نمایشگاه
نقاشیهای دختر محکوم به اعدام
آذین داد
نمایشگاهی از نقاشیهای دلارا دارابی، دختر 20 ساله محکوم به اعدام، در
تهران برگزار میشود.
او که از 17 سالگی در زندان رشت مبحوس بوده، این نقاشیها را با امکانات
محدودی که در زندان داشته، کشیده است.
40 تابلو از آثار پس از زندان او از روز جمعه 28 مهرماه به نمایش گذاشته
میشود.
آسیه امینی، روزنامهنگار و فعال در زمینه حقوق زنان از برگزارکنندگان این
نمایشگاه است. او توضیح میدهد که نقاشیهای قبل و بعد از زمان دستگیری او،
از لحاظ فرم، رنگ و موضوع تفاوت دارد. در نقاشیهای سه سال گذشته دلارا که
نقاشی را از ده سالگی آغاز کرده، رنگهای سرد وافسرده و فرمهای انتزاعی،
رنگ و فرم غالب است.
او برخی از این نقاشیها را به دلیل نداشتن قلممو، با رنگ و انگشت و ناخن
کشیده است.
دلارا دارابی زمانی که 17 ساله بود به اتهام قتل دخترعموی پدر و براساس
اقرارهای خودش دستگیر شد. اما بعدها این قتل را انکار کرد. به ادعای او،
این قتل به دست پسری که با دلارا دوست بوده انجام شده و چون دلارا هنوز سن
قانونی نداشته، از او خواستهاند این قتل را به عهده بگیرد چون دادگاه
نمیتوانسته حکم اعدام او را صادر کند.
دلارا که اکنون 20 سال دارد، این قتل را انکار میکند و خواستار تجدید نظر
از دیوان عدالت اداری است.
به گفته آسیه امینی، دیوان عدالت اداری یک بار به دلیل این که حکم اولیه در
دادگاه عادی و نه دادگاه اطفال صادر شده، قضاوت را به دادگاه دیگری موکول
کرد.
دادگاه دوم نیز حکم اعدام را بر اساس اقرار دلارا تأیید کرد اما اکنون این
سوال وجود دارد که اگر دلارا دارابی هنگام ارتکاب جرم یک طفل زیر 18 سال
بوده، چهطور میتوان اقرار شخصی او را ملاک صدور حکم اعدام قرار داد.
یکی از افراد پیگیر پرونده دلارا به زمانه گفت که هنگام بررسیهای نخستین،
صحنه وقوع جرم تنها بر اساس اقرارهای دلارا بازسازی شد و حتی اثر انگشت روی
چاقو یا لکههای خون آزمایش نشد.
اکنون، دلارای 20 ساله، در یکی از سلولهای زندان رشت، منتظر رأی نهایی
دیوان عدالت اداری است. به گفته یکی از نزدیکان او، دلارا که از لحاظ روحی
در شرایط خوبی قرار ندارد، به شدت نیازمند کشیدن نقاشی است اما متأسفانه در
زندان رشت این اجازه را ندارد.
زندانی رنگها
نمایشگاه آثار دلارا دارابی
جمعه 28 مهرماه تا 4 آبان- 4 تا 8 بعد از ظهر
آدرس: دروس، شهید کماسایی، شماره 42
تلفن: 22541589
زير سايه
مرگ
دلارا شبح مرگ و ترس و اضطراب را روی کاغذ به تصوير می کشد.
روشنگری:دلارا دارابی و وکيلش اتهام قتل را رد ميکنند، تازه اگر او مرتکب
جرم هم شده باشد، هنگام وقوع آن 17 سال داشت، اما او محکوم به اعدام شده
است. دلارا اگر هم قاتل بود، و اگر هم موقع وقوع قتل کودک نبود،اعدام او يا
دوست پسرش چه دردی از خانواده مقتول و از جامعه دوا ميکند. اعدام يکی از
خشن ترين و کثيف ترين جنايات بشری است، زيرا آگاهانه و با قصد از قبل و
بطور قانونی و به نام عدالت و نه به نام جنايت صورت می گيرد.اما رژيم
اسلامی شيفته مجازات وحشيانه اعدام است و هميشه نام رژيم در بالای ليست
دولت هايی که بيش از همه به اعدام مبادرت کرده اند قرار دارد. رژيم اسلامی
شيفته سرکوب، سنگسار و اعدام زنان است و در هر جای جهان سخن از سرکوب زنان
ميرود، بلافاصله جمهوری اسلامی به ياد ها تداعی ميشود.
شبح مرگ و اعدام اکنون بر سر دلارا آويزان است و او زندگی در سايه مرگ را
روی کاغذ به تصوير در آورده است. در تهران نمايشگاهی از نقاشی های او که
اکثر قريب به اتفاق آن ها در زندان کشيده شده به نمايش گذاشته شده است.
گزارشی در مورد اين نمايشگاه در سايت بی بی سی آمده است که در زير می
خوانيد. لينک تعدادی از آثار دلارا نيز در آن آمده است که از طريق نشانی
زير مقاله ميتوانيد به آن دست رسی پيدا کنيد.
نمايشگاه نقاشی جوان محکوم به اعدام در تهران
سپيده زرين پناه.بی بی سی
نمايشگاهی از نقاشيهای دلآرا دارابي، دختر
۲۰
ساله محکوم
به اعدام، با نام "زندانی رنگها" از روز جمعه
۲۸
مهرماه به مدت يک هفته در نگارخانه "گلستان"، واقع در دروس تهران برپا شده
است.
دلآرا دارابی به اتهام قتل مهين، دختر عموی ثروتمند پدر خود، دستگير و در
شعبه ۱۰۷
دادگاه ويژه اطفال رشت و با تائيد شعبه
۳۳
ديوان عالی کشور محکوم به اعدام شده است.
در کارت نمايشگاه نقاشيهای دلآرا نوشتهای از او خطاب به بازديدکنندگان
درج شده است: "زندانی رنگها ميدانيد يعنی چه؟ يعنی من. "
"من که از چهار سالگی زندگيام را با رنگها تقسيم کرده بودم، در آستانه
۱۷
سالگی آنها را گم کردم. سرخ کبود را به جای لاجورد گرفتم و جای آسماني،
خاکستری پاشيدم. من رنگها را گم کردم و اينک تنها چهرهای که هر روز در
برابرم ديده ميگشايد، ديوار است. من دلآرا دارابی
۲۰
ساله، متهم به قتل، محکوم به اعدام، سه سال است که با رنگها و فرمها و
واژهها از خودم دفاع ميکنم. اين نقاشيها سوگندی است به جرمی ناکرده. تا
مگر رنگها مرا به زندگی بازم گردانند. از پشت ديوارها به شما که به ديدن
نقاشيهايم آمدهايد سلام و خير مقدم ميگويم".
"زندانی رنگها"
دلآرا زمانی که اقرار به قتل کرد و توسط پدرش به پليس تحويل داده شد، در
مقطع پيش دانشگاهی تحصيل ميکرد. او که نقاشی را از ده سالگی آغاز کرده
است، شعر هم ميسرايد. همه نقاشيهای نمايشگاه "زندانی رنگها" به جز يک
اثر در زندان کشيده شدهاند. آن تکاثر، از نظر رنگ و فضا، بسيار متفاوت با
کارهايی است که دلآرا در زندان کشيده است. اين آثار حاکی تاثير عميق و ژرف
زندان بر اين هنرمند جوان است.
در نقاشيهای او، رنگهای تيره، خطوط خشن، چهرههای درهم پيچيده که فرياد
را تداعی ميکنند، نبرد دو گاو وحشی و سياه، سياهقلمی از زندانيانی که در
کنجی نشستهاند و انگار در تنهايی خود زنده بهگور شدهاند و شب و ماه و
جسدی که از آتش ميگذرد، از جمله تمهايی است که به چشم ميخورد. او برخی
از اين طرحها را به دليل نداشتن قلممو با انگشت و ناخن و اندکی رنگ سياه
کشيده است.
آسيه اميني، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان که بانی برپايی اين نمايشگاه
نيز هست توضيح ميدهد: "بيشتر تابلوها درگيريهای ذهنی اين نقاش را نشان
ميدهند. اين دختر جوان، زيبا و بسيار عاطفي، در معرض خشنترين واقعيتهای
اجتماعی قرار گرفته است. اگر ما در مواجهه با زندانيان همه يا بسياری از
آنها را قربانی شرايط بدانيم، ولی افراد از نظر روحی با هم متفاوتند. بدون
شک روحيه يک قاچاقچی مواد مخدر يا سارق يا قاتل حرفهاي، با روحيه دختر
۱۷-۱۸
سالهای که از ده سالگی با رنگ و بوم و موسيقی و شعر زندگی کرده متفاوت
است".
نقاشيهای دلآرا صرف نظر از شرايط وي، دارای ارزشهای هنری و نمايانگر
قدرت طراحي، خلاقيت ذهنی و توانايی او در به تصوير کشيدن ترسها و
دغدغههای ذهنياش است. آسيه امينی توضيح ميدهد که "مسئول گالری گلستان،
وقتی از ماجرای دلآرا باخبر شد، حتی بدون ديدن آثار او با برپايی
نمايشگاهی از کارهايش موافقت کرد اما پس از ديدن عکس نقاشيها آنها را جدا
از ماجرای خود دل آرا، خلاقانه و قابل تامل دانست".
اين روزنامهنگار و فعال حقوق بشری در مورد اين که آيا احتمال فروش
تابلوهای دلآرا در اين نمايشگاه وجود دارد يا خير، توضيح داد: "به نظر
ميرسد بايد اين تابلوها تا وقتی دلآرا در زندان بهسر ميبرد و وضعيت
نامعلومی دارد حفظ شود چون تنها پل ارتباطی او با دنيای بيرون همينها
هستند؛ اما بههرحال خود او و خانوادهاش در اين مورد تصميم گيرنده
هستند".
پريشانی
ابعاد نقاشيهای دلآرا متفاوتند و به نظر ميرسد هم از اين حيث و هم از
حيث تکنيکي، بيشتر تابع امکانات او در زندان بودهاند. دلآرا اين نقاشيها
را در ملاقاتهايی که با والدين خود داشته است در اختيارشان قرار داده است
و آنها هم در اختيار برگزارکننده قرار دادهاند. به گفته خانم اميني، سال
گذشته به مناسبت هفته قوه قضائيه نيز يک نمايشگاه از نقاشيهای او در زندان
برگزار شد.
گفته ميشود دلآرا که حالا در زندان وقتش را با نقاشي، مطالعه کتاب و گاهی
سرودن شعر ميگذراند هنگامی که محدوديتی در کشيدن نقاشی برايش پيش ميآيد
بسيار پريشان و به هم ريخته ميشود. امينی ميگويد: "مدتی است دلآرا برای
نقاشی کشيدن دچار مشکل شده و نميتواند مثل گذشته خودش را به تصوير بکشد".
هنگامی که محدوديتی در کشيدن نقاشی برای دلارا دارابی پيش ميآيد بسيار
پريشان و به هم ريخته ميشود
"به هر حال زندان است ديگر. اولين واقعيت زندان از دست دادن آزاديهايی است
که در بيرون آن چهار ديوار جزو حقوق طبيعی شما محسوب ميشود ولی اميدوارم
که اين مشکلات برای او کمتر شود. اميدوارم که برگزاری نمايشگاهش هم کمک کند
که حرفها و دفاع شنيده نشدهاش بهتر شنيده شود."
در سالهای پيش از زندان، نواختن پيانو يکی ديگر از سرگرميهای دلآرا بوده
است. امينی که پيگير پرونده او نيز هست ادامه ميدهد: "اميدوارم که
تصميمگيران اين حوزه که سرنوشت کسانی مثل دلآرا بسته به رای و نظر ايشان
است، فارغ از تعبيرها و تحليلها و فارغ از اين که فلان فعال حقوق بشری و
فلان سازمان درباره يک پرونده و يک فرد چه نظری داده و با چه نيتي، عدالت
را مبنا قرار دهند و نه هيچ چيز ديگر. فکر ميکنم برائت دلآرا نبايد به
بهای اعدام اميرحسين، دوست او، تمام شود".
"آنها هر دو مرتکب اشتباهی بزرگ شدهاند. کاش عدالت به حرف آدمها و
دفاعشان دقيقتر گوش کند. برپايی اين نمايشگاه نيز از اين زاويه برای ما
مهم بود که علاوه بر نشان دادن تواناييهای يک هنرمند جوان در عرصه نقاشي،
توجه جامعه و مسئولان را به حرفهای ناشنيده او جلب کنيم".
آرزوی ديرينه
دلآرا هنگامی که از برپايی نمايشگاهی از نقاشيهايش باخبر ميشود به يکی از
برگزارکنندگان آن ميگويد: "من از خدا چيزهای زيادی خواسته بودم. از بچگی
دوست داشتم نقاش و شاعر معروفی شوم. هميشه دوست داشتم نمايشگاهی از
نقاشيهايم بگذارم و از هنرمندان دعوت کنم تا آثارم را ببينند. آرزو داشتم
کتاب شعرم منتشر شود. حالا در زندان هستم و آرزوهايم بيرون از زندان
يکييکی دارد برآورده ميشود".
دو هفته پس از اقرار نخست در دادگاه، دل آرا که هنگام بازداشت فقط
۱۷
سال داشته، ارتکاب به قتل را انکار ميکند. بنا بر اعتراف وي، او با اين
يقين که دادگاه بر اساس حقوق کودک نميتواند برای او حکم اعدام صادر کند به
درخواست دوستش اميرحسين، اتهام قتل را ميپذيرد تا او که بالای
۱۸
سال داشته اعدام نشود. به اين ترتيب اميرحسين، که تا به امروز در برابر حکم
اعدام دلآرا سکوت کرده است، به جرم مشارکت در قتل، به
۱۰
سال زندام محکوم ميشود.
دلآرا با درک اين که فقط "زمان قصاص" کودکان مرتکب به قتل با بزرگسالان
تفاوت دارد، خواستار تجديد نظر از ديوان عالی کشور ميشود. او چندين بار
مطرح کرده است که فقط به دليل علاقه به اميرحسين، اتهام قتل را پذيرفته است
اما تا به امروز اين حکم تغييری نکرده است.
ديوان عالی کشور به دليل اين که حکم اعدام اوليه در دادگاه عادی و نه در
دادگاه اطفال صادر شده بود، پرونده دلآرا را به دادگاه ديگری ارجاع داد،
اما او در دادگاه دوم نيز بر اساس اقرارهای نخست، به قصاص محکوم شد.
امينی ميگويد: "چطور است که در دادگاه، اقرار يک طفل سند قرار ميگيرد اما
انکار چندينباره پس از آن مورد توجه قرار نميگيرد و مراحل تحقيق پرونده
او کامل نميشود؟ در پرونده دلآرا نکات مبهم فراوان وجود دارد. حتی چاقويی
که با آن مهين کشته شده انگشتنگاری نشده است".
گفته ميشود در بررسيهای نخستين، صحنه وقوع جرم بر اساس اقرارهای دلآرا
بازسازی شده است. اين در حالی است که وکيل او عبدالصمد خرمشاهی بر اساس اين
که دلآرا چپدست است و نميتواند
۱۸
ضربه به قسمتهای مختلف بدن مقتول وارد کند بارها تاکيد کرده است که متهم
فاقد چنين قدرت بدنی است.
|