نویدنو:08/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

آنهایی که امضا نمی‌کنند!

زهره امین

در طول چند ماهی که به کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز پیوستم، خوشبختانه آن‌قدر خاطرات خوب از جمع‌آوری امضا دارم که به شمارش نمی‌آیند و استقبال زیاد مردم هر لحظه عزمم را برای هدفی که در پیش داریم جزم‌تر می‌کنند.

اما در این بین، هر چند اندک، هستند کسانی که به عللی برگه جمع آوری امضا را امضا نمی‌کنند. به تصور من این "امضا ‌نکنندگان" دلایلی دارند که بسیاری اعضای کمپین با آنها آشنایند و لابد تجربیاتی مشترک چون من داشته‌اند. ویژگی های جغرافیایی شهرهای مختلف نیز به نظر من از مواردی است که می‌تواند در این زمینه تاثیر گذار باشد. آنچه در زیر آورده‌ام حاصل تجربیات من از جمع آوری امضا در برخورد با کسانی است که امضا نکرده‌اند ..

چه کسانی امضا نمی‌کنند؟

بعضی از:

روشنفکران پر ادعا

متاسفانه درصد بسیار بالایی از این امضا‌نکنندگان را روشنفکرانی تشکیل می‌دهند که سال‌هاست داعیه‌ی طرفداری از برابری زن و مرد را دارند. چنین تصور می‌شود که آنان به کمپین یک میلیون امضا به دلیل آنکه برابری خواهی را خواهان است پاسخ می‌گویند. بنابراین با اطمینان کامل به سویشان می رویم اما ...

تا به آخر "نه" نمی‌گویند. دو سه ساعت وقتمان را می‌گیرند تا فیهاخالدون کمپین را بیرون ‌بکشند از جمله اینکه :« مؤسس آن کیست؟ چه کسانی در آن فعال هستند؟ چه کسانی تابه‌حال امضا‌کرده‌اند؟ اجدادشان چه‌کاره بوده‌اند؟ چرا سیاسی نیستید یا چرا سیاسی هستید؟ چرا ضد مذهب نیستید؟ چه فایده‌ای دارد؟ دلتان خوش است!» ...و هزار و یک حرف این‌چنینی دیگر با یک دنیا سفسطه. آخر هم امضا نمی‌کنند. دلیل واقعی‌شان را هم هرگز متوجه نمی‌شویم.

نا امیدان

برخی دیگر که تجربه شکست را آزموده‌اند و در پس این تجربیات تلخ دانای کل جوامع استبداد زده شده‌اند به هر حرکتی ناامیدانه می‌نگرند. وقتی کمپین را، تبعیض را، عدالت خواهی را توضیح می‌دهیم، وقتی با امید از به بارنشستن خواسته تغییر می‌گوییم مأیوسانه و غمگین نگاهمان می‌کنند و می‌گویند:« ما هم مانند شما مبارزه کرده ایم اما نتیجه نمی‌دهد. عمرتان را تلف می‌کنید.» یا «نمی‌شود! می‌شود؟ نه، ‌نه، امکان ندارد! نمی‌گذارند. به مجلس هم برود رد می‌کنند. من همه این‌ها را که می گویید قبول دارم اما می‌دانم بی‌فایده است، عقل حکم می‌کند که خودم را سنگ روی یخ نکنم.» آنها حتی حاضر نیستند دفترچه را بخوانند . همه را نخوانده می‌دانند اما به "تلاش برای بهبودی اوضاع" اعتقادی ندارند. یا می‌گویند از من دیگر گذشته!

بی‌خیالان

برایشان که توضیح می‌دهیم با بی‌تفاوتی گوش می‌دهند یا اصلا گوش نمی‌دهند. چهره‌‌شان داد می‌زند که "به من چه؟" نگاهشان تمسخر‌آمیز است و لابد یه ساده دلی ما می‌خندند. می‌گویند: «این مملکت دیگر به درد زندگی نمی‌خورد. باید رفت به یک کشور پیشرفته، من در تدارک رفتنم. برای چه برای چند ماه خودم را درگیر یک کاری نشدنی کنم؟ شما هم بی‌خود وقت‌تان را تلف نکنید. این مملکت درست‌شدنی نیست. این مردم لایقشان همین قوانین است

شکاکان

بعد از شنیدن یا خواندن دفترچه نگاه شرلوک هولمزی به شما می‌اندازند ومی‌پرسند :« این‌ها را چه کسی نوشته؟ به کجا وابسته هستید؟ از کجا تغذیه می‌شوید؟ مگر می‌شود به جایی وابسته نبود؟» یا اگر نتوانند برای شما بهانه‌ای بیابند شک‌شان را با ژست دلسوزی درمی‌آمیزند :« این کارها دردسر دارد، مواظب باشید! شما نمی‌دانید پشت این ماجرا چیست. شما را جلو می‌اندازند و بعد فرار می‌کنند...» یا در نهایت پاسخ‌شان را به آینده موکول می‌کنند:« مشورت کنم، بعد جواب می‌دهم. باید بیشتر راجع به کمپین تحقیق کنم...»

آنان که از هزینه دادن می ترسند

برخی از کارمندان دولتی یا بازنشستگان یا کنکوری‌ها کمپین را قبول دارند اما می‌ترسند نام‌شان را فاش کنند:« حاضریم هر کمکی از دستمان برمی‌آید برای جنبش زنان انجام دهیم اما امضا نکنیم بهتر است، چون اسامی را چک می‌کنند. برایمان بد می‌شود. اخراجمان می‌کنند. ممنوع الخروج می‌شویم و... »

دستگیری‌های اخیر اعضای کمپین در جلو مجلس و پارک لاله نیز واکنش‌های گوناگونی داشته است. با مواردی برخورد داشتم که بعد از فهمیدن موضوع بازداشت اعضا جمع‌آوری امضا را متوقف کردند با این استدلال که :«دنبال دردسر نمی‌گردم»

اما نکته جالب‌تر این است که بازداشت‌ها تا حدودی کمپین یک میلیون امضا را معروف و محبوب کرد با بسیاری برخورد داشتم که ازجریان مطلع بودند و به محض دیدن برگه جمع آوری امضا به سرعت امضا می‌کنند، چون دستگیری‌ها را عادلانه نمی‌دانند و امضا را حداقل کاری می‌دانند برای هم‌دردی با بچه‌های کمپین.

جزم‌اندیشان مذهبی

علی‌رغم اینکه بسیاری اصلاح قوانین را مغایر با نگرش‌های مذهبی‌شان نمی‌دانند، به عدالت‌خواهی در اسلام اعتقاد دارند و با روی باز از این طرح استقبال کرده و امضا می‌کنند، اما برخی دیگر با این بهانه که آنچه می‌گویید خلاف شرع است هرگونه اصلاح قانونی را به بهانه شرعی بودن رد می‌کنند و هرچه از وجود نظرات گوناگون در بین علما می‌گوییم و پویایی در دین، یا می‌ترسند که امضا کردنشان باعث برباد رفتن ایمانشان شود و یا منافع‌شان به خطر بیفتد. می‌گویند :«این احکام ازلی و ابدی هستند و قابل تغییر نیستند.» هر چقدر هم بگوییم که احکام ثانویه می‌توانند برطبق زمان تغییر کنند و این قوانین در زمان خودشان خیلی مترقی بوده‌اند، اگر حضرت پیغمبر در زمان ما زندگی می‌کردند مسلما قوانین طور دیگری بود استغفرللهی می‌گویند و رد می‌شوند.

مردان منفعت‌طلب

پیش می‌آید که به زن و مردی برگه امضا را می‌دهیم که بخوانند، زن امضا می‌کند و مرد می‌گوید:« من علیه منافع خودم کاری نمی‌کنم. چاقو دسته خودش را نمی‌برد. من که دوبرابر خواهرم ارث می‌برم چرا باعث شوم که سهمم کم شود.» خوشبختانه رویش نمی‌شود جلوی زن همراهش از لذت توانستن اختیار کردن چند همسر حرف بزند .هر چه به او بگوییم تغییر قوانین به نفع شما هم هست زیر بار نمی‌رود.

سیاست‌گریزان

یک عده می‌گویند شما چه بخواهید و چه نخواهید کارتان سیاسی‌ست. و چون من کار سیاسی نمی‌کنم پس امضا نمی‌کنم. هرچه بگوییم کارمان اگر سیاسی باشد با قدرت سیاسی کاری نداریم و مطالبه ما اجتماعی است نمی‌پذیرند.

سیاسی‌کاران

یک عده هم اعتقاد دارند باید سیاسی باشیم. بایدها و نبایدهای زیادی را برایمان می‌پیچند: « مشکل نظام است. شما نباید عمر این حکومت را زیاد کنید. باید قهری عمل کنید چون تا اینها نروند کاری درست نمی‌شود. باید تندتر عمل کنید. باید با یکی از اپوزیسیون‌های دولت متحد شوید. » یا « چرا از همه قشر‌ها در کمپین هستند، نباید این طور باشد.» حال هرچه بگوییم تغییر قوانین ضد زن خواسته‌ی مشترک همه‌ زنان است زیر بار نمی‌روند. می‌گویند باید مواضع سیاسی مشخصی داشته باشید!

افراد بی توجه به منافع جمعی

می‌گویند :«دیگی که برای من نجوشه، می‌خوام سرسگ توش بجوشهمی‌گوید:« من از زندگی‌ام بسیار راضی‌ام. شوهرم خوب است. خانه و ماشین را به اسمم کرده. هیچ کم و کسری ندارم.» می‌گوییم:« برای دیگران امضا کن.» می‌گوید:« چه نفعی برای من دارد؟ دیگران به من چه؟»

از آقامون باید بپرسیم

خیلی از زنان با اینکه ادعای استقلال دارند ولی در عمل بدون اجازه‌ی همسرشان آب هم نمی‌خورند. وقتی از طرح یک‌میلیون امضا حرف می‌زنیم سرشان را به علامت تأئید تکان می‌دهند، اما وقتی می‌گوییم :«اگر موافقید امضا کنید» می‌گوید: « باید از آقامون اجازه بگیرم. او در مسائل اجتماعی بیشتر از من سرش می‌شه. به من گفته که بدون اطلاع او هیچ‌ جایی را امضا نکنم».

ما اینجا غریب هستیم

شهری که من در آن زندگی می‌کنم (کرج ) به شهر هفتاد و دو ملت معروف شده است، بعضی‌ها هم به آن می‌گویند خوابگاه تهران. در طول روز شاید حتی با یکی از اهالی اصیل اینجا روبه‌رو نشوید. تقریبا همه مهاجر هستند و خود را اهل این شهر نمی‌دانند. می‌گوید:« من اصفهانی ام، من شیرازی‌ام، من بلوچم، من یزدی‌ام، من تهرانی‌ام، من از آبادان به اینجا مهاجرت کردم.» می‌گویم :«مسائل زنان مربوط به تمام زنان ایران است، هر کجا که زندگی کنی.» می‌گوید:« من اینجا به هیچ‌کس کاری ندارم.» راست می گوید . ما دراین شهر پرجمعیت (حدود 2 تا 3 میلیون نفر) حتی یک ان‌جی‌اوی مختص به زنان نداریم .خیلی ها اینجا را خانه‌ خود نمی‌داند و خود را غریبه می دانند.عده‌ای از آنان می‌گویند اگر بلایی سر ما بیاید، یا مارا بگیرند، چه کسی از ما حمایت می‌کند؟ تهرانی‌ها به فکر همدیگرهستند اما برای ما کاری نمی‌کنند.

من هیچ‌جا را امضا نمی‌کنم

عده‌ای به محض دیدن ورقه می‌گویند:" امضا نمی‌کنم." علتش را می‌پرسی. در حال پس دادن ورقه، خیلی محکم و بی‌لبخند و یاحتی بالبخند می‌گویند: "من اصولا هیچ‌جا را امضا نمی‌کنم." جای چرا باقی نمی‌گذارند.

شما که امضا نمی کنید جزو کدامیک از امضا نکنندگان هستید؟

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics