نویدنو:04/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

نویدنو- انچه در زیر می آید مقاله ای است که پیش از این در سال 1382در نقد نظرات آقای حجاریان بعنوان قوی ترین نظریه پرداز اصلاحات دولتی به نگارش در آمده ودر همان زمان در سایت اینترنتی اخبار روز درج شد . غرض از باز انتشار این مقاله یاد آوری این نکته است که این جریان همچنان به همان شیوه ها وحتی محافظه کارانه تر وبا عقب نشینی های فرسنگی به ویژه در مواضع اقتصادی وسیاسی به حیات کم رونق خود ادامه می دهد .وهنوز موارد نقد مقاله همچنان تازه ومتناسب است .

 

بانگ افلاس اصلاح طلبان دولتی از زبان آ قای حجاريان

هاتف رحمانی

• اگر هنوز اندكی صداقت اصلاح طلبانه در شما و يارانتان موجود است يكبار ريسك اعلان  دشمن حقيقی  مردم را به صدای رسا بپذيريد واعلام كنيد كه سرچشمه تمام انسدادها وبن بست هايی كه در مهلكه آن گرفتار شده ايد چيزی نيست جز حاكميت متحجرانه ولا يت فقيه

 

يکشنبه ۲۸ ارديیهشت ۱۳۸۲ – ۱۸ مه ۲۰۰۳

اين شايد اولين باريست كه نوشتاری را با تشنج و ناآ رامی می نويسم. خواندن مصاحبه ای از آقای حجاريان در ياس نو شماره 59  روز شنبه 27/2/81 چنان آشفته ام كرد كه ناگزير دست به قلم بردم. لب كلام آقای حجاريان در اين مصاحبه، خالی كردن شانه، احاله امور شكست اصلاح طلبی به دوش ديگران، ودر يك كلام نشان دادن ماهيت شعارهای پوچ وبی محتوا يی است كه اصلاح طلبان نه از سر توان اجرايی بل برای خلع سلاح رقيب و پيش بردن مقاصد موضعيشان دستاويز حركت هايشان كرده اند. وامروز در بزنگاه ضرورت حركتی  كه، بايد جنبش اصلاح طلبی رادر نقطه عطفی جديد ياری نمايد با شانه بالا انداختني، مردم وتمام جنبش را به سخره گرفته اند. برای اينكه پر بيراه نرفته باشم خواهش می كنم همراهيم كنيد.

آقای حجاريان معتقد است كه شعار “ فشار از پايين وچانه زنی از بالا” جواب نداده است. چرا؟ “زيرا ما مردم را سازماندهی اساسی نكرديم. ما جنبش اجتماعی برامده از دوم خرداد را كه پتانسيل قوی ای داشت سازماندهی نكرديم و به همين لحاظ برای چانه زنی در بالا فشار افكار عمومی را به دنبال خود نداشتيم.” پرسيدنی ست كه اقای حجاريان شما كه خود مطرح كننده اين شعار بوديد آيا از ابتدا سازماندهی را جزو ضروريات اين شعار می دانستيد يا نه؟ اگر می دانستيد چرا اقدامی انجام ندا ديد؟ آٌقای حجاريان می گويند “جنبش دوم خرداد بی سر بود” وادامه می دهند “آ ن موقع چه زمانی بود واصلاح طلبان چه كسانی بودند؟ جز عده قليلی ويك روزنامه كم تيراژ مثل سلام والبته يك دوهفته نامه به اسم عصرما” و در پاسخ خبرنگار كه می گويد “اما پتانسيل جامعه بال ابود” پاسخ می دهند كه “بله، اما رهبرانی كه سازماندهی كنند مهم است. بعد از ان هم كه انواع واقسام مشكلات پيش امد. در عين حال دولت نيز نياز به وزير و كادر داشت و ما  كسی را نداشتيم. مجلس هم همينطور. ما نماينده نداشتيم.”

من براستی دنبال اين تقليل گرايی آ قای حجاريان می گردم. محض اطلاع ايشان ياداور می شوم كه بعد از دوم خرداد پتانسيل ازاد شده جامعه برای ايفای هر نقشی كه به گسست بيشتر از نظام پيشينی می انجاميد آ مادگی داشت. در آ ن مقطع ايشان وهم پالگيهاشان چه كردند؟

شعار ايران برای ايرانيان سر دادند اما در عمل تبديل  شد ايران برای همبستگان ما. نوع سخيف تری از تقسيم بندی “ خودي” و“غير خودي” را رواج دادند. تمام خواسته های برحق وعدالت طلبانه مردم را در مسلخ مصلحت قدرت نوچنگ آمده قربانی كردند. با بی اعتمادی كامل به نهادهای برآ مده از دل حركت خود جوش مردم، آ نهارا در استانه ساخت و پاخت با اقتدارگرايانی كه از انها به درستی لولويی ساخته بودند قربانی كردند. حركت های روزنامه نگاران، هنرمندان، نويسندگان، دانشجويان، زنان و كارگرانی را كه حكايت دهه ها ظلم وجنايت حاكميت ضد بشری جمهوری اسلامی را بازتاب می دادند بی ياور گذاشته وحتی در مواردی با تفرقه افكنی (مثل جنبش كارگري)، بی اعتنايی (مثل حركت زنان) وانكار (مثل كانون نويسندگان و جنبش دانشجويان) آ نها را به دم تيغ اقتدارگرايان وانهادند. اقای حجاريان شعار روزنامه جنجالی خود را “ دانستن حق مردم است” گذاشت، اما عملا اين شعار را به جاده يكطرفه ای تبديل كرد كه مردم تنها حق دانستن “انچه من می گويم”  را  دارد. به همين خاطر تمام برنامه ها و افشاگری ها، مثل جريان قتل های زنجيره ای در محاصره مصالح اقايان زنده بگور شد. هزاران مبارز اجتماعي، صد ها سنديكاليست برجسته، ده ها هنرمند و نويسنده مردمی كه در صورت اعتماد می توانستند مددكاران صديق و راستين جنبش اصلاح طلبی باشند در سايه مماشات و“خودي” و“غير خودي” كردن آ قايان خلع سلاح شدند. تا ان حد از بی اعتمادی تكيه كردند كه حتی موفق به سازماندهی اعضا زحمتكشی كه با هزاران آ رزو به تشكيلات آ قايان رغبت نشان داده بودند نشدند. آ قای حجاريان امروز پس از باختن قافيه، با وضع تئوری های صدمن يك غازش از نوع  فشار از پايين و چانه زنی از بالا و آرامش فعال و پس از قربانی كردن قوی ترين و منسجمترين و آگاهانه ترين جنبش يكصد ساله اخير مردم ايران براحتی به ريش همه می خندد و با دلخوشی می گويد “عيبی ندارد. ما هميشه خودمان بيشترين انتقاد را از خودمان داريم .”

دستتان درد نكند اقای حجاريان. شما به مشروعه خويش رسيده ايد وامروز هم حاشيه امنی را برای خود متصور می بينيد و مردم هم مثل هميشه در تئوری و عمل شما محلی از اعراب ندارند. “ گور پدرشان كه شم ارا بعنوان سر برگزيدند!!!” اما خواهش می كنم دلخوش نباشيد كه “مردم نمی گويند خاتمی ونمايندگان مجلس جنايتكار بودند” با روندی كه در پيش است وعدم صداقتی كه شما وامثال شما در پيشاروی جنبش اصلاحی مردم از خود نشان می دهيد وبه ريش مبارك همه می خنديد، همين فردا فرياد عدالت خواهانه مردم بر خواهد خاست تا نقش جنايتكارانه شما را در بزك كردن  مشروطه ولايتی تان  بر سر هر كوی و برزن برملا كند. اگر هنوز اندكی صداقت اصلاح طلبانه در شما و يارانتان موجود است برای تظهير چهره آلوده خودتان هم كه شده يكبار ريسك اعلان  دشمن حقيقی  مردم را به صدای رسا بپذيريد واعلام كنيد كه سرچشمه تمام انسدادها وبن بست هايی كه در مهلكه آن گرفتار شده ايد چيزی نيست جز حاكميت متحجرانه ولا يت فقيه. شايد اولين گام اساسی برای رهايی از افلاس كامل را  بر داشته باشيد.

27/2/82

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics