عملکرد مسولین ایرانی وفقدان استراتژی مشخص از سوی آنها تا کنون به تحولی واقعی در روابط دوکشور منتج نشده است.
در آن سو نیز این گونه اقدامات دولتمردان ایران موجب شد که بخش های صلح طلب آمریکا، دولت جرج بوش را به گفتگو با ایران توصیه کنند که این مساله نیز فی حدنفسه گامی رو به جلو به شمار می آید.
با این حال باید به این تحول کیفی نیز توجه کرد که در دوره اصلاحات این ایالات متحده بود که به انحای مختلف خواهان مذاکره با ایران بود و در مقابل برخی محافل در ایران این مجال را به دولت وقت ندادند تا در این زمینه گام موثری بردارد اما در حال حاضر این آمریکا است که عدم تمایل خود را درباره مذاکره با ایران بیان می دارد وجناح های مخالف دولت از بوش می خواهند که با ایران به گفتگو بنشیند.[جالب اینکه در نشست بغداد نیز طرف امریکایی آب پاکی را روی دستان ما ریخته واعلام کرده است که هیچ گونه مذاکره ای درباره مشکلات مابین ایران وآمریکا دراین نشست مطرح نخواهد شد وما نیز حتی تنوانستیم برای مذاکره پیش شرطی از قیبل آزادی6 دیپلمات در بند رامطرح کنیم]
سیاست فعالانه؛مساله این است!
...یکی از تصورات رایج در ذهن برخی از مقامات بلندپایه کشور آن است که سیاست خارجه فعال یعنی سفرهای متعدد به خارج از کشور وبیان رودرروی مواضع قاطع خود به دیگران!
با این تحلیل به نظر می رسد که حاکمان فعلی تمام تلاش خود را صورت دادند که به هر صورت ممکن تعداد سفرهای خارجی مسولان کشور را افزایش دهند.
با توجه با این معضل که انجام سفرهای رسمی تنها محدود به چند کشور بود، این محدودیت جزیی! باعث نشد که دست اندکاران سختکوش دیپلماسی کشور دست از فعالیت بکشند وبرای حل این مشکل سفرهای چند باره ودر سطوح مختلف به کشورهایی نظیرسوریه، ونزوئلا،کوبا،بولیوی ونیکاراگوئه را برنامه ریزی واجرا کردند[با توجه به بازدیدهای برخی از این سفرها، احتمالا به نظر مقامات بلندپایه ، دیپلماسی کشوردرسال 85 به مرحله بسیار فعالی رسیده است]
پس از اشاره به برخی از نوآوری های دستگاه دیپلماسی حاکمیت یکدست، حال به دستآوردهای این مجموعه می پردازیم:
بحران هسته ای؛ ورود به شکارگاه اختصاصی عمو سام
در سال85 تقریبا همه پیش بینی های کارشناسان باتجربه سیاست خارجی در قبال بحران هسته ای به وقوع پیوست وسیاست خارجی ایران سهمگین ترین شکست پس از انقلاب را تجربه کرد. پرونده هسته ای ایران با اجماع همه کشورهای تاثیرگذار جهان به شورای امنیت ارجاع شد....
بسیاری از تحلیلگران، شورای امنیت را شکارگاه اختصاصی ایالات متحده نامیده اند آنها بر این باورند که شاید ورود به این شکارگاه با اراده واختیار کشورهای مختلف باشد، اما مطمئنا خروج از آن بدون اذن عموسام امکانپذیر نخواهد بود...
بر همین اساس شاهد بودیم که خط قرمز خاتمی واصلاح طبان در مساله هسته ای جلوگیری از ارجاع پرونده به شورای امنیت بود وبا برنامه ریزی در این زمینه تا زمان حضور آنها در مسند قدرت پرونده ما فرسنگها با شورای امنیت فاصله داشت...
اما در مدت کمتر ازشش ماه پس از روی کار آمدن دولت جدید پرونده ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد سر در آورد.
تاسف بارتراینکه درشورای امنیت برای نخستین بار پرونده ایران به عنوان متهم به نقض صلح وامنیت جهانی مورد رسیدگی قرار گرفت ودر ادامه برای اولین بار با اجماع جهانی تصمیم به تحریم ایران گرفته شد ومراحل ابتدایی اقدامات تنبیهی بین المللی با ایجاد نهاد تحریم کننده یعنی کمیته تحریم ایران در کنار شورای امنیت شکل گرفت ونام ایران به جمع کشورهایی چون کره شمالی اضافه شد.کشورهایی که تمام فرصت های ملی خود را با توهم کسب عزت واقتدار جهانی، در راه دستیابی بمب هسته ای از کف دادند...
این رویداد از این جهت عبرت انگیزتر است که بسیاری از کارشناسان ودلسوزان از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران بارها تبعات اقدامات ماجراجویانه واظهارنظرهای احساسی مسولین حاکمیت فعلی را گوشزد کرده بودند...
با این حال برخی اظهار نظرهای دولتمردان کنونی بسیاری را نگران کرده است که شاید هنوز بسیاری از آقایان به عمق فاجعه پی نبرده باشند...
هنگامیکه رئیس دولت نهم در برنامه زنده خبری به صراحت اعلام می کند که هیچ نگرانی نسبت به اوضاع کشور ندارد وبگذار شورای امنیت ده قطعنامه دیگر صادر کند ویا اینکه هی ما را از شورای امنیت می ترساندند، دیدید هیچ اتفاقی نیفتاد؟...وقتی احمد خاتمی خطیب موقت جمعه تهران می گوید که دیدید شورای امنیت هیچ کاری نتوانست بکند...ویا اعلام می شود وضعیت کشور کاملا طبیعی است...حق بدهید که احمدی نژاد رسما اعتراف کند که قطار هسته ای ما ترمز ودنده عقب ندارد،زیرا پارسال آنها راکنده به دور انداخته ایم!...
برای یادآوری خوانندگان، به صورت تیتروار برخی پیش بینی های کارشناسان درباره پرونده هسته ای را مرور می کنیم:
1) بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که پس از سوم تیر پرونده هسته ای کشور در مسیری گام بر می دارد که برای نخستین بار ایران به عنوان متهم اخلال در امنیت وصلح جهانی به شورای امنیت فرستاده خواهد شد وبدین جهت مطمئنا بسیاری از فرصتهای پیشرفت را از دست خواهد داد. این مساله آن گاه اهمیت واقعی خود را نشان می دهد که بدانیم که حتی در دوران جنگ تحمیلی ویا اشغال سفارت آمریکا نیز پرونده ایران در شورای امنیت به عنوان متهم بررسی نشد.
2) یکی از اهداف آمریکا در قبال ایران ایجاد اجماع جهانی علیه ما بودو کارشناسان مسائل استراتژیک معتقد بودند که اجماع جهانی به مراتب از تهدیدات آمریکا علیه ایران خطرناکتراست. وهمچنین پیش بینی کرده بودند که آمریکا با سواستفاده از اقدامات نسنجیده ما تلاش خواهد کرد که به تهدیدات خود علیه ایران مشروعیت جهانی ببخشد...
3) اکثر افرادی که حتی از دور دستی بر آتش دیپلماسی داشتند برخلاف برخی نظریات که معتقد «برخورد با آمریکا اجتناب ناپذیر است، پس بیاییم در مساله ای به تقابل با آمریکا بپردازیم که امکان بسیج عمومی توده ها فراهم باشد» براین باور بودند که با بهانه هایی نظیر صلح خاورمیانه،تروریسم وحقوق بشر امکان اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد و تنها نقطه ای که آمریکا می تواند به اجماع جهانی امید داشته باشد پرونده هسته ای است.
4) هیچ کشوری در شورای امنیت قطعنامه علیه ایران را وتو نمی کند.
5) هرچند که آمریکا جز با بحث هسته ای نمی توانست ایران را به شورای امنیت بکشاند، اما ورود ایران به عنوان متهم نقض صلح جهانی این امکان را به ایالات متحده خواهد داد که مسائل خود با ما را سر فرصت و به بهانه های مختلف به شورای امنیت بکشاند وایران را تحت فشار قراردهد.
توسعه قربانی سیاست های ماجرا جویانه
می توان سال 85 را به لحاظ از دست رفتن فرصتهای اقتصادی،"سال فرصت سوزی" و حاکمیت کنونی را نیز "کوره فرصت سوزی" نامید. در این سال به گفته بسیاری از کارشناسان اقتصادی اغلب فرصتها وزمینه هایی که در طی 10 سال گذشته برای اقتصاد کشور فراهم شده بود، تحت تاثیر سیاست های خارجی حاکمیت یکدست از بین رفت.
در این سال برای نخستین بار پس از انقلاب ایران در معرض تحریم جهانی قرار گرفت[تا کنون تحریم های صورت گرفته علیه ایران همیشه از سوی آمریکا بوده است ودر سال های دولت اصلاحات از شدت بسیاری ازآن تحریم ها نیز کاسته شده بود]
در دوره اصلاحات نرخ ریسک همکاری اقتصادی با ایران از رقم 6 به رقم رویایی 4 رسیده بود وتلاش هایی برای کاهش این رقم به عدد3 در جریان بود.این تحول باعث کاهش صدها میلیون دلاری هزینه توسعه در کشور می شد. پس از گذشت 18 ماه از فعالیت دولت نهم وبا تلاش های صورت گرفته توسط آنها ایران به سالهای پیش از76 بازگشته ومهمترین شرکت های بیمه جهانی قراردادهای کشور را بیمه نمی کنند وانتظار می رود ایران دوباره به گروه6 ویا بدترین گروه یعنی7 سقوط کند [احتمالا این اتفاق صورت گرفته است]...
ابتکار جهانی دستگاه دیپلماسی؛ بحران هولوکاست
شاید بسیاری این پرسش را مطرح کنند که چه ارتباط منطقی بین ما وهولوکاست وجود دارد؟ می گویند50 سال پیش درجایی هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین ما هیتلرنامی دست به قتل عام جمعی ازیهودیان زده است. درصورت اثبات ماجرا مطمئنا ما از اولیای دم نیستیم! ودرصورت نفی آن در بهترین حالت هیتلر تطهیر شده است...با نفی هولوکاست توسط مسولین ایرانی وبرپایی همایشی در این زمینه افکار عمومی اروپا علیه دولت ایران بسیج شد...شاید در ابعاد این کشتار اغراق هایی صورت گرفته شده باشد اما تشکیک در صحت این واقعه در اروپای نگران از قدرتیابی مجدد فاشیزم ونازیسم به معنای همسنگری با این جریان ها قلمداد می شود.
توجه داشته باشید که تا دوسال پیش ازاین، ایران به عنوان منادی گفتگوی تمدنها درجهان شناخته می شد وبسیاری از صلح طلبان جهان، ایران ودولت اصلاح طلب آن را از همسنگران خود به شمار می آورند.
هرچند حامیان احمدی نژاد معتقد بودند با طرح این موضوع بحث هسته ای تحت الشعاع این «ابتکار جهانی» قرار گرفته است اما در عمل شاهد بودیم از یک سو اسرائیل وحامیانش از این بحران استفاده کردند و از دیگر سو افکار عمومی بسیاری از کشورها تحت تاثیر این موضعگیری ها به مخالفت با ایران ترغیب شدند وبه نحوی بی سابقه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اتفاق آرا نفی هولوکاست را محکوم کرد.
خلیج عربی جعلی به جای خلیج فارس
...سیاست های اتخاذ شده از سوی دستگاه دیپلماسی کشور درجه تاثیرگذاری ایران در معادلات منطقه را نیز تغییر داده است.
به نظر می رسد به موازات افزایش تنش ایران با جامعه جهانی حساسیت های ملی ما نیز توسط بقیه کشورها کمتر مورد توجه قرار می گیرد.به طورمثال مقامات آمریکایی برای نخستین بار در طول تاریخ روابط دوکشور از به کار بردن واژه خلیج فارس خودداری کرده دراظهاراتشان به کلمه خلیج بسنده کردند.بسیاری از رسانه های بین المللی نه تنها از نام خلیج فارس استفاده نکردند، بلکه خلیج عربی را جایگزین نام واقعی آن کردند.در این زمینه کشورهای عربی نیز درج نام خلیج عربی را در اسناد مالی خود برای خارجیان اجباری کردند.
خبر دیگر اینکه بانک های امارات در توصیه ای به ظاهر خیرخواهانه از بازرگانان ایرانی خواسته اند که موجودی خود را ازبانک های این کشور خارج کنند تا در شرایط بحرانی با مشکل بلوکه شدن داراییهایشان مواجه نشوند...
جایگاه ایران؛ سقوط آزاد
هنگامی که محمدخاتمی در سال هفتاد وشش ردای ریاست جمهوری ایران را به تن کرد، ادبیات ویژه او درجهان پژواکی مناسب یافت واقدامات اصلاحی وی سبب شد ایران از لیست ناقضان حقوق بشر سازمان ملل خارج شود وتا زمانیکه پروژه مقابله با اصلاحات در ایران کلید نخورد وبحران سازان داخلی دست دولت را درمقابله با نقض حقوق بشر نبستند نام ایران از این لیست خارج ماند...
با این همه حتی در بحبوحه بحران های فراروی دولت اصلاحات در زمینه دمکراسی وحقوق بشر جهانیان وحتی بسیاری از رژیم های محافظه کار غربی سیستم حکومتی ایران در منطقه خاورمیانه را یکی از چند الگوی دموکراسی معرفی می کردند. به طور نمونه گروه پژوهشی پارلمان کانادا تنها به سه کشور منطقه ازجمله ایران در زمینه دمکراسی نمره قبولی دادند. ویا نخست وزیر استرالیا از ایران به عنوان یکی از دو دمکراسی واقعی در خاورمیانه یاد کرد.می توان اذعان داشت که در دوره اصلاحات الگوی دمکراسی سازگار با دین ایرانی در حال تبدیل شدن به یکی از استانداردهای قابل قبول جهانی بود...
اما درسال85 ما در کجا ایستاده ایم؟ مسولان قطار دیپلماسی کشور توانستند بااستفاده از دنده عقب، ایران را به سرعت از تمام مسیر طی شده در هشت سال پیش بازگردانند وبار دیگر درفهرست جدی ترین ناقضان آزادی های مدنی وانسانی در سطح جهان قرار دهند...
در بحث تروریسم نیز باید تاکید کرد که با ایراد سخنان نسنجیده و موضعگیری های احساسی توانستیم به متهم ردیف اول منطقه بدل شویم وبا این اقدامات فشار را ازدوش تروریست های القاعده،جنایتکاران شیعه کش عراق ومجاهدین خلق برداریم...
اگر پس از یازده سپتامبر ایران توانست برای نخستین بار به خوبی نشان دهد که افراطگرایی در کجا ریشه دارد واین تفکر پیش وبیش ازهمه با ایران سر ستیز داشته وقبل ازهمه جای عالم درحرم امام هشتم شیعیان دست به جنایت زده است وامنیت ایران ایجاب می کند که با تروریسم القاعده به مبارزه برخیزد،امروز که به صراحت اعلام می کنیم که در صورت به خطر افتادن منافعمان همه جهان ناامن خواهد شد باید منتظر تلاش برخی دشمنان برای همسنگر نشان دادن ما با القاعده ودیگر گروه های ترویست باشیم.
گفته می شود در پیش نویس قطعنامه سوم شورای امنیت علیه ایران، احتمالا بحث تروریسم نیز مطرح خواهد شد،مبارک است!
احتمال تقابل نظامی ایران- آمریکا
در سال گذشته پس از سال ها دوباره زمزمه هایی مبنی برحمله آمریکا به ایران در محافل مختلف جهانی مطرح شد. پیش از استقرار دولت محمدخاتمی در سال 76 همزمان با طرح اتهاماتی مبنی بر دست داشتن ایران در انفجار"خبر" وحادثه "میکونوس" رسانه های غربی از احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران خبر دادند اما با ورود خاتمی به نهاد ریاست جمهوری همه این تهدیدات به طورکامل منتفی شد....
اخبار منتشر شده در چند ماه اخیر بسیار جدی ترازخبرهای آن دوران به نظر می رسد و حتی برخی اظهارنظرهای اعضای دولت بوش مبنی بر عدم برنامه برای حمله به ایران نیز نتوانسته فضای ملتهب کنونی را آرام کند. کمترین هزینه این امر احتیاط وتعلل روزافزون کشورها در ادامه همکاری های شان با ما بوده است.
اجلاس کشورهای اسلامی غیر عرب بدون ایران
در روزهای پایانی سال 85 اجلاسی با حضور کشورهای اسلامی غیر عرب به همراه عربستان واردن در اسلام آباد برگزار شد.این برای نخستین بار در طول تاریخ منطقه است که ایران در چنین جلسه ای دعوت نشده است ومی توان این مساله را حاوی پیام های مهمی برای دولتمردان ایران دانست.
...واما پایان
با توجه به مطالب ارائه شده می توان تاکید کرد که سال 85 تلخ ترین سال برای دستگاه دیپلماسی کشور بوده است.تلخی این سال آنجا افزونتر می شود که دریابیم اگر در سالهای گذشته ناکامی های ما به سبب فشارهای خارجی بوده امسال این شکست ها محصول باورها وعملکرد حاکمان فعلی بوده است.
اما چرا دولتمردان کنونی این راه را برگزیده اند؟ درپایان این مطلب بخش هایی ازپاسخ های محسن امین زاده معاون وزرات خارجه دولت اصلاحات، به این پرسش را که در سالنامه شرق(84) منتشرشده است را مرور می کنیم. وی اظهار می دارد اعتقاد به مقوله هایی از قبیل"تقدیرگرایی مادی،تئوری توطئه،فرافکنی"،"نیاز به داشتن دشمن خارجی"، مطلقنگری نسبت به دوست ودشمن وسیاه وسفید دین بازیگران عرصه بین الملل"،"ستیز با بازیگران میانه روی بین المللی"، "توهم دوران جنگ سرد"،"عدم نگرانی از انزوای جهانی"،"ماجرا جویی وخشنودی از غیر قابل پیش بینی کردن ایران"، "اعتقاد به حفظ امنیت ملی تنها با داشتن سلاح های قوی"و "اعتقاد به دستیابی به عزت جهانی در سایه تندروی" می تواند توجیه مناسبی برای عملکرد این چنینی دولتمردان فعلی باشد.
با این حال امیدواریم که در سال آینده حاکمیت یکدست با مشاهده وتحلیل پیامدهای سیاستهای گذشته به اصلاح اقدامات خود بپردازد...

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics