نویدنو:21/01/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

فهم ترس

 عباس عبدی

همچنان كه قبلاً توضيح داده‌ام در جامعه ما كلمات كمتر در معناي دقيق آنها استعمال مي‌شوند و حتي ممكن است در معناي مخالف خود بكار روند! يكي از اين موارد، «شجاعت» است كه استعمال آن به گونه‌اي مغلوط شده كه مي‌توان گفت به معناي «بلاهت» بكار برده مي‌شود.
در اخلاق ارسطويي كه پايه استدلالات اخلاق پيشينيان است، افراط و تفريط مذموم و ميانه‌روي مطلوب و پسنديده است. طبعاً براي هر خصلت نيز دو وجه افراط و تفريط و يك وجه ميانه تعريف مي‌شود. در اين چارچوب ترس و تهور يا بي‌باكي دو قطب افراط و تفريط و شجاعت وجه ميانه و مطلوب اين خصلت است. اما ظاهراً در جامعه ما تهور و بي‌باكي كه به همان اندازه ترس خصلتي منفي است، جانشين مفهوم شجاعت شده است.
ترس و شجاعت و تهور، يك بعد روان‌شناسانه و فردي دارند و يك بعد اجتماعي، در بعد روان‌شناسي اين تعبير تاحدی قابل فهم و درك است. مثلاً يك نفر از تاريكي مي‌ترسد و یا با صداي انفجار يا ترقه‌اي ممكن است رنگ از رخسارش بپرد، در حالي كه افراد ديگري هم هستند كه در برابر اين امور واكنشي آرام از خود نشان مي‌دهند. آنچه كه بيشتر در ذهن ما از ترس و شجاعت و تهور است ناظر به بعد روان‌شناسي و شخصيتي است، اما مسأله اصلي ما در حال حاضر وصف اين صفت در رفتار سياسي و اجتماعي است كه بايد تعريف و مصاديق روشني از ترس و شجاعت در آن داشت. گرچه اين دو بعد چندان هم با يكديگر بي‌ارتباط نيستند. اما مباني درك و نقد آنها كاملاً متفاوت است.
در بعد غير روان‌شناسانه،مقولات ترس و شجاعت و تهور را مي‌توان به موضوع ريسك (خطر) مرتبط دانست. در جوامع امروزي پذيرش ريسك و خطر براي پيشرفت اجتماعي امري پذيرفته شده است، اما فقط تا هنگامي كه پذيرش حد معيني از ريسك که براساس برآوردهاي علمي و آماري و عقلايي و منطقي باشد، انتخاب آن ريسك يك عمل شجاعانه محسوب مي‌شود و پذيرش ريسك كمتر، ترس و بالاتر از آن تهور و بي‌باكي تلقي خواهد شد. مثال روشن آن بازار بورس است. سرمايه‌گذاري در بازار بورس بدون ترديد همراه با ريسك و خطر است، اما پس‌انداز در بانك با سود ثابت و تضمين شده، عملاً ريسك را به حداقل مي‌رساند. اگرچه سرجمع درآمدهاي بورس ممكن است از پس‌انداز در بانك سود بيشتري داشته باشد.
در حالی که همه پس‌اندازكنندگان در بانك سود مشابهي به دست مي‌آورند، ولي در بورس چنين نيست، برخي كمتر و برخي بيشتر و حتي ممكن است عده‌اي هم متضرر شوند، اما سرمايه‌گذاري در بورس در مقايسه با پس‌انداز در بانك عملي شجاعانه است زيرا به لحاظ منطقي و آماري كاملاً مي‌توان از بيشتر بودن سود آن در مقايسه با پس‌انداز در بانك دفاع كرد، حتي اگر فرد معيني در عمل در بورس درآمدش كمتر شود، او را نمي‌توان به واسطه اين كار سرزنش كرد.
اما قمار چطور؟ در قمار هم ریسک است و ممكن است سود كلاني نصيب فرد شود (فارغ از وجه حلال و حرام آن) اما شركت در اين كار، از شجاعت نيست، بلكه نوعي بلاهت است زيرا تهور و بي‌باكي فرد منجر می شود در مسابقه‌اي شركت ‌كند كه سرجمع آن ضرر است و ريسك كلي آن منفي است (برخلاف بانك و بورس) و كسي كه در اين راه اموال خود را از دست بدهد، شايسته سرزنش است. قمارباز (به حرام و حلال آن فعلاً كاري نداريم) نمي‌تواند كساني را كه از شركت در آن امتناع مي‌كنند، متهم به صفت ترسو كند، زيرا مبناي شركت او در قمار هيچ پايه علمي و آماري و منطقي ندارد.
در سياست هم همين قاعده حكمفرماست. در دفاع و رد يك سياست نمي‌توانيم صرفا به مفاهیم ترس و شجاعت تكيه كنيم. بلكه بايد به لحاظ منطقي و علمي از آن سياست دفاع كرد، (مثل سرمايه‌گذاري در بورس در مقايسه با بانك، البته بورس الآن خير!!) هنگامي كه منطق قضيه حل شد، آنگاه براي اجرا بهتر می توان بر شجاعت و عامل رواني تأكيد كرد، هنگامي كه از مفاهيم ترس و شجاعت براي اثبات و رد يك ادعا استفاده كنيم، چيزي جز غير منطقي بودن مدعي را ثابت نكرده‌ايم.
از ديدگاه درون ديني هم مي‌توان به موضوع نگاه كرد، از نظر شيعه تمامي ائمه (ع) واجد خصلت شجاعت هستند، بنابراين صلح امام حسن (ع) با شهادت امام حسين (ع) در كربلا به لحاظ رعايت معيار شجاعت در رفتار آن دو بزرگوار يكسان است، آن صلح با همان شجاعتي اتخاذ شده است كه آن جنگ استشهادي. و حتي مي‌توان گفت كه پذيرش آن صلح سخت‌تر از مواجهه در روز عاشورا بوده است. اما نه آن صلح و نه آن جنگ هيچكدام نمي‌تواند معيار دفاع يا رد از يك سياست در حال حاضر باشد. زيرا اگر به صلح مذكور استناد كنيم، فوراً مي‌توان عاشورا را در جهت نقض آن ارايه كرد و برعكس.
آن دو واقعه صرفاً دو الگو هستند كه هر دو به لحاظ معيارهاي شيعي به يك اندازه اعتبار دارند، و اگر امروز بخواهيم درباره مورد معینی بحث كنيم بايد با مبناي منطقي منحصر به خودش سخن گفت.
امروز حتي نمي‌توان با استناد به اين كه حقي از ما را زايل مي‌كنند، براي استيفاي آن حق تا آخر خط ايستادگي متهورانه كرد! در نقد اين ادعا نيز به معيار درون ديني استناد مي‌كنم، زيرا به لحاظ معيارهاي شيعي هيچ حقي از ولايت امام معصوم بالاتر نبوده و نيست، اما در عين حال كه بر شجاعت امام علي (ع) دوست و دشمن اقرار مي‌كنند، ايشان حاضر به تقابل و درگيري براي استيفاي اين حق نشدند، حتي در قضيه شوراي منصوب خليفه دوم نيز برحسب معيارهاي تعيين شده در آن شورا شركت كردند، و ادعاي ديگري را مطرح نكردند. حال چگونه مي‌توان با استناد به مفهومي گنگ و نامتعين و رواني چون شجاعت و ترس مسأله مهمي چون هسته‌اي را راهبري كرد؟
آنچه كه گفته شد به اين معنا نبود كه نتيجه بگيريم كه سياست رسمي هسته‌اي موجود غلط است، و بايد راه ديگري را در پيش گرفت، بلكه منظور اين است كه با تكيه بر مفهوم رواني و سيال شجاعت و ترس نمي‌توان مسأله را حل كرد. اتفاقاً آنچه را كه طرف مقابل به عنوان ترس محكوم مي‌كند، عين شجاعت است. ترس از اين كه خطرات و خسارات زيادي به مردم و جامعه و كشور وارد شود و براساس اين ترس تصميم گرفتن، رفتاری عقلاني و منطقي و در نتيجه شجاعانه است. ميان شجاعت و بلاهت فصل مشتركي وجود ندارد! آنچه كه با بلاهت هم مرز است تهور و بي‌باكي و به تعبير عاميانه آن كله‌شقي است.
در پايان نيز خاطره‌اي را كه در ذيل يكي از نظرات نوشته‌ام مجدداً متذكر مي‌شوم كه در محضر يكي از روحانيون شوخ‌طبع، گفتند فلاني خيلي شجاع و نترس است، گفت: "او شعور ترس را ندارد". اين شجاعت نيست. شجاع كسي است كه قبل از آن ،ترس را مي‌فهمد. اين كه عده‌اي بترسند كه كودكان ايراني به سرنوشت كودكان عراقي دچار شوند و ميليون‌ها نفرشان از سوءتغذيه تلف شوند، يا اوضاع چنان در هم شود كه يكديگر را به فجيع‌ترين شكل نابود كنند، ترس مقدسي است و انسان شجاع كسي است كه حتماً اين ترس را مي‌فهمد. و اين حس را درک می کند كه جان دادن يك كودك در بغل مادرش به دليل نداشتن يك داروي عادي چه معنايي دارد.
مي‌خواستم پايان مطلب را احساسي‌تر از آنچه كه هست بنويسم، اما ترسيدم كه كل متن تحت‌شعاع پاراگراف پاياني قرار گيرد. خوانندگان خودشان اين بخش را مطابق سليقه‌اشان تكميل كنند.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics