خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

آقاجری: جامعه‌ای که شاخص ترس و فقر در آن وجود دارد نه تنها خدايی نيست بلکه شيطانی است

نویدنو:25/7/1385

آقاجری: جامعه‌ای که شاخص ترس و فقر در آن وجود دارد نه تنها خدايی نيست بلکه شيطانی است

ايسنا:«هاشم آقاجری» اظهار داشت: در جوامعی که پارسايی از يک سو و حقوق و سياست از سوی ديگر وجود ندارد ترس و فقر دوقلو هستند و جامعه‌ای که شاخص ترس و فقر در آن وجود دارد، نه تنها جامعه‌ای خدايی نيست بلکه يک جامعه‌ی شيطانی است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مدرس دانشگاه که با موضوع «پارسايی و استبداد» در مراسم دومين شب از شب‌های قدر که از سوی ادوار تحکيم وحدت و دفتر تحکيم وحدت (طيف علامه) در حسينيه‌ی ارشاد برگزار شد، سخن می‌گفت، تصريح کرد: شب شهادت علی(ع) فرصتی برای تأمل در خوب زيستن است.

وی افزود: فصل مشترک قرآن و پيامبر(ص)، علی و نهج‌البلاغه، پارسايی و تقواست. پيام خداوند در کتاب مقدسش نيز برای متقين است. ماه رمضان هم ماه پارسايی است، ماهی که نان را تقسيم می‌کنيم تا به پارسايی دست پيدا کنيم.

اين مدرس دانشگاه گفت: شايد هيچ‌گاه در دوران ما قبل مدرن رابطه‌ی اخلاق و پارسايی با سياست و استبداد مانند امروز رابطه‌ی متقابلی نبوده است و اين به دليل خصلتی است که ماهيت دولت مدرن دارد. در دولت‌های ماقبل مدرن رابطه‌ی قدرت سياسی با فرد بسيار محدود بوده و حوزه‌ی خصوصی انسان بسيار وسيع، اما با تکامل نهاد دولت عرصه‌ی قدرت سياسی و عرصه‌ی خصوصی و عمومی آنچنان در هم تنيده می‌شود که به درستی نمی‌توان مرزشان را از هم تشخيص داد؛ در حقيقت وقتی در حوزه‌ی خصوصی‌مان متصل به قدرت سياسی و دولت هستيم به يک رابطه‌ی دو سويه ميان جامعه، ملت و دولت می‌رسيم.

آقاجری افزود: بسياری معتقدند در طول يک قرنی که از تکاپوی اصلاح‌طلبی در ايران می‌گذرد و اشکال دولت‌ها و حکومت‌های مختلف را تجربه کرده‌ايم، با وجود آمد و رفت دولت‌ها هيچ تحول اساسی و جدی صورت نگرفته است و به اين نتيجه می‌رسند که حاکمان از متن جامعه می‌آيند پس تا متن جامعه را از پايين اصلاح نکنيم، نمی‌توانيم اميدی به اصلاح بالا داشته باشيم؛ بنابراين از نظر اين عده عرصه‌ی تحول‌خواهی از حوزه‌ی کلان قدرت سياسی به حوزه‌ی خورد روان‌شناسی فردی منتقل می‌شود.

عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: پيش از انقلاب نيز اين گونه فکر می‌کردند که تا نظام سياسی را تغيير ندهيم اميدی به تغيير جامعه نيست، در حقيقت تفاوت انديشه‌ی بازرگان و امام راحل هم همين‌جا بود.

آقاجری در ادامه با بيان اين‌که علی(ع) روحی است که بسيار فراتر از کالبد زمانه‌اش بود، گفت: به همين دليل در مکتب علی به عنوان با فضيلت‌ترين تربيت‌يافته‌ی پيامبر، انسان‌ها صاحب حق هستند و اين تفکر علی(ع) برای عرب
۱۴۰۰ سال پيش، جامه‌ی فراخی بود که بيش از حد بزرگ می‌نمود.

اين مدرس دانشگاه، با بيان اين که دولت پارسا و شهروند پارسا لازم و ملزوم يکديگرند، گفت: دستگاه قضايی مبتنی بر حقوق به وجود نمی‌آيد مگر اين که شهروند صاحب حقوق به وجود بيايد و حقوق زمانی مفهوم پيدا می‌کند که حق معنا پيدا کند.

وی اضافه کرد: شهروند اخلاقی شهروندی است که اگر چشم ناظر قدرت هم او را نبيند، خود ناظر خود است، در چنين جامعه‌ای حقوق و سياست پوسته است، همچنين در جامعه‌ای که دولت دموکراتيک و شهروندی داريم که نسبت مناسبی با پارسايی برقرار نمی‌کنند، نهادها تا حدی خواستار حقوق و نظم هستند.

آقاجری، خاطرنشان کرد: بالاترين سطح از رابطه‌ی دولت و شهروند اين است که اخلاق با سياست و حقوق رابطه برقرار کند؛ در اين صورت شاهد حق و تکليف هستيم و روابط زير پوسته‌ی سرد حقوقی و سياسی از هسته‌ی لطيف ايمانی برخوردار است. در سطح پايين‌تر در جامعه اخلاق وجود ندارد، اما سياست و حقوق است و شهروندان می‌توانند اميدوار باشند که با مراجعه به داوران بی‌طرف، حداقلی از رعايت حقوق و عدالت را شاهد باشند، اما پست‌ترين مرتبه اين است که نه اخلاق و پارسايی هست و نه حقوق و سياست دموکراتيک.

وی با بيان اين‌که در جوامعی که پارسايی از يک سو و حقوق و سياست از سوی ديگر وجود ندارد، ترس و فقر دوقلو هستند، گفت: در مقابل، نبود فقر و ترس راه را برای تولد شهروند پارسا هموار می‌کند، اما در آن جامعه نه تنها شهروند متولد نمی‌شود بلکه پارسا نيز امکان تولدش به صفر ميل می‌کند.

اين مدرس دانشگاه ادامه داد: در جامعه و دولت فضيلت‌محور اطاعت وجود دارد، شهروند اطاعت می‌کند اما اين اطاعت داوطلبانه، مبتنی بر آگاهی و خودجوشی است و همبستگی و اطاعت در جامعه‌ی شهروندی يک امر سياسی، حقوقی و هم اخلاقی تلقی می‌شود چراکه اگر اطاعت مبتنی بر زور باشد باعث تحقير انسان می‌شود.

آقاجری با بيان اين که در آنجا که از مسووليت سخن می‌گوييم بايد از اختيار حرف بزنيم و آنجا که سخن از وظيفه می‌شود بايد از حق گفت، اظهار داشت: شهروندان بايد نسبت به حق شهروندی خود در قبال حاکميت و ساير شهروندان آگاهی پيدا کنند و قواعد اين تکليف را بشناسند. شهروند پارسا از حق خود دفاع می‌کند و دفاع از حق خود را يک عمل اخلاقی می‌داند مگر آن که به خاطر حقی عام از حق خود بگذرد.

وی، با تأکيد بر اين که ايثار به معنای گذشتن از حق خود است، ولی نبايد در مقابل زور از حق خود گذشت، تصريح کرد: گذشتن از حق خود در مقابل زورگويان نه تنها ايثار نيست، بلکه ذلت است. اخلاق پارسايان و اخلاق علوی به دنبال دفاع از حق خود است و شهروند پارسا مانند شهروند کليسا نيست که به اطاعت فرودستان در مقابل بلنددستان، زنان در مقابل مردان و رعيت در مقابل قيصر معتقد باشد. اين دين، دين اطاعت نابرابری است.

آقاجری، با بيان اين که شهروند پارسا شخصيتی يکتاست، تصريح کرد: خودباشی ويژگی پارسايان است و پارسايی اساسش تک شخصيتی در مقابل چند شخصيتی است. نفاق در مقابل پارسايی و تقواست. نفاق پيش از آن که يک عقيده باشد نشان از چندشخصيتی دارد و منافق موجب می‌شود تا رابطه‌ی پارسايی و استبداد يک رابطه‌ی منفی باشد.

به گزارش ايسنا وی ادامه داد: همبستگی بين پارسايی و سياست استبدادی همبستگی منفی است و دليل اين امر آن است که استبداد چندشخصيت محوری است و اين استبداد موجب می‌شود تا شخصيت‌های جامعه نيز دچار چند شخصيتی شوند. آدم‌ها ناچار می‌شوند نقاب بر چهره بزنند و متناسب با هر بازی يک نقاب بر چهره داشته باشند. جامعه‌ی استبدادی، منافق‌پرور است.

اين مدرس دانشگاه با بيان اين که استبداد صورت تحقق يافته‌ی شرک است، اظهار داشت: جامعه‌ی استبدادی مردم را از خود بيگانه می‌کند و در جايی که ترس باشد اخلاق از بين می‌رود. اخلاق اساسش بر شجاعت است و استبداد شجاعت اخلاقی آدم‌ها را می‌کشد و انسان‌ها را ناچار می‌کند به زير نقاب بروند.

آقاجری، شجاعت اخلاقی را يکی از عناصر پارسايی و تقوا دانست و خاطرنشان کرد: تقوا در صومعه و دير به دست نمی‌آيد، بلکه يک رابطه‌ی اجتماعی در خصوص تقوا مطرح است. انسان‌هايی که در يک جامعه زندگی می‌کنند بايد بتوانند پارسا و باتقوا باشند ولی در يک جامعه‌ی استبدادی انسان‌ها نمی‌توانند باتقوا باشند و شجاعت از آنها گرفته می‌شود، در اين جامعه برای مصون ماندن از ترس شجاعت را کنار می‌گذارند و هرچه را که باطل فرمان می‌دهد به آن عمل می‌کنند.

اين مدرس دانشگاه، ايثار را اوج پارسايی دانست و خاطرنشان کرد: در جامعه‌ی استبدادی ايثار از بين می‌رود و در جوامع توسعه‌نيافته اخلاق کاسبکارانه به مردم تحميل می‌شود و آدم‌ها با يکديگر با معيارهای حقير مادی برخورد می‌کنند. ترس و فقر جامعه‌ی استبدادی دوستی‌ها را دو شخصيتی می‌کند يعنی آنکه من اگر خود را دوست می‌دارم ديگری را نمی‌توانم دوست داشته باشم.

وی در ادامه با بيان اين که در جامعه‌ی پارسايان ارزش‌های مادی به ارزش‌های معنوی تبديل می‌شود، اظهار داشت: در جامعه‌ی استبدادی چون دين و تقوا مطرح نيست، حريت که حداقل پارسايی است نيز از بين می‌رود. استبداد حريت آدم‌ها را می‌گيرد و در جايی که حريت نباشد، آزادی نيست. اين در حالی است که در يک جامعه باتقوا آزادی ادامه‌ی حريت است.

آقاجری، ريا را از ويژگی‌های جامعه‌ی استبدادی دانست و گفت: در جامعه‌ی استبدادی دينی رياکاری، تزوير و دروغ نهادينه و رياکاری و رياپروری به يک فرآيند عادی تبديل می‌شود. در چنين جامعه‌ای اگر کسی بتواند پارسا و باتقوا باقی بماند فردی منفعل خواهد شد که اين امر نيز با اخلاق شهروندی قابل جمع نيست.

وی اخلاق شهروندی را اخلاقی فعال دانست و تصريح کرد: تفاوت ساختارهای سياسی در جامعه‌ی پارسايی دو چيز است، يکی قواعد اين ساختار و ديگری نتايج آن. نتايج اين ساختار به ما می‌گويند که ساختار يک جامعه با تقوا تناسب دارد يا خير؟

آقاجری با بيان اين که علی (ع) پارسايی را هم در زبان و هم در عمل نشان داد، تصريح کرد: اميرالمؤمنين در زمان و عصری زندگی می‌کرد که مردم صاحب حق نبودند، ولی نهج‌البلاغه گواهی می‌دهد که علی(ع) مردم را صاحب حق می‌دانست و مردم را صاحب حق کرد.

وی با تأکيد بر اين که پارسايان بايد به مسووليت خود يعنی امر به نيکی و نهی از ضدارزش‌ها عمل کنند، اظهار داشت: روح مسووليت اجتماعی نقد و اعتراض است. شهروندان پارسا بايد در مقابل دولتی که حقوق مردم را ضايع می‌کند بايستند چون در غيرآن صورت اشرار حاکم می‌شوند. اگر به مسووليت اجتماعی عمل نکنيد اشرار مسلط می‌شوند و هرچه دعا کنيد دعای شما مستجاب نمی‌شود.

اين مدرس دانشگاه، افزود: علی (ع) معتقد بود که دولت‌ها نبايد هيچ چيزی را از مردم پنهان کنند جز مسائل نظامی که در هنگام جنگ مطرح است، چون دولت برای يک شخص خاص و فرد خاص نيست و مردم بايد آگاهی کسب کنند.


آقاجری با اشاره به اين که علی (ع) به انتخاب حاکم از سوی مردم معتقد بود، ادامه داد: در دوران اميرالمؤمنين(ع) برگزاری يک انتخابات امکان‌پذير نبود، به همين جهت نمايندگان مردم حاکم را انتخاب می‌کردند، ولی اگر اين امکان وجود داشت که مردم انتخاب کنند، مانند شرايط ما حتما حاکم نيز از سوی مردم انتخاب می‌شد.

وی در پايان تصريح کرد: در ساختارهای استبدادی گروهی خواهان امتياز برتر نسبت به مردم هستند و با هر عنوانی به دنبال امتيازخواهی می‌گردند که اين مسأله عين ناپارسايی و بی‌تقوايی است، طبقه‌ای که به دنبال امتيازخواهی باشد، دارای نشانه‌های ناپارسايی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics