نویدنو:30/09/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

نویدنو: متاسفانه در میان برخی از نویسندگان "سرخ" ما رسم بر آن است که یا مستقیما و دربست از چیزی الگو بگیرند و آن را تایید کنند و یا نظرات غیر منطبق با جداول متقاطع باورهایشان را یکجا رد کنند و برچسب هایی به آن بچسبانند که کسی هم جرات مطالعه و بهره گیری از آن را نداشته باشد. "نوید نو" باز هم قصد دارد نقطه نظراتی از سام وب رهبر حزب کمونیست آمریکا انتشار دهد که به نظر ما پر از درس های ارزنده از پراتیک چپ اگر چه در جامعه ای کاملا متفاوت با کشور ماست. همه را به خواندن دقیق آن دعوت می کنیم. شاید بتوان پاسخ بسیاری از سئوال ها و شبهاتی را در آن یافت که این روزها با یک یورش تبلیغاتی راست و نیز بعضا و به ظاهر "چپ" فضای رسانه ای جهان و کشور ما را فرا گرفته است.

 

بهار فرصت

تحلیلی از انتخابات آمریکا- بخش اول

نویسنده : سام وب - برگردان: مینا آگاه

 

ادوین استانتن[1]، وزیر جنگ خستگی ناپذیر آبرهام لینکلن، به هنگام مرگ لینکلن گفت: "او تنها متعلق به عصرما نیست." همین را نیز می توان برای این انتخابات گفت: این انتخابات هم تنها متعلق به دوران ما نیست.

 

این انتخابات به چالش فرضیاتی جان سخت رفت، رکورد تعداد رای دهنده گان را پشت سر نهاد و سدهایی را شکست که به نظر غیر قابل نفوذ می آمد -  هیچکدام آن ها تاریخی تر از انتخاب یک رئیس جمهوری آفریقایی-آمریکائی نیست. و تمام این ها علیرغم تلاش های عظیم نیروهای ارتجاعی صورت گرفت.  ما خوشبختانه زیر بار سیاست های قدیمی ترس، تفرقه، کلیشه های نژادپرستانه، کمونیسم ستیزی، ارعاب مهاجران، و احساسات نوستالژیک به وضعیت و لحظات تاریخی کشور!– که می دانیم هیچوقت هم حقیقت ندارد - نرفتیم.

 

اگر انتخاب باراک اوباما به خودی خود یک پیروزی تاریخی و شگفت انگیز بود، جشن های شب این روز بزرگ، لحظاتی فراموش نشدنی را در تاریخ کشور ما به ثبت رساند. در شیکاگو و سراسر کشور، اشک های شادی و پیروزی با یاد مسیری که تا پیروزی طی کردیم، سرازیر شد. نمی شد در برابر رئیس جمهور منتخب، که سخنانش در گرانت پارک مورد تشویق صدها هزار نفر قرار می گرفت، ایستاد و خاطره مبارزات عظیم مردم ما در طول تاریخش را در مقابل چشمان خود ندید.

 

اگر کسی عقیده داشته که در جوامع سرمایه داری، دمکراسی چیزی به جز سراب و فریب نیست، انتخاب اوباما باید او را به تجدید نظر در چنین نظر بی پایه ای وادار سازد.  یک باردیگر ما عمیقا درک کردیم که مبارزه برای آزادی، چالشی بحث انگیز میان آزادی فراگیر یا انحصاری، اولویت دادن به حقوق بشر یا حق مالکیت و  تاکید بر منافع عمومی یا منافع فردی است.

 

درحالی که مردم آمریکا با تمام تنوعی که دارند از انتخاب اوباما مغرورند - که باید هم باشند - اما آمریکائی های آفریقائی تبار حال و هوای خاصی دارند. اوباما فرزند آمریکائی های آفریقائی تباراست، و نقش آن ها در انتخاب وی درهرلحظه ی مبارزه ی انتخاباتی در تمام طول سال حس می شد.  این اولین بار نیست و آخرین بارهم نخواهد بود که آمریکائی های آفریقائی تبار و رهبران آن ها، در لحظاتی حساس و حیاتی و بطور موثر، نقش آفرین گسترش دمکراسی برای ملت ما می شوند.

 

زیر پا گذاشتن مرز رنگ ها نقطه تحولی تاریخی را در مبارزه برای برابری و علیه نژادپرستی تشکیل می دهد. مطمئنا ما وارد عصر بعداز نژادپرستی نشده ایم، اما فرصت برای تضعیف بیشتر ایدئولوژی نژادپرستانه و از بین بردن موانع نهادی که موجب پایداری تبعیض نژادی و استثمار می شود، بطور چشمگیری گسترش یافته است.  آیا انتخاب اوباما و بیانیه ی اوباما به عنوان رئیس جمهور منتخب حاکی از این نیست که مبارزه علیه نژادپرستی در شکل ایدئولوژیک و نهادی اش همانقدر به نفع کارگران سفیدپوست است که به نفع ستمدیده گان نژادی و قومی؟  همانطور که مارکس گفته است" تا زمانی که بر پوست کارگران سیاه داغ زده می شود، کارگر سفید هرگز آزادی را لمس نخواهد کرد". 

 

غلو نکرده ایم اگر بگوئیم تغییر عظیمی در چهار نوامبر به وقوع پیوسته است. بحث برانگیز و بدکردارترین رئیس جمهور تاریخ ما در حالی با رسوایی هایی بزرگ کاخ سفید را ترک می گوید که نمادهای سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی حزب جمهوریخواه بی اعتبار شده اند و حزب در اغتشاش بسر می برد و بازی اعتراضات داخلی شروع شده است. الگوی ایالت های قرمز و آبی و استراتژی جنوبی، استراتژی ای که درست 40 سال پیش پیاده شد تا کشور را درطول خط نژادی تقسیم کند، درحال نابودی است و کل طبقه ی سرمایه دار، نه فقط ارتجاعی ترین آن ها، تضعیف شده اند.

ازسوی دیگر، براثر این تغییر بزرگ، حس خوش آیندی از پوست انداختن و تازگی در هوا موج می زند. اگر دوره ی هشت سال گذشته ی بوش شبیه زمستانی ناخوشایند باشد، دستیابی اوباما به ریاست جمهوری همچون لحظه ای  بهاری است.  

 

انسان، لحظه و حرکت  

 

نتایج این انتخابات حاصل همگرائی چندین عامل بود. پیش از همه، جو سیاسی برای جمهوریخواهان کشنده بود و بد تراز این ممکن نمی شد؟ عامل دیگر خیزش خودجوش توده ای بود که از اوایل ژانویه آغاز شد و تا روز انتخابات ادامه یافت. ائتلاف های متنوع از مردم و سازمان های مردمی که به میلیون ها نفر برای رای دادن به اوباما، تحرک بخشید و نیز شیوه ی مبارزه انتخاباتی خود اوباما - طراحی استراتژی دقیق و اجرای تقریبا کامل آن و بکارگیری تکنولوژی جدید ارتباطات یعنی ایجاد شبکه های متعدد برای جمع آوری پول - را نیز می توان از دیگر عوامل برشمرد. اما دلیل مهم این پیروزی درایت مردم آمریکا بویژه در آمادگی این مردم برای دورریختن افکار پست نژادپرستانه بود. اینکه گفته شود بسیاری از سفیدپوستان دریک لحظه تعصب خود را در رای دادن به اوباما کنار گذاشته اند، تفسیر درستی از نتایج انتخابات نیست. برخی این کار را کردند؛ اما چیزی که برجسته است و چیزی که ما باید دقیقا به آن توجه کنیم این است که میلیون ها نفر از مردم سفیدپوست کارگر از هرنژاد و قومیتی به افکار نژادپرستانه پشت کردند و با شور و هیجان به اوباما رای دادند. و در نهایت اینکه نقش خود اوباما درخشان بود. تمام این عوامل درکنارهم قرار می گیرند تا این انتخابات تبدیل به یورشی درهم شکننده به راست افراطی و تائیدی دوباره بر شایستگی مردم و کشورما، و نیز جهشی به جلو در راه آزادی و رای مردم به تغییر باشد. و البته، هیچکس انتظار ندارد که تامین آینده ای بهتر به سادگی به دست آید.

 

ازهمه گذشته، ننگ و نکبت حاصل از سوء حکومت هشت ساله ی جناح راست افراطی را باید پاک کرد. بحران اقتصادی دارد گسترش و عمق پیدا می کند. راست های افراطی، درحالیکه شدیدا ضعیف شده اند، هنوز در کنگره و جاهای دیگر آنقدر حضورو نفوذ دارند که بتوانند مانع اقدامات ترقی خواهانه شوند.  و واقعیت های طبقاتی هنوز در جامعه ی ما ریشه داراست.  

 

با این وجود، با انتخاب باراک اوباما و اکثریت نماینده گان کنگره از حزب دموکرات، مردم آمریکا قدم نخست و مطلقا ضروری به سوی ساختن جامعه ای عادلانه تر را برداشته اند. مطمئنا ما در آستانه ی سوسیالیسم نیستیم، اما رشد به هم پیوستن یک اکثریت فزاینده، البته نه بصورت لحظه ای و شتابنده، بلکه بصورت قطعی و صبورانه، که سیاست ها را در جهت عدالت اقتصادی، برابری و صلح تغییر می دهند، به سهولت قابل مشاهده است.

 

این درست است که ما باید نتایج انتخابات را واقعبینانه ارزیابی کنیم، اما  خطر بزرگتر، دست کم گرفتن اهمیت سیاسی ی رویدادی ست که بوقوع پیوسته است. من به پیشنهاداتی که می گویند درک و شوق خود را از این حادثه پنهان و وانمود کنیم انگار اتفاق مهمی نیفتاده است، شدیدا بدبین هستم.

وضعیت جدید  

 

کشور درمرحله ی انتقالی قرارگرفته است. رئیس جمهورجدیدی وارد کاخ سفید می شود که دارای توانائی دگرگونی است، ، همراه با او، حزب دمکرات نیز اکثریت کنگره را در دست دارد. آگاهی طبقاتی عمیق تر شده و به تمام بخش های طبقه ی کارگر رسیده است. حس اتحاد گسترده در هوا موج می زند. فضای ایدئولوژیک سرشار ازعقاید مترقی و برابری طلبی و ضد نظامی گرایانه است. طبقه ی کارگر و متحدانش اولویت ها، بیانیه ها و ابتکارعمل های خود را ارتقاء می دهند و به فضای سیاسی جدیدی رو آورده اند. میلیون ها نفر حاضرند تا با انرژی کامل از برنامه ی قانونی هیئت حاکمه ی اوباما پشتیبانی کنند. این در حالی ست که جمهوریخواهان در حالت تدافعی قراردارند و هواداران اصلی آن روحیه اشان را باخته اند. طبقه ی سرمایه دار بصورت یک کل خود را با زمینه ی جدیدی از مبارزه و سقوط بازارهای مالی  تطبیق می دهد .

 

این همبستگی طبقه و نیروی اجتماعی نمی توانست در زمانی بهتر از این رخ دهد. چالش ها در مقابل هیئت حاکمه ی جدید بسیارگسترده و ژرف است. برخی از آن ها کوتاه مدت ، برخی ملی، و بقیه جهانی است و برای تمامی آن ها نیاز جدی به ارائه راه حل وجود دارد. اما پیش از پرداختن به این چالش ها، می خواهم درباره ی بحران اقتصادی که مهر خود را برروی همه چیززده است، صحبت کنم.

       ادامه دارد

 


 

[1] - Edwin Stanton

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics