نویدنو:21/01/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

737پایگاه نظامی یعنی یک امپراتوری جهانی*

چالمرز جانسون**    -   برگردان: د. جلیلی

فرهنگ  توسعه
با بيش از 2.500.000كاركنان در حال خدمت در سرتاسر كره زمين و پايگاه هاي نظامي گسترده در سراسر قارهها ، زمان آن رسيده است تا با اين حقيقت روبه رو شويم كه دموكراسي امريكايي ما امپراتوري جهاني را بازتولید كرده است .
روزی روزگاری با شمارش مستعمرهها، ردیابی گستره امپریالیسم مقدور بود . روايت مستعمرهها‌ی آمريكايي، پایگاه هاي نظامی‌اش است و می‌توان با پيگيري تغییرات سیاسی در جهان ، هر چه بیش‌تر در باره رد پای بیش از همیشه فراگیر این امپراتوری و نظامی‌گری رشد يابنده همراه با آن آموخت .
هنوز تعیین اندازه یا ارزش واقعی پایگاه های امپراتوری ما آسان نیست .اسناد رسمی در دسترس عموم در این مورد هر چند آموزنده اما گم‌راه کننده‌اند. بنا به فهرست موجود در گزارش سالانه وزارت دفاع از دارایی واقعی خود ، بين سال 2002 تا سال 2005 در سطح جهان از تاسیسات نظامی بهره برداری گسترده ای صورت گرفته است.
بنا به اطلاع منابع رسمی ، جمع کل پایگاه های نظامی امریکا در کشورهای ديگر درسال 2005 ، 737 پایگاه بوده است. بازتاب آرایش نظامی کلان در عراق و تعقیب استراتژی جنگ پیش‌گیرانه‌ي بوش ، گرایش به ادامه کار وافزايش تعداد پایگاه های خارجی را بیشتر کرده است .
سی و هشت تاسیسات نظامی بزرگ و متوسط امريكايي ، در سال 2005 در سراسر جهان توسعه یافته است – پایگاه های هوایی و دريايي بسیاری برای بمب افکن ها و ناوگان های ما – که تقریبا برابر است با سی و شش پایگاه دریایی و پادگان نظامی بریتانیا در اوج امپراتوری آن در 1898. امپراتوری رم در اوج قدرت خود در سال 117پیش از میلاد ، برای اداره متصرفات خود از بریتانیا تا مصر و از اسپانیا تا ارمنستان نیازمند سی و هفت پایگاه عمده بود . اتفاقا تعداد مطلوب دژها و استحکامات نظامی برای يك امپراتوری مشتاق غلبه بر جهان چیزی بین سی و پنج تا چهل است.
بوروکرات‌های پنتاگون با استفاده از اطلاعات مالی سال 2005ارزش پایگاه های نظامی خارجی را حداقل 127 میلیارد دلار - قطعا رقمی بسیار پایین اما بیش‌تر از تولید ناخالص ملی بسیاری از کشورها- و ارزش تمام پایگاه های خارجی و داخلي را روی هم در حدود 658.1 میلیارد دلار برآورد کرده اند. ( ارزش یک پایگاه به برآورد وزارت دفاع و هزينه ای که می توان جایگزین آن کرد بستگي دارد) فرماندهان عالی ارتش در طی سال مالی 2005، حدود 196.975نفرپرسنل نظامی ، همراه با تقریبا همان تعداد از وابستگان و مقامات غیر نظامی وزارت دفاع ، به اضافه 81425 مزدور محلی خارجی استخدام شده را در پایگاه های خارجی ما مستقر کرده اند.
تعداد کل پرسنل نظامی امریکا در سطح جهان در سال 2005، به انضمام افراد خانواده های مستقر آن ها در محل خدمت 1.840.062 نفر بود که از سوی 473.306نفر از مستخدمین خدمات غیر نظامی وزارت دفاع و203.328 اجیر محلی حمایت می‌شدند. بنا به گزارش پنتاگون ، پایگاه های نظامی خارجی داراي 32.327 آسایشگاه ،آشیانه هواپیما، بیمارستان ، وسایر تاسیسات هستند که مالكيت آن متعلق به پنتاگون و16.527 پایگاه ديگر نيز استیجاری بود. حجم ثبت شده این دارایی ها در فهرست دارایی که 2.781.693 کیلومترمربع را در خارج
و120.679.484کیلومترمربع را در سطح جهان در بر می گیرد به راحتی پنتاگون را به یکی از بزرگترین ملاکین دنیا بدل می‌سازد.
این ارقام شگفت انگیز و بزرگ ، تمام پایگاه های واقعی در تصرف ما در سطح جهان را دربرنمیگیرد. گزارش وزارت دفاع در سال 2005 ناقص است. برای مثال از پادگان هاي موجود در کوزوو(یا صربستان، چون کوزوو در حال حاضر رسما یک استان است) که امروزه محل استقرار اردوگاه عظیم بوند استيل است و در سال 1999ساخته شد واز آن زمان توسط شرکت
KBR(شرکتی تابع هالی برتون هوستون که قبلا بنامKellogg Brown & Root معروف بود) نگهداری می شود ، هیچ ذکری به میان نیامده است .
گزارش به همان شکل پایگاه های مستقر در افغانستان ، عراق (106پادگان از ماه می 2005) ، اسرائیل، قرقیزستان، قطر، و ازبکستان را از قلم می‌اندازد ، حتی با وجود این که ارتش امریکا ، بعد از 11 سپتامبر، تاسیسات پایگاهی بزرگی را در خلیج فارس و منطقه آسیای مرکزی مستقر کرده است ، در مقدمه گزارش طی یادداشتی از باب بهانه تراشی می نویسد که (این گزارش ) « تاسیسات تدارک دیده شده توسط سایر ملت ها در مناطق خارجی» را در بر نمی گیرد، گرچه این امر اکیدا حقیقت ندارد. گزارش هم‌چنين 20پایگاه ترکیه را که در مالکیت دولت ترکیه است ومشترکا با امریکا مورد استفاده قرار می‌گیرد شامل نمی‌شود. پنتاگون به از قلم انداختن بیش از 5میلیارد دلار ارزش تاسیسات نظامی و جاسوسي خود در بریتانیا که مدت زیادی است که به راحتی به پایگاه نیروی هوایی پادشاهی تغییر قیافه داده است ادامه می دهد . اگر حساب بی غل و غشي در کار بود، حجم واقعی امپراتوری نظامی ما احتمالا می توانست بالای 1000 پایگاه مختلف خارجی باشد اما هیچ‌کس – احتمالا نه حتی پنتاگون – تعداد واقعی را به طور یقین نمی‌داند.
در برخی موارد خود کشورهای خارجی برای مخفی نگه داشتن پایگاه های امریکایی خود از ترس خجالت آشکار شدن تبانی خود با امپریالیسم امریکا کوشیده‌اند. به نظر می‌رسد پنتاگون در سایر نمونه‌ها خواهان به وقت اضافه کشاندن ساخت تاسیسات هدف گیری شده برای غلبه بر منابع انرژی است ، یا خواهان حفظ شبکه ای از پایگاه های نظامی است که می توانند صرف نظر از تمایل هر دولت آینده عراقی ، عراق را زیر سلطه نگه دارند. دولت امریکا برای عدم افشای اطلاعات پایگاه هایی که ما برای استراق سمع در جوامع جهانی مورد استفاده قرار می‌دهیم ، یا گسترش سلاح های هسته ای تلاش میکند، ‌چنان که ویلیام آرکین، نویسنده معتبر در اين زمينه می نویسد «این کشور از التزام به پیمان (
N.P.T ) تجاوز کرده است». امریکا به بسیاری از متحدان نزديك خود ، حتی در ناتو، درباره اهداف هسته ای خود دروغ می گويد. ده ها هزار سلاح هسته ای ، صدها پایگاه نظامی و یک دو جين کشتی و زیر دریایی در یک دنیای سری خاص ، بدون هیچ عقلانیت نظامی یا حتی توجیه «بازدارنده» نگه‌داري مي‌شوند.
تنها محض نمونه ، یاد آور می‌شود که ما در پایگاه های مرزی اردن با عراق و سوريه بیش از پانصد نیروی نظامی داریم. (اردن در شكنجه زندانیانی که ما برای بازجویی به آن ها تحویل می دهیم با سیا همکاری می کند.) با این همه اردن به تاکید برعدم وجود قول و قرار خاص با امریکا، عدم پایگاه وعدم حضور نظامی امریکا در اردن ادامه می دهد .
کشوراردن رسما دارای حق حاکمیت ملی است اما عملا یکی از اقمار امریکا است و حداقل تاکنون 10سال از اين وابستگي می گذرد. به همان ترتيب، قبل از عقب نشینی ازعربستان سعودی در سال 2003، بر حسب عادت انکار می کردیم که ناوگان هوایی بزرگی از بمب افکن های
B-52 را در جده نگه می‌داریم چرا که دولت سعودی خواستار آن بود. مادامي که بوروکرات های ارتش بتوانند با اجرای فرهنگ راز داري به بقای خود ادامه دهند هیچ کس و از جمله نمایندگان منتخب مردم امريكا حجم واقعی دنیای پایگاهی ما را نخواهند دانست.
آرایش نظامی در داخل وخارج کشور در سال 2005 تغیرات قابل ملاحظه ای کرد. چنین استدلال می شد که علت این امر ، تاخیر طولانی در تغییر استراتژی برای حفظ سلطه جهانی و تعطیل کردن پایگاه های اضافی در کشور بوده است . اما به نظر می رسید در حقیقت بسیاری از تغییرات به طور عمده با اصرار دولت بوش درجهت تنبیه ملت ها ودولت های دموکراتیکی که از تلاش ها ی آن ها در عراق حمایت نمی کردند ودر جهت پاداش به کسانی که از امریکا حمایت می کردند تدبیر شد. از این رو پایگاه ها ی داخل ایالات متحده امریکا به جنوب ، به کشورهایی با فرهنگ هایی که کریستین ساینس مانیتورآن هارا از شمال غربی ، غرب میانه شمالی ، یا سواحل آرام «بیشتر بسته به سنت های جنگی » می خواند منتقل گردید. به قول تاجری که درکارولینای شمالی: « ارتش درحال رفتن به جایی است که بیشترین طالب وارزش گذاری را دارد» .
البته به نوبه خود تغییرات در اطراف تصمیم پنتاگون مبنی بر بازگرداندن دوبخش از ارتش امریکا به وطن ، در مرحله اول از آلمان تاسال 2007یا 2008 که نخست نیروهای مسلح و در بخش اول سربازان را در بر میگرفت و در مرحله دوم یک تیپ 3500نفره از سربازان مستقردر کره جنوبی ( که در 2005 رسما به خانه جدید درفورت کارستون کلرادو رفته بود) هم روند استواری یافته است. مادامی که شورش عراق ادامه یابد نیروهای درگیر بیش‌تری درخارج خواهند ماند و برای آن ها نه امکاناتی در وطن مهیا است ( ونه بودجه کافی برای بازگرداندن آن ها تدارک شده است).
با این حال، دیر یا زود نزدیک به 70.000 سرباز و 100.000اعضای خانواده های آن ها در داخل امریکا اسکان داده خواهند شد. سمت گیری «انتقال پایگاه ها» در سال 2005 درامریکا عملا در جهت اجرای برنامه تحکیم و توسعه پایگاه‌ها با تزریق حجم عظیمی از پول وانتقال افراد به مناطق معدود گزینش شده بود .همزمان،
آن چه از تحکیم امپراتوری در خارج به گوش می‌رسد رشد انفجاری ساخت نوع جدیدی از پایگاه ها – بدون تامین ملزومات و تاسیسات عمومی مورد نیاز آن ها - در بسیاری از مناطق پرتی است که ارتش امریکا هرگز قبل از این درآن جا حضور نداشته است .
پس از سرنگونی اتحاد شوروی در 1991، برای همه کسانی که در این باره گفتگو می کردند آشکار بود که قدرت متمرکز کلان ارتش امریکا در آلمان، ایتالیا، ژاپن و کره جنوبی ، به زمان زیادی برای مواجهه با تهدید های نظامی احتمالی دیگری نیازمند خواهد بود. آن‌ها دیگر ناگزیر از جنگ های آتی با اتحاد شوروی یا هیچ کشور دیگری در هیچ جای دیگر دنیا نبودند.
دولت بوش (پدر) در 1991 می توانست حذف یا جابه‌جایی نیروهای اضافی ارتش را آغاز نماید ، دولت کلینتون برخی از پایگاه های آلمان هم‌چون پایگاه های حمایتی فولدا گپ راکه قبلا مسیر احتمالی تهاجم شوروی به اروپای غربی ارزیابی می شد تعطیل کرد. اما در آن سال ها هیچ عمل واقعی برای طرح تغییر وضع استراتژیک ارتش امریکا درخارج انجام نشد .
در پایان دهه 1990، نئو کنسرواتیوها تئوری های عظمت طلبانه خود براساس « تنها ابرقدرت» – از جمله عملیات نظامی پیشگیرانه وانحصاری یک جانبه ، گسترش دموکراسی با نوک سرنیزه ، جلوگیری از خیزش هر کشور یا بلوک کشورهای هم سطحی که قدرت چالش با برتری نظامی امریکا را داشته باشند، وتصویری از خاورمیانه ای که امریکا را از نظر نفت مورد تقاضا تامین نماید – را برای ترویج آشکار امپریالیسم گسترش دادند. یکی از مولفه های اصلی طرح مجلل آن ها باز گستری و ساده و موثر کردن ارتش بود. نخستین بنیاد منطقی آن، برنامه برای تغییراتی بود که نیروهای مسلح را به ارتشی سبک تر ، چابک‌تر و پیش‌رفته تبدیل نماید. گمان می رفت ، این امر بتواند وجوهی را آزاد نماید که می توان آن وجوه را برای حفظ نظم امپریالیستی سرمایه گذاری کرد.
اقداماتی که به « تغییر دفاعی » معروف شد در ابتدا با موج سواری آشکاری در اطراف کارزار دوران انتخابات ریاست جمهوری 2000 آغاز شد.سپس 11سپتامبر وجنگ در افغانستان وعراق پیش آمد. در اوت 2002 ، وقتی که برنامه نئو کان ها دوران اجرایی را آغاز کرد ، در مرحله اول و در راس همه الحاق سریع عراق به امپراتوری را در مرکز توجه قرار داد. در آن زمان ؛ رهبران پنتاگون به دليل آن چه كه درخشندگي و شكست ناپذيري ارتش امريكا در نظر گرفته می شد، كه به نحوی در جنگ عليه طالبان والقاعده ثابت شده بود - یک استراتژي كه در سراسرجنگ شهري افغانستان به كار گرفته شد و بر دست‌آوردهای جنگ سالاران شمال افغانستان واستفاده كلان از قدرت هوايي امريكا براي حمايت از پيشرفت به سوي كابل متکی بود- به وجه خطرناکی دچار اعتماد زياده از حد شده بودند
در اوت 2002 دونالد رامسفلد وزير دفاع از« استراتژي دفاعي1-2-4-1» خود براي ایجاد ارتشي قادر به مبارزه در دو جنگ هم زمان – در خاورميانه و شمال غربي آسيا - به‌عنوان جايگزين طرح دوران كلينتون پرده برداشت . حالا طراحان جنگي، به تدارك دفاعی امريكا در وضعيتي ناگزیر بودند كه می بایست ساختمان و تركيب نيروهاي قدرتمند « تهاجم وحشت و اجبار» در چهار « منطقه بحراني» : اروپا ، جنوب شرقي آسيا (كره جنوبي و ژاپن) ، آسياي شرقي (تنگه تايوان ) و خاورميانه، به شكست تهاجم هم زمان در دو نقطه از اين مناطق و « برد قطعي» (به مصداق تغيير رژيم يا اشغال) در يكي از اين درگيري ها « هم زمان و با جايگزيني منتخب ما » قادر باشد ، آن‌چه كه ويليام .ام .آركين ، تحليل گر نظامي آن را این گونه تعبیر کرد « {با}گسترش نيروهاي امريكايي... استراتژي جديد بايد فراتر از تدارك واكنش احتمالي و همانند طرحي براي جنگ هاي پاك كننده در بخش هاي جديدي از جهان قرائت شود».
ظاهرا پيروزي آسان سه هفته اي بر نيروهاي صدام در بهار 2003 به تنهایی اين طرح را مورد تاكيد مجدد قرار داد.ارتش امريكا خود را خيلي عالي می‌پنداشت و تصور میکرد كه مي تواند تمام وظايف محوله به خود را به انجام رساند. سرنگوني رژيم بعثي در بغداد نيز رامسفلد وزير دفاع را براي استفاده از « تغییر » در جهت تنبيه ملت هايي كه در بهترين حالت نسبت به يك جانبه گرايي امريكا ميانه رو بودند – آلمان، عربستان سعودي ،كره جنوبي و تركيه – و تشويق كشورهايي كه رهبران آن ها از عمليات آزادسازي عراق استقبال كرده بودند از جمله متحدين قديمي همانند ژاپن و ايتاليا و البته كشورهاي كمونيستي سابق چون لهستان ، روماني، و بلغارستان جسور كرد. نتيجه حضور جهاني و استراتژي يك پارچه دست پخت وزارت دفاع، به طور غير رسمي به «مرور تصويرجهاني» معروف شد.
پرزيدنت بوش براي اولين بارآن (عبارت) را در بيانيه 21 نوامبر 2003 خود كه در آن به « تحكيم تصوير جهاني» امريكا متعهد می‌شد ذكر كرد. او در سخنراني 16اوت 2004 خود در كنوانسيون سالانه كهنه سربازان جنگ هاي خارجي در سين‌سيناتي همان عبارت وجزئيات آن را تكرار كرد . چون نشاني‌هاي ارایه شده از سوی بوش در سين‌سيناتي بخشي از كارزار تبليغاتي انتخابات رياست جمهوري بود، توضيحات او در آن زمان خيلي جدي گرفته نشد. در حالي كه او اعلام می کرد كه امريكا مي‌تواند بين 60 تا 70 هزار نفر از سربازان خود در اروپا و آسيا را كاهش دهد، او به شنوندگان خود اطمينان داد كه اين كار مي‌تواند طی يك دهه انجام شود-یعنی كاملا بعد از نوبت رياست جمهوري او – و قول هايي داد كه بيش از بيان استراتژي خيمه زدن براي سربازگيري به نظر مي رسيد.
«در طول دهه آينده، ما نيروي چابك و بسيار قابل انعطافي را مستقر خواهيم کرد كه به معناي آن است كه بسياري از نيروهاي ما اين‌جا در كشور مستقر خواهند بود و از اين جا گسترش خواهند يافت. ما برخي از نيروها و امكاناتمان را به محل هاي جديدی منتقل خواهيم كرد، چنان كه به عكس العمل سريع براي برخورد با تهديد هاي غير منتظره قادر باشند . اين امر فشار رواني نيروها و خانواده هاي ارتشي ما را خواهد كاست... ببينيد ، خدمت‌گزاران ما وقت بيش‌تري در جبهه هاي كشور ، و پيش بيني پذيري بيشتر و جابه‌جايي كم‌تري در يك رسته خواهند داشت . همسران ارتشي ما تغيير شغل كمتر، ثبات بيش‌تر، وقت زيادتري براي گذراندن با كودكان و خانواده هاي‌شان در وطن خواهند داشت.»
با این حال براي اولين بار رامسفلد وزير دفاع در 23 سپتامبر 2004 جزئيات واقعي طرح را براي كميته نيروهاي مسلح سنا شرح داد.او با بزرگ نمايي ، آن را به‌عنوان «بزرگترين بازسازي نيروهاي جهاني امريكا از سال 1945» توصيف كرد. پس از او داگلاس فيت معاون وزير دفاع آن عبارت را تكرار و اضافه كرد كه «در طول جنگ سرد ما حساس بودیم كه مخاطرات عمده و محل جنگ‌هاي احتمالي را بدانیم، از اين رو توانستيم نیروها را درست همان‌جا مستقر كنيم. اكنون با خط مشي متفاوتي عمل مي‌كنيم. ما به توان اجراي سريع تمام رشته هاي عمليات نظامي ، از پيكار تا حفظ صلح در هر جاي دنيا نيازمنديم.»
اگر چه ممكن است اين اظهارات به اندازه كافي پذيرفتني باشد، اما در شرايطی، ميدان مين گسترده ديپلماتيك و بوروكراتيكي را باز مي‌كند كه جنگ طلبان رامسفلد يقينا آن را ناچيز مي‌شمارند. .به خاطر استقراردر مناطق جديد ،وزارت خارجه ودفاع بايد با كشورهاي صاحبخانه در مورد اين چنين موضوعاتی تحت ‌عنوان پيمان‌هاي پايگاه نيرو گفتگو كنند،... علاوه بر اين ، آن ها بايد پروتكل هاي مورد نياز بسياري را هم‌چون اجازه ورود هواپيماها وكشتي‌هاي ما به سرزمين و منطقه هوايي خارجي و فصل 98 پيمان ها راتکمیل کنندو به فصل 98 قانون دادگاه جنايي بين‌المللي رم ،كه به كشورها اجازه معاف كردن شهروندان آمريكايي قلمروشان را از حوزه قضايي دادگاه جنايي بين‌المللي مي‌دهد رجوع نمايند.
حتي اگر اتحاديه اروپا به زور جلوگيري كند و اين پيمان ها (پیمان مصونیت شهروندان امریکا)را غير قانوني بنامد، باز هم عقد چنين پيمان مصونيتي با مصوبه 2002 حفاظت نيروهاي وظيفه، از احكام كنگره است . هنوز ساير موافقت هاي ضروري که پيمان خدمات عبور ، تامين و انبار سوخت جت ، مهمات وغيره، شرايط اجاره املاک ، سطوح پشتیبانی دو جانبه سياسي و اقتصادي با امريكا (به اصطلاح حمايت ملت- صاحبخانه)، مقدمات ترتيب آمورش و تمرين، (آيا فرود شبانه را مجاز مي دانند؟ آيا اجازه تمرين تيراندازي جنگي را دارند؟)، و مسئوليت آلودگي محيط زيست را مد نظر دارد قابل كسب هستند.
زماني كه آمريكا به‌عنوان فاتح يا ناجي نظامي در كشوري حضور ندارد، چنان كه در آلمان، ژاپن و ايتالياي بعد از جنگ دوم جهاني و در كره جنوبي بعد از متاركه جنگ 1953 كره حضور داشت، تامين انواع پيمان‌ها كه به پنتاگون اجازه انجام هركار دل‌خواهي را بدهد و ملت صاحبخانه را به تامين بخش اعظم هزينه‌هاي چنين كاري وادار نمايد كار بسيار بسيار مشكلي است. وقتي كه حضورمبتني بر پيروزي نيست، ساختار پايگا ه‌هاي امپراتوري آمريكا تا حد زيادي شكننده به نظر مي‌رسند.
منبع : زدنت.

** چالمرز جانسون رئيس موسسه تحقيقاتي سياست ژاپن، سازمان تحقيقاتی غير انتفاعي علاقمند به آموزش عمومي در باب ژاپن وروابط بين المللي با هدف صلح است.

*فصلي از كتاب آخرين روزهاي جمهوري امريكا

http://www.farhangetowsee.com/54/54-02.htm

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics