نویدنو:04/01/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

عباس عبدی

 فريبرز رئيس دانا

 مصطفی معین

 نوابی

*******************************

تبريك سال نو

عباس عبدی

البته اين سايت يا وبلاگ بيش از يك سال است كه مقدمات آن فراهم و راه‌اندازي شده اما فعاليت جدي و رسمي آن عملاً از اواسط تابستان آغاز شده است.

 

البته اين سايت يا وبلاگ بيش از يك سال است كه مقدمات آن فراهم و راه‌اندازي شده اما فعاليت جدي و رسمي آن عملاً از اواسط تابستان آغاز شده است. و در اين فاصله زماني اندك، كوشيده‌ام كه برحسب توان و درك خودم به نكات تحليلي و اگر خودپسندي تلقي نشود، راهبردي سياسي ،بيش از مسايل ديگر بپردازم. ضمن آنكه با اهميت دادن به انتشار نظرات خوانندگان و در صورت نياز يا توان پاسخ دادن به آنها فضاي مناسبي را براي طرح نظرات و گفتگو ،و از اين مهمتر، چگونگي گفتگو فراهم كنم. فضايي كه همه ما با يكديگر و در تعامل با هم ياد بگيريم كه فارغ از تفاوت‌هاي عقيدتي و تحليلي، چگونه حرف هم را درك كنيم. اينكه در اجراي اين اهداف چقدر موفق بوده‌ام و يا چقدر مي‌توانسته‌ام موفق باشم، و نبوده‌ام، طبعاً قضاوتش برعهده ديگران است.
هدف ديگري كه به مرور انتخاب شد، ايجاد امکان و فضايي براي دوستاني است كه توانايي نوشتن در حد و حدود خوانندگان محترم سايت را دارند، اما به دلايلي امكاني براي انتشار در حد مناسب را ندارند، يا آنكه به هر دليلي صلاح دانسته‌اند كه كمك كار اين سايت شوند و افتخار خواندن مطالبشان را به من و سایر دوستان بدهند، پيش از آنكه در جاي ديگري منتشر نمايند. اين كار بدون آنكه با درخواستي از جانب من شروع شود با بزرگواري برخي از دوستان از جمله آقاي «محمدحسين» و سپس «پرويز پدرام» كه تاكنون هم سعادت آشنايي حضوري و حتي تلفني را با آنان نداشته‌ام آغاز شد، و سپس دوستان ديگر در اين راه مساعدت كردند كه از همه آنان ،از جمله دوستان آگاهي، جعفري، صفايي، اكرمي، رضايي، نعمت‌اللهي، مهبد، مهدي، بهمن و هاشمي به سهم خودم تشكر مي‌كنم و در اين ميان از جناب حجاريان به دليل زحمت نوشتن سه نامه‌اي را كه كشيدند به صورت ويژه بايد سپاسگزاري كرد.
اما نقش و همكاري دوستان فقط در نوشتن مطلب نبود، آنچه كه فضاي «آينده» را با ديگر فضاهاي مجازي متمايز مي‌كرد، بخش نظرات بود كه بسياري از خوانندگان با انتقادات و توضيحات تكميلي خود به غناي مطالب مي‌افزودند كه از همه آنان تشكر مي‌كنم. و یک عذرخواهي هم به آنانی بدهكار هستم كه احياناً در ذيل نظراتشان نكته‌اي گفته باشم كه شايسته نبوده است. البته از تغييراتي هم كه در نظرات داده‌ام پوزش مرا بپذيريد كه اين كار به نفع همه ماست.
اميد آن دارم كه در سال جديد با انگيزه‌اي فزون‌تر و ايده‌هايي بهتر و همياري بيشتر دوستان اين فضاي مجازي را به عاملي براي بهبود محيط غير مجازي خويش تبديل كنيم، و صد البته در حد وسع و توان خودمان و بيش از اين هم انتظاري ندارم و نباید داشته باشیم.
با نوشتن يك يادداشت پايانی و تعیین صفحه ای برای شما، كار را در سال جديد به پايان مي‌رسانم، و در سال جديد اگر ضرورتي رخ ندهد، تا 14 فروردين از نوشتن معافم، البته نظرات را مشاهده و منتشر مي‌كنم. اما به اين فرصت دو هفته‌اي نيازمندم.
فرصت را مغتنم دانسته و از تمام کساني كه لطف كرده‌اند و سال نو را تبريك گفته‌اند تشكر مي‌كنم و براي همه دوستان در سال جديد آرزوي موفقيت و سربلندي و نشاط و براي كشور و مردم ايران نيز سالي همراه با بهروزي و صلح و آرامش را طلب مي‌كنم.
من اهل فال و فالگيري نيستم، و سررشته‌اي هم در این کار ندارم، اما حيفم آمد كه دستي به ديوان حافظ نزنم. اين غزل آمد كه چند بيت مطلع آن را تقديم مي‌كنم.

رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند.....چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند

من ارچه در نظر يار خاكسار شدم.....رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند

چو پرده‌دار به شمشير مي‌زند همه را.....كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند

حتماً مابقي غزل را شخصاً با مراجعه به ديوان بخوانيد كه از لذت آن لبريز خواهيد شد.

******************

فريبرز رئيس دانا

عيدانه

باد بهاران حمله ور مي شود يا تنگ چشم لشگري
با درود
اين بار چندم است كه از خواجه ي شيراز مدد نوروزي مي گيرم ، فالي مي آيد كه آنقدر به احوال روز نزديك است كه دوستان و اطرافيان من شك مي كنند كه اين فال را برگزيده ام يا خودش آمده است . البته من يك شيوه ي «فال گيري گزينشي» دارم كه آن را براي افراد حاضر در جمع حسب حال آنها و درك من از ايشان با انتخاب شعر از سوي خودم صورت مي گيرد . اما قول مي دهم اين شعر در فال خودش آمد با پاي خودش . يك بار هم يك دوست جوان من در يك جشن پيش نوروزي جلوي همه ي همكاران و كارشناسان ، پس از آن كه تفألي كردم رو كرد به من و پرسيد راستي وقتي سراغ شعر دلخواه خودت يا خودش آمد . از آن روز جلوي همكاران قدري بي جواب ماندم . اما واقعا خودش آمده بود ، مثل حالا . باري خودش اين جوي آمد :


چه مستي است ندانم كه روبه ما آورد ؟                       كه بود ساقي و اين باده از كجا آورد؟
دلا چو غنچه شكايت ز كار بسته مكن                            كه باد صبح نسين گره گشا آورد
رسيد گل ونسرين به خير و خوبي باد                            بنفشه شاد وكش آمد و دوا آورد
علاج ضعف دل ما كرشمه ي ساقي است                        برآر سر كه طبيب آمد و دوا آورد
صبا به خوش خبري هدهد سليمان است                      كه مژده ي طرب از گلشن سبا آورد
چه را ه مي زند اين مطرب مقام شناس                         كه در ميان غزل قول آشنا آورد
تو نيز باده به چنگ آور و راه صحرا گير                          كه مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
مريد پير مغانم زمن مرنج اي شيخ                                 چرا كه وعده تو كردي و او بجا آورد
به تنگ چشمي آن ترك لشگري نازم                             كه حمله بر من درويش يك قبا آورد
فلك غلامي حافظ كنون به طوع كند                                كه التجا به در دولت شما آورد


در سه بيت نخست اميد است و مستي و عشق ، نسيم گره گشا و رسيدن نسرين و بنفشه خلاصه همه ي اسباب طرب نوروزي به نوروز بايد آرزوي شاد وكش كرد . اما يادم نمي رود سال 1343 يا 1344 وقتي هنوز خيلي جوان بودم با گروهي از هم مدسه ايي ها وبچه هاي محل رفته بوديم سخنراني يك نفر روحاني كه قرار بود حال شاه وقت را بگيرد – كه مقداري هم گرفت . اما ما از رويكرد آقا راضي نشديم وبه فكر رفتيم كه به كجا مي رويم . يك نفر بيتي از شعري از «كارو» را به صورت رنگ دار خواند و ما سر داديم . آن روز و روزهاي بعد شاد بوديم اما كمي بعدتر …؟ شعر اين بود :
صحبت از عيد مكن بگذر و راحت بگذار زاده ي فقر كجا و طرب فصل بهار
مز زاده ي فقير نبودم . هيچ كداممان نبوديم . من اتفاقا بعدها تهيدستي و فقر بودگي را در مقاطعي كه به زمان هاي دربه دري برمي گردد بدجوري تجربه كردم كه جانكاهي آن يادم نمي رود .و اين البته فرق دارد با فقير بودن ، اما آن شعر وصف حال و درد نا انتزاعي جامعه اي بود كه ما از آن بيرون زده بوديم . واقعي تر از احكام خطيب.
در اين نوروز خط فقر درتهران به 400 تا 450 هزار تومان برآورد مي شود و حداقل دستمزدي را كه زير فرمان ارباب صنعت و بازرگاني و دولت مهر پرور سرمايه دار دوست نامهربان و برافروخته به «طبقه كارگر» 185 هزار تومان بالغ شود كرايه ي متوسط خانه ي سطح پايين با مخلفاتش حدود 200 هزار تومان درماه آب مي خورد . در اين اوضاع البته كه احاله كردن علاج ضعف دل نادارها به كرشمه ي ساقي و اين كه مزبور طبيب از كار مي آيد دل سوزه آور است . به اغراقي شايد دلچسب بگويم آنقدر در سوزه آور كه «مرغان دريايي چنان بگريند زار ، كه ديگر آب درياها شور نباشد
من تفسير خودم را از شعري كه خودش آمد دارم : همين كه مي گويد صبا به خوش خبري هدهد سليمان است و اين كه خبر خوبي از سبا مي آيد ، يعني مي رسد از راه «روز ديگرگون» روز كيفر خواهي در برابر «داور داوران» .آمديم آنجا كه مطرب مقام‌شناس را مي شناسد ، و اين مقام به تعبير اينجانب فقط مقام موسيقي نيست نماينده مقامات عاليه نيز به شمار است . يعني مطرب ما مي داندكي به كي است . و اشاره و پيام و نظر هدهد از مركزيت سبا را درميان غزل جا داده است .دقت كن ، درياب و البته بهار است يادت نرود كه حال كني . برو صحرا ، ملزومات (!) يادت نرود و باقي اش با همان مرغي كه به نغمه پيام يم آورد و
اين غزل كه خودش آمده دوتا شاه بيت دارد . يكي آنجا كه مي گويد :
مريد پير مغانم زمن مرنج شيخ چرا كه وعده تو كردي او به جا آورد
مضافي بطن شاعري نيست بلكه في بطن خود بيت است .رو مي كند به شيخ ، كه اين روزها مي تواند انواع علما و اربا و مديران و عارفان و فيلسوفان و شارحان و ناصحان و خطبا و سياست مداران خود فزون پندار آشكار و پنهان را شامل شود ، و مي گويد كه انظارت ديگر باطل است اوقات تلخي مكن كه ديگر از تو تبعيت نمي كنم . تبعيت كردن همچو مني ، يعني حافظ گونه اي ، كه كشك نيست . تو مدام وعده كردي – نه اين كه رخ ماه نمكين و لب لعل و سر زلف مشكينت را من مسكين ببوسم – بلكه وعده كردي به آزادي ، به اخلاق ، به آرامش ، به سفره ي رنگين ، به مهرباني ، به امنيت شغلي ، به حكومت مردمي ، به حقوق تصريح شده در همين قانون اساسي مثلا اصل 27 كه اجازه تجمع را فقط به شرط نداشتن سلاح براي مردم مجاز مي دارد ، اما همه اش خالي بندي از آب درآمد . حالا بيا و ببين كه پير مغان ما چه مي كند و كيست .
من كه غزل فال حافظ را تفسير مي كنم مي گويم پيرمغان همان است كه «زجهنم‌برهاند» . حالا اگر در جوارش به انسان خوش هم ميگذرد و از اين عتاب و خطاب وامر و نهي و اخم و تخم و بگير و ببند و مخور و منوش و بخواب و ساكت باش هم به دور باشي فبها المطلوب ، حالا ديگر فقيران هم آگاهي يافته اند ، آزادي مي‌خواهند تا داد بزنند آي آدم ها من در دريا غرق نشده ام ، به مرداب فرو نمي‌روم، به منقار مرغ آتشين به آسمان آويزان نيستم ، من و خانواده ام درمحله هاي فرسوده و رنج ديده ي شهرهاي شما از مواد غذايي لازم ، دانش ،بهداشت ، گردش ، مدرسه ، شغل ، كرامت ، محروم مانده ايم . بگويد «من از ستاره سوختم» و «چوماهيان سرخ فام ساده دل ستاره چين بركه هاي شب شد »
آمديم سرآن شاه بيت دومي، معركه است.
به تنگ چشمي آن ترك لشگري نازم كه حمله بر من درويش يك قبا آورد
حالا ديگر يك لاقبايي حافظ ما را هم مسلك او مي كند، همان طور كه ما در حزب ضد رياكاري او كه رستم دستانش «رند» است عضو هستيم- و شاملو گفت «همدست توده ام»- اما اين ترك لشگري مي شد دو اگر بدانيم اين تشبيه از نوع «تشبيه تسويه» است، سخن من كوتاه مي شود. با توضيح خاضعانه به حضور هم وطنان ترك و با اجازه ي ياد جاوداني مادرم كه اروميه اي بود، اين ترك بيشتر به معناي دلبر و معشوق دست نيافتني و سخت گير است و نه به مفهوم خاص آن، حالا ريشه ي واژه به جاي خود. اما گمان مي كنم اگر حافظ بود در تفسير بيت جاودانه اش در غزلي، كه خودش آمد، به حضورش مي گفتم قربان انتظام بخشي و دادگستري و نيرو و حواس جمعي و برق آسائيشان بروم كه شهرام جزايري با قرار قبلي يا بي قرار قبلي مثل ماهي ليز از چنگ و بال ها مي گريزد، اما زناني كه صرفاً براي حمايت از دوستانشان كه به خاطر درخواست اندكي از خواست هاي زنان به دادگاه كشيده شده بودند، با مسالمت جلوي «دادگاهِ هنوز انقلاب» مي‌آيند، ناگهان در محاصره اي غالفلگير كننده، بازداشت، جمع آوري، روانه اداره مفاسد اجتماعي و از آنجا راهي آن بند، زبان بندآور مي شوند. گفت: «اگرمملكت را زبان باشدي ثناگوي شاه جهان باشدي». در اين احوال نمي دانم چرا بايد حسب فرموده ي بيت آخر، اين فلك و غلامي حافظ، و ما را نيز، به طوع كند،‌مگر التجا به در كدام دولت آورده ايم نكند همان سبا باشد كه قرار است عنقريب نه خبرهاي خوش كه خيزهاي كش آن به بار آيد؟
نوروزتان پيروز - بهاران خجسته باد.
فريبرز رئيس دانا

********************

مصطفی معین

حقوق زنان = مردم سالاری - صلح و پيشرفت

نوروز ، سال نو و بهار طبيعت مبارك باد !
هر چند سابقه جنبش هاي حق طلبانه زنان و تلاش براي كسب حقوق مدني و اجتماعي به اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم بر ميگردد كه از كشورهاي توسعه يافته صنعتي آغاز شد ولي طي دهه هاي بعد به تدريج به يك جنبش جهاني تبديل شده است . در ایران معاصر نیز اولین تلاش سازمان یافته زنان در دفاع از حقوق خود به یکصد سال قبل درانقلاب مشروطیت برمیگردد. حقوقی که هنوز هم در عرصه خصوصی(خانواده) وعرصه همگانی(حیات سیاسی و اجتماعی) به رسمیت شناخته نشده است! ورود رو به افزايش زنان در مسئوليت هاي آموزشي، فرهنگي، اجتماعي ، سياسي و اقتصادي جامعه جديد ، ضرورت بازنگري و تجديد نظر در حقوق زنان و مردان به عنوان دوشهروند برابر در مقابل قانون را مورد تاكيد قرار ميدهد .

*****
هم اكنون 70 درصد از 1/3 ميليارد افرادي كه در جهان زير خط فقر زندگي ميكنند و70درصد از 800 میلیون جمعیت بی سوادان ، زنان هستند ، ولي اين محروميت فقط در بعد آموزشی و اقتصادي نيست ، اينكه جامعه زنان به همه حقوق خود واقف نيستند يك مشگل فرهنگي و تاريخي است. بايد در پي تغيير آن ميراث تاريخي بود كه زنان را در اغلب جوامع دچار محروميت كرده است. متاسفانه ظلم و تبعيض و بيعدالتي و خشونت نسبت به زنان بيشتر از برداشت هاي نادرست از دين و نا آگاهي از شرائط زمانه است و نگرش مردسالارانه به مسائل جامعه نيز به آن دامن ميزند! برداشت مردسالارانه از احكام شرع، فلسفه، تاريخ و فرهنگ حتي وضعيتي را بوجود آورده است كه زنان از ديدگاه مردان به خود نگاه كنند!

*****
انسان ها آزاد ، مسئول و با حقوق برابر آفريده شده اند و بنابراين نقش زنان و مردان را در عرضه هاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي و سياسي نه براساس جنسيت بلكه بر پايه حقوق انساني، مناسبات و نيازهاي اجتماعي و شايستگي هاي آنان بايد تبيين كرد. اين است كه ظلم و تبعيض تاريخي نسبت به زنان، ضرورت در نظر گرفتن اولويت هاي ويزه يا تبعيض مثبت براي احقاق حقوق و متناسب كردن سطح مديريت زنان با توانائي هاي آنان را با معيارهاي عدل الهي و خرد انساني به امري گريز ناپذير تبديل كرده است! بايد بر اين تفكر كه زنان شهروند درجه- دو و فاقد توانائي آموزش، مديريت و ادره جامعه هستند خط بطلان كشيد! واقعيت اينست كه در جامعه غير مولد ما نه تنها برنامه اي براي توانمندسازي زنان با آموزش، کارآفرینی و اشتغال و مشارکت های اجتماعی و سیاسی وجود ندارد بلكه تاكيد بر به حاشيه راندن بيشتر آنهاست! در صورتيكه حقوق زنان همان حقوق بشر وتوانمندسازي آنان ، توانمندسازي جامعه بشری است.

*****
جنبش زنان بخش مهمي از حركت اصلاحي جامعه ايران است. اگر اصلاحات را به معناي جنبشي در نقد شرائط موجود و مناسبات و روابط حاكم بدانيم، بي ترديد بيشترين نقد منوجه وضعيت زنان و جوانان است كه پتانسيل عظيم جنبش اجتماعي ايران را تشكيل ميدهند. اما عليرغم اين توان بالقوه عظيم، ايران از نظر حضور زنان در مسئوليت هاي سياسي و مديريتي(حضور دردولت ، مجلس و ...) حتي ازهمسایگان و كشورها ئي چون امارات، بحرين، تركيه ، پاكستان، افغانستان، عراق و يا بنگلادش نيز عقب مانده تر است!؟ ميزان اشتغال زنان در جامعه ما كمتر از20 درصد و حضورشان در مديريت كمتر از 10 درصد است!واز نظر حقوق خانوادگی هم مطابق آمار: 48 درصد زنان ايراني خشونت خانگي را تجربه كرده اند!!؟؟

*****
سئوال اينجاست كه : چرا زنان حق نداشته باشند همراه با كرامت انساني، برخوردار از علم و آگاهي، آزاد از نياز و رها از ترس زندگي كنند؟! چرا حتي دولت عربستان به " كنوانسيون منع هرگونه تبعيض عليه زنان" مي پيوندد ولي پيشنهاد الحاق جمهوري اسلامي ايران به آن كنوانسيون در شوراي نگهبان رد و ايران به عنوان یکی از معدود موافقین هرگونه تبعيض نسبت به زنان به جامعه جهاني معرفي ميشود؟! اگر تدبيري وجود داشت، كشور مي توانست حداقل بطور مشروط به كنوانسيون بڀیوندد و حق تصميم گيري را در موارد استثبائي كه احتمال تعارضي با احكام شرعي و يا سنت هاي ملي ميرفت براي خود نگهدارد.

*****
اعتراض مدنی و حقوق شهروندی
در جوامع پیشرفته، اعتراض مدنی و مسالمت آمیز امری طبیعی و بخشی از حقوق شهروندی است که در قانون اساسی ما(اصل27) نیز به رسمیت شناخته شده وآزاد است و نیازی به درخواست مجوز ندارد. من برخوردخشونت بار با فعالان حقوق اجتماعی زنان و دستگیری آنان را نقطه ضعف حکومت میدانم و نه نشانه اقتدار آن! دفاع از مظلوم و مبارزه برای رفع تبعیض و خشونت علیه زنان مبارزه ای همگانی ست و نه فقط خاص زنان!

*****
مسئولیت های اجتماعی و سیاسی زنان از نگاه دینی
خوشبختانه با بصیرت و روشن بینی برخی از مراجع گرانقدر دینی ، محدودیتی از نظر بدست گیری مسئولیت های دینی(تا مقام مرجعیت)، مقامات حکومتی(از جمله ریاست جمهوری) و یا قضائی وجود ندارد و حقوق برابراجتماعی و مدنی زنان و مردان مورد تاکید قرار دارد.

*****

حقوق زنان و سرمایه اجتماعی
رفع تبعیض های حقوقی و قانونی و احقاق حقوق زنان به عنوان حا ملان اصلی دموکراسی مهم ترین گام درتولید و انباشت سرمایه اجتماعی است. مشارکت موءثر زنان در عرصه های خانوادگی و اجتماعی، عشق و عطوفت ، اعتما د ، و مردم سالاری - صلح و پیشرفت را به ارمغان خواهد آورد!

*****

ضرورت تدوين " منشور زنان ايران "
اكنون با توجه به سطح آگاهي جامعه ايراني و گسترش جنبش جهاني زنان، زمان آن رسيده كه بر پايه برابري حقوق زنان و مردان در مسائلي چون خانواده ،آموزش و پرورش ،آموزش عالي ، بهداشت و سلامتي،اشتغال ، توسعه و رفاه ، معيشت و اقتصاد ومشاركت سياسي و متناسب با ساختار اجتماعي، سياسي و فرهنگي كشور و راه حل هاي بومي،" منشورزنان ايران " تدوين و به نظر خواهي گذاشته شود.

*****

قربانیان اصلی تحریم ، جنگ و خشونت
با تصویب سومین قطعنامه شورای امنیت در باره برنامه هسته ای دولت ایران ، چشم اندازی از فقر و محرومیت ، محدودیت های بیشتر سیاسی و اجتماعی و خشونت در پیش روی ما قرار گرفته است! تاکنون جنگ هائی که امپریالیسم به قصد ایجاد نظم نوین و یا طرح خاورمیانه بزرگ همراه با سوء تدبیروماجراجوئی حکام محلی به کشورها تحمیل کرده ، بیش از همه برای زنان و کودکان این کشورها مصیبت باربوده است. تلفات سنگین کودکان و تجاوز به زنان در یوگسلاوی ، کویت ، عراق و ... بسیار تکان دهنده است! بامید روزی که تمامی انسان ها فراتر از جنس و رنگ و نژاد و طبقه و دین و آئین با صلح و دوستی دنیای بهتری را بوجود آورند!

*****

دفاع از حقوق آسیب دیدگان اجتماعی
به یاری خدا در نظر دارم به عنوان یک وظیفه انسانی- اخلاقی و الهی، دفاع از حقوق آسیب دیدگان اجتماعی که جامعه ما را در معرض فروپاشی قرارداده است در پست های بعدی پیگیری کنم ، یعنی حقوق: فقرا ومحرومان ، یتیمان ، زنان بی سرپرست(زنان طلاق) ، معلولان جسمی و روانی، قربانیان افسردگی و اضطراب ، بزهکاران اجتماعی، معتادان، دختران فراری، کودکان خشونت، کودکان کار، .....؟!

*****

دفاع از حقوق سایر گروههای اجتماعی
مانند حقوق : کودکان و نوجوانان ، جوانان ، سالمندان ، قومیت ها ، اقلیت های مذهبی ، دگراندیشان و مخالفان فکری وسیاسی ، کارگران ، کشاورزان ، معلمان ، دانشجویان، نویسندگان و روزنامه نگاران ، هنرمندان و سایر اصناف
که بامید خدا درسال جدید ودر پست های بعدی دنبال خواهد شد.

+++*****+++*****+++

نو روز ، سال نو و بهار طبيعت مباركباد !
فرا رسيدن نوروز، سال نو و بهار طبيعت را تبريك مي گويم و از خداي بزرگ براي شما و ملت سرافراز ايران: سلامتي و شادكامي ، عشق و دوستي ، صلح و عدالت ، و آزادي و پيشرفت آرزومندم.


... و بكوشيم جهان
به طراوت و ترنم
تسكين و تسلي برسد
و برويد گل بيداري ، دانايي ، آبادي
در ذهن زمان
و برويد گل بينايي ، صلح ، آزادي ، عشق : بر روي زمين..."مجتبی کاشانی"


" ارادتمند و دوستدار همیشگی شما "
 

******************

نوابی

برای تبریک سال نو

بهار همیشه مترادف بوده است با مهر، نوزایی، پویایی، خیر و برکت و صلح. چه خوب بود اگر می توانستم در اولین روز سال 1386 با خیالی آسوده همه این ها را برایتان آرزو کنم، اما چه می شود کرد که امسال بیش از هر زمان دیگر نوزایی طبیعت و آغاز سال نو همانگونه که امید به ارمغان می آورد، آبستن بیم و هراسهای خویش است.

رفقا، دوستان، هم اندیشان!

ناراحتم از اینکه دغدغه های حوادث روزهای آینده به من اجازه نمی دهد تا فرارسیدن سال نو را با خیالی آسوده خدمتتان شادباش بگویم. ناراحتم از اینکه نگاهی گذران به واقعیتهای امروز کشورمان موجب می شود بیمی که در دل دارم بر امید بچربد.

سال 86 سالی است که باید کمربند ها را محکم تر ببندیم و با چشمان باز، هوشیار و با احساس مسولیتی درخور این بزنگاه تاریخی به آن بنگریم.

در سالی که پیش رو داریم کشورمان با مشکلات عدیده دست به گریبان است؛ مشکلاتی چون تحریم ایران توسط دنیای غرب به سرکردگی امپریالیست ها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوان، شتاب گرفتن روند خصوصی سازی که در واقع ناقض اصل 44 قانون اساسی و لگد مال نمودن ثمره مبارزات توده های زحمتکش کشورمان در انقلاب 57 می باشد، فقر فزاینده در گستره عظیمی از لایه های اجتماعی، سرکوب پیاپی و خشن جنبش های صنفی و اجتماعی و از همه مهمتر مخاطرات سیاست میلیتاریستی و به تبع آن افزایش خطر وقوع یک جنگ خانمانسوز.

در برابر این مشکلات و تهدیدات ما چه کرده ایم و چه خواهیم کرد؟

آیا سرخورده از سلسله شکست های جنبش در این سالها، وا می دهیم و به دامن امپریالیسم در می غلطیم؟ آیا طرح و نقشه برنامه ریزانی که می خواهند سناریوی افغانستان و عراق را با بازیگران جدید در صحنه ی ایران اجرا کنند نادیده می گیریم، چهره "چپ" خود را حفظ می کنیم اما ته دلمان تحریم ها و حمله نظامی را "یکسره کننده" استبداد و فقر می دانیم؟

آیا سیاستمان را بر عصبیت هایمان بنیان می ریزیم، حسابمان را از حساب خلقمان جدا می کنیم و اشتباهاتمان را به نام اندیشه علمی ترویج می کنیم؟

آیا درک و آگاهی مردم را دست کم می گیریم و همه مشکلات و فجایع را به "نادانی" و "ناآگاهی" این توده های شکل نیافته نسبت می دهیم و با ژست روشنگرانه چشم به روی خیزش دموکراتیک و عدالت خواهانه ای که امروز در بطن جامعه ایران در جریان است می بندیم؟

آیا توان آنرا داریم که میزان پتانسیل انقلابی و مبارزاتی بالقوه و بالفعل گروه های اجتماعی را در ایران امروز به درستی بسنجیم و سیاستمان را بر اساس این سنجش پایه ریزی کنیم؟

آیا می توانیم با تحلیل درست شرایط موجود و با دفاع از مصالح ملی و انترناسیونالیستی زحمتکشان از غلطیدن در باتلاق چپ روی و راست روی دوری کنیم؟

آیا می توانیم عمق توطئه ها را از میان جملات شیک رسانه های ضد ملی و ضد کارگری داخلی و خارجی بشناسیم و آیا توان مقابله با آن را داریم؟

سال 86 سال آزمون همه کسانی است که مدعی روشنگری و پیشاهنگی اند. بیم آن دارم که همه توانمان را در دفاع از صلح، آزادی و عدالت به کار نبندیم ولی امید است که چندین دهه تجربه در کوله بارمان یاری مان کند.

سرچشمه همه امیدهایمان همراه بودن با زحمتکشان است. شادباش های رفیقانه ی مرا به مناسبت آغاز این آزمون دشوار بپذیرید.

نوابی

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics