نویدنو:11/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

سعید ابو طالب ، نايب ‌رئيس جبهه اصول گرايان مستقل:

رایحه خوش احمدی نژاد = جبهه مشارکت خاتمی = کارگزاران رفسنجانی

تهران امروز , 5 دي 1386 ساعت 1:09

به‌هرحال تماميت‌‌خواهي و اقتدارگرايي هم جنس جريان راست است و هم جنس جريان چپ . هر دو جريان تلاش دارند كه جامعه در فضاي دوقطبي باقي بماند يعني چپ‌ترجيح مي‌دهد كه اگر راي نياورد، رقباي شناخته‌شده‌اش در راست راي بياورند. برعكس چون اگر عده‌اي بيايند كه به‌واقع توده مردم را نمايندگي كنند، ممكن است فضاي دوقطبي به‌هم بريزد و به اين‌ترتيب هيچ‌گاه قدرت به حزب رقيب سنتي بازنگردد

 

«هيات‌رئيسه مجلس هفتم مانع استفاده نمايندگان از ابزار نظارتي‌شان مي‌شود.» 

اين مطلب را سعيد ابوطالب مي‌گويد. مستندسازي كه چند سالي است وقايع جامعه را نه از پشت لنز دوربين‌، بلكه از مسند نمايندگي مردم پايتخت در مجلس پي مي‌گيرد. ابوطالب که به فاصله چند ماه پس از آزادي از اسارت آمريکايي‌ها در زندان ام‌القصر وارد پارلمان شد‌، يکي از پر جنب و جوش‌ترين اعضاي کميسيون فرهنگي و اكنون نايب‌رئيس جبهه اصولگرايان مستقل است. 

او مي‌گويد: هيات‌رئيسه مجلس برخلاف قانون اساسي نسبت درستي را با دولت برقرار نمي‌كند.
ابوطالب از دولت نهم هم انتقادات جدي دارد. او كه دو سال پيش از حاميان دكتر احمدي‌نژاد بوده، امروز برخي دولتمردان حاكم را به خودشيفتگي متهم مي‌كند و معتقد است كه اين خودشيفتگي آنان را در رويارويي با انتقادات دچار توهم توطئه كرده است. ابوطالب برخورد با برخي نمايندگان و رسانه‌ها را حاصل اين توهم مي‌داند. او تاکيد مي‌کند که «جريان اصولگرايي مستقل جزئي از فراکسيون اصولگرايان مجلس است». 

ظهر يك روز پاييزي با اين نماينده 38 ساله به گفت‌وگو نشستيم. 

                                                                                                                        ***

شما نايب‌رئيس فراكسيون اصولگرايان مستقل هستيد. مي‌خواهم مصاحبه را از اين فراكسيون شروع كنم. آيا از فراكسيون اصولگرايان منشعب شده‌ايد؟ 

اصولگرايان مستقل فراكسيون نيست بلكه جرياني در داخل جريان اصولگرايي مجلس است. بعد از انتخابات رياست‌جمهوري احساس شد كه مجلس از كاركرد خود دور مي‌شود. يعني مشخصاً هيات‌رئيسه مجلس برخلاف صراحت قانون اساسي و آيين‌نامه داخلي مجلس نسبت درستي را با دولت برقرار نمي‌كند و شأن مجلس مطابق با قانون اساسي حفظ نمي‌شود و متاسفانه در مجلس كار كارشناسي انجام نمي‌شود و فراكسيون‌ها مانند فراكسيون اكثريت يا كميسيون‌ها يا گروه‌هايي داخل مجلس به جاي كار كارشناسي روي طرح‌ها و لوايح كاركردي سياسي پيدا كرده‌اند و نگاه هيات‌رئيسه مجلس معطوف به آن شده كه نسبت خود را چگونه با دولت هماهنگ كند تا يك جريان خاص سياسي حفظ يا تقويت شود. 

قطع نظر از نسبت ما با اين جريان سياسي (كه اگر جريان اصولگرايي باشد به آن علاقه‌منديم و خاستگاه خود را جريان اصولگرايي مي‌دانيم و قصد نداشته و نداريم از آن خروج كنيم) اما معتقديم در اين شرايط دولت بايد كاركرد خود را داشته باشد و مجلس كاركرد خودش را. 

بنابراين از اوايل سال 85 دوستاني كه بعداً هيات موسس اصولگرايان مستقل را به‌وجود آوردند، در جلسات منظمي در 3 كميته فرهنگي سياست خارجي و اقتصادي دست به كار كارشناسي روي طرح‌ها و لوايح زدند. اواخر 85 مشخص شد اعضاي هيات‌رئيسه اصولگرايان قصد ندارند به قانون اساسي و آيين‌نامه داخلي مجلس تن دهند و رابطه دولت با مجلس به تعاملي سلبي تبديل شد. يعني جلوي هر نوع سوال و تذكر و استيضاحي از مجلس گرفته شد تا ميان مجلس و دولت مشكلي ايجاد نشود.
 
در حالي كه مي‌توانستيم اين تعامل را به تعاملي ايجابي و مثبت مبدل كنيم و به جاي آنكه جلسات مجلس با هيات دولت به معامله تبديل شود، آن را به جلسات كارشناسي مبدل كنيم. يعني نمايندگان به عنوان كارشناس در اين جلسات در مورد موضوعات گوناگون بحث كنند و ما طرفدار اين نوع جلسات بوديم چرا كه بايد شأن كارشناسي و علمي مجلس حفظ شود. 

آيا اين شأن در مجلس هفتم حفظ شد؟ 

خير، مجلس به سمت كاركرد سياسي پيش رفت و رفته‌رفته از وظيفه اصلي كه در قانون اساسي آمده، دور شد و متاسفانه قانون اساسي مورد بي‌مهري و بي‌توجهي دولتمردان از يك‌سو و افراد شاخص در مجلس و مشخصاً هيات‌رئيسه فراكسيون اكثريت از سوي ديگر قرار گرفت. 

در حالي كه مجلس بايد بيش از همه پايبند و دلسوز اجراي قانون اساسي باشد اما اشخاص شاخص مجلس به قانون اساسي بي‌توجه بودند و در انتخاب وزرا، بودجه و طرح‌ها و لوايح دولتي‌ها و مجلسي‌ها بعضا چشم خود را بر قانون اساسي بستند. در حالي كه قانون اساسي ميثاق ارزشمند اين ملت و حاصل صدها سال مبارزه روشنفكران ديني و علما و مجاهدان است و ضمناً بنيانگذار جمهوري اسلامي بر آن صحه گذاشتند و بايد با تمامي اجزا پاس داشته شود. 

در اين شرايط عده‌اي دست به تاسيس اصولگرايان مستقل زدند. البته در اوايل سال 86 عده‌اي به آن پيوستند و هم‌اكنون اصولگرايان مستقل 21 نفر عضو شوراي مركزي دارد كه معتقدند بايد روي طرح‌ها و لوايح كار علمي كرد. ضمن اينكه يكي از وظايف مجلس، صيانت از نيروهاي اجتماعي است. 

در واقع در علم اجتماعي قوا به حوزه سياسي و اجتماعي تقسيم مي‌شود. به تعبير حضرت امام(ره) كه مي‌فرمايند: مجلس خانه ملت است يا سخن رهبر انقلاب كه مجلس چشم ناظر ملت است يعني وظيفه مجلس دفاع از حوزه نيروهاي اجتماعي و تحديد قدرت است. اصول متعددي در قانون اساسي بر اين امر صحه مي‌گذارد اما متاسفانه رفته‌رفته بسياري از نمايندگان مجلس به علت تعبير اشتباه هيات‌رئيسه از قانون اساسي و آيين‌نامه داخلي به وكيل‌الدوله تبديل شدند و گمان كردند تعامل با دولت يعني آنكه با هرچه دولت گفت، موافقت شود. 

به اين‌ترتيب شاخه اصولگرايان مستقل رفته‌رفته با هيات‌رئيسه اصولگرايان فاصله پيدا كرد. البته منظورم بدنه مجلس نيست. اصولگرايان مستقل معتقدند اعضاي شاخص هيات‌رئيسه اصولگرايان از مجلس براي ابزار كار سياسي و حفظ قدرت خود استفاده مي‌كنند. 

ولي آقاي باهنر در گفت‌وگو با ما اعلام كردند كه تعداد تذكرات، سوال‌ها و استيضاح‌ها در مجلس هفتم كمتر از مجالس قبلي نبوده، به‌طوري كه عمر مجلس هفتم كفاف طرح سوال‌هاي دريافت شده را هم نمي‌دهد. 

اين نشان مي‌دهد بدنه مجلس شأن خود را مي‌شناسد. ببينيد، تعداد سوال‌ها و تذكرات نمايندگان از دولت نهم بسيار زياد است در حالي كه در مجموع، سليقه مجلس هفتم با دولت نهم همخواني دارد. اين نشان مي‌دهد كه قاطبه نمايندگان با وظايف خود آشنا هستند چرا كه آنها از مردم وكالت گرفته‌اند تا ناظر بر قدرت دولت باشند اما سوال اين است كه آيا مجلس توانسته از ابزار نظارتي خود مانند سوال، تذكر و استيضاح كه در قانون اساسي تصريح شده، استفاده كند؟ پاسخ منفي است چرا كه هيات‌رئيسه مجلس مانع استفاده نمايندگان از اين ابزار مي‌شود. 

هيات‌رئيسه چگونه چنين ممانعتي ايجاد مي‌كند؟ 

همان عضو هيات‌رئيسه كه شما از آن نام برديد مشخصاً مانع از ايستادن مجلس در جايگاه قانوني خود مي‌شود. 

ممكن است در اين زمينه مثال بزنيد؟ 

مثلاً نمايندگان در موضوع‌ ترافيك از وزير كشور سوال مي‌كنند يا در مورد معاهده خزر از وزير امور خارجه و رئيس‌جمهور محترم سوال مي‌كنند ولي هيات‌رئيسه اجازه طرح سوالات در زمان خود را نمي‌دهد. درحالي كه طبق نص صريح قانون اساسي وقتي يك نماينده مجلس از وزير مربوطه سوال كند وزير حداكثر ظرف مدت 10 روز بايد با حضور در مجلس پاسخگو باشد ولي متاسفانه همين فردي كه شما نام برديد و دوستان ديگرشان در هيات‌رئيسه به‌گونه‌اي برنامه‌ريزي مي‌كنند كه اين سوال به 6 ماه يا حتي يك سال ديگر منتقل مي‌شود. 

در كنار اين، وزير ظرف مدت قانوني به مجلس نمي‌آيد و اين حضور هفته‌ها به طول مي‌انجامد درحالي كه سوال نماينده از مجريان وظيفه نظارتي مجلس و موجب تنوير افكار عمومي است. به علاوه اگر نماينده در كميسيون با پاسخ وزير قانع نشد او خود را براي حضور در صحن موظف نمي‌داند چون نوبت به آن نمي‌رسد. 

بارها به هيات‌رئيسه تذكر داده شده كه شما با اين روش بعد نظارتي مجلس را از آن مي‌گيريد. چرا كه سوال يكي از ابعاد خوب نظارتي پيش از استيضاح وزير است اما هيات‌رئيسه امكان آن را فراهم نمي‌كند و پاسخ وزير به ماه‌هاي دور سپرده مي‌شود. بنابراين كارآمدي اين ابزار از بين مي‌رود. 

مورد ديگر تذكر است زماني كه نماينده‌اي تذكر مي‌دهد اعضاي هيات‌رئيسه از او مي‌خواهند كه از تذكر خود صرف‌نظر كند يا ادبيات تذكر عوض مي‌شود. به اين‌ترتيب كاركردهاي قانوني نماينده به‌گونه‌اي از او سلب مي‌شود از اين‌رو نمايندگان به گفت‌وگو با رسانه‌ها روي مي‌آورند و به اين علت است كه نمايندگان مجلس هفتم بسياري از سخنان خود را خارج از مجلس و در رسانه‌ها مطرح مي‌كنند چون اجازه بحث به صورت تذكر آيين‌نامه‌اي و مكتوب به صورت سوال از آنها گرفته شده است. البته اين شيوه هم قانوني است. 

در جايي خواندم براي تعدادي از نمايندگان منتقد مجلس هفتم، احضاريه‌هايي فرستاده شده است؟ آيا اين مطلب صحت دارد؟ و اگر پاسخ مثبت است لطفاً در اين باره توضيح دهيد. 

بله، متاسفانه برخي از نمايندگان بابت سوال از وزرا يا رئيس‌جمهور يا به واسطه نطقشان تحت تعقيب و توقيف قرار مي‌گيرند درحالي كه اصل 84 و 86 قانون اساسي تصريح كرده است كه نماينده بابت وظايف نمايندگي‌اش قابل توقيف و تعقيب نيست و تشخيص تخلفات و سوء مديريت در قواي مجريه و قضائيه با نماينده به عنوان وكيل مردم است.


البته طبق قانون اگر آن فرد احساس كند كه اين مطلب خارج از وظايف نمايندگي بوده است از نماينده شكايت مي‌كند و دادگاه براي نماينده احضاريه صادر مي‌كند و به هيات‌رئيسه مجلس مي‌دهد اگر هيات‌رئيسه تشخيص دهد كه اتهام مذكور در حوزه وظايف نمايندگي نبوده آن احضاريه را به نماينده ابلاغ مي‌كند.
 
طبيعتاً بسياري از احضاريه‌هايي كه دو سال است براي نمايندگان منتقد ارسال مي‌شود در چارچوب وظايف نمايندگي است چرا كه نماينده حق دارد در تمام موضوعات داخلي و خارجي كشور اظهارنظر كند. اما هيات‌رئيسه چنين شكايتي را هم به نمايندگان ابلاغ مي‌كند. اين نشان مي‌دهد هيات‌رئيسه مايل نيست كه مجلس در جايگاه خود بايستد. 

از نگاه شما چرا هيات‌رئيسه چنين برخوردي مي‌كند؟ 

مجلس هفتم در فضايي شكل گرفت كه نمايندگان مجلس ششم به هيچ‌وجه به نفع منافع ملي و در چارچوب قانون اساسي و آيين‌نامه داخلي مجلس عمل نمي‌كردند يعني رفتارهاي نمايندگان مجلس ششم تحت عنوان آبستراكسيون و تحصن آنچنان بد و مفتضحانه بود كه افكار عمومي به سمت انتخاب نمايندگاني با سليقه ديگر گرايش پيدا كرد. 

در اين فضا، مجلس هفتم شكل گرفت البته انتخاب قاطبه نمايندگان مجلس هفتم با شناختي كه مردم از عملكرد نمايندگان مجلس ششم پيدا كرده بودند، انتخاب خوبي بود. يك سال و نيم اول هم رابطه مجلس هفتم با دولت اصلاحات رابطه خوبي بود يعني مجلس دولت هشتم را در موضع خود نقد مي‌كرد، تذكر مي‌داد و استيضاح مي‌كرد. دولت هشتم نيز نسبت خود را با مجلس مي‌شناخت و هيچ وقت اين اتفاق نيفتاد كه نماينده‌اي از يكي از اعضاي دولت هشتم سوالي بكند و فرد مذكور پاسخ ندهد و اشكال را برطرف نكند.
 
ولي پس از دولت اصلاحات ما با دو اتفاق مواجه شديم يكي از آنها به دولت نهم برمي‌گردد كه از ابتدا فاقد ظرفيت نقد بود كه من فكر مي‌كنم علت عمده آن خودشيفتگي دولتمردان در دولت نهم است. نكته‌اي كه رهبري انقلاب در اولين جلسات به دولت نهم تذكر دادند و دولت نهم را از خودشيفتگي برحذر داشتند چرا كه خودشيفتگي براي فرد توهم توطئه مي‌آورد فردي كه خود شيفته است و خود را برتر از ديگران و بي‌نياز از نقد و مشورت آنها مي‌داند دچار توهم توطئه مي‌شود و اگر كسي حتي او را نقد مصلحانه، منصفانه و دوستانه كند يا مشاوره‌اي بدهد، احساس مي‌كند توطئه‌اي در كار است و اين اقدامات به منظور تضعيف او صورت مي‌گيرد.
 
متاسفانه در دوستان ما در دولت نهم اين خودشيفتگي وجود دارد و آنها دچار توهم توطئه هستند. بنابراين با رسانه‌ها يا نمايندگان برخوردي مي‌شود كه گويي در حال توطئه‌اند. دقت كنيد خاستگاه مجلس هفتم و دولت نهم جريان اصولگرايي است با اين حال دولت نهم گمان مي‌كند مجلس در جهت تضعيف او حركت مي‌كند. بنابراين يكي از دلايل خودشيفتگي دولتمردان در دولت نهم است و اينكه به كار كارشناسي و نقد تن نمي‌دهند و بابت هر اقدامي دچار توهم توطئه هستند و مخالفانشان را توسط رسانه‌هاي نزديكشان تخريب مي‌كنند. در پرانتز مي‌خواهم ايراد ديگري از دولت نهم را توضيح دهم. 

متاسفانه شناخت دوستان ما در اين دولت كه من به شعارها و آرمان‌هايشان احترام مي‌گذارم از قانون اساسي اندك است. قانون اساسي وظايف وزير و نسبت او با دولت و مجلس و افكار عمومي را تعيين كرده است و در اصل 137 قانون اساسي وزير نسبت به عملكرد خود و هيات دولت بايد در برابر مجلس پاسخگو باشد يعني وزير يك شخصيت حقوقي مستقل دارد و بابت آن بايد به رئيس‌جمهور و مجلس پاسخگو باشد. 

آيا وزير نسبت به عملكرد هيات دولت هم بايد پاسخگو باشد؟ 

بله، چون در هيات دولت راي دارد. هيات دولت فرد نيست يك مجموعه است و وظايف و اختيارات هيات دولت صرفاً مربوط به رئيس آن نيست و مصوبات هيات دولت برآمده از راي هيات دولت است. قانوني براي وزير واجب‌الاجراست كه يا مصوبه مجلس باشد يا مصوبه هيات‌دولت. 

بنابراين وزير حق ندارد خلاف مصوبات موضوعه و خلاف قانون اساسي و مصوبات مجلس و دولت و برنامه‌هاي توسعه عمل كند و در پاسخ بگويد كه رئيس‌جمهور از من خواست يا من به اين نتيجه رسيدم. وزير بابت عملكرد خود بايد پاسخگو باشد اما وزراي ما اغلب به اين موضوع اعتقاد ندارند در حالي كه هيچكس حق ندارد در جمهوري اسلامي به عمد يا به جهل چشم خود را بر قانون اساسي ببندد يا آن را دور بزند. 

شما باز هم توضيح نداديد كه چرا هيات‌رئيسه مجلس مانع از انجام وظايف نمايندگي نمايندگان مي‌شود؟ 

اعضاي هيات‌رئيسه فراكسيون اكثريت تصور مي‌كردند راي مردم به آنان به مفهوم بازگشت توده‌ها به حزب و جريان سياسي آنهاست و سعي كردند جريان اصولگرايي را به نفع حزب خود مصادره كنند. 15ـ10 حزب هستند كه با برخي از آنها پس از شكل‌گيري مجلس هفتم آشنا شدم و متوجه شدم برخي از آنان كه‌تريبون و صداي بلندي دارند و در قدرت سهم‌خواهي مي‌كنند همه اعضايشان از انگشتان دو دست كمتر است.


آنها حتي تا حدي در مصادره جريان اصولگرايي هم موفق بوده‌اند و باورشان شده كه اصولگرايي تنها آنان هستند و اين مطلب را در مصاحبه‌ها رسما اعلام مي‌كنند. مانند خانم ... و آقاي .... كه مي‌گويند اصولگرايي تنها ما چند حزب يا افراد متشكل در فراكسيون اصولگرايان هستيم در حالي كه كسي حق ندارد اصولگرايي را چنين محدود كند چرا كه رهبري انقلاب فرمودند اصولگرايان مي‌توانند اصلاح‌طلب باشند و اصلاح‌طلبان هم مي‌توانند اصولگرا باشند. ايشان هشت مولفه براي اصولگرايي تعريف مي‌كنند. 

يا اينكه سال‌هاست نيروهاي موثر در عرصه سياست را به دو گروه خودي و غيرخودي تقسيم كرده‌اند و غيرخودي‌ها را كساني مي‌دانند كه دل در گرو منافع ملي ندارند و پايبند قانون اساسي و آرمان امام نيستند يا حتي كساني كه عملكردشان خلاف ادعايشان در اين زمينه است. مانند افرادي در مجلس ششم ولي ايشان غير از اينها را خودي مي‌دانند هم نيروهايي از اصولگرايان و هم از اصلاح‌طلبان. در حالي كه اين افراد صرفا اصولگرايي را به 14 گروه در شوراي هماهنگي انقلاب محدود كرده‌اند. 

شما در جايي از افرادي با عنوان مانكن سياسي ياد كرده‌ايد. لطفا در اين زمينه توضيح دهيد.
مانكن سياسي يعني فسيل سياسي، يعني افرادي كه هميشه در عرصه سياست هستند، در همه انتخابات وزن و تكليف‌شان تعيين مي‌شود اما باز هم صدايشان بلند است چون‌تريبون دارند. حالا مثلثي هم ايجاد كرده‌اند و ضلعي را به دوستان دولتي بخشيده‌اند يعني احزاب دولت‌ساخته. اين اتفاقي است كه دولت سازندگي و اصلاحات هم به آن دچار شدند يعني افرادي وارد قدرت شدند و براي حفظ يا ادامه قدرت‌شان احزاب دولت‌ساخته تاسيس كردند كه هميشه پشتوانه‌اي در ثروت‌هاي بادآورده دولتي داشته‌اند. 

منظورتان ائتلاف رايحه خوش خدمت است؟ 

بله، مشخصا منظورم گروه رايحه است. رايحه همان نقشي را براي دولت نهم دارد كه مشاركت براي دولت اصلاحات و كارگزاران براي دولت سازندگي داشت. يعني افراد وارد قدرت شدند و با دستيابي به كانال‌هاي ثروت، احزاب دولت‌ساخته تاسيس كردند بدون آنكه بدنه اجتماعي داشته باشند. يعني همانقدر كه مشاركت، بدنه اجتماعي و توده‌اي ندارد، رايحه خوش خدمت هم ندارد. 

هر دو از احساسات مردم استفاده و سعي مي‌كنند فضا را از عقلانيت خارج و توده را احساساتي كرده و در اين فضا راي بگيرند ولي وقتي فضا به حالت عادي برمي‌گردد و عقلانيت به جامعه بازمي‌گردد راي اينها از بين مي‌رود. البته احزاب ديگري جز اينها هم هستند كه وقتي راي آوردند گمان كردند كه مردم به حزب آنها راي داده‌اند.
 
اين همان اتفاقي است كه در دوم خرداد هم رخ داد يعني مردم به‌واسطه عملكرد بد عده‌اي در سال 76 به شخصيت آقاي خاتمي روي آوردند و به ايشان راي دادند اما يكسري احزاب سياسي تصور كردند مردم به آنها راي داده‌اند و از قدرت استفاده كردند ولي چند سال بعد مشخص شد كه توده مسلمان به آنها راي نداده‌اند. چرا كه بلافاصله به كسي راي دادند كه كاملا در مقابل آنان بود. 

اين اتفاق اين بار در دايره اصولگرايان رخ داد و اصولگرايي محدود شد به آقاي بادامچيان، آقاي باهنر، آقاي محصولي، آقاي توكلي، آقاي فدايي و خانم بهروزي و چنين افرادي. اما طبيعي بود كه با دور شدن جامعه از فضاي احساسي راي اين افراد برمي‌گردد بنابراين در انتخابات شوراي شهر سوم ديديم كه مردم به هيچ ليستي اعتقاد ندارند و به هر كس كه مي‌شناسند و او را دوست دارند راي مي‌دهند. 

اينجا بود كه دوستاني كه ليست آنها در هر دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلبان راي نياورد عنوان كردند كه عقل مردم نمي‌رسد و صلاح خود را نمي‌دانند. در حاليکه مردم سرنوشت خود را به دست احزاب و مانكن‌هاي سياسي نسپردند. 

برخي معتقدند اندك بودن سعه صدر دولت نهم در برابر نقد به اين دليل است كه ابزار رسانه‌اي كافي و مقتدر در اختيار ندارد. نظر شما در اين باره چيست؟ 

تحمل نقد داشتن با قدرت پاسخگويي دو مورد جدا از هم است. من قبول ندارم كه دولت نهم قدرت پاسخ دادن ندارد. در شرايط فعلي دولتمردان يعني وزرا و رئيس‌جمهور منتقدان را به دشمنان خارج از مرز مربوط يا از عبارت مافيا استفاده مي‌كنند. مثلا زماني كه يكي از وزراي پيشنهادي دولت در مجلس راي نياورد دولت اين طور اظهار داشت كه مافياي نفت اجازه نداد كانديداي دولت راي بياورد.
 
اينكه منتقدان را به مافياي نفت و قدرت و ثروت مربوط كنند يا او را به دشمنان خارجي ربط دهند زيبنده نيست و نشان مي‌دهد كه دولتمردان تا چه حد از انتقاد عصباني مي‌شوند و تحمل نقد ندارند اما در مورد قدرت پاسخگويي، يكي از دلايلي كه موجب شد دولت قدرت پاسخگويي خود را از دست بدهد به اين برمي‌گردد كه دوستان ما در اين دولت به سمت انسداد رسانه‌اي حركت كردند. اگر روزنامه‌ها و سايت‌ها در فضاي سالم فعاليت مي‌كردند بسياري از آنها موافق و بسياري هم مخالف دولت بودند. 

هر مخالفتي، ضديت نيست. اين مطلب را حدود يك ماه پيش رهبر انقلاب هم تاكيد كردند و فرمودند كه مخالفت به معناي ضديت نيست و ممكن است حتي كسي با نظريات رهبري هم مخالف باشد اين به معناي ضديت با ولايت فقيه نيست و نقد لازم است. ضمن آنكه حضرت امام خميني(ره) مي‌فرمايند نه تنها نقد بلكه تخطئه از الطاف خفيه الهي براي صاحبان قدرت است. بنابراين مخالفان تا زماني كه دست به اسلحه نبرده‌اند صرفا مخالفند و حق صحبت كردن دارند. 

در تاريخ اسلام هم چنين بوده است. آيا اميرالمومنين(ع) مخالفان خود را تبعيد يا زنداني مي‌كرد يا به دار مجازات مي‌آويخت. خير اين افراد تا زماني كه عليه اسلام دست به شمشير نبرده بودند حق سخن گفتن داشتند و صرفا به خاطر سخن گفتن با آنها برخورد نمي‌شد. در خصوص نقد بايد به الگوي برخوردي رهبر انقلاب بازگشت . 

آيا ايشان به خاطر اين نقد و حتي دشمني، دشمنان خود را از زيستن و حق حرف زدن محروم مي‌كنند؟ خير بلكه ايشان اگر لازم باشد پاسخ آنها را مي‌دهد و اگر لازم نباشد سكوت مي‌كنند تا مردم متوجه شوند اين دشمني‌ها، شخصي و به علت بيماري رواني آن فرد مخالف است.
 
اما دولت تاكنون در اين مورد سعه صدر از خود نشان نداده است. وقتي نماينده‌اي يا رسانه‌اي بر حسب وظيفه نقدي مي‌كند او را به توطئه سازمان يافته متهم مي‌كنند و حتي معاون رئيس‌جمهور مستقيما دخالت مي‌كند تا دو خبرنگار را دستگير كنند. اين اقدامي است كه در دنيا سابقه ندارد. همين اتفاقي كه اخيرا در ايسنا افتاده يا برخوردي كه با سايت‌هاي پرمخاطب و روزنامه‌ها شده نشان داد كه دولت بيشتر از فرصت‌، انسداد ايجاد كرده است.
 
دوم اينكه چه كسي مي‌گويد دولت رسانه ندارد همه رسانه‌هاي جريان اصولگرايي از كليت دولت دفاع مي‌كنند اگرچه ممكن است نسبت به برخي اقدامات دولت منتقد باشند. صدا و سيما هم تحت فشار دوستان ما در دولت‌ جايگاه رسانه ملي خود را از دست داده و از شعار ايجاد جامعه چندصدايي عدول كرده و در خيلي جاها به روابط عمومي دولت تبديل شده است و باز هم دوستان ما در دولت بسيار پرتوقع و هجومي اين مطالبه را تكرار مي‌كنند. اين حجم از اقدامات دولت كه توسط رسانه‌هاي دولتي و غيردولتي منتشر مي‌شود پس از انقلاب در مورد هيچ دولتي سابقه نداشته است منتها دولتمردان هرگز تشكر نكرده‌اند و دائم توقع خود را بالا مي‌برند. 

امسال رئيس‌جمهور جايزه‌اي را در جشنواره مطبوعات به منتقدين منصف مطبوعاتي اعطا كرد‌، نظر شما در اين باره چيست؟ 

دوستان رسانه‌اي دولت با اين انتخاب، شوخي قشنگي با اصحاب رسانه نكردند. اين منتقدين جزو حاميان سرسخت دولت هستند يعني بعضا بدون منطق و احساسي از برخي عملكرد دولت دفاع كرده‌اند. عملكردهايي كه بعدا معلوم شده است اشتباه بوده و در مواضع رهبري هم آن رفتار دولت خوب حمايت نشده است. بالاخره اين سوالي است که آيا دولت بين اين همه منتقد مصلح و كارشناس منتقد ديگري پيدا نكرده است؟
 
به نظر من اين كار نازيبايي بود كه وزير ارشاد (هرچند ظاهرا در فرآيند انتخاب منتقدين نمونه نقشي نداشته) به رئيس‌سابق خودش در روزنامه جايزه بدهد. در حالي كه همين وزير نقش مستقيمي در اعمال فشار و محدوديت بر خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي پرمخاطب دارد و شأن وزارت را در حد سخنگويي دولت پايين آورده است و وظيفه خود مي‌داند از عملكرد دولت دائماً دفاع كند. اين اقدام براي يك روزنامه‌نگار يا سخنگوي دولت ايرادي ندارد ولي براي وزير ارشاد مطلوب نيست. ايشان جايگاه وزير ارشاد را با روابط عمومي دولت اشتباه گرفته است. 

اما زماني كه آقاي صفارهرندي براي وزارت ارشاد معرفي شدند، شما يكي از مدافعان ايشان بوديد و در نطق خود عنوان كرديد كه صفارهرندي مدير موفق رسانه بوده و يكي از بهترين گزينه‌هاي وزارت ارشاد است. چرا اكنون به منتقد سرسخت او مبدل شده‌ايد؟ 

من هنوز هم شعارهاي دولت نهم و شعارهاي وزير ارشاد را مي‌پسندم منتها نقد ما به عملكرد و توانمندي ايشان است. ببينيد آقاي صفارهرندي در شرايط دو سال پيش بهترين گزينه بود چون ما مي‌ترسيديم اگر ايشان نتواند از مجلس راي اعتماد بگيرد نفر بعدي همين توانايي را هم نداشته باشد. ضمن آنكه با توجه به فضاي ليبرالي كه پس از دولت اصلاحات بر فضاي فرهنگي كشور حاكم شده بود ما نيازمند وزيري بوديم كه جريانات سياسي و فرهنگي كشور را بشناسد و فرد قاطعي باشد. اما الان چنين شرايطي وجود ندارد در ضمن ايشان به وعده‌هايي كه داده بود هم عمل نكرد در حالي كه ما به قول‌هاي ايشان اعتماد كرديم. 

كدام وعده‌ها؟ 

ايشان گفته بود كه من از حوزه رسانه دفاع مي‌كنم، از فرهنگ و هنر دفاع مي‌كنم اما ايشان بعدا يا تحت جريانات حاكم بر دولت يا فشار برخي احزاب سياسي سخنگوي دولت و چند گروه خاص شد. در حالي كه زماني كه يك شخصيت سياسي وزير يا وكيل مردم شد بايد تمام علقه‌ها و مناسبات حزبي خود را كنار بگذارد و ديگر از جايگاه حزبي سخن نگويد چرا كه علي‌رغم آزادي احزاب در ايران، رژيم سياسي ما حزبي نيست و احزاب نمي‌توانند به عنوان حزب، دولت و مجلس را در اختيار بگيرند. 

به همين جهت زماني كه فراكسيوني در مجلس شكل مي‌گيرد اگر داعيه حزب بيرون مجلس را داشته باشد برخلاف قانون اساسي عمل كرده است. اين ايرادي است كه ما به هيات‌رئيسه فراكسيون اكثريت هم وارد مي‌دانيم. اينكه آنها به عنوان فرد مي‌توانند اظهار نظر كنند اما نمي‌توانند تمايلات حزبي خود را به مجلس وارد كنند برخلاف كشورهايي كه نظام حزبي پارلماني دارند و وزرا پيش از آنكه وزير باشند عضو حزب پيروز در پارلمان هستند. اين از ايراداتي است كه متاسفانه به جناب آقاي صفارهرندي وارد است. 

در جايي گفته بوديد زماني كه دولت نهم آمد مي‌خواست هيچ خبرگزاري نباشد مگر كپي ايرنا؛ و هيچ روزنامه‌اي نباشد مگر كپي كيهان. آيا رفتار دولت در عرصه رسانه واقعا تا اين حد مسدود کننده بوده است؟ 

من عرض كردم كه دولت در فضاي رسانه‌اي به سمت انسداد حركت كرد. وزير ارشاد لااقل 3بار به خاطر بستن سايت‌ها و روزنامه‌ها و ... به كميسيون فرهنگي دعوت شد، عباراتي كه في‌الجمله ميان ما رد و بدل شد اين بود كه برخورد شما با رسانه‌ها خلاف قانون اساسي است، قانون اساسي از‌ آزادي مطبوعات دفاع مي‌كند و اين صراحت قانون اساسي است اما شما هر كس كه با سليقه سياسي و جريان فكري يا حتي خودتان مخالف است را به مخالف نظام تعبير كرده و او را به گوشه‌اي رانده و صدايش را قطع مي‌كنيد. در صورتي كه حق چنين كاري را نداريد. 

بعدا هيات دولت به سمت تهيه آيين‌نامه خبرگزاري‌هاي غيردولتي رفتند كه خود اين آيين‌نامه، خلاف قانون اساسي و قوانين است و هيات دولت حق ندارد آيين‌نامه‌اي تصويب كند كه شأن قانوني دارد. قانون، شأن مجلس است آيين‌نامه خبرگزاري‌هاي دولتي شبيه قانون مطبوعات است. بنابراين وجه قانونگذاري دارد.
 
من به آنها گفتم با توجه به دسترسي مردم به منابع خبري مختلف ايجاد فضاي يك‌سويه خبررساني موجب سلب اعتماد عمومي به شما مي‌شود دوستان گفتند نه و من به آنها گفتم شما تيراژ روزنامه ايران را با سايت بازتاب (آن موقع كه بازتاب بود) مقايسه كنيد. البته من قصد دفاع از سايت بازتاب را ندارم ولي چون آنجا موضوع بسته‌شدن سايت بازتاب بود از اين سايت نام بردم. گفتم گاهي تيراژ روزنامه ايران در يك روز از تعداد بازديدكنندگان يك خبر بازتاب كمتر است. اين را اسناد نشان مي‌دهد. 

خبري را هم مثال زدم. اين نشان مي‌دهد شما ضعف داريد و نمي‌توانيد جريان‌سازي كنيد، در حالي كه بايد بتوانيد به افكار عمومي جهت دهيد اما شما هم عملا اين جمله زشت را به‌كار مي‌بريد كه «هركسي با ما نيست، عليه ماست» در حالي كه اين جمله بر اساس مباني عقيدتي و فلسفي ما محل خدشه است. همان حرفي که جنايتکاري مثل بوش بعد از حادثه 11 سپتامبر گفت. 

در برابر مباحث افرادي چون شما‌، برخي مي‌گويند علت نقد اصولگرايان منتقد از دولت نهم آن است كه پستي به ايشان واگذار نشده، شما چه پاسخي داريد؟ 

اين بحث دو جواب دارد. اولا مي‌توان هر منتقدي را متهم كرد كه چون سهم نگرفته، نقد مي‌كند و اين اتهام بي‌پايه را به هركس مي‌توان زد. دوم آنكه افتخار اعضاي هيات‌رئيسه اصولگرايان مستقل آن است كه زماني از آقاي احمدي‌نژاد دفاع مي‌كردند كه كسي شانسي براي پيروزي احمدي‌نژاد قائل نبود. 

آنها مي‌گويند آقاي احمدي‌نژاد كه تغيير نكرده، پس چرا شما منتقد ايشان شده‌ايد؟ 

چون نقد را وظيفه خود مي‌دانيم در زماني كه هيچ احتمالي براي پيروزي آقاي احمدي‌نژاد نبود، معتقد بوديم كه جريان احمدي‌نژاد مي‌تواند بهترين منتقد وضع حاكم باشد و زماني از فكر او دفاع مي‌كرديم كه شانسي براي پيروزي‌اش نبود و باز از افتخارات اصولگرايان مستقل آن است كه با پيروزي احمدي‌نژاد هم در مقام نقد او برآمدند.
 
اينكه اين دوستان هميشه منتقد قدرتمند از افتخاراتشان است، در حالي كه برخي طرفداران امروز دولت در هيات‌رئيسه مجلس و برخي وزراي فعلي دولت نهم روزي مخالفان سرسخت احمدي‌نژاد بودند. چطور حال كه سهمي از قدرت گرفته‌اند، ساكت شده‌اند؟ اصولگرايان مستقل معتقدند كه جريان اصولگرايي زماني زنده مي‌ماند كه قدرت نقد خود را حفظ كند وگرنه استحاله مي‌شود. 

برويم سراغ انتخابات. آيا اصولگرايان مستقل در چارچوب جبهه متحد اصولگرايان ليست مي‌دهند يا به‌طور جداگانه در انتخابات مجلس هشتم شركت مي‌كنند؟ 

اصولگرايان مستقل، در انتخابات آتي ليست مستقل مي‌دهند. البته اين بدان معني نيست كه با ديگر جريانات اصولگرايي همگرايي و همپوشاني ندارد. روزي نيست كه ما با جريانات ديگر اصولگرايي جلسه نداشته باشيم، منتها براي حفظ مباني استقلال خود، ليست مستقل مي‌دهيم. 

چرا مستقل از كميته وحدت اصولگرايان ليست مي‌دهيد؟ 

چون دوستاني كه در جبهه متحد جمع شده‌اند ادعاي تشكيل يك مثلث را دارند. اين مثلث نيست، يك نقطه است و روش آنها مانند دوره‌هاي قبل؛ مركز ـ‌ پيرامون است، يعني مي‌گويند ما در مركز و بقيه پيرامون ما هستند. هر ضلع مثلث كنوني در واقع در مركز يك كانون بوده و هست. دوستان موتلفه، حاميان دولت مثل آقاي مصلحي و محصولي و دوستاني چون آقاي فدايي و توكلي هم از قبل در مركز مدل مركز ـ پيرامون بودند.
 
آنها مي‌خواهند بگويند ما در مركز هستيم. هركس مي‌خواهد بيايد پيرامون ما، شايد سهمي در مجلس آينده داشته باشد. تشكيل مثلث ادعاست. اگر مي‌خواهند مدل مركز ـ پيراموني را كنار بگذارند مي‌توانند عده ديگري كه با هيچ‌كدام از اين سه ضلع جمع نمي‌شوند را به‌عنوان ضلع چهارم بپذيرند، در حالي كه در برابر آن مقاومت مي‌كنند.
 
البته ما چون به آنها اعتقاد نداريم، هرگز به‌عنوان يكي از اضلاع‌شان جمع نمي‌شديم و فكر مي‌كنيم وجود اين نوع نگرش كه سعي مي‌كند استقلال خود را از كانون قدرت و ثروت حفظ كند، لازم است، چراكه به صراحت قانون اساسي وكالت قابل توكيل نيست اما در مجلس هفتم اندک نمايندگاني را مي‌شناسيم كه متاسفانه نه‌تنها به اعتبار شخص ديگري راي مي‌دهند، بلكه برگ راي خود را به او مي‌سپارند. 

آيا ممكن است در اين زمينه نمونه‌اي ذكر كنيد؟ 

در مورد انتخاب اخير دو وزير پيشنهادي نفت و صنايع، متاسفانه برگ راي بسياري از نمايندگان در دست عده معدودي بود و اين يكي از ايراداتي است كه به هيات‌رئيسه مجلس وارد است. چگونه عده‌اي بيش از يك برگ راي دارند؟ من نمي‌گويم تقلب شده يا برگ راي‌ها از جاي ديگر آمده است، نه! اين برگ راي‌ها متعلق به نمايندگان ديگري بوده كه ممكن است در مرخصي بوده باشند يا صحن را ‌ترك كرده باشند. البته بر اساس قانون اساسي آن نماينده از وكالت عزل است چون وكالتش را به ديگري توكيل كرده است. 

به‌هرحال تماميت‌‌خواهي و اقتدارگرايي هم جنس جريان راست است و هم جنس جريان چپ . هر دو جريان تلاش دارند كه جامعه در فضاي دوقطبي باقي بماند يعني چپ‌ترجيح مي‌دهد كه اگر راي نياورد، رقباي شناخته‌شده‌اش در راست راي بياورند. برعكس چون اگر عده‌اي بيايند كه به‌واقع توده مردم را نمايندگي كنند، ممكن است فضاي دوقطبي به‌هم بريزد و به اين‌ترتيب هيچ‌گاه قدرت به حزب رقيب سنتي بازنگردد. 

آيا شما كانديداي نمايندگي مجلس هشتم مي‌شويد؟ 

صادقانه بگويم كه اصلا تمايل ندارم. در ‌واقع خسته شده‌ام چون بازيگران سياسي اجازه ندادند وظايف نمايندگي‌ام را آن‌طور كه بايد ايفا كنم. گرچه آنچه در توان داشتم را انجام دادم اما من به تصميم جمعي از اصولگرايان مستقل تن مي‌دهم. البته تاكنون تصميم نهايي گرفته نشده كه تمامي اعضاي اصلي شوراي مركزي اصولگرايان مستقل در انتخابات مجلس هشتم كانديدا شوند يا كانديدا نشوند. من منتظر تصميم جمعي اصولگرايان مستقل هستم. 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics