نویدنو:09/12/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

آزادي بيان در ايران و برنامه هسته اي

احمد زیدآبادی
 

ايرانياني که به دلايل گوناگون مجبور به ترک وطن شده و در ديار غربت زندگي مي کنند، نگاه متفاوتي نسبت به حدود آزادي در جمهوري اسلامي پيدا کرده اند.

برخي از هموطنان که بخصوص تحت فشارهاي طاقت فرساي دهه 60 جلاي وطن کرده اند، هنوز هم شرايط ايران را چيزي شبيه جهنم ترسيم مي کنند، آنچانکه گويي روزانه هزاران تن را به دليل اظهار نظر يا فعاليت محدودشان در ملاءعام گردن مي زنند.

برخي ديگر از هموطنان که جزو مهاجران سال هاي اخيراند، با مقايسه ايران با بعضي کشورهاي کوچک و توسعه نيافته منطقه، شرايط سياسي در ايران را چندان هم نااميد کننده نمي دانند و حتي معدودي از آنها، حداقل آزادي ها براي فعاليت هاي معمول سياسي در ايران را تامين يافته تلقي مي کنند.

نيازي به توضيح ندارد که ايران جهنم مورد ادعاي برخي از گروههاي اپوزيسيون خارج از کشور نيست و هنوز مي توان در ايران در خلوت و جلوت، سياست هاي نظام را به چالش کشيد، البته به شرط آنکه چنين حرکتي، تکرار نشود، سازمان نيابد، موج ايجاد نکند و سرانجام اينکه بر نقاط فوق العاده حساس نظام، انگشت نگذارد.

با همين توضيح مختصر مي توان ادعاي دسته ديگري از هوطنان را که مدعي وجود حداقل آزادي ها براي انجام فعاليت هاي عادي سياسي در ايرانند، باطل دانست.

اشتباه اين دسته از دوستان مانند برخي ناظران خارجي اين است که ايران را با پاره اي کشورهاي توسعه نيافته همسايه مقايسه مي کنند و آنگاه راي به بهتر بودن شرايط ايران مي دهند.

در واقع مقايسه سطح آزادي در دو کشور بدون در نظر داشت جمعيت، پيشينه، نرخ سواد و آموزش، رشد طبقات اجتماعي، ميزان درخواست مشارکت در امور سياسي، وجود قشر روشنفکر و دانشجو، پيشرفت هاي تکنولوژيک و غيره، امري بي هوده است و حاوي اطلاع ويژه اي در باره سطح واقعي آزادي در آن دو کشور نيست.

به عبارت روشنتر، آزادي در هر کشور تابعي از شاخص هايي است که در پاراگراف بالا نقل شد و بدون توجه به اين شاخص ها، حدود و ثغور آزادي سياسي در يک کشور را نمي توان دريافت.

ايران کشوري است باستاني و داراي سابقه اي نسبتا درخشان از يک تمدن تاريخي. کشور ما در عصر استعمار، هرگز مستعمره نشد و در اوج انحطاط مشرق زمين، صد سال پيش صاحب نخستين قانون اساسي در بين کشورهاي منطقه شد.

صد سال است که ما مجلس و نهادهاي مدرن حکومتي داريم و در پرتو پيشرفت هاي جهاني، طبقات تحصيل کرده، روشنفکر، متخصص و خواهان مشارکت در سرنوشت خود در ايران به اندازه اي رشد کرده که قابل قياس با بسياري از کشورهاي منطقه نيست.

از اين رو نبايد ايران را با کشورهايي که از استقلالشان بيش از چندين دهه نمي گذرد و داراي بافت هاي اجتماعي عقب مانده و بدون طبقات قدرتمند خواهان مشارکت در امور سياسي اند، مقايسه کرد و حکم به بالا بودن سطح آزادي در ايران داد.

به باور من، سطح آزادي از جمله آزادي بيان در ايران که ابتدايي ترين نوع آزادي است، در مقايسه با نيازي که جامعه ايراني و طبقات مولد فکر و انديشه براي انجام امور معمول خود دارند، حتي از کشورهايي که اغلب مورد تمسخر قرار مي گيرند، پايين تر است.

در کشوري مانند عمان و يا عربستان، مگر چند روشنفکر و متفکر و هنرمند پيدا مي شود که براي خلق و ارائه آثار خود با محدوديت هاي دولتي روبرو باشند؟

در ان کشورها، مگر چند دانشجوست که خواهان فعاليت سياسي در دانشگاهها باشند، اما دولت مانع آنها شود؟

در جايي که تقاضا براي مشارکت وجود ندارد و يا اندک است، تاسيس يک شوراي مشورتي شبه حکومتي نيز پيشرفت محسوب مي شود، اما در جايي که تقاضاي مشارکت بسيار بالاست، ايجاد سد نفوذ ناپذيري براي پالايش افراد خواهان ورود به نهادهاي حاکم بر مبناي گرايش هاي سياسي و اعتقادي آنها، معنايي جز عقبگرد ندارد.

با اين مقدمه طولاني، مي خواهم تاکيد کنم که آزادي بيان در ايران به شدت محدود است و وقتي پاي برنامه هسته اي کشور در ميان باشد، به حد صفر ميل مي کند.

اينک سازمان مجاهدين انقلاب تابوي مربوط به ممنوعيت هر گونه اظهار نظر متفاوت از ديدگاه رسمي حکومت در باره برنامه هسته اي ايران و نحوه اداره آن را شکسته است و همزمان با اين تابو شکني، محافل رسانه اي وابسته به حکومت به کار افتاده اند تا براي اعضاي اين سازمان دردسر ايجاد کنند.

اگر پرونده هسته اي امري است مربوط به همه ايرانيان و سرنوشت همه ما را رقم مي زند، چگونه ما ايرانيان حق اظهار نظر در باره چيزي که سرنوشت ما و فرزندانمان را تعيين مي کند، نداريم؟

چه کسي و بر مبناي کدام حق، مي تواند مانع از اظهار نظر ما در باره يک موضوع به غايت حساس و بحران زا براي کشور شود؟

اگر آتشي بر دامن اين کشور افتد، مگر دودش فقط به چشم چند مسئول و مقام سياسي مي رود که آنان اجازه اظهار نظر به شهروندان کشور نمي دهند؟

تاريخ نشان داده است که در هنگامه شدايد و سختي ها، اين مردم عادي اند که قرباني مي شوند و نه صاحبان مال و جاه و قدرت.

پس چگونه از ما مي خواهند که دم فرو بنديم و حتي از سرنوشتي که مانند ديوانه اي تيغ در دست در پي مان دوان است، اظهار نگراني هم نکنيم؟

به هر حال سازمان مجاهدين انقلاب به عنوان يکي از گروههايي که نقشي اساسي در شکل گيري نظام سياسي ايران داشته است، گامي شجاعانه برداشته است، چنانچه نظام سياسي اين گام را با برخورد شديد – از هر نوع آن – پاسخ دهد، در آن صورت کشور ما وارد همان جهنمي شده است که برخي ايرانيان مهاجر ادعا مي کنند.

منبع: روز

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics